محمدرضا عشوري مقدم –
اشاره:
دانشگاه الازهر به عنوان يكي از عالي ترين نهادهاي مذهبي اهل سنت پس از انقلاب مصر شاهد دو رويداد بسيار مهم بود. يكي ديدار “محمدمهدي عاكف ” و “محمد بديع ” از رهبران جنبش اخوان المسلمين با “احمد الطيب ” شيخ الازهر در شهر قاهره، و ديگري تظاهرات هزاران نفري طلاب و استادان براي غيردولتي شدن مقام شيخ الازهر و بازنگري در نقش و جايگاه سياسي اجتماعي آن به مثابه نهادي مستقل بود.
اين دو رويداد را همزمان با ديگر تحولات سياسي پس از انقلاب، مي توان سر آغاز دوره جديدي از نقش آفريني و تعاملات نهادهاي مذهبي در جامعه مصر ارزيابي كرد. ديدار رهبران اخوان المسلمين و الازهر به ويژه از آن رو داراي اهميت است كه آنها طي ساليان گذشته همواره فرآيندي تقابلي را در قبال يكديگر دنبال مي كرده اند.
بررسي تاريخي تعامل و همگرايي حكومت و الازهر در مصر نشان مي دهد كه اين نهاد اسلامي از سال 1961 و در زمان حكومت جمال عبدالناصر و انور سادات همواره به عنوان نهادي دولتي عمل مي كرده است. اين وضعيت در زمان حسني مبارك كمي شدت يافته و وي در تلاش براي مبارزه با اخوان المسلمين و ديگر گروه هاي اسلامي، از علماي الازهر مي خواسته تا عليه فعالان اخوان جبهه گيري كرده و بيانيه صادر كنند و به مبارزه دولت عليه اين جنبش مشروعيت دهند. بر اين اساس الازهر در فرآيند همگرايي با دولت، به نوعي اين وظيفه را برعهده داشت تا مخالفين حكومت را محكوم كند.
به طور مثال، در جريان مبارزه دولت و اخوان در 1954 شاهد آن بوديم كه علماي الازهر طرف دولت را گرفتند و كتاب “الاعلان ” سيدقطب را مكروه اعلام كردند. تقابل با گروه هاي اسلامگرا، به ويژه از آنجا شدت گرفت كه علماي الازهر به اقدام انور سادات مبني بر امضاي پيمان صلح كمپ ديويد با رژيم صهيونيستي مشروعيت دادند و اين در حالي بود كه الازهر پيش از اين در سال 1956 صلح با اسرائيل را محكوم كرده بود.
استقلال يا وابسته بودن الازهر طي ساليان گذشته همواره از مسائل و دغدغه هايي بود كه به شدت از سوي بسياري از استادان و دانشجويان اين نهاد مورد توجه قرار گرفت. هر چند ريشه ها و بنيان هاي فقه سياسي اهل سنت اساساً بر همگرايي با حكومت و در نتيجه وابستگي به حاكميت در طول تاريخ شكل گرفته، اما تجربه تاريخي حداقل در مورد الازهر نشان داده كه در برخي مقاطع و در قبال رويدادهاي سياسي- اجتماعي مصر به ويژه در مبارزات ضداستعماري، اعتبار و سابقه درخشاني داشته است.
بزرگاني همچون “احمد عرابي “، “سعد زغلول “، “محمد عبده “، سيدجمال الدين اسدآبادي و علامه “شرقاوي ” همگي افرادي بودند كه امروزه از آنان به عنوان افتخارات جاودانه الازهر ياد مي شود. به طور مثال، نقش “عبدالله شرقاوي ” شيخ الازهر در پي تجاوز سپاه فرانسه به مصر در 1798 كه به مقاومت در برابر اشغالگران فرانسه فتوا داد و ناپلئون نيز الازهر را به توپ بست و شرقاوي و همكارانش را بازداشت و عده اي را تيرباران كرد ، همواره در خاطره طرفداران الازهر امروز نقش قهرمانانه و تاثيرگذاري را براي الازهر به تصوير مي كشد.
الازهر طي قرون و اعصار متمادي دچار تغييرات و تحولات بزرگي شده كه در ابعاد گوناگون، فراز و نشيب هاي گسترده اي را تجربه كرده است. الازهر علاوه بر آنكه در تكوين شخصيت مصري ها سهيم بوده، در دفاع از حقوق آنها و تحريك عليه حكام ظالم و استعمارگران نقش ويژه اي ايفا كرده است.
در تبيين رابطه الازهر و دولت در مصر پيش از انقلاب 25 ژانويه دو مسئله وجود دارد: يكي اينكه دولت همواره بر تعيين و انتصاب شيخ الازهر از سوي حاكميت تاكيد داشت و تركيب شوراي عالي الازهر نيز به گونه اي شكل گرفته بود كه كنترل اين نهاد خواه ناخواه در انحصار حكومت قرار گيرد. دوم آنكه دولت همواره در تلاش بود تا يك مفتي ميانه رو و البته در راستاي اهداف و سياست هاي خود را براي رياست الازهر تعيين كند.
انتصاب دكتر “محمد طنطاوي ” به عنوان شيخ الازهر پس از درگذشت “جادالحق ” در 1996 به خوبي مؤيد اين مطلب است. طنطاوي همانگونه كه انتظار مي رفت هماهنگ با سياست هاي دولت و مغاير با سياست هاي قبلي الازهر عمل كرد. از موضعگيري هاي طنطاوي در قبال محاصره نوار غزه و شيوه رفتاري وي با مقامات صهيونيست گرفته تا مسئله حجاب دانشجويان مصري، به حدي براي اين نهاد با سابقه مذهبي نامتعارف بود كه حتي اعتراضات گسترده و شكاف در ميان نخبگان الازهر را در پي داشت.
آنچه هم اكنون و با ادامه روند بيداري انقلابي مردم مصر و موضعگيري اخير شيخ الازهر در به چالش كشيدن اسرائيل به عنوان رژيمي تروريست و ناقض اصلي حقوق بشر در جهان شايان توجه است، مسئله اي است كه حتي پيش از اين و در دوره حكومت مبارك نيز مطرح بوده و آن همگرايي ايدئولوژيك جريانات اسلامگرا و الازهر در مصر است.
انتظار مي رود كه در آينده نزديك، جريان هاي اسلامي همچون جنبش اخوان المسلمين در ميان هزاران نفر از طلاب، كارشناسان و استادان الازهر پايگاه مستحكمي داشته باشد. ادامه روند اين همگرايي، جذب بيش از پيش طلاب الازهر از سوي اخوان و ديگر احزاب و جريانات اسلامي را در پي خواهد داشت. طرفداران الازهر هم نشان داده اند كه نسبت به نزديك شدن به اسلامگرايان بي علاقه نيستند و امروز بيش از هميشه نسبت به شعار “اسلام راه حل است ” به مثابه فرآيندي براي تبلور دوباره اسلام سياسي در اين نهاد اسلامي ابراز تمايل مي كنند.
درست مدتي قبل از سرنگوني مبارك بود كه 14 نفر از استادان الازهر در جريان گردهمايي اعضاي اخوان بازداشت شدند، به باور بسياري از ناظران سياسي اگر ائتلاف و اتحاد بين الازهر و اخوان المسلمين، قوت بيشتري بگيرد اسلامگرايي در صحنه سياسي مصر به نيرويي موثر و در عين حال تعيين كننده تبديل خواهد شد.
Sorry. No data so far.