گفتگو با آیتالله محمدرضا جلالی خمینی عضو سابق مجمع روحانیون مبارز و از شاگردان امام(ره)
رهبر معظم انقلاب مبنای اصلی جاذبه و دافعه امام خمینی(ره) را اسلام ناب محمدی معرفی میكنند. شما به عنوان شخصی كه سالها در كنار امام(ره) بودهاید و از شاگردان و همراهان ایشان محسوب میشدید، این موضوع را توضیح دهید.
به عنوان كسی كه سالها در محضر امام(ره) تلمذ كرده و از كودكی ایشان را درك كردم، آنچه از شخصیت ایشان متوجه شدم این بود كه امام یك انسان ممتاز و استثنائی در عرصه عمل، علم، زهد، فهم و زیركی محسوب میشد. 1400 سال اسلام غریب بود؛ این عنایت خدا بود بر یك نفر كه بعد از 1400 سال غربت اسلام، بیاید و یك چنین كاری را انجام دهد و حكومتی بر مبنای ولایت فقیه بهنام جمهوری اسلامی تشكیل دهد كه مظهرش ولایت و قانون اساسیاش قرآن باشد. بسیاری از علمای قدیم آمدند و بحثهایی راجع به ولایت و حكومت اسلامی كردند مثل سیدجمالالدین اسدآبادی، شیخ انصاری و… اما آن كسی كه بیاید و این مقوله را به منصه ظهور رساند، كسی جز امام خمینی(ره) نبود. بحمدالله این عنایت خدا بر این انسان الهی بود كه برای رضای خدا و به شیوه جدش حسین بن علی(ع) قیام كرد.
اما در مورد جواب سؤال شما كه به ریشههای جاذبه و دافعه امام(ره) اشاره كردید باید تصریح كنم كه به معنای واقعی ریشه جاذبه امام(ره) اولاً و بالذات به پایبندی ایشان به اصول اسلام اصیل باز میگردد كه در همه ابعاد وجودی ایشان آشكار بود و دیگر اینكه حامی و طرفدار واقعی مردم خصوصاً قشر مستضعف و محروم بودند. همین مؤلفهها به عنوان عوامل جذب مردم موجبات دفع برخی از افراد را هم فراهم آورد.
بهطور مثال در مورد پایبندی امام(ره) به اسلام واقعی بنده این را با جرأت میگویم كه ما چندین سال در خدمت امام بودیم و در درس ایشان شركت میكردیم. یكبار من ندیدیم كه غیبت كنند و اگر كسی هم پیش ایشان غیبت میكردند، بلافاصله تذكر میدادند.
یكی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد امام توجه به مردم بود بهطوری كه ما در اكثر برههها ما شاهد این مسئله هستیم. درواقع دو مؤلفهای كه امام(ره) را پیروز كرد، اول عنایت و فضل خداوند بود و آن ذاتیاتی كه خود این مرد داشت و دوم پشتیبانی مردم بود.
شخصیت و عملكرد امام(ره) به گونهای بود كه در طول مسیر حركتشان در سال41 به بعد تا آخر عمرشان افرادی جذب و یا دفع میشدند. چرا به مرور زمان برخی از امام(ره) فاصله گرفتند؟
علتش این است كه امام(ره) یك مؤمن واقعی، یك انسان ولایی و طرفدار محرومین بود. تمام توجهاش به خدا بود و دلش میخواست اسلام پیش برود و مردم از بیچارگی بیرون بیایند. این جاذبه امام بود. افرادی كه این فكر و عقیده را داشتند آمدند و ماندند. آنهایی كه اسلام میخواستند آن هم اسلام ناب و نه اسلام آمریكایی، اینها گرد امام (ره)جمع شدند. البته یك عدهای دیگر هم اسلام و حكومت اسلامی و مستضعفین را نمیخواستند و به دنبال چپاول بودند كه این جماعت به تدریج از دور امام(ره) پراكنده شدند.
نكته مهم دیگری هم كه در جذب و دفع افراد، سیاست استكبارستیزانه امام(ره) بود. امام خمینی(ره) از اول تا روزهای آخر عمرشان از مشی استكبارستیزانهشان كوچكترین عدولی نداشتند و همین باعث شد تا برخی از افرادی كه تاب و تحمل این قضیه را نداشتند به تدریج با ایشان زاویه پیدا كنند. در اینجا لازم میدانم این نكته را هم اشاره كنم كه به عقیده من در حال حاضر تنها كسی كه به بهترین وجه راه و خط امام(ره) را دنبال میكند حقیقتاً رهبر معظم انقلاب است. خط رهبری را صددرصد همان خط امام خصوصاً در مقولات ذكر شده یعنی پایبندی به اسلام ناب، طرفداری از مردم و استكبارستیزی میدانم.
اگر بخواهیم جداشدگان از راه امام(ره) را تبارشناسی كنیم این افراد و گروهها از كدام طیفها بودند و عقبه فكری و نظری ایشان چه بود؟
همانطور كه پیشتر اشاره شد، شاخصههای خط امام(ره) به گونهای بود كه عدهای به تدریج از آن دور و تاب ادامه دادن نداشتند. اما در ریشهشناسی جدا شدن از خط امام باید دو علت دیگر را هم لحاظ كرد كه به كسانی برمیگردد كه بعد از انقلاب از مسیر رهبری فاصله گرفتند و آن اینكه همه كارهای امام(ره) برای خدا بود و هیچ توقعی هم نداشت. میگفت به من بگویید خدمتگذار به مراتب بیشتر خوشحال میشوم تا به من بگویید رهبر. در همین اوضاع و احوال یك عدهای هم آمدند كه فكر میكردند به مقامی میرسند. یك نفری در قم كه از شاگردهای امام(ره) هم بود میگفت من عاشق امام هستم. مرحوم اشراقی به ما میگفت كه حواستان جمع باشد این حقه است. آدم فاضل و باسوادی بود ولی مدتی بعد از پیروزی انقلاب طوری شد كه كاملاً از مواضع قبلیاش برگشت. حالا چه انتظاری داشت؟ اینكه قاضی یا امام جمعه و… بشود ولی نشد. آخر كار به جایی رسید كه رفت عراق همگام با صدام؛ همینی كه میگفت بدون عشق امام خوابم نمیبرد در رادیو و تلویزیون عراق شدیدترین توهینها را به امام میكرد.
