تریبون مستضعفین- بخشی از سخنرانی جذاب حجت الاسلام «محمد حسن زمانی» در مورد شناخت مردم مصر و مختصات این کشور، با تاکید بر موضوع اصلاح ساختار و انجام تحول در حوزههای علمیه ایران برای خوانندگان انتخاب شده است:
به پیشرفتهای نظام آموزش دینی مصر باید غبطه خورد
دو سه تا نکته را که حاصل کار تبلیغاتی من است، برایتان بیان میکنم.
عزیزان! با وجود این خوبیهایی که آن جا هست و زیباییهایی که ما احساس میکنیم و برای ما لذت بخش است، بعضی چیزها ما را غمناک میکند و آن این است که یک سری پیشرفتهایی در نظام آموزش دینی آنجا وجود دارد که به آنها غبطه میخورم که آن امتیازات آنجا هست، ولی حوزه علمیه ما متأسفانه فاقد آن امتیازات است. من این مسأله را به عنوان انتقال تجربه عرض میکنم. عوامل موفقیتی که آنها داشتند در اینجا کم است. کمبودهایی که نظام آموزش حوزوی ما باید جبران کند، عبارت است از:
چند نفر در حوزههای علمیه داریم که بدانند چگونه باید با بودائیان سخن گفت؟
۱- آشنایی با اندیشههای مذاهب و ادیان عالم. آنها نسبت به مذاهب و ادیان زیاد کار کردهاند؛ یعنی یک عالم أزهری خوب میداند که مسیحیت به چه چیز معتقد است. انجیل و تورات و دهها کتاب مسیحی را خوانده است. کسی هم که تخصصی کار میکند؛ صدها کتاب خوانده است، و بلکه بیشتر، حتی با دهها کشیش نشسته و صحبت کرده است و در دهها کلیسا حضور پیدا کرده است. خوب حرف آنها را میداند که چیست؟ و چون دقیق میداند آنها چه میگویند؛ وقتی میخواهد تبلیغ کند، میداند چه بگوید که منطبق با مبانی فکری آنها و متناسب با فرهنگ دینی آنها سخن بگوید و میتواند حرفش را به دل مخاطب بنشاند. با بودایی که صحبت میکند، میداند بودایی به چی فکر میکند، و متناسب با گرایشها و خواستههای بودایی حرف اسلام را مطرح میکند و بر جان او مینشاند. ما در مسأله آشنایی با اندیشههای مذاهب و ادیان و مکاتب ناقصیم.
چند نفر در حوزههای علمیه داریم که بوداییان را بشناسند و بدانند که چگونه باید با آنها سخن گفت؟ چند نفر داریم که مسیحیان عالم را اینگونه بشناسند؟ چند نفر از مبلغان ما که الآن به مناطق سنی نشین ایران اعزام میشوند، دقیقاً مبانی اهل سنت را میدانند که چیست، و چه کتابهایی را طلبههای اهل سنت در حوزه خواندهاند تا خودشان آنها را یک دور بخوانند؟ صحاح اهل سنت را یک دور خوانده باشند. تعدادی از تفاسیر اهل سنت را خوانده باشند. تفسیر جلالین که یک کتاب کوچک تفسیری است و کتاب درسی حوزههای اهل سنت است و طلبه مبتدی آنها تفسیر جلالین را میخواند، را حداقل خوانده باشند. طلبه مبلغ ما باید جلالین را خوانده باشد، ابن کثیر را خوانده باشد، قرطبی را خوانده باشد، تفسیر کبیر فخر رازی را دیده باشد، کشاف را دیده باشد و … در فقه باید کتابهای اینها رادیده باشد، بداند اینها چه میگویند. مبانی را بداند والاّ وقتی تبلیغ میرود، حرفش را قبول نمیکنند، بعد میآید و میگوید: این سنیها چرا حرفهایی را که من گفتم قبول نکردند و از من ناراحت شدند؟ خوب، تو هنر نداشتی، اطلاعات لازم را نداشتی، آنها هر چه گوش کردند، دیدند حرفهای تو خیلی دور از وادی است، اصلاً به مبانی آنها نمیخورد. او چه گناهی کرده است؟ او در خانوادهای به دنیا آمده است که پدر و مادرش اهل سنت هستند. تو نتوانستی درمان کنی، تو نتوانستی درست دارو بدهی و این درد تا الآن ادامه پیدا کرده است. مشکل از ماست. این نتیجهی کمبود آشنایی دقیق ما با معارف و مذاهب و ادیان و مکاتب عالم است. باید مسلط بشویم و این کار شدنی است.
