آیتالله علیاکبر فیض معروف به مشکینی عالم اخلاق و فقیه مهذب ایرانی در طول حیات خود خدمات و اثرات پربرکتی به جای گذاشت؛ از حضور و همراهی در سالهای مبارزه پیش از انقلاب تا ریاست حوزه الهادی قم و ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه تا برگزاری جلسات اخلاق اسلامی و ارائه خطبههای روشنگرانه نماز جمعه. اما شاید بتوان منش و مکتب سیاسی- اخلاقی آیتالله مشکینی که در طول سالهای ریاست ایشان بر مجلس خبرگان رهبری نیز کارایی خود را نشان داد، بزرگترین «باقیات الصالحات» ایشان ارزیابی کرد. منش و سبک اخلاقی آیتالله مشکینی هرگز به معنی سکوت در برابر فتنهها و عدم حضور به موقع در صحنه و لحظههای سرنوشتساز نبود، مردم ایران هنوز هم به یاد دارند در روزگار غبارآلود پس از دوم خرداد ۷۶ هنگامی که شیخ حسینعلی منتظری برخلاف منع صریح و دستور شرعی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر عدم اظهارنظر در امور سیاسی، سخنان تحریکآمیزی به زبان آورد؛ آیتالله مشکینی با حضور عمارگونه خود سکوت را جایز ندانست و گفت: «این تحریک بزرگی است، این ضایع کردن انقلاب است، این خراب کردن انقلاب است، این صحیح نیست والله این در مملکت مفسده است…. ما راضی نبودیم ایشان چنین چیزی بگوید، خودش را این جور ساقط کند.» در آن زمان، آیتالله مشکینی با ریشهیابی سقوط منتظری به ماجرای مهدی هاشمی اشاره میکند و میگوید: «قبل از آنکه مهدی هاشمی اعدام بشود چندین بار پیش او (منتظری) رفتم و گفتم آقا! آخر این کیست؟ چرا این همه از این شخص تعریف میکنی؟ جنایتهای او را میخوانی و میبینی که چه گفته است هر چه گفتم، گفت- این عبارت ایشان است «من به مهدی هاشمی ایمان دارم.» من هم ناچار بلند شدم و رفتم. آیتالله مشکینی چه در دوران رهبری حضرت امام (ره) و چه در دوران رهبری مقام معظم رهبری، این سبک و روش و منش را به خوبی ادامه داد. سادهزیستی این یار امام و رهبری در کنار بینش عمیق برخاسته از مبانی فقهی او، همواره در گذرگاههای حساس به خدمت انقلاب درمیآمد. با خلأ پیش آمده در ریاست یک فقیه ساده زیست بر خبرگان رهبری در این سالها، امت حزب الله، امروز بیش از گذشته دلتنگ او و منش و روش اوست…
یار دیروز امام و همراه امروز رهبری
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی ۱۰ سال پس از آیت الله مشکینی یعنی در سال ۱۳۱۰ در کن به دنیا آمد. ایشان در ایام تحصیل توفیق شاگردی بزرگانی چون حضرت امام خمینی (ره)، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، آیتالله بروجردی، علامه شعرانی و آیتالله صدوقی را بهدست آورد. در ایام پرالتهاب و مخاطرهانگیز مبارزه با رژیم پهلوی از فعالان و خط مقدمیها به شمار میآمد. ایشان پس از انقلاب یکی از اعضای روحانی شورای انقلاب در کنار بزرگانی چون شهید مطهری، آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله طالقانی و آیتالله دکتر بهشتی بود و در تصمیمگیری در لحظههای سرنوشتساز تاریخ ایران مشارکت فعال داشت. او در دولت شهیدان جاودان، رجایی و باهنر، به عنوان وزیر کشور به فعالیت پرداخت و پس از شهادت این بزرگواران به عنوان نخستوزیر موقت تشکیل کابینه داد و تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل کابینه جدید، عملا مسئول اول اجرایی کشور بود. او علاوه بر ریاست حوزه مروی تهران، ریاست دانشگاه امام صادق (ع) را نیز به عهده دارد. این دانشگاه که از سال ۶۱ و پس از انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرده، با هدف تولید علم انسانی اسلامی و تربیت نیروی انسانی متعهد و کارآمد برای نظام جمهوری اسلامی، فعالیتهای ارزشمندی را انجام میدهد؛ گرچه به نظر میرسد فاصله وضع موجود با وضع مطلوب بسیار است. اما شاید مهمترین شأن اجتماعی- سیاسی آیتالله مهدوی کنی حضور در عرصههای سیاسی و اجرایی کشور به عنوان یک «معلم اخلاق» باشد. درسهای اخلاقی و سخنرانیهای مذهبی ایشان برای عموم مردم و توصیهها و رهنمودهای موردی ایشان به خواص همواره بر محور «عمل به تکلیف» و «ضرورت پایبندی بر منش اخلاق اسلامی» استوار بوده است. موضع گیریهای روشنگرانه فقیه مبرز امروز انقلاب همواره در گردنههای مخاطره آمیز پس از رحلت امام (ره) غنیمت بوده است. آیت الله مهدوی کنی خاطرهای از خطرات کمین کرده شده در ماهیت جریانات سیاسی دوم خرداد نقل میکند که اتفاقا امروز شنیدنی است: «درباره انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم باید بگویم که بنده قبل از انتخابات دوره ششم احساس خطر میکردم و گفتم احساس میکنم مشروطه دارد تکرار میشود چون میدیدم برخی مدیران و مسئولان که در متن نظام و در دولت هستند و بودند، مطالبی را اظهار میدارند؛ گویا بعضی از اصول قانون اساسی برایشان قابل قبول نبود. اگر محترمانه بگویم این اصول برایشان هضم نشده بود و گاهی به طرفداری از دولت آقای هاشمی، رهبری را زیر سوال میبردند و رهبری را مزاحم میدیدند. به ویژه بعد از اینکه جریان کارگزاران و این حرفها پیش آمد و گروه دوم خردادی نیز به آنها پیوستند و جبهه واحدی تشکیل دادند؛ من در این جریان که روزبه روز پیش میرفت احساس میکردم جریان، جریانی معمولی نیست از این رو در بعضی سخنرانیهایم گفتم که من واقعاً احساس خطر میکنم همان احساس خطری که در مشروطیت میشد، بنابراین با صراحت گفتم… هشدار من در آغاز برای بسیاری قابل قبول نبود و غریب مینمود حتی آقای هاشمی هم گفتند این حرفها چیست که آقای مهدوی میگوید؟…
چرا این روزها به یاد آیت الله مشکینی افتادیم؟
این روزها که بحث ریاست آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در مجلس خبرگان رهبری قطعی شده است به یاد آیتالله علی مشکینی افتادیم. البته شباهتهای این دو بزرگوار هم جالب توجه است؛ هر دو بزرگوار یار دیرین امام و رهبری بودند و در طول سالهای مخاطره و حوادث فتنهگون رشته برادری و همراهی دیروز خویش را با رهبری نشکستند و به عهد خود با ولیفقیه زمان پایدار ماندند. ریاست امروز جامعه روحانیت مبارز، از لحاظ سلوک اخلاقی و منش رفتاری، شباهتهایی به رییس فقید جامعه مدرسین حوزه قم دارد. استنکاف اخلاقی و گریز از موقعیتهای شهرت و مسئولیت تا به سرحد احراز تکلیف و وظیفه، مشخصه واحد و مشترک آیتالله مشکینی و آیتالله مهدوی کنی بوده و هست. دارا بودن پشتوانه عمیق فقاهتی و قطعی بودن درجه اجتهاد این دو بزرگوار نیز یکی دیگر از ویژگیهای مورد اشاره است. بنا بر حدیث نبوی «صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی، قیل یا رسول الله! و من هما؟ قال: الفقهاء والامراء» به نظر میرسد حضور آیتالله مهدوی کنی در سمت ریاست مجلس خبرگان رهبری که همانند فقیه مرحوم آیتالله مشکینی از معنویت خاصی برخوردارند، میتواند به صلح و صلاح بیش از پیش امت کمک کند و با حضور عمارگونه در کنار رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی، موجبات وحدت و آرامش و ناامیدی فتنه گران را فراهم آورد.
Sorry. No data so far.