مهند حامد: انتشار خبر قتل اسامه بن لادن، سرکرده گروهک تروریستی القاعده اگرچه طی روزهای اخیر مورد رپرتاژ خبری رسانه های غربی بوده است اما بسیاری هم چنان در اصل صحت این خبر تردید داشته و با فرض پذیرفتن صحت آن، در نحوه اعلام آن توسط رییس جمهور آمریکا و زمان انتشار این خبر تحلیل های متفاوتی دارند.
از این رو طی گفتگویی با دکتر فواد ایزدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران به بررسی چند و چون و تحلیل های موجود در این رابطه پرداختیم که متن کامل این گفتگوی خواندنی را از نظر می گذرانید:
روایتی از تاریخچه شکل گیری جریان القاعده را شرح دهید.
در کتابهایی که درباره آقای اسامه بن لادن در سالهای اخیر نوشته شده، کم و بیش همه در مورد یک نکته متفق القول هستند و آن این که ایشان در درگیریهایی که بین آمریکا و شوروی در افغانستان بود، هم پیمان آمریکا به حساب میآمد و جزو مجموعهای بود که با هماهنگی سازمان سیا، فعالیتهایی را انجام میدادند که مورد نظر دولت آمریکا بود. در افغانستان دو نوع گروههای جهادی وجود داشتند؛ یک گروه مستقل بودند و واقعا خواستار بیرون راندن نیروهای شوروی بودند، یک سری افراد دیگر هم بودند که همین کار را میکردند، اما به شدت با دولت آمریکا مرتبط بودند که بخشی از سران اینها به آمریکا سفر کردند و حتی با ریگان دیدار داشتتند و عکسهایش نیز اکنون موجود است. بن لادن در ابتدای کار جزو گروهی بود که با آمریکا در ارتباط بودند.
وی متولد ۱۹۵۷ میلادی است. زمانی که روسها به افغانستان حمله کردند، وی حدود ۲۳سال سن داشت، زمانی که بعد از ده سال افغانستان را ترک کردند، ۳۳ ساله شده بود. در ابتدای حمله شورویها از نظر سنی در حدی نبود که بخواهد رهبری گروه را بر عهده بگیرد، اما در انتها هم از نظر سنی شایستهتر بود و هم از این جهت که مرتبط با خاندان معروف بن لادن بود و پدرش یک فرد میلیاردر بود، دستش در هزینه کردن برای گروه باز بود، و بدین ترتیب در جایگاه رهبری گروه قرار گرفت و با عدهای از اعرابی که ساکن افغانستان بودند تصمیم گرفتند گروه القاعده را تشکیل دهند. درباره القاعده دو نظریه وجود دارد، یکی اینکه گروه القاعده به تدریج ارتباط خود را با آمریکا و سازمان سیا قطع کرد و جزو مخالفین واقعی شدند، و نظر دیگر اینکه اینها شاید به ظاهر ارتباطشان با آمریکا کم شد، ولی با واسطه با آمریکا در ارتباط بودند و در کل به نفع آمریکا عمل میکردند.
آیا تشکیل گروه القاعده توسط بن لادن به دستور آمریکا بود؟
چیزی که خودشان بیان کردند این بود که با توجه به اینکه کارشان در افغانستان تمام شده این گروه را برای فعالیتهای جهادی در سایر نقاط جهان تشکیل دادند. اما با توجه به ارتباط قبلی آنها با سازمان سیا پذیرش چنین ادعایی کمی غیر قابل قبول است. بن لادن بعد از آن از افغانستان خارج شده و به عربستان میرود، پس از مدتی اقامت در عربستان، حکومت این کشور احساس میکند وجود چنین چهرهای نامطلوب است و وی مجبور به هجرت به سودان میشود.
در چه سالی هجرت کرد؟
در اواسط دهه نود میلادی به سودان میرود و مدتی را در آنجا به فعالیت میپردازد. بعد که طالبان در افغانستان روی کار میآید، وی به افغانستان رفته و با توجه به بنیه عظیم مالی که داشته و اینکه سران طالبان وضعیت اقتصادی مناسبی نداشتند، ارتباط بسیار نزدیکی را با آنها بر قرار میکند. حضور وی در افغانستان ادامه پیدا میکند تا اینکه وقعه ۱۱ سپتامبر اتفاق میافتد و آمریکا ادعا میکند که طراح این عملیات القاعده بوده است و همانطور که میدانید به آن بهانه به افغانستان حمله کرد. و دیروز هم همه خبر کشته شدن وی را از رسانهها شنیدیم.