۲- مسأله سلوک و شیوه تبلیغ برای هر گروه از مخاطبان دنیا است. در روش تبلیغ یک سری اصول عام داریم (همین هایی که الآن توی این فیلم ارایه شد باید محبت داشت، باید لبخند داشت. باید جذاب صحبت کرد و … این اصول ضرورت دارد و باید باشد، ولی علاوه بر این اصول عام، یک سری اصول خاص برای مخاطبین و گروه های مختلف داریم. برای اهل سنت چگونه باید تبلیغ کرد و برای فلان جمعیت چه طور، و …؟ میشود که یک طلبه شیعه در یک مسجد اهل سنت طوری سخنرانی کند که وقتی سخنرانیاش تمام شد، امام جمعه دست این طلبه را بگیرد و بگوید هفتهی آینده نیز من منتظر شما هستم، بیا و قبل از سخنرانی من تو صحبت کنیم! چند طلبه اینگونه داریم؟ البته می شود این طور بود. من شاهد مواردی بوده ام. که طلبه شیعه ما آنچه گفت حق بود، اما طوری گفت که وقتی تمام شد، امام جمعه گفت: آقا شما امامت را به عهده بگیر. او می گفت: نه، مردم شما را قبول دارند، امام جمعه می گفت: ولی من، تو را قبول دارم. می شود این کار را کرد، اما یک رازهایی دارد، اصولی دارد. این روش ها را باید یاد گرفت. اگر این روش ها را بدانیم، می توانیم معارف را به گونه ای بگوییم که بپذیرند.
حدود سال 61 زمان فشار جنگ، برای تبلیغ به مهاباد رفتم. میان ما و [برخی] کردها جنگ شدیدی بود، آن ها سر میبریدند و چه و چه. آنجا فقط یک خیابان امنیت داشت، خیابانی که سپاه و فرمانداری و سازمان تبلیغات و … آن جا بود. به من گفتند: برای دبیران بینش دینی کلاس آموزش ضمن خدمت گذاشتهاند. دبیران بینش دینی آنجا آخوندهای سنی کُرد هستند. به آخوند سنّی کرد در جریان کشتار، منِ طلبهی شیعه باید دین یادشان بدهم! خیلی سخت بود، اما رفتم. سن همه بالا بود. مقید بودند در کلاس شرکت کنند؛ زیرا یک درجه علمی میگرفتند. من شروع کردم و تا آخر نامی از شیعه و سنی نبردم، از خلفا هم اسم نبردم. از هیچ یک از واژه های حساس مذهبی استفاده نکردم. توحید و نبوت و معاد و عدل را تدریس کردم. بحث امامت را مطرح نکردم. روزهای آخر کلاس بود، که یک روز بعد از کلاس در دفتر چندتا از این معلم ها برای چای خوردن آمدند. یکی از آن ها گفت: فلانی ما که حرفی نداریم، ولی ما را شیعه کردی! گفتم: مگر من حرفی زدم؟ گفت: نه آقا شما از توحید، نبوت و معاد گفتی. گفتم: پس چه طوری من شما را شیعه کردم. گفت: شما اسم شیعه و سنی را نیاوردی، ولی ماها را شیعه کردی، از توحید گفتی، ولی توحید امام صادق را بیان کردی، از نبوت گفتی، ولی نبوتی که ائمه اهل بیت گفته بودند؛ معاد و انسان شناسی را گفتی، ولی انسان شناسی لاجبر ولاتفویض را و اسمی هم نبردی، همان أمر بین الأمرین را توضیح دادی؛ یک دوره عقاید شیعه را به ما تدریس کردی. گفتم: اگر احیاناً رعایت نکردم و مواردی خلاف مذهب شما گفتم، مرا ببخشید. گفت: ما هم عاقل و انسانیم، میفهمیم کدام مطلب درست است و کدام غلط. مگر می شود انسان سخنی را صحیح تر از سخن قبلی بشنود و نپذیرد؟ آنچه گفتی ازحرف های قبلی که ما شنیده بودیم، ناب تر بود. و ما این ها را پسندیدیم و انتخاب کردیم. ما هم عملاً شیعه شدیم، امّا اسممان اهل سنت است.
