حسینالتریکی پیر چریک مبارز تونسی نزدیک صدسال از خدا عمر گرفته که 70 سال آن را صرف مبارزه و مقاومت و دفاع از آرمانهای اسلامی کرده است. سالخورده است اما همچنان محکم گام برمیدارد و قاطع سخن میگوید. در قریب یک قرن زندگیاش دو بار محکوم به اعدام شده، اما در حالی که تابوتش را بر دوش حمل میکرده هیچگاه از مبارزه دلسرد نشده و تن به تسلیم نداده است. شاید عمر طولانیاش با وجود احکام اعدام مکرر (یکبار در دادگاه استعمار فرانسه به سال 1947 به جرم مبارزه مسلحانه و بار دیگر در سال 1957 در دادگاه حبیب بورقیبه نخستوزیر پیشین تونس)عبرتی بزرگ باشد و پیامی برای انسانهای دیگر مبنی بر اینکه «مقاومت» رمز ماندگاری است و تسلیم ضرباهنگ نابودی و اضمحلال را سریعتر میکند.
او معتقد است هیچ مشکلی در جهان نیست مگر اینکه ردپای صهیونیسم در آن به چشم بخورد. از او سؤالاتی پرسیدیم و با حرارت باور نکردنی جواب شنیدیم.
بیشتر خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید.
در راه استقلال تونس مبارزه کردم در 1956 استقلال کشورم را شاهد بودم، همچنین وارد صف مبارزان تونسی-الجزایری و مغربی شدم. یکی از خوششانسیهای من این بود که در امریکای لاتین به عنوان مأمور دفاع از موضوع الجزایر مشغول انجام وظیفه شدم. آنجا بود که کشف کردم امریکای لاتین نزدیکترین و شبیهترین ملتها را به ملتهای عرب و مسلمان دارد. زیرا این کشورها همواره قربانی استعمار صرفنظر از ماهیت کمونیستی یا امپریالیستی آن بودهاند. ملتهای امریکای لاتین هم پیمانی طبیعی برای اعراب و مسلمانان هستند زیرا همه از یک دشمن مشترک رنج میبریم.
پس از پیروزی در استقلال الجزایر اتحادیه عرب در سال 1962 تصمیم گرفت مرا به عنوان نماینده خود در امور فلسطین تعیین کند تا آنچه در خصوص الجزایر فراگرفته بودم این بار در خصوص فلسطین در امریکای لاتین به کار ببندم. درآنجا دوستانی داشتم که در قضیه الجزایر خیلی کمک میکردند و بنا بود که با تکیه به این پشتوانه مردمی در امریکای لاتین از قضیه فلسطین نیز دفاع کنم و از این موضوع برای آزادسازی فلسطین کمک بگیرم. در این مدت پی بردم که صهیونیسم جهانی دشمن اعراب و مسلمانان به تنهایی نیست بلکه دشمن انسانیت است. هدف صهیونیسم جهانی سیطره بر جهان است سیطره بر جهان و مافیها.
اکنون و پس از پیروزی انقلاب ایران به جمهوری اسلامی که مایه امنیت برای اعراب و اسلام است آمدم و انقلاب عظیم آن را دیدم.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی مسئولیت بزرگی را بر عهده دارد و پرچمدار پیروزی در معرکه اسلام است. من آمدم تا تجربیات دهها ساله خود را از مبارزه، با برادران ایرانیام در میان بگذارم.
در مقابل این نظام که چشم جهان اسلام به آن دوخته شده است رژیم صهیونیستی قرار دارد که از حیث عناصر اساسی و ضروری، موجودیت و مشروعیت آن با تهدید روبهرو است، یعنی عناصری حیاتی که جمیع کشورهای جهان برمبنای آن تأسیس شدهاند. این در حالی است که اسرائیل در حال حاضر از طریق لانههای خود در سراسر جهان دستکم 70 تا 75 درصد درآمدها و امکانات مختلف جهان را به خود تخصیص میدهد.
از رژیم صهیونیستی سخن به میان آمد، آینده رژیم صهیونیستی را در سایه انقلابهای منطقهای چگونه میبینید؟
اسرائیل در حال حاضر بر سرزمین ما ایستاده است اما این سرزمین زیر پاهای صهیونیستها در حال لرزیدن است. زیرا این زمین، زمین اسرائیل نیست و حضورش در آن نامشروع است. انقلابهای متوالی از قیام بزرگ اخیر تونس و سپس مصر به عنوان بزرگترین دولت عربی-اسلامی که در مدت 30 سال فرعونی بر آن حاکم بود این لرزش را باعث شده است. مبارک را میتوان یک حاکم عربی صهیونیست به شمار آورد و فرعونی صهیونیست بود که دست در دست بنیاسرائیلیان گذاشت تا مانع از ارسال کمک به برادران مسلمان در غزه شود. حساب فرعون مصر با خداست اما اسرائیل پشتیبان بزرگی را در مصر از دست داد.