اکنون حدود ۱۰ سال از واقعه ۱۱ سپتامبر میگذرد، آیا القاعده به دستور آمریکا آن عملیات را انجام داد یا این کار توسط خود آمریکاییها انجام شد؟
اینکه بگوییم بانی این کار دقیقا چه کسی بوده، کار سختی است، منتهی روش برخورد آمریکاییها با حادثه ۱۱ سپتامبر بسیار شبهه برانگیز است. تنها چند ساعت پس این واقعه آقای پاول که وزیر امور خارجه وقت آمریکا بود، گفت ما شواهدی داریم که این واقعه توسط القاعده و به دستور اسامه بن لادن انجام شده است و اکنون که ۱۰ سال از آن واقعه گذشته است، هنوز شواهدی که آمریکاییها میگفتند را ارائه ندادند. حتی چند روز بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر ادعاهایی کردند که با عقل منطبق نبود. آنها ادعا کردند کارت شناسایی یکی از هواپیما رُباها در خرابههای آن برجها پیدا شده است، این بسیار عجیب بود زیرا تا قبل از آن ادعا میکردند به دلیل دمای بسیار زیاد ایجاد شده توسط انفجار هواپیما، چهارچوب آهنی ساختمانها هم ذوب شده است، سوال به وجود میآید حرارتی که آهن را ذوب کرده، چطور به کارت شناسایی لطمه وارد نکرده است؟ شبهه دیگر که وجود دارد پیرامون گاف بزرگی است که بیبی سی داد و آن این بود در مستندی که در روز ۱۱ سپتامبر پخش میکردند، خبرنگار این شبکه اعلام کرد ساختمان بلند کنار برج دو قلوها فرو ریخته است، اما آن ساختمان پشت سر همان خانم خبرنگار بود! اما بعد از ۱۲ دقیقه، این ساختمان فرو میریزد.
یا ادعا کردند هواپیما ربایان در شب قبل این عملیات به کاباره رفتند و بر سر قیمت مشروب الکلی که استفاده کرده بودند با رئیس کاباره دعوا کردند و قرآن خود را در آنجا فراموش کردند و بیرون آمدند. شاید این مسئله برای یک مخاطب آمریکایی بسیار ساده و به ظاهر قابل قبول باشد، اما درواقع یک حرف خنده دار است، زیرا اگر اینها اسلام گراهای تندرو هستند، در کاباره چه میکردند، با این حال اگر به کاباره رفتند چرا قرآن با خود بردند که بخواهند آن را جا بگذارند. از این نوع حرفهای عجیب و غریب بسیار زده شد و شبهههای بسیاری به وجود آورد.
حتی در رابطه با کشتن شدن بن لادن شبهههای زیادی موجود است. آمریکاییها ادعا کردند بن لادن را در خانهای در شمال شهر اسلام آباد پیدا کردند؛ گزارشهای خبری را که بررسی میکنید متوجه میشوید این خانه در فاصله کمتر از ۱۰۰۰متری بزرگترین مرکز آموزش نظامی پاکستان قرار گرفته و چون این منطقه نظامی است، ساکنان خانههایی که در کنار این پادگان قرار دارند، باید برای رفت و آمد کارت شناسایی نشان دهند، چگونه بن لادن در این خانه سکونت و رفت و آمد میکرده است؟
اگر کسی گرهای در کارش نباشد، خیلی شفاف عمل میکند. اما آمریکاییها هم در قضیه ۱۱ سپتامبر بسیار ادعا کردند که مدرک دارند اما آنها را ارائه ندادند، هم در این مورد بسیار کارهای شبهه برانگیزی انجام دادند. اگر فرد کشته شده واقعا بن لادن بود چرا به سرعت پس از دریافت جنازه وی، آن را به دریا انداختند؟ این نوع کارها پذیرش خبر قتل وی را دشوار میکند.
نظر شما پیرامن زمان اعلام شده درباره قتل بن لادن چیست؟ به نظر شما چه ارتباطی میتواند با انقلابهای منطقه داشته باشد؟
ما اکنون در منطقه خاورمیانه حرکتهای عظیم مردمی را شاهد هستیم و آمریکا از این اتفاقات و حرکتها بسیار خشمگین است و به دنبال فرصتی برای مهار آنان است. اگر آمریکاییها بتوانند داستان تروریسم را احیا کنند و اسلام هراسی را در دل مردم بیندازند، میتوانند حرکت مردمی منطقه را با تروریسم و القاعده هم سو کنند و فعالیتهایی تروریستی را انجام دهند و بگویند این برای انتقام قتل بن لادن بوده و با این سناریو بگویند ما برای مقابله با تروریسم باید فعالیتهای بیشتری انجام دهیم.
در حوزه داخلی آمریکا نیز دولت اوباما وضعیت خوبی ندارد. آخرین آماری که منتشر شد بیانگر آن بود که۷۰ درصد مردم آمریکا از وضعیت اقتصادی کشورشان راضی نیستند. اما پس از کشته شدن بن لادن میبینید که کاروانهای شادی در آمریکا راه افتاده است و سعی شده تا با این کار بر محبوبیت آقای اوباما افزوده شود اما مردم سایر کشورها دارای شبهههایی هستند که با توجه به جنایات و دروغگوییهای دولت آمریکا پذیرش صحت این خبر برایشان دشوار است. حتی دولت آمریکا با ارائه شواهد، کمکی برای پذیرش صحت این خبرنمیکند. آمریکاییها هنگامی که محل مخفی شدن صدام را پیدا کردند وی را دستگیر کردند. اگر واقعا ۱۱ سپتامبر کار القاعده بوده چرا وی را دستگیر نکردند تا بتوانند اطلاعات بیشتری پیرامون آن به دست آورند؟ چون این کارها را نکردند باید خیلی مشکوک بود به اتفاقی که افتاده است.