ببینید میشود این طوری کار کرد و معارف تشیع را بدون اسم عرضه کرد. این یکی از آن رمزهای موفقیت است. می شود کار کرد و این کار در خیلی جاها جواب داد، حتی برای وهابی ها. بیش از ده سال است که من با علمای وهابی در عربستان کار می کنم و خیلی صحنه های موفقیت آمیز دیدم و از این اصول استفاده کردم. می شود آن ها را رنجش نداد، اما حقایق را آرام آرام، طوری که آن ها بپسندند و بپذیرند، گفت.
پس خلأ دومی که ما داریم مسأله سلوک است. شیوه رفتار با دیگران باید به گونه ای باشد که جذاب باشد؛ یعنی مرید شما بشوند، چه سنی و چه شیعه، چه چپ و چه راست، و چه ادیان دیگر. با یک جلسه صحبت مرید شما بشوند. این طوری سخن گفتن سلوک است. اساتید بنشینند روی این موضوعات کار کنند و فهرست کنند که چه اصولی ممکن است آن جا کاربرد داشته باشد که وقتی طلبه شیعه با سنی صحبت می کند، سنی پس از یک ساعت دیدش عوض بشود. بنشینید روی این موضوعات کار کنید، البته کار روان شناسانه می طلبد، روان شناسی تبلیغی مختص گروه های مخاطب. در این زمینه می توان از متخصصینی که تجربه میدانی موفقی در ایران داشتند و تعدادی از اساتید بزرگوار حوزه هستند، استفاده کرد.
همهی شرکت کنندگان با زبان انگلیسی سخنرانی فقهی میکردند، تنها هیأت عاجز، هیأت ایران بود
۳- … درد دلی که در این زمینه دارم به نظام حوزه بر می گردد.
معارف ما به دلیل این که از مکتب اهل بیت سرچشمه گرفته، ناب تر از تمام معارف و اندیشه های مذاهب و ادیان عالم است، اما مشکل ما این است که هنگام عرضه ی این معارف، گنگ هستیم، چون نمی توانیم با زبان های دنیا حرف بزنیم؛ کر هستیم، چون هرچه می گویند، نمی فهمیم؛ و کوریم، چون هرچه علیه ما می نویسند، نمی توانیم بخوانیم. نمی دانیم که به زبان انگلیسی و فرانسه چه قدر علیه ما مطلب می نویسند و چه مقدار به نفع ما؟ حوزه علمیه ادعا می کند که ما انقلاب اسلامی را به جهان صادر می کنیم، چگونه و توسط چه کسانی؟ توسط ما مبلغان که سه ویژگی داریم: گنگ و کر و کور هستیم؟ این فاجعه است!