نمونه دیگر اینكه آن موقع كه در زندان ساواك بودم، یك شب دیدم كه سرباز در سلول را باز كرد و یك نفر را به داخل هُل داد و انداخت كنار ما. با توجه به اینكه زندان تاریك بود پرسیدم كه كیست؟ وقتی خودش را معرفی كرد فهمیدم یكی از علمایی است كه بعد از مرحوم فلسفی از منبریهای خوب و مسلط تهران محسوب میشد كه علیه نظام حاكم هم سخنرانیهای بسیاری صورت داده بود. در زندان ساواك هم چنان شجاعانه با مأمورین ساواك ستیز و مقابله میكرد كه همه را تحت تأثیر قرار داده بود. اینچنین آدمی بعد از انقلاب نمیدانم چه انتظاری داشت كه بهطور كامل از مواضع انقلابیاش برگشت و خدا به او رحم كرد كه از دنیا رفت.
از آن طرف افراد بسیاری بودند كه در طول زندگیشان جذب شخصیت امام(ره) شدند؛ مرحوم طیب حاج رضایی از آن جمله بود. بعد از انقلاب هم افرادی هستند كه از این جهت آمدند در راه انقلاب، افرادی كه حتی در ابتدا اهل نماز هم نبودند، اما واقعاً خط امام را ادامه دادند.
امروز در عرصه سیاسی كشور برخی مدعی هستند كه خط امام(ره) را باید از رفتار و اندیشههای آنها جستجو كرد؛ در خالی كه هر كدام هم مرام و مسلك خودشان را دارند. چه شاخصهایی برای شناخت صحیح راه امام خمینی(ره) وجود دارد؟
به نظر من خط اصیل امام همان اسلام ناب محمدی است كه رهبر انقلاب هم مكرراً از آن یاد كردند و نیز طرفداری از مستضفین. انسان نباید خودش را به جهالت بیندازد مگر اینكه دنبال پست و مقام باشد. كسانی كه چنین ادعاهایی دارند یا خط امام(ره) را نفهمیدند و یا واقعاً خوشان را به نادانی میزنند و میخواهند به نفع دیگری برسند و از نظرهای دیگری استفاده كنند.
خط امام(ره) خطی است كه طرفداری از اسلام، طرفداری از محرومین، مردم، مبارزه با استكبار از مشخصههای بارز آن است. این خط امام است.
مجدداً تأكید میكنم كه در حال حاضر بهترین تفسیر از خط اصیل امام خمینی(ره) همین خطی است كه شخص رهبر انقلاب اسلامی پیش گرفتهاند و بهترین نحو در حال پیمودن آنند. استكبار باور نمیكرد این انقلاب به این نقطه برسد و تصورش این بود كه بعد از رحلت امام(ره) دیگر كار نظام تمام است. الان بیش از دو دهه از ارتحال امام(ره) گذشته و روز به روز انقلاب قویتر و بهتر در عرصه بینالملل عمل میكند. این نشان از آن است كه خط اصیل امام ادامه یافته است.
در همان روزهای مبارزه كسانی بودند كه تاب همراهی با حركت امام را نداشتند. بنده وقتی از زندان آزاد شده بودم، بعضی از مدرسین و روحانیون آمده بودند منزل ما و میگفتند آقای جلالی شما میخواهید چه بكنید؟ یعنی روزی میشود شاه در این مملكت نباشد؟ باورشان نمیشد. به من میگفتند شما چگونه میخواهید مبارزه كنید؟ با چه چیزی؟ امام تنهاست نه پول دارد نه لشكر دارد؛ این مرد چگونه میخواهد مبارزه كند؟
روش سیدجمالالدین اسدآبادی این بود كه به كاخها برود و با سلاطین صحبت كند بلكه اینها را برگرداند اما نشد و آخر هم او را كشتند. امام روش این بود كه مردم را باید روشن كرد؛ یعنی حقیقت و واقعیت را به مردم گفت؛ نتیجه هم گرفت، نه تنها ما نتیجه گرفتیم بلكه دنیا نتیجه گرفت. خیلیها شیوه امام را پیش گرفتند.
یك روزی ما به همراه چند نفر از دوستان خدمت امام(ره) بودیم. امام(ره) یك نگاهی به همه كرد و فرمود امام حسین(ع) در كربلا فرمودند من اصحابی بالاتر از اصحابم در تاریخ نیافتم ولی من باید بگویم كه من ملتی بهتر از ملت ایران در تاریخ ندیده بودم.
در زمان تبعید امام به تركیه، حاج احمدآقا نامهای به ایشان راجع به خانوادهاش و نیز وفاداری ملت ایران نوشت. امام در جواب نامه پس از احوالپرسی از خانواده نوشت: «جانم فدای ملت ایران».
Sorry. No data so far.