محمد الیاس قنبری- ترکیه سردمداری مقاومت در جهان اسلام را به دست گرفته است و فیلم جدایی نادر از سیمین خیلی بهتر از فیلم اخراجی هاست.
این دو گزاره ای است که این چند وقت خیلی توسط معاندین با نظام شنیده شد. اما دلالت های ضمنی این گزاره ها چیست؟ به عبارت دیگر آنها از بیان این حرف ها چه منظوری را دنبال می کنند؟ به نظر می رسد عناصر مشترکی بین این دوگزاره وجود دارد. ترکیه کشوری است با مردم مسلمان و دولتی اسلامگرا. اینکه معاندین با نظام به یکباره الگوی مطلوب خود یعنی جوامع غربی اروپایی و امریکا را رها کرده و به سراغ ترکیه می روند اتفاق مبارکی است چرا که نشان می دهد آنها به صرافت دریافته اند که از مقایسه جهان غرب با جمهوری اسلامی و با به رخ کشیدن تمدن مدرن نمی توانند برای اهداف خود طرفی ببندند.
این اتفاق در ضمن خود نشانه یک عقب نشینی در میان عناصر غربزده داخلی است. می گویند که ترکیه در دیپلماسی خارجی و مسائل منطقه ای نقشی فعال تر از ایران یافته است و به محور مقاومت منطقه مبدل شده است. خوب باید در درجه اول از آنها پرسید شما چرا خوشحالید که یک کشور اسلامی دیگر به محور مقاومت در برابر غرب و اسرائیل پیوسته است؟ اینکه باید بیش از پیش شما را نگران کند چرا که به مقاومت پیوستن ترکیه، شعار نه غزه نه لبنان شما را بیشتر مورد تمسخر قرار می دهد.
اینکه کشورهای اسلامی به محور مقاومت در برابر غرب و اسرائیل بپیوندند خواسته ای است که جمهوری اسلامی ایران سی و دو سال است که آن را دنبال می کند. این تناقض رفتاری در میان معاندین با نظام همانند همان تناقضی است که یک روز شعار نه غزه نه لبنان سر می دهد و یک روز برای هم نوایی با مردم مصر درخواست تجمع می دهد. میان این دو رفتار به ظاهر متناقض چه الگوی ثابتی وجود دارد جز دشمنی با جمهوری اسلامی ایران؟ آنها چه زمانی که شعار نه غزه نه لبنان سر دادند چه زمانی که ادای حمایت از جنبش مردم مصر را در آوردند یک هدف را دنبال می کردند و آن هم دشمنی با نظام است. هدف همین است اما با وسیله هایی گوناگون و متناقض. برای آنها هدف، وسیله را توجیه می کند و برای پیش بردن یک هدف از وسایلی متناقض نیز بهره می برند. با همین چارچوب مواضع امروزشان در مورد ترکیه نیز قابل تحلیل است. تعریف و تمجید آنها از ترکیه نه به خاطر خوشحالی شان از نقش فعال ترکیه بلکه از بغض جمهوری اسلامی است و البته جهل باعث می شود که ندانند دفاع امروزشان از ترکیه، مبنای فکری خودشان که همانا مخالفت با مبارزه در برابر غرب و استکبار است را هدف قرار می دهد و همان شاخه ای را قطع می کند که بر رویش نشسته اند.
همین الگو را بیاورید در مورد مقایسه ای که میان فیلم فرهادی و دهنمکی صورت می دهند پیاده کنید. باز جالب است که آنها یک فیلم امریکایی موفق را در برابر اخراجی ها علم نمی کنند و فیلمی را به رخ می کشند که در جشنواره های همین نظام جایزه گرفته و با مجوز وزارت فرهنگ دولت احمدی نژاد بر پرده ها اکران می شود. حتی اگر فیلم فرهادی فیلمی ضد نظام باشد که نیست آنها با این دوگانه سازی های ابلهانه خود در حال تایید این نکته اند که جمهوری اسلامی کشوری آزاد است که در آن فرهادی هم می تواند فیلم بسازد و بر پرده ها اکران کند.
اما بی شک حمایت آنها از اصغر فرهادی چونان حمایت شان از ترکیه هیچ کدام حمایتی واقعی و اصیل نیست. پس هدف آنها چیست؟ هدف آنها را می توان در این عنوان بیان کرد : ((دوگانه سازی انحرافی)) وقتی می فهمند که تیر جمهوری اسلامی به هدف خورده و جبهه مقاومت در برابر جبهه استکبار مقاوم تر شده برای اینکه اذهان را از دوگانه ((مقاومت / استکبار)) دور کنند دست به دامن ایجاد دوگانه ((ایران / ترکیه)) می شوند و آن هنگام که می فهمند فیلم سوم اخراجی ها با سابقه پر فروش گذشته اش باز این بار هدف را درست نشانه گرفته و دست سیاست بازان را رو کرده با به انحراف کشیدن موضوع خود فیلم دست به حاشیه سازی می برند.
اساسآ کارکرد دوگانه سازی های انحرافی همین به حاشیه کشاندن موضوع اصلی است. آنچه که با ساختن دوگانه ایران – ترکیه حاصل می شود چیزی نیست جز فراموشی مساله مقاومت. انقلاب اسلامی انقلابی منحصر به جغرافیای ایران نبوده که قرار باشد ایران را مبدل به یک قدرت منطقه ای و یا فرامنطقه ای کند. معاندین و غرب زده ها چون الگوی قدرتمندی و سیاست ورزی شان امریکاست فکر می کنند که قدرتمند شدن یعنی مثل امریکا شدن. مثل امریکایی که چشم ندارد هیچ قدرت دیگری غیر از خود را ببیند. درست به همین دلیل است که درک قدرت منطقه ای و فرا منطقه ای ایران برای این جماعت ممتنع است. آنها فکر می کنند قدرتمند شدن ایران در این است که در سر کشورهای منطقه بزند و بر منطقه سیادت کند در حالی که کاملآ برعکس قدرت منطقه ای ایران در قدرتمند شدن کل کشورهای منطقه و تقویت جبهه مقاومت است.
Sorry. No data so far.