تریبون مستضعفین – محمدصادق شهبازی
تجربهی تاریخی
فضایی در دهه هفتاد در کشور شکل گرفت که طی آن دوره موج بازگشت از آرمان های اولیه انقلاب اسلامی، عادی سازی انقلاب (آن چه در جامعه شناسی انقلاب دوره ی ترمیدوری نامیده میشود) و رئالیسم سیاه و پذیرفتن نظام نابرابر جهانی و نقشآفرینی به مثابهی عضوی از جامعهی جهانی و تنظیم سیاستها بر اساس تکامل و توسعهی خطی انگلوساکسونی، بسیج زدایی جامعه و انقلابیون، حاکم کردن فرهنگ تودهای و ارزشهای انسان و جامعه و جهان مدرن و بعد از آن پسامدرن، موجب شد هم فرهنگ عمومی، هم سیاست گذاریهای حاکمیتی، هم بحثهای آکادمیک و علمی به سمت واگرایی از اسلامگرایی، عدالتخواهی، استکبارستیزی سوق داده شود. رسانههای قدرتمند مثل صدا و سیما، مطبوعات، رسانههای صوتی و تصویری، ماهواره، شبکه قدرتمند و مافیای تولید و تزویع کتاب و … همه و همه به بازتولید این ارزشها و فرهنگ غریبه که یا به صورت معرفتی اشرافی و روشنفکرانه به مقابله با فرهنگ بومی و دینیِ عدالتخواهانه-اسلامی یا در بهترین حالت به بازتولید فرهنگ توده ای و سرگرم کردن عموم جامعه به زندگی روزمره و مسابقه ی رفاه زدگی و عشرت طلبی می پرداخت. این هژمونی موجی از واکنشهای اکثرا سطحی در حد اعتراض به نمادها را در بین عموم جامعه و طیفی گسترده از متدینین جامعه برمی انگیخت که شاخصترین آن تنها به اعتراض به بیحجابی و نمودهای آن تقلیل مییافت، و در قالب رسانههای عمومی جامعه نیز بازتفسیری منفی مییافت.
موج بازگشت
در این بین موج بازگشتی در بین جمعی از اساتید دانشگاه و حوزه، رزمندگان دفاع مقدس و بخشهایی از نخبگان فرهنگی و سیاسی و فکری نسل سوم انقلاب، و جمعی از نیروهای ارزشی جامعه شکل گرفت که باید بازگشت به عصر و عهد انقلاب اسلامی و آرمانهای آن در قالب جامع از بازتعریف دوبارهی جهانبینی، ارائهی ارزشها، ساختن هنجارها و نمادها تا صورتبندی ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شکل داد. به تبع نداشتن ابزار بر اساس مکتب انگلوساکسونی انتقال پیام این تلاشها باید در مقابل آن رسانههای قوی محو میشد، اما بر اساس تجربهی انقلاب اسلامی که حتی دانش ارتباطات را متحول کرد و مقاومت از طرق مختلفی نظیر حرکت در خلاف جهت رسانههای عمومی، بر هم زدن بازی آنها، استفاده از خلل و فرج آنها و … را سامان داد و با محوریت مخاطب در ارتباطات، مکتب مبادلهی معنا را سامان داد. با محوریت جهانبینی و ارزشهای اسلام ناب با محوریت امام، مردم گرایی حول محور گفتمان امام خمینی و پرهیز از اشرافیت گرایی (امتگرایی و عدالتخواهی) و تکیه بر قدرت نمادین و معنایی انقلاب اسلامی بر نفی نظام سلطه و راس آن (استکبارستیزی) و تکیه بر جبههی فرهنگی انقلاب و استفاده از متفکرین و هنرمندان و کنشگران در حوزههای مختلف تولید معنا، معرفت، و فرهنگ و با ادبیات انتقادی در برابر هژمونی حاکم بر دانشگاه، جامعه، سیاست و رسانههای عمومی شکل گرفت. این حرکت چارچوبهای اصلی و متفاوت انقلاب اسلامی یعنی فرهنگی بودن مبتنی بر گفتمان اسلام ناب و طرح چالش آن، با دیگریهای خود (اسلام آمریکایی و خط سازش و فرومایگی)، مردمی و غیر اشرافی و غیرسازمانی بودن، و بر اساس گفتمان طرح شده رهبری دینی و در رابطه ی متقابل با آن (امت و امامت) سامان یافت.
