به بهانه ۳۰ فروردین، سالروز درگذشت بنیان گذار پارلمان مسلمانان انگلستان-مرحوم دکتر کلیم صدیقی
یکی از راههای تعمق در اثربخشی یک انقلاب، بیشک نوع تربیت انسانهایی است که مبتنی بر آن انقلاب، مسیر زندگی خود را اصلاح کرده و یا دچار تحولی میشوند که میتواند باعث ترویج آن انقلاب شوند. بیشک افرادی که در خارج از محیط جغرافیایی یک انقلاب میزیند، در صورت حمایت از انقلاب، باید به گونهای دیگر مورد تحلیل واقع شوند چرا که مدل اثرپذیری اینان، متفاوت است از افرادی که در تحقق یک انقلاب موثر بودهاند. اینان بیشک، حلقههای انگیزشی و معرفتی پیش فرضی داشتهاند که در ان سوی مرزها، توانستهاند عمق مفهومی انقلاب را پی ببرند.
مرحوم دکتر کلیم صدیقی یکی از این افراد است. «با ظهور انقلاب، اهمیت و ضرورت فوریِ قسمت اعظم فعالیتهای آکادمیک من از میان رفت. پی بردم که پیچیدگی واقعیت انقلاب به حدی است که دنیای خارج از ایران قادر به درک آن نیست… در این چنین شرایطی من وظیفه خود را به روشنی میدیدم: آمیختهای از مشاهده، مطالعه و درک انقلاب اسلامی، و بعد: معرفی آن به بقیه که همچنان پراکنده و دلسرد بودند» (۱) اما او هیچگاه فقط در انقلاب نماند. از نگاه او انقلاب، نقطهی شروعی بود که باید حرکت جهانی امت را رهبری میکرد. آنچه در ادامه میآید تلاشی است، گرچه دست و پا شکسته، در راستای تبیین نگاه کلیم صدیقی به «انقلاب اسلامی»
انقلاب در بستر تاریخ
صدیقی نگاهی عمیق نسبت به انقلاب اسلامی دارد. وی واقعهی کربلا و در مرحلهی بعد، پیروزی اصولیون بر اخباریون در قرن هجدهم میلادی را بعنوان اصلیترین آبشخورهای چنین انقلابی میپندارد، همانگونه که حامد الگار نیز پیروزی اصولیون را آنقدر مهم جلوه میدهد که «اگر موضع اصولیها… در قرن هجدهم به پیروزی نمیرسید، انقلاب اسلامی ایران حداقل در شکل خاصی که به خود گرفته است… غیر قابل تصور مینمود» (۲)
این قضیه بدان جهت دارای اهمیت است که در صورت شکست اصولیها، باب اجتهاد و بهره جویی از عقل مبتنی بر برخی ضوابط، در حوزههای اجتماعی و سیاسی بسته میماند.
به هر حال آنچه از بررسی اندیشههای صدیقی به دست میآید، وجود نگاهی تاریخمند به انقلاب اسلامی ایران است، نگاهی که برای اثبات حقانیت هدف مبارزهی امام و یارانش، نقدی شالوده شکنانه نسبت به مواضع عثمانیها و وهابی ها- وی نقش حکومت سعودی را نسبت به حرمین شریفین، همچون اسرائیل بر قدس میداند- در استحالهی دین، و نقدهایی با حفظ احترام و ارادت به اخوان المسلمینِ مصر و جماعت اسلامیِ پاکستان، در کمرنگ کردن اسلام ناب (تا حدودی) و برجسته ساختن مفهوم ساختگی ملیت به جای امت، دارد.
صدیقی همانگونه که بر موضع اخباریون، خط بطلان میکشد و اصولیها را ترجیح میدهد، جانب انصاف را میگیرد و با اینکه خود سنی مذهب است میگوید: «اندیشه سیاسی در میان اکثریت اهل تسنن، همچنان در جادههای انحرافی، سردرگم است» (۳).