ریشه انقلابهای اخیر را چگونه تشریح میکنید؟
اولاً به شروع انقلابها در کشورهای مذکور توجه کنید تمام اتفاقها ظرف 2 تا 3 ماه به سرعت خارقالعادهای رخ داد، چه کسی گمان میکرد آتش انقلاب از تونس به مصر و سپس به سرعت به لیبی و… سرایت کند؟ این ثابت میکند که بیداری اسلامی-عربی آغاز شده است.
در سال 1965 و پس از استقلال الجزایر در یک سخنرانی گفتم که الجزایر زمانی آزاد شد و به استقلال رسید که پیش از آن جوان الجزایری از قید ترس و واهمه خود از استعمارگران فرانسوی آزاد شد. روزی که هیمنه استعمارگر شکسته شد. ریشه اصلی انقلابها بیداری مردم و به تبع آن فرو ریختن هیمنه حاکمان آنهاست.
آیا انقلابهای عربی به طور عام و انقلاب تونس به شکل خاص به پیروزی رسیده است؟
از زاویه آزادی از اسارت و ذلت غربیها تاکنون میتوان گفت که پیروز شده است، اما پیش از این هم تونس یکبار از چنگال استعمار رهایی یافته بود، ولی برخی اشتباهات حبیب بورقیبه آن انقلاب را با شکست روبهرو کرد و یکی از اشتباههای بزرگ بورقیبه اعتماد به زینالعابدین بن علی بود. از اشتباهات دیگر بورقیبه این بود که جامعه را با طرح به اصطلاح آزادسازی زنان به فساد کشید. آری زنان آزاد شدند اما آزادی که به قیمت فساد در جامعه تمام شد. آزادی از نظارت پدر، مادر و خانواده زنان را در دام دیگری انداخت. اکنون نیز باید مراقب انقلاب تونس بود.
جایگاه قضیه فلسطین را در انقلابهای اخیر عربی چگونه میبینید؟
اگر قضیه فلسطین در کار نبود ما حتی حوادث 11 سپتامبر 2001 را هم شاهد نبودیم. قضیه فلسطین نه تنها در مرکز انقلابهای عربی معاصر بلکه در مرکز تحولات و بحرانهای عالم است. انقلابهای عربی که سهل است اگر قضیه فلسطین نبود جنگی در عراق و افغانستان وجود نمی داشت.
قضیه فلسطین در قلب حوادث جهان اسلام قرار دارد و هیچ راهحلی ندارد مگر آنکه سرزمین فلسطین به اهل آن بازگردانده شود. فلسطین نبض تپنده تحولات جهانی است.
هلن توماس بیش از 50 سال خبرنگار کاخ سفید بود.
در نهایت پس از دههها خدمت به امریکا راه خود را مشخص کرد و به این حقیقت اعتراف کرد که قضیه فلسطین باید با بازگردان سرزمینهای فلسطینی به صاحبانش حل و فصل شود موضعی که باعث اخراج او از شغلش شد.
برخی میگویند انقلابهای عربی در برنامه استعمارگران غربی بوده است و نتیجه بیداری اسلامی ملتها نیست بلکه طرحی جایگزین برای عبور از دیکتاتورهای عرب و در واقع مدیریت بحرانهای آینده است، نظر شما چیست؟
این سخن کاملاً مردود است. مردم تونس و مصر چهرههای ملی یا اسلامی را از کار برکنار نکردند. همه کاملاً به خوش خدمتی بن علی و مبارک در جهت اهداف غربیها و صهیونیستها واقف و آگاهند.
بزرگترین خسارت برای اسرائیل میتوانست با انقلاب مردمی در مصر صورت گیرد زیرا انقلاب میتواند مصر را از دایره همپیمانی با اسرائیل خارج کند. مبارک برای صهیونیستها یک مهره کاملاً وفادار بود بنابراین خیلی سادهانگاری است که بخواهیم بگوییم به خطر انداختن منافع مستقیم و امنیت بیواسطه صهیونیستها در منطقه طرحی غربی است.
دورنمای حکومتهای اسلامی آینده را در منطقه چگونه میبینید و آیا اساساً میتوانیم در آینده شاهد شکلگیری حکومتهای اسلامی درکشورهای عربی باشیم؟
این مسئله بستگی به متغیرهای گوناگونی دارد که مهمترین آن رفتار خود مسلمانان است.
باید دید واقعاً هدف از این انقلابها چیست و چه تلاشهایی برای تحقق این اهداف میشود. شما به انقلاب خودتان در سال 1979 بنگرید. مردم ایران علیه شاه انقلاب کردند تا خودشان برخود در چارچوب اسلام حکومت کنند یعنی حکومت اسلامی در افق نگاههای مردم مسلمان ایران وجود داشت.
مسئله دیگر ترکیب جمعیتی کشورهای عربی است که میتواند از حیث انواع ایدئولوژیهای موجود در آن و پیروان ادیان تفاوت داشته باشند. نمیتوانیم ادعا کنیم که صرف تفکر اسلامی منتج به حکومت اسلامی شود ما در تاریخ تمدن اسلامی ابن میمونهای یهودی را داشتهایم که به افلاطون یهودیان معروف بوده اما تربیت شده همین مدارس اسلامی در قرطبه و اندلس بودهاند. لذا شکلگیری حکومت اسلامی در کشورها به عوامل گوناگونی بستگی دارد.
