سال جدید میلادی، برای کشور پادشاهی عربستان اصلا خوب آغاز نشده است. شاید که تونس در حاشیه دنیای عرب قرار گرفته باشد، اما مصر دهههاست که در مرکز ثقل خاورمیانه بوده است. روشن است که رهبران سعودی از نحوه برخورد دولت اوباما که پشت حسنی مبارک – متحد دیرینه آمریکا – را خالی کرد، بسیار ناراحت هستند. و حال این امواج به پشت مرزهای آنها رسیده است.
جدا از لیبی، بهنظر میرسد کشور عربیای که معرکهای در صحنه سیاسی آن برقرار خواهد بود و تغییراتی در آن صورت خواهد گرفت، بحرین باشد. تا چه زمانی شرایط در کشور فوق به وضعیت سابق خواهد ماند – با حکومت پادشاهی و سیستم سیاسی در انحصار سنیها علیرغم اکثریت شیعیان – سئوالی است که همواره مطرح بوده؛ اما بهنظر میرسد که بالأخره زمان تغییرات فرارسیده است.
گراهام فولر، در سرمقالهای در روزنامه نیویورک تایمز، مولفههای اصلی این جزیره را بررسی کرده و در ابتدا نوشته است: «بحرین یک جزیره شیعه است. کمتر در این زمینه [در رسانههای غربی] شنیدهاید، ولی واقعیت اینطور است: 70 درصد جمعیت شیعه هستند، یعنی حتی از درصد شیعیان عراق بیشتر است. هچون عراق زمان صدام حسین، اعراب شیعه بهصورت سیستماتیک مورد تبعیض و سرکوب قرار گرفته و از هیچ نقش جدی و تأثیرگذاری در سیستم حکمرانی قبیلهای سنیاش (که قدرت را در مشت خود داشتند) برخوردار نبودند. اگر در این کشور هم دموکراسی حقیقی برقرار شده، قدرت به شیعیان منتقل میشود و در نتیجه فشار بر دیگر حکمرانان عربی منطقه خلیجفارس – به خصوص ریاض – وارد خواهد شد.»
اما ظاهر مسائل در این کشور خیلی ملموس نبوده است. اگر به بحرین سفر کنید، برخلاف دیگر کشورهای عربی که حکومتی خودکامه دارند، فضای خفقان را نمیبینید. بهنظر میرسد که در جزیره، آزادیهای مدنی برقرار است. مظاهر جوامع غربی همچون مشروبات الکلی، کلوپهای شبانه، ساحل دریا و پارتی در آن آزاد است.
اما اگر در پس پرده طبقه غربگرا و نخبه نوکیسه این کشور جستوجو کنید، به مناطق منزوی و تحت ستم شیعه میرسید. نواحیای که فقیر و فراموش شده هستند، بیکاری در بالاترین سطح قرار دارد، و روی دیوارهای در آستانه تخریب خانهها، شعارهایی علیه حکومت نوشته شده است.
بازار آزاد؟ بهطور حتم چنین شرایطی برقرار است. بهجز اینکه رژیم، کارگرانی از کشورهایی که در مسائل سیاسی این کشور منافعی ندارند و تنها بهدنبال پول هستند، به کشور وارد میکند: فلیپینیاییها، سریلانکاییها و اتباع دیگر کشورهای جنوب آسیا که صدایشان در نمیآید، و در صورت اعتراض با هواپیمای بعدی به کشورشان بازگردانده میشوند؛
این کشور همچنین اقدام به واردات «گردن کلفت» میکند. ردههای مختلف پلیس بحرین، از پلیسهایی از کشورهای دیگری تشکیل شده است که نه به زبان عربی صحبت میکنند و نه وابستگیای به این کشور دارند. همین افراد هستند که با خشونت تمام، مخالفین بحرینی را مورد ضرب و شتم قرار داده، شکنجه کرده و به آنها تیراندازی میکنند. مانند دیگر شیعیان، روحانیان در آنجا نقش بسیار تعیینکنندهای دارند.
مسأله، تنها شیعه بودن اکثریت مردم نیست. از دیدگاه سعودی، شیعیان بحرینی، روابط تنگاتنگ خانوادگی و فرهنگی با خانوادههای شیعه در عربستان دارند. اقلیت شیعه عربستان، که حتی از شیعیان بحرین هم مورد ظلم بیشتری بودهاند، به ستوه آمدهاند و در برابر خیزش سیاسی شیعیان در سایر مناطق، واکنش نشان خواهند داد. تقویت قدرت سیاسی شیعه در این منطقه نفت خیز، بدترین کابوس برای ریاض است.
اقلیت سنی بحرین حقیقتا در شرایط دشواری قرار گرفته است. برخی از آنها از قیام اکثریت شیعیان، که قشر مستضعف کشور هستند، نگرانند. سنیهای لیبرال هم از رژیم آل خلیفه دل خوشی ندارند و بهدنبال اصلاحات سیاسی هستند. برخی از آنها با رهبران شیعه همکاری میکنند اما رژیم تلاش کرده تا آنها و هوادارانشان را سرکوب کند تا دو طرف نتوانند با هم متحد شوند. نسبت به دیگر جنبشهای چند دهه اخیر شیعیان علیه حاکمان خودکامه – در عربستان، عراق، ایران و دیگر کشورهای همسایه – در بحرین خون کمتری تابهحال ریخته شده است.گراهام فولر که قائم مقام سابق شورای امنیت ملی آمریکا نیز بوده در پایان این مسأله را طرح میکند: «بازهم واشنگتن در برابر یک انتخاب سخت قرار گرفته که میراث دههها موضعگیری تکسویه آنهاست: تداوم حمایت از رژیمهای خودکامه محلی به بهانه نخنما شدن «منافع آمریکا؟» و حمایت از پایگاههای نظامی که در آنجا مستقر کرده، به هر قیمت و در نتیجه تشدید خشم مردم؟ و یا دست برداشتن از حمایت رژیمهای استبدادی و فراهم کردن بستر مناسب تا اینکه روند طبیعی ماجراها طی شود و پذیرش واقعیتهای میدانی؟ سئوال اساسی این است که آمریکا تا چه زمانی باید به حمایت از شرایط زشت کنونی ادامه بدهد؟ هر چقدر که بیشتر انتظار بکشیم، شرایط بدتر خواهد شد.»
Sorry. No data so far.