وی در همین بستر تاریخی، به بررسی علل وادادگی حکومتهای اسلامی – بعد از دورهای شکوفایی – میپردازد و اصلیترین مساله را رخنهی اندیشهی مبتنی بر ناسیونالیسم میداند. صدیقی بر این باور است که اکثر سیستمهای حکومتی فعلی در کشورهای مسلمان، در مسیری حرکت میکنند که خواستهی استعمار است. استعمار ابتدا کشور را تحت سلطهی مستقیم خود قرار میدهد، سپس دست به ایجاد نهادهای مدنی، سازمانهای مستقل!، فروشگاهها، مدارس، دانشگاهها و… و هر آنچه که او را در پیاده سازی اهدافش یاری رساند، میزند. گام بعدی، تربیت نیروهای بومی است. عدهای را از طریق بورسیههای تحصیلی و یا از راه تعلیم در دانشگاههای ساخته شده به دست خود، میپروراند. در این مورد صدیقی تاکید وافری بر رشتههای علوم سیاسی دارد. این افراد تحصیل کرده که حال دکتر، مهندس، وکیل و… شدهاند، مسئولیت نهادهای ایجاد شده به دست استعمار را گرفته و از آنجایی که در فضایی رشد کردهاند که همه چیز غربی بوده است، سعی در تطابق محیط خود با محیط زمان تحصیل دارند و این همان خواست استعمار است: «در دست گرفتن امور توسط افراد بومی، ولی با فکر ی بیگانه از آن سرزمین» تعبیری که صدیقی در خصوص اینگونه حکومتها به کار میبرد «زندانیان مستقل تمدن غرب» (۴) است که بن مایهی اصلی تفکر اینها را مسئلهای به نام «بت ناسیونالیسم» (۵) تشکیل میدهد. حال اسلام حاکم بر این کشورها، محدود به مرزهای آن دیار میگردد و در بعضی موارد نیز اساساً دین تنها عامل عقب ماندگی شناخته میشود. ناسیونالیسم و اسلام تحدید شده از منظر صدیقی چنان خطرناک است که در تعریف آن میگوید: «ناسیونالیسم، نیرویی است برای متلاشی کردن شخصیت انسان و جامعه در تمام سطوح آن» (۶)
ناگفته پیداست، کسی که بتواند این سوغات تحمیل شده از سوی غرب به جوامع مسلمان را در هم شکند، در اندیشهی صدیقی از چه جایگاهی برخوردار است و این مساله، مطمئنا در ارادت وافر ایشان به حضرت روح الله تاثیر مستقیم دارد. به عقیدهی صدیقی، امام توانست به یارانش بفهماند که بر علیه شاه مبارزه کنند، ولی موجودیت اسرائیل را هم زیر سوال برند. امام صرفاً برای یک قسمت از اسلام – مثلاً حجاب – انقلاب نکرد، حضرت روح الله همه را برای تمام اسلام میخواست.
دو گمان!