آن چه در قالب نوسازی معنوی، مبارزه با تهاجم و شبیخون فرهنگی، احیای تمدن اسلامی، دولت اسلامی، نظام اسلامی ، کشور اسلامی، اشرافتی ستیزی و عدالت خواهی و استکبار ستیزی، تولید علم و نهضت نرم افزاری و … از طرف این راس هدایت میشد، حرکت این جبههی مردمی را سامان میداد و پیش میبرد، پیام 6/8/81 رهبری به جنبش دانشجویی بر همین مبنا سامان یافت.
ابزارهای موج مقاومت
محوریت اصلی این حرکات، بر اساس سنت تاریخی شیعی بر ارتباطات شفاهی با محوریت هیئت و جلسات طرح این گفتمان بود، اما در برابر رسانههای قوی، رسانههای ضعیف این جریان در قالب حرکتی جبههای و طرحریزی برای هدایت فرایند رویت پذیری رسانهای به سمت دیده شدن این آرمانها و پایبندان به آن شکل دادند. این موج با طیفی مختلف از رسانههای ضعیف پیگیری میشد. که هم آغازگر هم تداوم دهندهی آن طیفی از نشریات دانشجویی به همراه بعضی نشریات عمومی بودند. سورهی آوینی، شلمچه، جبهه، صبح، صبح دو کوهه، نیستان، تحریریه چهارم سوره، لثارات و … همگام با نشریات مختلف دانشجویی چون تفکر بسیجی، خیزش، هفت قفل و مستضعفین و … این وظیفه را همگام با بازار ضعیف نشر جبههی انقلاب اسلامی کلید زد.
مسئلهای که در گام بعد با رجوع به ساخت مستند و بعضی معدود فیلمهای داستانی و شبکهای از نویسندگان الکترونیک در قلاب وبلاگها و شبکههای اجتماعی شکل گرفت. ویژگی محوری این موج طرح مستقیم و بدون پیرایهی این آرمانها، ایستادن و انتقاد از فرهنگ ارزش حاکم، بر هم زدن چارچوبهای موجود، تکیه بر بعضی نمادهای حرکتهای آغاز نهضت سامان مییافت. این نشریات که با شبکهی توزیع اکثرا مردمی و دانشجویی در بین مخاطبین اصلی همگام با هیئات و جلسات مختلف بحث از آرمانهای انقلاب (که بیشتر حول بازخوانی صحیفه امام و گفتمان رهبری سامان مییافت)، و به صورت جدی هم با ممانعت رسانهها و هژمونی حاکم بر سیاستگذاریها، رسانههای عمومی مواجه میشد، این لطف خفیه الهی فرصت دیده شدن آن را دوچندان میکرد.
وصل شدن این حرکت ها به حرکت های واقعی و عینی در مطالبه ی آرمان ها و عدالتخواهی نظیر کارتن خوابی برای حمایت از کارتن خوابها، مقابله با آزادی جاسوسهای انگلیسی، اعتراض به سفارت خانههای خارجی به عنوان نماد دحالت مستکبرین در کشور، اردوهای جهادی و … نیز رویتپذیری آنها را دو چندان مینمود.