تهدید و مانع اصلی بر سر راه تحقق انقلابهای عربی و ثمردهی آن را چه میدانید؟
نفوذ صهیونیستها. بگذارید از یک ابزار صهیونیستها برای نفوذ در حرکت بیداری ملتها سخن بگویم.
دهها سال پیش یک خاخام یهودی به نام «انبرا» طی سخنرانی مشهوری گفته بود:« طلا (ثروت) رمز تسلط و هژمونی است و اگر یهودیان میخواهند بر جهان حکمفرما شوند باید به تجمیع سرمایه بپردازند. با پول هر چیزی را میتوان خرید، اما در کنار رسانهها و مطبوعات این هدف محقق خواهد شد.
صهیونیستها غنیترین دولت جهان یعنی ایالات متحده را به فقر کشاندند. کار به جایی رسیده است که بحث درمان بیماران و تأمین مسائل عادی رفاهی برای امریکا دشوار شده است. تصور کنید در چنین دولتی یکباره 670 میلیون دلار ناپدید میشود. یک یهودی به نام «مادوف»این پول را اختلاس کاخ سفید هم او را دادگاهی میکند به چندین سال زندان هم محکوم میشود، اما هیچکس پیگیر خود اموال نشد و اینکه این پولها به کدام خزانه سرازیر شد؟!
اینگونه است که یکی از بزرگترین بانکهای جهان و ایالات متحده امریکا به نام «لهمن برادرز» ظرف کمتر از 24 ساعت به افلاس کشیده میشود.
یک انتقاد به برادران مسلمانم وارد میکنم و از آنها میپرسم دانشمندان شما کجا هستند تا این هژمونی و هیمنه صهیونیستی را بر امریکا برای جهان و ملتهایشان تشریح کنند؟ و همچنین مردم امریکا را از این جهل برهانند. این نقش اعراب و مسلمانان است که با تأسف شدید باید بگویم در این زمینه بسیار کم کاری کردهاند. اسرائیل که مانند زالویی حتی بر جان ابرقدرتی مثل امریکا که ولی نعمتش هم هست میافتد قطعاً نمیتواند موج بیداری اسلامی را در حاشیه امنیتی خود تحمل کند.
بد نیست به کتاب یک امریکایی با نام «دولت ماندگار» اشاره کنم. ویلیام بلوم سالها در وزارت خارجه امریکا مشغول به کار بود.
از آنجایی که در وجود هر انسانی وجدانی هست، روزی به این نتیجه رسید که یک کالبد شکافی واقعی از مصائب ایالات متحده به عمل آورد.
در این کتاب بلوم تصریح میکند که اگر رئیس جمهور ایالات متحده امریکا بودم در سه روز (مرحله) تروریسم را در جهان ریشه کن میکردم. روز اول از تمامی قربانیان ایالات متحده عذرخواهی و درخواست بخشش میکردم. روز دوم نام اسرائیل را از امریکا حذف میکردم و این رژیم را که به ستاره پنجاه و یکم پرچم امریکا معروف شده است (کنایه از ایالت پنجاه و یکم ایالات متحده) از اقمار امریکا خط میزدم.
در روز سوم 90 درصد بودجه تسلیحاتی و جنگ و ارتش ایالات متحده را به خسارتهای جنگی قربانیان جنگهایمان اختصاص می دادم و در روز چهارم قطعاً کشته میشدم!
برای اینکه انقلابهای عربی را از دستبرد صهیونیستها حفظ کنیم باید ابتدا صهیونیسم را بشناسیم. زیرا دشمن شناسی شرط اول مبارزه آگاهانه با دشمن است. حتی پیشنهاد من این است که برای مسلمانان و اعراب صهیونیسمشناسی یکی از سرفصلهای دروس و کتابهای درسی باشد. ما باید صهیونیسم را بشناسیم و آن را به جهانیان بشناسانیم.
بیادماندنیترین خاطره دوران مبارزهتان چه بود؟
یک خاطره از دوران دفاعم از فلسطین در امریکای جنوبی برایتان تعریف میکنم. یک روز یکی از جوانان آرژانتینی که پدر و مادرش هم عرب بودند نزد من آمد و از جانب یک حرکت فراماسونری که فعالیت گستردهای هم داشت به من پیشنهادی داد و گفت: 200 هزار دلار میخواهند به شما تقدیم کنند. پرسیدم در مقابل چه کاری؟ جواب داد: فقط هیچ نگو، حرفی نزن. لازم نیست خیانتی بکنی تنها سکوت اختیار کن. هیچ چیز دیگری از تو نمیخواهند.
آنجا بود که فهمیدم رسالت سنگینی بر عهده من گذاشته شده است و درک کردم که نقش جراحی را دارم که به یک غده کشنده رسیده و درحال تلاش برای خارج کردن آن است. تلاشی که باعث نگرانی قاتلان شده است. بزرگترین خطر برای صهیونیستها و حرکت فراماسونری معرفی آن برای افکار عمومی مردم جهان و افشای نیات و روشهای آن برای جهانیان است.
Sorry. No data so far.