کلیم صدیقی دو بار در خصوص ایران و انقلاب اسلامی گمانه زنی میکند:
بار اول، «تمام پیش داوریهای من وقتی صحیح و درست از آب در آمد که من در روز جمعه، لباس خود را پوشیده و آماده شدم که برای انجام مراسم نماز جمعه، به محل برگزاری نماز بروم، ولی به سالن هتل که رسیدم، معلوم شد که در ایران چنین مراسمی برگزار نمیشود! در حالیکه متقاعد شده بودم که شاه و آمریکائیها دیگر برای همیشه در ایران ماندنی هستند، با اولین پرواز، این کشور را ترک کردم» (۷) این حدس او درست نبود، چرا که وی از وجود نیروهای اسلامگرایی که درحال مبارزه بودند، چندان اطلاع نداشت، «قوه ادراک من تحت تاثیر منفی خاطره دوران ملی گرایی مصدق، قرار داشت… و بر اساس برداشتهای ذهنی من، ایران یک کشور شیعی مذهب بود و در غیبت امام دوازدهم، امکان تاسیس یک نظام اسلامی در این کشور وجود نداشت!» (۸)
گمانه زنی دوم که، صدیقی آن را بیم نام مینهد، اینگونه است: «من بیپرده باید بگویم، وقتی که انقلاب اسلامی در سال۱۹۷۹ میلادی در ایران به پیروزی رسید، از آن بیم داشتیم که چیزی بیش از لمحهای نور نباشد که ناگزیر دوباره مغلوب تاریکی میگردد!… این ترس تقریباً دائمی بود که ما را در موسسه اسلامی برانگیخت تا از این نور در حد امکان بهرهمند شویم ولی پس از اشغال لانهی جاسوسی آمریکا، توسط دانشجویان پیرو خط امام در نوامبر ۱۹۷۹ این نظریه و احتمال که انقلاب اسلامی یک واقعیت اعجاب برانگیز و تحسین برانگیز خواهد بود و موقت نخواهد بود، قوت گرفت… و آنچه از آن به بعد در داخل و در دنیای خارج در رابطه با ایران به وقوع پیوست، به من اطمینان بخشید که انقلاب اسلامی ایران تجلی واقعی حقیقت محض – که اسلام است – میباشد» (۹) واین دقیقاً همان معنای تعبیر حضرت روح الله را میدهد، انقلاب دوم، که انقلاب اول را تمام کرد!
رسالت جهانی انقلابِ بت شکن
صدیقی هر حرکت اسلامیای که در جهان رخ میدهد، را هم چون پارچهای میداند که تمام تار و پودش با هم در ارتباط است، اگر تار و پودی آسیب ببیند، پارچه آسیب میبیند. سپس نتیجه میگیرد که همهی مسلمانان در «امت واحده» باید به یکدیگر یاری رسانند و همین امر بود که وی را برآن داشت تا با جمعی از دوستانش، به جمع آوری کمکهای مالی از مسلمین انگلستان بپردازد تا آنها را صرف خرید سلاح برای مجاهدان بوسنیایی نماید. ارادهای که مجلس انگلستان آن را غیر قانونی اعلام کرد.
صدیقی برخلاف برخی از انقلابیون ایرانی، انقلاب را پایان کار ندانست، بلکه آن را شروع حرکتی تلقی میکرد که میتواند منجر به «حکومت الله» در سراسر گیتی گردد. صدیقی از این انقلاب که بعنوان «تجلی واقعی حقیقت محض، که اسلام ناب است» توقعاتی نیز داشت. او اینگونه میاندیشید که «قبل از اینکه بتوانیم ساختمانی را بنا کنیم، باید آنچه را که از قبل وجود دارد فرو بریزیم و از میان برداریم، این است مفهوم واقعی «لا اله الا الله» (۱۰) او سپس نتیجه میگیرد که اولین نهضتی که در راستای اسلام ناب توانست نظمی را نامنظم کند و ساختار جدیدی را بر اساس مفهوم واقعی «لااله الا الله» بنا نهد، موظف است که رهبری سایر نهضتها را بر عهده بگیرد. لذا نگاه وی به رهبری امام نه یک رهبری محدود به ایران و نهایتاً چند کشور شیعه است، که «واقعیت امر این است که ایشان اکنون خلیفه الرسول یا جانشین پیامبر (ص) میباشند» (۱۱)
باید بیپرده گفت، توقع صدیقی بعنوان یک اندیشمند و فعال در عرصهی نهضتهای اسلامی، کاملا تکلیفی است، یعنی او حقیقتاً انتظاری از انقلاب دارد که میپندارد، باید با عمل به این انتظار پاسخ داده شود.
صدیقی نگاهی جبهه ای- نهضتی دارد. وی به شدت خواستار صدور انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورهاست. او اگر چه اعتقاد دارد که امروز مرز اسلام و کفر از داخل سرزمینهای اسلامی عبور میکند، ولی تحمل درد حاصل از جراحی برای قطع عضو کوچک و فاسد را ترجیح میدهد. لذا وی میداند که صدور انقلاب به برخی کشورهای مسلمان، با ممانعت شدیدی مواجه میگردد.
