سعید مستغاثی
ژانر های سینمایی
تقسیمبندی ژانرهای مختلف در سینما براساس تعاریف موجود، بهطور کامل برآمده از دیدگاههای غرب نسبت به سینماست و هنوز تبدیل به تعاریف بومی نشده است. براساس همین تعاریف هم شاهدیم که «وسترن» بهرغم اینکه هیچ قرابتی با فرهنگ ما ندارد، همچنان در مباحث سینمایی ما بهعنوان یک ژانر مطرح است، اما تولیدات مرتبط با کودک و نوجوان بهرغم کمیت بالا هنوز بهعنوان یک ژانر پذیرفته نشدهاند و یا سینمای دفاع مقدس که اصیلترین نوع سینمایی پس از انقلاب است، بهعنوان یک ژانر مورد توجه قرار نمیگیرد. اگر مبنای بحث درباره سینمای سیاسی را نیز همین تعاریف قرار دهیم، میتوان اینگونه سینمایی را هم بهعنوان یک «ژانر» پذیرفت. هرچند خود غربیها هم در لوای این ژانر، بیشتر سینمای ایدئولوژیک را مدنظر داشته و تحت پوشش آن، محصولات ایدئولوژیک خود را جهانی کردهاند. کما اینکه سایر ژانرها هم به نوعی همین کارکرد را برایشان داشتهاند. سینمای غرب اساسا سینمایی ایدئولوژیک است. بنابراین بهطور کل در سینما و بهطور خاص در سینمای ایران، معتقدم ژانر سیاسی یک ژانر مجعول و برآمده از تفکر ایدئولوژیک غرب است. اگر بخواهیم سینمای ایران را مورد بحث قرار دهیم، نباید فراموش کنیم که «سیاست ما عین دیانت ما» یک باور اصولی است و بر این اساس هر فیلمی که بتواند تفکرات دینی را در قالبی کاربردی و اجتماعی به تصویر درآورد، میتواند یک فیلمی سیاسی هم محسوب شود. ما قائل به تفکرات سکولاریستی نیستیم که الزاما سینمای دینیمان از سینمای اجتماعی و سینمای اجتماعیمان از سینمای سیاسیمان مجزا تعریف شود.
سینمای دفاع مقدس تلاشی برای رواج عدالت طلبی و ظلم ستیزی بود
بهعنوان مثال مگر سینمای دفاع مقدس ما چه بود و چگونه شکل گرفت؟ سینمایی بود که میخواست نوعی عدالتطلبی و ظلمستیزی را در قالب هنرمندانه یک فیلم رواج دهد و مگر جز این است که این خود میتواند منجر به تولید یک «فیلم سیاسی»، آنهم مبتنیبر دیدگاههای بومی خودمان شود؟ نه فقط «سینمای سیاسی» که دیگر ژانرهای سینمایی ما هم با درنظر گرفتن این اصل کلی، میتوانند در این مسیر گام بردارند. از سینمای کودک گرفته تا فیلمهای ملودرام و اجتماعی و حتی کمدی.
«وادادگی» مسئولین در قبال غرب
در مسیر چشمانداز آینده سینمای ایران، حتی میتوان محصولاتی را که امروز تحت عنوان سینمای مهدوی از آن نام میبریم، بهعنوان یکی از اصلیترین مصادیق سینمای سیاسی، مورد توجه قرار دهیم. برخلاف این اصول اما شاهدیم که مسئولان و مدیران سینمایی، هریک برای نشان دادن چهرهای آوانگارد و همپا با جریانات روز سینمایی از خود، در دام این جریانات میافتند و بهجای راهاندازی حرکتی جدید بر اساس باورها و اعتقادات اصولی، با توجیهاتی از قبیل جذب فعالان سینمایی، گرفتار دیدگاههای غالب میشوند. این متفاوت از آن جذبی است که مقام معظم رهبری تحت عنوان «جذب حداکثری و دفع حداقلی» از آن نام بردهاند، این رفتار را میتوان «وادادگی» خواند که اتفاقا سردمدارانش امروز در انگلیس و آمریکا مأوا گرفتهاند! دوره این رفتار و دیدگاهها گذشته است. بهترین رویکردی که دوستان اصولگرا در این حوزه میتوانند داشته باشند، همین تأکید بر دیدگاههای بومی و دینی است.
