جمعه 30 آوریل 10 | 11:00

برويم علوم انساني در دانشگاه بخوانيم؟

اصلا به نظرم رفتن به رشته هاي علوم انساني فقط اگر آدم هيچ راه ديگري براي مدرك گرفتن و پول درآوردن نداشته باشه، توجيه داره !!! مگر در دانشگاه چيزي ياد آدم مي دهند؟ در علوم تجربي كه وضعش اينه، خدا به علوم انساني رحم كنه! هرکسی به اسم استاد مياد ترشحات ذهني خودش رو به خورد آدم مي ده.


فقط چند نكته مي تونم بگم:

ـ شهيد مطهري مي گه (به اين مضمون): اخيرا جرياني را مشاهده مي كنم كه دانشجويان دانشگاهي علاقه وافري به معارف اسلامي پيدا كرده اند. من به آنها توصيه مي كنم كه نيمي از وقت خود را به رشته اي اختصاص دهند كه در دانشگاه تحصيل كرده اند و نيم ديگر را به تحصيل معارف اسلامي بگذرانند.

ـ ماها نبايد به علوم انساني به عنوان مشغله تمام وقت مان فكر كنيم. چون اگر اين در تقديرمان بود اساسا به دانشگاه نمي آمديم (و يا نمي آوردندمان!) وقت و هزينه اي كه صرف مان شده تا مثلا ليسانس يا فوق بگيريم براي خودمان نبوده و به جامعه جوابگو هستيم. به هر ترتيب بايد با همين تحصيلات غربيه يا شرقيه، به درد جمهوري اسلامي بخوريم.

ـ از خدا توفيق بخواهيم كه راهي معقولانه و متناسب با ظرفيت مون، براي سروكله زدن دائمي با معارف اسلامي برامون باز كند. نيازي به ماراتن نيست (مثل طرح ولايت و امثالهم!) چون بي خودي و كاذب، عطش آدم رو كم مي كنه و يك چيز مبهمي دست آدم مي ده كه رابطه اش با علم، فقط همون حجاب بودنشه! علوم انساني و به ويژه معارف اسلامي (يا به تعبير شما علوم نرم)، آمپول نيست كه آدم تزريقش كنه! آنقدر هم سطحي نيست كه با يك ليسانس (يا حتي دكتراي) الهيات يا جامه شناسي يا چه و چه بگيم شديم متخصص علوم انساني.

ـ اصلا به نظرم رفتن به رشته هاي علوم انساني فقط اگر آدم هيچ راه ديگري براي مدرك گرفتن و پول درآوردن نداشته باشه، توجيه داره !!! مگر در دانشگاه چيزي ياد آدم مي دهند؟ در علوم تجربي كه وضعش اينه، خدا به علوم انساني رحم كنه! هر کسی به اسم استاد مياد ترشحات ذهني خودش رو به خورد آدم مي ده. بعد هم كه افه و پز و كرشمه دانشجوهاي علوم انساني رو با كاميون هم نمي شه جمع كرد! چون اينها مثلا «نظريه» ياد مي گيرند و اين در ذهن شون خيلي فرق مي كنه با يادگرفتن استاتيك و هيدروليك و خازن و مقاومت و آبياري و زهكشي و اسيدفسفريك و غيره. بالاخره اگر شما هم بتوني يه جوري «ماوراالطبيعه» رو به «آينده بشريت» بفلسفي و در اين ميان چهارتا واژه قلمبه هم بلد باشي، قبول كن كه انتظار داري وقتي حرف مي زني مردم يه جور ديگه نگاهت كنند. بويژه آنكه بچه هاي مهندسي آخرش فقط با همون مهندسها و مديرهاي كارخانه و اينها روبرو هستن اما بچه هاي علوم انساني مي تونن تو هر محفلي دكون بزنند براي عوام و خواص: از جلسه خانگي تفسير قران گرفته تا صبح ها توي تلويزيون وراجي كردن، سخنراني در نشست هاي معرفتي فرهنگستان ها، صحبت در پايگاه هاي مساجد در جمع بچه هاي دغدغه مند، برگزاري كلاس در طرح ولايت، دعوت به نشست فعالان انجمن زنان و تشكل بهمان، سخنراني شب نهم و دهم محرم، كلاسهاي خصوصي ذن و تكنولوژي فكر، حتي شايد در كلاسهاي ايروبيك هم به درد بخورند! آخرش هيچ كاره هم باشن يه كتاب از تشعشعات مثلا فكري شون مي نويسند و مي شند “نويسنده” !

  1. محبوبه
    8 دسامبر 2012

    بخاطر این مطلبتون متسفم
    باعث شد نگاهم به الباقی مطالبتون عوض بشه

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.