حالا دیگر تقریباً بر سردر تمام مغازههای فستفود و غذاهای وارداتی کلمه شعبه مرکزی به چشم میخورد؛ شعبه مرکزی یعنی اینکه خودتان را برای اینکه در تمام خیابانهای شهر شعبههای دیگر ما را ببینید و مزه غذاهای صددرصد سالم ما را بچشید، آماده کنید!
و جالبتر اینکه این روند قد کشیدن شعبهها برعکس اغلب کارهای دیگر زمان چندانی نیاز ندارد و شاید با گشت کوتاهی میان فستفودفروشیها حتی علت آن هم دیگر عجیب به نظر نیاید. «هر جا که تقاضا باشد عرضه هم میآید» و زمانی که شبها برای فیش گرفتن از برخی از این فستفودها باید مدتها در صف دور و دراز انتظار ایستاد تا آخر سر در صورت خوششانس بودن و تمام نشدن غذا فیش گیرتان بیاید، خب چه کسی باید جوابگوی این سیل مشتاقان باشد؟ و اصلاً چه پاسخگویی بهتر از افتتاح صدها شعبه!
اما آنچه هنوز جای سؤال بسیاری دارد، اینکه ذائقه فستفود خوردن از کجا آنقدر میان مردم رواج یافت و تا کجا ادامه خواهد داشت؟ یعنی گذشته از همه تبلیغات منفی رسانهها و توصیه پزشکان درباره لطمه فستفودها به سلامت، عوض شدن ذائقه مردم و حتی علاقه بیشتری پیدا کردن نسبت به غذاهای ایرانی به این ذائقه وارداتی جای تعجب بسیاری دارد. حالا همهجا صحبت از غذاهای ایتالیایی و ترکی، فرانسوی و مدیترانهای است و شعبههای مختلف هم در حال رقابت و تبلیغات بیشتر هستند، مردم هم که ترجیح میدهند هر روز طعمهای جدید و احتمالاً غربی را تجربه کنند، بهطور کلی قید دیزی و چلوکباب را زدهاند! البته سوءتفاهم پیش نیاید، منظور این نیست رواج غذاهای غربی چندان خوب نیست، اما زمانی که کیفیت بسیاری از این رستورانهای پرآوازه فقط برای دو هفته اول افتتاح خوب باقی بماند، چطور از صف شلوغ مشتریان آن کم نمیشود؟ یا حتی قیمتهای غذا در بسیاری از این رستورانها بسیار گرانتر از حد متعارف است اما با این وجود چون نام غذاهای خارجی روی آنها مهر شده، هیچکس نسبت به این موضوعها معترض نیست و شاید هم این باور نیز مانند ذائقه غربی در بین مردم رایج شده که فستفودها هرچه که باشند، با هر ضریب سلامتی و هر طعم و مزه وارداتی و هر قیمت نجومی که دارند باز هم اولویت غذایی خیلی از مردم هستند! باوری که باعث شده این روزها شهر به طرز عجیبی در دست فستفودها تسخیر شود!
Sorry. No data so far.