از منظر دکتر کلیم صدیقی، استکبار ستیزی و برهم زدن کفر حاکم، بزرگترین خصیصهی انقلاب اسلامی ایران است. «واقعیت این است که اعلام عدم سازگاری بین اسلام و کفر، رکن اساسی نهضت اسلامی در ایران بوده است» (۱۲)، «چرا که اصولگرایی اسلامی بر این باور است که اسلام تسلیم واقعیتهای جهانی و منطقهای نمیشود، بلکه به رویارویی بر میخیزد و آنها را تحت تاثیر تعالیم و مفاهیم و برنامههای خود قرار میدهد» (۱۳) کما اینکه انقلاب اسلامی ایران نیز بعد از تحقق، موضع هجومی به خود گرفت و استکبار را متاثر کرد:
مارس۱۹۷۹: خروج از پیمان سنتو – مه ۱۹۷۹: قطع ارتباط با مصر به دلیل ایجاد رابطه با اسرائیل – نوامبر۱۹۷۹: تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان انقلابی و عضویت در جنبش عدم تعهد – ژوئیه۱۹۸۰: اخراج دبیر اول سفارت شوروی و قطع ارتباط با آمریکا – آگوست۱۹۸۰: تعطیل کردن یکی از کنسولگریهای شوروی و… همه حکایت از تهاجمات ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران دارند. این خوی استکبار ستیزی میتواند دلیل موجهای باشد که صدیقی را شیفتهی این انقلاب کند و این شیفتگی را اینگونه بیان کند که: «اکنون عقربهی قطب نمای سیاسی اسلام دائماً ایران را نشان میدهد» (۱۴) اما این سرور زاید الوصف وی از وقوع انقلاب اسلامی ایران، مانع واقع بینی او نمیگردد. او به خوبی به ضرباتی که از داخل، به اسلام و انقلاب وارد میشود آشناست: «بعضی از برادران ایرانی نزد من میآیند و شیون سر میدهند که ایران شکست خورده است، این افراد رقیق القلب میخواهند پس از یک فاصله منزه، با غرب و آمریکا رابطه برقرار کنند! آنها میخواهند حکومت ایران را به یک حکومت عادی مبدل سازند، آنها مایلند شرایط سعودی در مورد حجاج ایرانی را نیز بپذیرند. برخی مرا متهم به این میکنند که میخواهم ایران، به تنهایی به نیابت از تمام دنیا بجنگد. امید است از این افراد رقیق القلب زیاد نباشند» (۱۵). به هرحال آرمان صدیقی در خصوص امت اسلام این است که جهانی به مسائل نگریسته شود. او انقلاب اسلامی را انقلابی صرفاً برای ایران نمیداند که آنرا متشکل از دو بخش میپندارد: ایرانی- اسلامی. ویژگی اول، خصیصهی بومی است اما حرکت اسلامی باید جهانی شود و زمینه سازی برای این مهم، در باور صدیقی از وظایف انقلاب اسلامی ایران است.
یک تفاوت
صدیقی در جایی از انتظارات روز افزون تودههای مسلمان از ایران اسلامی یاد میکند (۱۶) و در جایی دیگر صحبت از دو هویت در جهان میکند: مسلمان- اهل کفر. اما در نگاه حضرت روح الله افقهای تقسیم بندی بسیار وسیعتر است. امام صحبت ازمستضعفین و مستکبرین میکند، نفی ظلم فقط در زمانی که به مسلمان روا میشود را نمیپذیرد چرا که او ظلم را همیشه محکوم میداند. «شما باید بدانید که ملتها حتی آنهایی که الهی هم نیستند، اینها همه شان- که جزء مستضعفان جهان هستند و همیشه در تحت سلطهی مستکبران بوده اند- امید دوختهاند به این نهضتی که در ایران حاصل شده است» (۱۷) «من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضتها و جبههها و گروههایی که برای رهایی از چنگال ابر قدرتهای چپ و راست میجنگند اعلام میکنم» (۱۸) «من امیدوارم که یک حزب به اسم حزب مستضعفین در تمام دنیا بوجود بیاید و همهی مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتی که بر سر راه مستضعفین است را از میان بردارند» (۱۹) مطمئنا تاکید صدیقی بر الگو برداری جوامع مسلمان از حرکت امام منبعث از همین علت است که وی صرفاً در چارچوب اسلام میاندیشد، در صورتی که اصلیترین رکن انقلاب که استکبار ستیزی و نفی ظلم است به تمامی انسانهای آزادهای که تحت ظلمند نیز مرتبط است.