این همه عالم و دانشمند و استاد فاضل داریم، اما قدرت حرف زدن ندارند. سال گذشته من در دو کنفرانس شرکت کردم، که یکی در مالزی و دیگری در اندونزی بود، موضوع کنفرانس معارف دینی، فقهی و مسایل سیاسی اسلام بود. عنوان کنفرانس فقهی مقاصد الشریعة بود؛ یعنی فلسفه احکام که بحثی اصولی است. آیا می توان مقصد و فلسفه احکام را از قرآن و سنت استخراج کرد و بر اساس آن ملاک ها تنقیه مناط نمود تا در موضوعاتی که نصی بر آن نداریم بتوانیم براساس این ملاک کلی فتوا بدهیم؟ از همه کشورهای اسلامی شرکت کرده بودند. زبان اصلی کنفرانس انگلیسی بود. همه ی شرکت کنندگان با زبان انگلیسی سخنرانی فقهی می کردند. تنها هیأت عاجز، هیأت ایران بود. آیا این فاجعه نیست؟! … از هیأت ما فقط یک نفر توانا بود.
به اندونزی نیز رفتم، زبان آن کنفرانس عربی بود. از همه کشورها مثل بلبل عربی صحبت می کردند. معاون مفتی روسیه نیز آمده بود، با این که آن ها اصلاً حروف مشترک با عربی ندارند، بلکه حروفشان کرلیک است، اما بسیار زیبا عربی صحبت می کرد و ما عاجز بودیم. اگر بناست مکتب اهل بیت: در جهان توسط حوزه علمیه عرضه بشود، اگر بناست انقلاب اسلامی صادر بشود، راهش این است که باید یک نهضت زبان آموزی راه بیفتد. باور کنید من زمانی که به دیدار بعضی از این شخصیت ها می رفتم، خجالت می کشیدم.
در مصر رسیدن به دکترا و اجتهاد آغاز کار علمی است، در حوزه علمیه رسیدن به اجتهاد پایان کار علمی
چندی پیش به دیدار دکتر حسن حنفی رفتم. ایشان یکی از چهره های برجسته و رییس انجمن فلسفه مصر و معاون انجمن فلسفه آفریقا و یک دانشمند بلند پایه است. وی حدود 80 سال سن دارد و در چند رشته صاحب نظر است. چند جلد کتاب در عرفان دارد. دو جلد کتاب در اصول فقه نوین دارد. کتاب هایش قوی است. طرحی نو در اصول فقه عرضه کرده و صاحب نظر در اصول فقه است. در زمینه ی حدیث هم کتاب دارد. در علوم سیاسی، کتاب های عالی جهانی دارد. در پنج، یا شش رشته علوم اسلامی صاحب نظر است. چهل سال است که در کشورهای دنیا تدریس می کند، در دانشگاه های آمریکا، اروپا، فرانسه، انگلیس و ..
از وی پرسیدم در این دانشگاه ها با چه زبانی تدریس می فرمودی؟! گفت: به زبان های فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی. در چند رشته با چهار زبان دنیا تدریس می کند. از نظر انقلابی هم آدم خوبی بود. او اولین کسی است که کتاب ولایت فقیه و جهاد اکبر امام امت را در مصر چاپ کرد و خودش هم مقدمه برای آن نوشت و پای این اقدام هم ایستاد. یک انسان ارزشی و متواضع است. من در برابر او احساس کوچکی کردم. خدایا این فرد چه کار کرده است!! در چند رشته صاحب نظر است، این همه کتاب، ده ها سال تدریس، بر چهار زبان مسلّط و ما این قدر ضعیف هستیم.
چرا نظام مصر و نظام الأزهر این طوری می پروراند، در مصر از این چهره ها زیاد است، اما نظام حوزه ما به این صورت تربیت نمی کند؟ چرا همت های ما ضعیف است؟ هم در امر زبان همت ما ضعیف است و هم در جنبه های علمی، چرا حوزه ما نمی تواند چنین چهره هایی را ارائه بدهد؟ ما نباید به کم قانع باشیم. در مصر رسیدن به دکترا و اجتهاد آغاز کار علمی است، ولی در حوزه علمیه ما رسیدن به اجتهاد پایان کار علمی است!!
Sorry. No data so far.