رهبری معظم انقلاب اسلامی از واژه «بیداری اسلامی» برای اولین بار در ۲۶ خرداد ماه سال ۱۳۶۸ استفاده کردند و طی سخنانی فرمودند: «امروز استکبار جهانى و قلدرهاى سیاسى عالم و امپراتوریهاى زر و زور در سرتاسر جهان که در فساد و انحطاط غرقند، با اسلام و نظام اسلامى دشمن هستند؛ زیرا افشاگر و تهدید کنندهى آنها، اسلام و بیدارى مسلمین است. طبیعى است هر کارى که علیه اسلام و نظام اسلامى و جمهورى اسلامى از عهدهى آنها برآید، مىکنند.»
ایشان همچنین در ۱۱ اسفند ماه همان سال پیش بینی جالبی در مورد نظامهای دست نشانده کشورهای مسلمان نشین کردند و فرموند: «ما از بیدارى اسلامى در سراسر دنیا حمایت مىکنیم و مسلمانهایى را که در نقاط مختلف عالم مىخواهند به زندگى و فرهنگ اسلامى خود برگردند، تأیید مىکنیم؛ چون حق آنهاست. آنچه که امروز در دنیا شنیده مىشود، همه یکطور نیست. شعارها، همه به یک حقیقت اشاره نمىکنند. قضاوت دربارهى مسائل مسلمانها در عالم، قضاوت یکسانى نسبت به همه نیست؛ اما آنچه براى ما محترم است، همان بازگشت به اسلام از سوى مسلمانهاست. امروز، مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامى و عزیز بدارند و گرامى و عزیز هم خواهند داشت و به زندگى اسلامى هم برخواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هیچ فایدهیى نخواهد داشت.»
به هر حال رهبر معظم انقلاب از خرداد سال ۱۳۶۸ تا فروردین ماه ۱۳۹۰ در ۱۴۸ سخنرانی از واژه بیداری اسلامی استفاده کردهاند که بیشترین این بیانات به سال ۱۳۸۹ و همگام با تحولات در کشورهای مسلمان منطقه مربوط میشود.
تاریخچه به کارگیری این واژه از سوی ایشان طی ۲۲ سال گذشته نشان از عمق و وسعت این واژه دارد، هرچند کارشناسان علوم سیاسی و روابط بیالملل باید سالهای در مورد رابطه بین بیداری اسلامی و علل انقلابهای اخیر در کشورهای منطقه تحقیق کنند و مجال پرداختن به این موضوع در گفتار ذیل وجود ندارد.
متاسفانه برخی مسوولان کشور در قبال تحولات منطقه علی رغم تاکیدات مقام معظم رهبری واکنش مناسبی نداشتهاند و این موضوع حتی اعتراضاتی در مجلس را هم در پی داشت و بسیاری از نمایندگان موضوع استیضاح وزیر امور خارجه را به دلیل موضع منفعلانه در قبال این تحولات مطرح کردند.
دکتر محمود احمدینژاد هم در تحلیل و موضع خود در ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ در دیدار با خادمان ایثارگران و خانواده شهدا از «بیداری انسانی» به عنوان عامل اصلی ایجاد حرکتهای انقلابی در کشورهای منطقه یاد کرد و افزود: «قدرتهای مستکبر جهان و دنبالههای آنها در حال سقوط هستند و موجی از اعماق تودههای ملتها که موجی انسانی و بیدار کننده انسان هاست،» این واژه در پیام نوروزی رئیس جمهور و همچنین مصاحبه خبری رئیس جمهور در فروردین ماه هم تکرار شد.
هرچند عدهای به کاربردن واژه «بیداری انسانی» در قیاس با واژه «بیداری اسلامی» به مسائل افراد حاشیه ساز دولت و مباحثی از جمله مکتب ایرانی مرتبط میدانند اما ما فارغ از این مباحث به خود واژه میپردازیم.
اولین سوالی که به ذهن خطور میکند این است که اگر منشاء این حرکات انقلابی بیداری انسانی است چرا این حرکت از یک کشور مسلمان آغاز و به سرعت در سایر بلاد مسلمین گسترده شده است؟ چرا این حرکت در بسیاری از کشورهای دیگر جهان که دارای حکومت فاسد و دست نشاندهای هستند رخ نداده است؟
نکته بعدی اینکه چرا در صدر شعارهای مردم منطقه جملات دینی و اسلامی قرار دارد، آیا این بدین معنی نیست که منشاء حرکات انقلابی منطقه ناشی از آموزههای و ایدئولوژی اسلامی است؟
اگر منشاء این تحولات بیداری اسلامی است چرا سردمداران غرب هر روز از تشکیل حکوتهای اسلامی شبیه جمهوری اسلامی ایران ابراز نگرانی وترس میکنند؟
به طور قطع عدم تناسب منشاء تحولات منطقه با این واژه بر کسی پوشیده نیست، اما اینکه چرا رئیس جمهور به عنوان یکی از بارزترین رئیس جمهورهای استکبار ستیز جهان به جای فعال کردن دیپلماسی خارجی برای اثرگذاری مثبت بر این تحولات از این واژه استفاده میکنند جای سوال است که امیدواریم مورد توجه دکتر احمدینژاد قرار گیرد.
بیداری انسانی شاید واژه ی مناسب تری باشد. چون اولاً جنبش های منطقه بیش از این که از یک ایدئولوژی اسلامی تغذیه شوند، آرمان هایشان آرمان هایی انسانی و مقبول همه انسان هاست (و هم چنین مورد تایید و تشویق اسلام). بیداری اسلامی در صورتی تعبیر مناسبی است که مثل امام خمینی و امام خامنه ای نگاهی عدالتخواهانه و قرائتی انسانی از اسلام منظور باشد، چون عبارت اسلامی در نگاه جهانی بیشتر معنای گسترش دین اسلام و تسلط حاکمیت اسلام (خلافت) است که این با جنبش های اخیر کمترین سنخیتی ندارد.
با سلام
آنچه در متن به عنوان تقابل آورده شده است، وجهی از صحت ندارد.
آیا شما، عبارت جبهه جهانی مستضعفین را در تقابل با بیداری اسلامی تلقی می کنید؟ نسبت این عبارت را با بیداری انسانی چگونه تحلیل می کنید؟ به راحتی روی مواضع دیگران تصمیم گرفتن کار راحتیست ولی باید توجه داشته باشیم که تفاوت در ظاهر کلام، همیشه به معنی تفاوت در باطن کلام نیست.
حداقل برداشتی که می توان کرد اینکه، بیداری اسلامی، جزئی از بیداری انسانی خواهد بود.