به نظر شما پس از بن لادن رهبری القاعده به چه کسی خواهد رسید و آینده این گروه چه خواهد شد؟
پس از پایان جنگ افغانستان با شوروی و به هنگام تشکیل القاعده، رسانههای غربی به هرگروهی که سنی بود و گرایش ضد آمریکا داشت برچسب القاعده را زدند و خواستند از آن یک سازمان بسیار مخوف و بزرگ که در دهها کشور شعبه دارد، تصوراتی موهوم در ذهنهای مردم بسازند. اما در واقع چنین چیزی محال است. رهبری القاعده نیز معنای چندانی ندارد. آقای بن لادن که تا چند روز پیش زنده بود، چه کار مهمی میکرد؟ آیا واقعا رهبری میکرده؟ چه کارمهمی میکرده که نفربعدی بخواهد انجام بدهد؟ لذا موضوعیت جایگزینی وی اهمیتی پیدا نمیکند.
طی این مدت رابطه القاعده بادولت پاکستان چه طور بوده است؟
همان طور که میدانید هم القاعده هم طالبان با پول عربستان، اجازه آمریکا و حمایت سیستم اطلاعاتی دولت پاکستان به کار خود ادامه میداد و اگراین حرفهای امریکا را قبول کنیم؛ به این نتیجه میرسیم که آن خانه را هم دولت پاکستان به بن لادن داده بوده و طی این ده سال دولت پاکستان میزبان بن لادن بوده است. اکنون نیز اگر بررسی کنیم، رابطه آی اس آی با طالبان و القاعده خوب است و مشکل خاصی با یکدیگر ندارند. توجیه غربیِ این قضیه این است که در آی اس آی دو طیف فکری وجود دارد که یکی شان همسو با طالبان است و به این دلیل به آنها کمک میکنند؛ منتهی این پذیرفتنی نیست، زیرا آمریکا آنقدر در پاکستان قدرت دارد که بتواند آنها را پاکسازی کند؛ و پاکسازی نکردن آنها، به این دلیل است که خود آمریکاییها هم بدشان نمیآید از این طریق نیز به اهدافشان برسند.
در طول سالیان گذشته، رابطه القاعده با جمهوری اسلامی ایران که یک نظام ضدآمریکایی به حساب میآید، چگونه بوده است؟
در ارتباط بن لادن با سازمانهای اطلاعاتی آمریکا کسی شک ندارد. از طرف دیگر وهابی بودن بن لادن برای همگان یک امر روشن است. وهابیها همگی با نظام جمهوری اسلامی ایران دشمنی دارند و ما را کافر میدانند، بن لادن نیز یک وهابی است. به دلایل مذکور کسی نمیتواند ادعا کند بن لادن با جمهوری اسلامی رابطه خوبی داشته است. بهرحال هستند کسانی در آمریکا که بخواهند از کوچکترین مورد استفاده وبر علیه جمهوری اسلامی تبلیغ کنند. اگر شما مستند ایرانیوم را ببینید – البته نمیتوان اسم آن را مستند گذاشت زیرا بسیاری از اطلاعات حاوی آن دروغ بود – سعی داشتند ایران را متحد طالبان و القاعده جلوه دهند و حتی ایران را در عملیات ۱۱ سپتامبر شریک بدانند. فرد درغگو هر سنگی که به دستش برسد پرتاب میکند.
گروهکهایی مثل ریگی که در شرق کشور امنیت کشورمان را تهدید میکردند را میتوان جزو باقی ماندگان القاعده دانست؟
در میان مسلمانان گروههای فراوانی وجود دارد و در عین اختلاف نظرهایی که در حوزه دینی با یکدیگر دارند، اما در حوزه اجتماعی با یکدیگر و درکنار هم زندگی میکنند. اما در این میان فقط گروه انحرافی وهابیون هستند که دشمنی با دیگر گروههای مذهبی علل الخصوص شیعیان را دارند. خود وهابیون نیز به دو دسته تقسیم میشوند؛ یک گروه کسانی که واقعا به وهابیت و محمدبن عبدالوهاب معتقدند، لکن طیف دیگری که وجود دارد، کسانی هستند که به ظاهر اندیشههای وهابیت را قبول دارند و نفوذی هستند و برای پیش برد اهداف سیاسی خودشان با اسم وهابیت از نهادهای سیاسی اطلاعاتی آمریکا پول میگیرند و میخواهند به اهداف خودشان برسند. فکر میکنم بحث ریگی از نوع دوم است؛ وی حتی متشرع از نوع وهابی هم نبود و یک فرد جانی و فرصت طلب به حساب میآمد.
Sorry. No data so far.