نقش نشریات دانشجویی
نشریههای دانشجویی در این بین با ساختار و محتوای متفاوت از نشریات موجود، به علت گفتمان جدید و کمتر رویت شده آن که از همان جلسات و هیئات و حلقههای مطالعاتی نشئت میگرفت، موضوعات عینی مورد بحث قرار گرفتهی متصل به حرکتهای اجتماعی، نپذیرفتن ارزشها و قالبهای سیاست زده و جناحی و غیر فرهنگی موجود، استفاده از ادبیات جدید مبتنی بر گفتمان اسلام ناب، استفاده از تجربیات و قالبهای هنری (مبتنی بر ارتباط با جبههی فرهنگی انقلاب و استفاده از تجربیات و کلاسهای مختلف که نتیجهی خود را در انتخابهای مکرر این نشریات به عنوان نشریات برتر دانشجویی نظیر انتخابهای مکرر «هفت قفل» و خیزش نشان میداد)، و شبکهی توزیع گسترده همان تیراژ اندک که بعضا دست به دست میگشت، استفاده از نمادهای ناظر به آن دوران (مثلا کاغذ کاهی سبک خاص صفحه بندی مستضعفین) و … این تفاوتها را آشکار میکرد. حرکت جبههای نیز موجب میشد تا رسانههای ضعیف بیرون دانشگاهی این کارها را همزمان بازتاب دهند مثلا اخبار خیزش و هفت قفل در نشریاتی مثل جبهه و صبح و صبح دوکوهه باز نشر و حتی تیتر یک میشد و حتی رسانههای فراگیر که یا همراه با این گفتمان نبودند یا مخالف بودند ناگزیر از واکنش میشدند.
قالبهای جدید
این مسئله حتی موجب تولید قالبهای جدید در نشریات دانشجویی با این گفتمان شد که بسیاری برای اولین بار صورت گرفت. تولید مستندهای دانشجویی مثل مستند عنبرآباد، مستند سفر نمایندگان مجلس هفتم به کیش و … ، تولید نشریهی صوتی سکوت در قالب نوار و بعدها سیدی و دیویدی، تولید نشریات چند رسانهای نظیر شریعت مطهر و نمایشگاههای الکترونیک عکس و کاریکاتور و … (که بعدها موسساتی نظیر آرمان ذیل تولید و توزیع آن زاییده شدند)، حرکت به سمت استفادهی از سایر رسانهها مثل تئاترهای دانشجویی، موسیقی و … و در گام بعد سایتهای خودجوشی مثل خیزش، مستضعفین، نقطه، مطالبه، عدل نیوز، عدالتخانه، عدالتخواهی و … شد، که بخش مهمی از فضای رسانهای و عمومی کشور و تغییر گفتمان حاکم در جامعه از غربگرایی به اسلامگرایی، آزادیخواهی به عدالتخواهی در لوای این حرکتها صورت گرفت.
چه باید کرد؟
نفس کار کردن در فضای دانشگاه به خاطر اهمیت آن موجب دیده شدن این مسائل در سطح رسانههای عمومی، جامعه (ارتباط مستقیم افراد از شهرهای مختلف با محیط دانشگاه و درگیر کردن خانوادههای آنان)، درگیر شدن ذهن برنامهریزان و نخبگان علمی، سیاسی و فرهنگی میشود. اما میتوان با هدایت این فضا افقهای جدید و جدی طرح کرد. و ضمن حفظ دستاوردهای گذشته و جلوگیری از جایگزینی آن با دیگریها و گفتمانهای بدیل به تعمیق آن کمک کرد.
به نظر میرسد این اصول باید در ادامهی راه تداوم بیابد:
بازتولید دوبارهی گفتمان با تدوام رجوع به مبانی دینی، گفتمان امام و رهبری، ارتباط با نخبگان جبههی فکری و فرهنگی انقلاب در این حوزه و تداوم تولید محتوا در آن.