هنوز دیدگاه ها قبل از انقلاب برسینمای ایران حاکم است
تأسفبرانگیز است که پس از 30 سال همچنان دیدگاههای بازمانده از قبل از انقلاب بر سینمای ایران حاکم است. در چنین فضایی مدیران فرهنگی و سینمایی هم به صرف تکیه بر کرسی مسئولیت جوگیر میشوند که این جوگیری ابتدا برای خودشان و بعد برای کلیت سینمای ایران مضر و آسیبرسان است.
سینمای ایران آنگونه که از تاریخچهاش پیداست، در ابتدا براساس دیدگاهها و اهداف ماسونی شکل گرفت. پس از انقلاب انتظار در هم شکستن این شاکله وجود داشت، اما بهرغم تمام تلاشهای نیروهای انقلابی و مذهبی هنوز شاهد بر جایی آن شکل و شمایل هستیم.
حمایت از سینمای سیاسی
سینمای ما هنوز در مباحث تئوریک، پیرو مباحث آکادمیک سینمای غرب است و این مفاهیم بهصورت کاملا دست نخورده، به نسلهای تازه منتقل شده است. حال اگر ما هم بخواهیم براساس همین تعاریف مانور بدهیم کار خاصی نکردهایم. دوستان معاونت سینمایی هم بهتر است بهجای مانور بر روی ویرانههای پیشین، بنایی نو برپا کنند. اینکه معاونت سینمایی در آغاز راه با رفع توقیف فیلم سینمایی «به رنگ ارغوان»، شعار حمایت از سینمای سیاسی را مطرح کرد نیز به نوعی تأکید بر مفهوم سینمای سیاسی با همان رویکرد باقیمانده از گذشته است. رویکردی که حاصلش فیلمی چون «پایاننامه» شده است. فیلمی که میتوانست تلاش تأثیرگذاری در جهت آشکار کردن جریانات مشکوکی که در سالهای اخیر در عرصه سیاست ایران فعال بودهاند باشد، اما به دلیل ضعف شدید فیلمنامه ناکام مانده است.
رهبری خواستند درباره حوادث بعد از انتخابات روشنگری صورت بگیرد
اتفاقا خواست رهبر انقلاب این بود که باید درباره حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 روشنگری صورت بگیرد، اما هیچیک از رسانههای ما در این زمینه فعالیتی نداشتند و در عرصه سینما هم اگر ملاک را جشنواره اخیر فیلم فجر قرار دهیم، کافیست درصد بگیریم که چه درصدی از این آثار در مسیر خواست مقام معظم رهبری و درباره جنگ نرم بوده و چه تعداد نسبت به این مقوله خنثی و حتی در جهت عکس عمل کردهاند! این واقعیت نشان میدهد که نمره دوستان معاونت سینمایی هم در این زمینه نمره مردودی است. حال برای پوشش این مردودی، همه این بار را به دوش فیلمی با فیلمنامه بهشدت ضعیف نهادهاند که اگر چند جمله شعاری را از آن حذف کنید، حاصل یک کار صرفا حادثهای میشود. با تمام احترامی که برای تلاش حامد کلاهداری در این فیلم قائلم، باید پذیرفت که فیلمنامه «پایاننامه» در حد کارهای آماتوریست، اما انگار مسئولان فرهنگی و سینمایی میخواهند بار همه کارهای نکرده خود را به دوش این فیلم بگذارند!
پایان نامه؛ اجحاف به سینمای سیاسی است
متأسفانه اگر این فیلم را براساس تعاریف معمول سینمای غرب هم بخواهیم یک فیلم سیاسی قلمداد کنیم، به مفهوم «ژانر سیاسی» اجحاف کردهایم! همانگونه که فیلمهای «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا و «خیابانهای آرام» کمال تبریزی هم صرفا یک هجویه هستند و بر اساس تعاریف اصولی سینمای غرب هم نمیتوان آنها را «فیلم سیاسی» خواند. غربیها لااقل براساس تعاریف خودشان، آثار استاندارد تولید میکنند؛ اما از آنجا که ما کپیبرداری میکنیم و میخواهیم ادای آنها را دربیاوریم، معمولا به محصولاتی بیاثر و مجعول میرسیم. ما باید استانداردهای سینمای خود را خودمان تعریف کنیم؛ حاصل کپیبرداری جز این نخواهد بود
Sorry. No data so far.