صدیقی و مسئلهی سلمان رشدی
صدیقی انقلاب اسلامی را تجلی حقیقی اسلام ناب میداند و نسبت به مواضع اصولی آن بسیار پایبند است و از آن دفاع میکند. اما یکی از این مواضع که از قضا بسیار نیز تکان دهنده بود، مسالهی سلمان رشدی است.
بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، استکبار، انتظار حرکتی انقلابی را از ایران نداشت، چرا که به ظاهر ایران باید در فضای آرام و بدون ایجاد تنش در روابط خود با کشورهای دیگر که چندان حسنه نبود! دست به برآورده کردن نیازهای اساسی مردم و جبران خسارات میزد. اما حضرت روح الله هنوز بر آنچه گفته بود، پای میفشرد: «هیهات که خمینی در تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد (ص) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنههای ذلت و حقارت مسلمانان باشد، من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضهی دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم» (۲۰)
از سوی دیگر کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی هر روز فروش بیشتری مییافت، بعضی کشورها به صورت تشریفاتی آن را تحریم کردند. در۱۲ فوریه ۱۹۸۹ در پاکستان ۶ نفر از تظاهر کنندگان مسلمان علیه نشر این کتاب با گلوله پلیس به شهادت رسیدند… تا اینکه امام در ۱۴ فوریه همان سال فتوایی داد: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم…»
صدیقی که همیشه در اندیشه نبردی حقیقی میان اسلام و کفر بود، در چنین شرایطی وظیفهی خود را تبیین فتوای امام میدید. اگر قبل از این فتوا، مسلمین به عدم پذیرش آزادی بیان! محکوم بودند هم اینک، انسانهای دگمی معرفی میشدند که حاضرند یک نویسندهی معروف را به خاطر بیان عقایدش! حذف فیزیکی کنند. صدیقی مسئولیت رفع اتهام از این مسئله را در عین حرکت هجومی، برعهده داشت به گونهای که یکی از دوستان ایرانی وی (۲۱) گفته بود: «کلیم صدیقی با شرکت در مصاحبههای هر چهار کانال تلویزیونی انگلیس- که خود شاهد آن بودم- بیشترین خدمت را در نشر اندیشههای اسلامی یا تبیین حکم امام در مسئلهی سلمان رشدی در سالهای اخیر داشت که امکان تهییه و پخش آن برنامهها، با دهها هزار پوند هم برای ما مقدور نبود…» صدیقی، اما از فتوای امام اینگونه میگوید: «این کلمات امام، جهان را به صورتی لرزاند که هیچ زمانی در تاریخ توسط اعلامیه هیچ رهبر دیگری اینگونه نلرزیده بود. هیچ بیانیهی جنگ یا صلحی در بین کشورهای کوچک یا بزرگ جهان تاثیر این فتوای امام را در هیچ کجای جهان نداشته است… اگر این حکم اعدام دقیقاً با همین واژهها، توسط یک مفتی یا فقیه از مثلاً عربستان سعودی یا مصر یا توسط خود شاه عربستان سعودی، صادر میگردید آنقدر ارزش نداشت که حتی در رسانههای جمعی غرب ذکری از آن به میان آید» (۲۲) او برای ادعای خود از سال ۱۹۸۰ میگوید که فهدِ ولیعهد، بعد از صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل، حکمی شبیه حکم جهاد بر علیه اسرائیل صادر کرد، ولی هیچ موجی در جهان اسلام ایجاد نشد. به زعم صدیقی، تنها کسی میتوانست چنین حکمی صادر کند و جریان ساز شود که در سابقهی او بتوان سازش ناپذیری را مشاهده کرد:
«من بارها گفتهام… تا قطع تمام وابستگیها به تمام ابر قدرتهای شرق و غرب، مبارزات آشتی ناپذیرانهی ملت ما علیه مستکبرین ادامه دارد»
اندیشهی صدیقی توامان است با مفاهیمی چون امت گرایی، استکبار ستیزی، وحدت بین شیعه و سنی، حمایت از جنبشهای آزادی بخش و… مطمئناً بعضی از سلایق وی نیز قابل نقد است، آنجایی که منبع اولیه شکست مسلمین را صرفاً غرب میداند، جامعیت ندارد، همچنان که «بت ناسیونالیسم» را صرفاً ساخته و پرداخته غرب میداند! اما آنچه مبرهن است زحماتی است که وی در تبیین انقلاب اسلامی در خارج از کشور و بر حسب احساس وظیفه کشیده است. «افتخار بزرگ من این بوده است که شش سمینار جهانی را در لندن و بسیاری کنفرانسها و سمینارهای کوچکتر را در بخشهای دیگر جهان سازماندهی نمودهام… محور همهی این فعالیتها انقلاب اسلامی ایران بوده است» (۲۴)
«کلیم صدیقی، در آوریل ۱۹۹۶ در حال بازگشت از یکی از این سمینارها در آفریقای جنوبی بود که در اثر تصادف، به رحمت الهی رفت» (۲۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشتها:
۱- مسائل نهضتهای اسلامی، دکتر کلیم صدیقی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، انتشارات موسسه اطلاعات، ص ۲۵
۲- نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، دکتر کلیم صدیقی، ترجمهی سید هادی خسروشاهی، انتشارات موسسه اطلاعات، ص۱۳۲
۳- همان، ص۱۳۱
۴- مسائل نهضتهای اسلامی… ص۱۰۵
۵- نهضتهای اسلامی و… ص۲۲
۶-مسائل نهضتهای اسلامی… ص۱۱۷
۷- همان، ص۲۲
۸- همان، ص۲۲
۹- نهضتهای اسلامی و… ص۲۲
۱۰- مسائل نهضتهای اسلامی… ص۱۲۵
۱۱- نهضتهای اسلامی و… ص۱۳۸
۱۲- مسائل نهضتهای اسلامی… ص۱۳۶
۱۳- اصولگرایی اسلامی و نظام بین المللی، دکتر احمد الموصللی، ترجمهی مهرداد آزاد اردبیلی انتشارات کیهان، ص۵۹
۱۴- نهضتهای اسلامی و… ص۸۶
۱۵- همان، ص۸۴
۱۶- همان، ص۳۵
۱۷- صحیفه امام، ج ۱۶، ص۳۱۱
۱۸- صحیفه امام، ج ۱۲، ص۲۰۳
۱۹- صحیفه امام، ج ۹، ص۲۸۰
۲۰- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۱۸
۲۱-سید هادی خسرو شاهی- وی روابط نزدیکی با صدیقی داشت و در برخی از کنفرانسهایی که در لندن برگزار شد نیز حضور داشت. او برخی از آثار صدیقی از جمله مسائل نهضتهای اسلامی، نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، انقلاب اسلامی و… را علاوه بر ترجمه سایر کتب مربوط به حرکتهای اسلامی، به چاپ رسانده است.
۲۲- نهضتهای اسلامی و… ص ۱۹۱
۲۳- صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۷
۲۴-نهضتهای اسلامی و… ص ۷۳
۲۵-ماهنامه سوره، شمارهی ۲۷، مقالهی وظیفهی روشن و امت پراکنده، ترجمهی میثم شیروانی
Sorry. No data so far.