یکشنبه 19 ژوئن 11 | 17:17

دومینوی انقلاب در اروپا

حسین میزان

جامعه‌ جهانی روزهای ملتهبی را سپری می‌کند. تظاهرات‌ ضددولتی بسیاری از نقاط دنیا را دربرگرفته است. بهار عربی این روزها از خاورمیانه و شمال آفریقا عبور کرده و به اروپا رسیده و می‌رود تابستانی داغ را برای قاره سبز به ارمغان آورد. اخیرا یونان، اسپانیا، پرتغال، فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپا شاهد دومینوی اعتراض‌های مردمی هستند


حسین میزان – جامعه‌ جهانی روزهای ملتهبی را سپری می‌کند. تظاهرات‌ ضددولتی بسیاری از نقاط دنیا را دربرگرفته است. بهار عربی این روزها از خاورمیانه و شمال آفریقا عبور کرده و به اروپا رسیده و می‌رود تابستانی داغ را برای قاره سبز به ارمغان آورد. اخیرا یونان، اسپانیا، پرتغال، فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپا شاهد دومینوی اعتراض‌های مردمی هستند؛ اعتراض‌هایی که به وضوح از مدل انقلاب‌های عربی نشأت می‌گیرند و هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا، قرابتی غیرقابل انکار با انقلاب‌های عربی دارند.

تظاهرات‌ در اسپانیا که از 15 مه‌آغاز شده است، کاملا انتفاضه التحریر مصر را به ذهن متبادر می‌کند. مادریدی‌ها به تأسی از انقلاب مصر در میدان سول شهر مادرید تجمعی شبانه‌روزی بر پا کرده و خواستار رسیدگی به مطالباتشان بودند. مطالباتی که صبغه اقتصادی در آنها پررنگ‌تر است. هر چند اعتراض به هیات حاکمه هم جزءلاینفک این تظاهرات محسوب می‌شود.

همانند مردم کشورهای عربی، مردم اروپا هم به دنبال عدالت، آزادی و دموکراسی بیشتر هستند. مطالباتی که برای بسیاری از مردم این قاره به رویا بدل شده است. اساسا این دست اعتراضات مردمی مسری به نظر می‌رسند و با سرعتی قابل توجه در حال گسترش به اروپا هستند.

تظاهرات اسپانیایی‌ها خیلی زود یونان، جمهوری چک، پرتغال، گرجستان و حتی فرانسه را هم دربرگرفت. انگلیس هم بی‌نصیب نمانده و قرار است به دعوت اتحادیه‌های آموزشی بزودی اعتصاب‌های گسترده‌ای در این کشور برگزار شود.

اعتراض‌های مردمی اروپا حداقل 2 پیام مهم برای نظام بین‌الملل داشته است؛

نخست اینکه بحران‌های ایجاد شده در اروپا نشان داد، بحران اقتصادی چنانکه غربی‌ها ادعا می‌کنند نه‌تنها از بین نرفته که در برخی کشورها تشدید هم شده است. در حال حاضر نرخ بیکاری در کشوری مانند اسپانیا 21 درصد است؛ نرخی که در میان جوانان بسیار وحشتناک است و در رده سنی جوانان به 48 درصد هم رسیده است. وضع به حدی وخیم است که حتی برخی کارشناسان اقتصادی از احتمال آغاز موج جدید بحران اقتصادی در آمریکا سخن می‌گویند.

نکته دیگری که وضع کنونی اروپا به خوبی موید آن است، ناکارآمدی اتحادیه یورو است. اتحادیه اروپایی نشان داده که عملا نتوانسته برای خروج از بحران اقتصادی به کشورهای عضو نظیر یونان، اسپانیا و پرتغال کمک قابل توجهی کند. ناکارآمدی یورو به همین‌جا ختم نمی‌شود. این اتحادیه علاوه بر اینکه گرهی از مشکلات این کشورها باز نکرده، کشورهای قوی این قاره را هم با مشکلاتی مواجه کرده است؛ مشکلاتی که می‌تواند موج اعتراض‌های مردمی را به این کشورها هم برساند. آلمان نمونه خوبی از این کشورهاست. کمک‌های اقتصادی آلمان به یونان، این کشور را با موج گسترده مطالباتی مواجه کرده است که معلوم نیست چه زمانی نقد شوند. مطالباتی که اگر به اقتصاد‌ این کشور تزریق نشود؛ ممکن است وضع اقتصاد آلمان را بحرانی کند و ژرمن‌ها را در وضعی دشوار قرار دهد.

یونان که نخستین و بزرگ‌ترین ورشکسته‌ اروپایی است، 350 میلیارد یورو به کشورها و سازمان‌های مالی بین‌المللی بدهکار است که از این مبلغ 112 میلیارد یوروی آن را به آلمان‌ها مقروض است و اگر رقم طلب‏های بدون بازگشت آلمان افزایش یابد، مشکلات اقتصادی گریبان ژرمن‏ها را خواهد گرفت و به سقوط حکومت «مرکل» منجر خواهد شد.

در صورت وقوع این سناریو اتحادیه اروپایی بسیار تضعیف خواهد شد و در مقابل رقبایی نظیر چین، هند و برزیل عملا حرفی برای گفتن نخواهد داشت. اتفاقی که می‌تواند این اتحادیه را به یک بازیگر دسته چندم در نظام بین‌الملل تبدیل کند.

در حال حاضر بسیاری از کشورهای اروپایی که با بحران اقتصادی دست به گریبان هستند با نوعی کسری موازنه مواجه شده‌اند و هزینه‌های این کشورها از درآمدهای آنها بالاتر رفته است، لذا دولت‌ها مجبور شده‌اند از هزینه‌ها بکاهند. نتیجه این وضع طرح‌های ریاضت اقتصادی بوده که بر مردم این کشورها تحمیل شده، مالیات افزایش یافته، حقو‌ق‌ها کم و به سن بازنشستگی افزوده شده است. این سیاست‌ها فشاری غیرقابل تحمل را بر لایه‌های محروم و فرودست جامعه اروپا وارد کرده و آنها را به خیابان‌ها کشانده است.

اکنون کار به جایی رسیده است که عملا نمی‌توان دولت‌های اروپایی را آن‌طور که خود مدعی هستند، دولت‌های رفاه نامید. این معضلات سبب می‌شود دولتمردان این کشورها مقبولیت خود را نیز از دست بدهند و مردم این اتحادیه به هیچ وجه به سیاستمدارانشان اعتماد نکنند. به عنوان مثال در اسپانیا مردم به درستی دریافته‌اند که چه سوسیالیست‌ها بر سر کار باشند و چه محافظه‌کاران، دردی از آنها دوا نمی‌شود.

اکنون بسیاری از معترضان به موضوع چرخش نخبگان در این کشور با دیده تردید می‌نگرند و بر این باورند که وضع سیاسی و اقتصادی حاکم با رفرم و اصلاح درست نمی‌شود. آنها خود را نیازمند انقلاب می‌دانند؛ انقلابی که بتواند بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود را حل کند و از آلام مردم بکاهد. شاید روزی که دومینوی اعتراض‌های مردمی در اروپا به دومينوی انقلاب‌های مردمی بدل شود، نقطه عطفی فراموش‌نشدنی در تاریخ جامعه جهانی ثبت شود. نقطه عطفی که نشان خواهد داد منشأ بسیاری از مشکلات جامعه جهانی، اقتصاد سرمایه‌داری و کاپیتالیستی حاکم بر نظام بین‌الملل بوده است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.