تلاش برای به دست آوردن قالبهای جدید هم در نشرایت مکتوب دانشجویی هم در قالب نشریات صوتی، تصویری، الکترونیک، رسانههایی مثل تئاتر، موسیقی و سرود (که در اول انقلاب اهمیت بسیاری داشت و بعدها مورد بیتوجهی واقع شد)، رسانههای الکترونیک دانشجویی، ابزار نو پدیدتر نظیر بلوتوث و … و از همه مهمتر استفاده از رسانهی سنتی ایرانی شیعی یعنی منبر. (هر قالب ویژگی خاص خود را دارد و همراهی مجموع این قالبهاست که میتواند پیام رسانه را از تقلیل یافتگی مصون بدارد و گرنه مخاطبینی که از طرف رسانههای قوی مانند صدا و سیما و ماهواره و اینرنت و … مورد هجومند کمتر جلب این پیام میشوند.)
ارتباط با جبههی فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی و حرکت همراه با رسانههای آنها (ضمن پرهیز از آلوده شدن به حرکتهای جناحی و سطحی سیاسی)، پیوند زدن حرکت رسانهای با حرکتهای عینی، ایجاد یک حلقهی گسترده توزیع، تلاش برای حرفهایتر کردن قالبهای موجود از طریق دانش افزایی و کلاسهای آموزشی نویسندگی و …
طرح مسائل عینی مشکلات جامعه و همراه کردن جامعه با آن و پرهیز از اشرافیت معرفتی.
عدم محدود ماندن به مسائل خرد و مطالبهی خرد عدالت و تلاش برای پرسش از ساختارهای بازتولید کنندهی فقر و فساد و تبعیض (این کار نیاز به حرکتهای معرفتی علاوه بر حرکت مبنایی پیش گفته از یک سو دارد آن چه رهبری به ضوررت کار تئوریک در حوزهی عدالتخواهی در افطاری سال 1382 اشاره کردند و پرهیز از مصداقزدگی را در سال 1386 در دیدار از شیراز مطرح نمودند، از سوی دیگر به ارتباط تنگاتنگ با جامعه دارد به صورت نمونه دانشجویان مجمع حزب الله دانشگاه علم و صنعت مستند منطقه نوزده را در مورد مصائب حاشیه نشینها در منطقه نوزده تهران با رفتن به میان آنها در ماه گذشته تولید کردند. این مسئله باید ضمن حفظ مطالبات ملی بسط پیدا کند یعنی هم به مطالبات فراملی و مطالبه از استکبار جهانی و نظام سلطه موجود و رژیمهای نقض کنندهی حقوق بشر و مسلمانان تدوام بیابد، هم در قالب منطقهای به مقابله با فقر و فساد و تبعیض و موانع تحقق پیشرفت و عدالت دست بیابد، یعنی در یک دانشگاه در یک شهرستان برای ما مسائل عینی پیشرفت و فقر و فساد آن شهرستان مهم است، که اگر این رسانه به آن توجه نکند هیچ رسانهای توجه نمیکند و یا حتی اگر رسانههای ضعیف شهری توجه کنند اهمیتی را که نگاه مسئولین و برنامهریزان و رسانهها به فضای دانشگاه میدهند نخواهد یافت.)
خطر مصداق زدگی و محدود شدن مفاسد به چند پرونده و درگیر بازیهای سیاسی شدن مسئلهی مهمی است که صاحبان نشریات میتوانند نقش مهمی در عدم شکلگیری آن ایفا کنند. باید در موارد ابهام پروندهها به پرسشگری و از بین بردن غبارهای فتنهگون کنندهی فضا کمک کرد. حوزههای عدالتخواهی نیز باید بسط بیابد و مطالبه از بیعدالتی رسانهای تا نظام سلامت، وضعیت زنان سرپرست خانوار و … تداوم بیابد. لازمهی اینها گره خوردن جنبش عدالتخواهی به جنبش نرمافزاری و نضهت آزاد اندیشی است و گرنه یا با مطالبات سطحی در نشریات مواجهیم یا اشرافیت معرفتی تولیدات علمی.
[…] مطلب در تریبون مستضعفین نوشته شده در تحربیات فعالیت ها٬یادداشت با برچسب جنبش […]