پنج‌شنبه 29 آوریل 10 | 10:19

مشکل دانشگاه ترویج بدون تفهیم است

تبیین باطل کار سختی است. ولی ترویج باطل خیلی کار سختی نیست. باز تأکید می‌کنم شما نباید بگذارید فضا ترویجی شود. اگر شما همین فضای تبیینی را تثبیت کنید، تبیین باطل هم کار خیلی سختی می‌شود. شما خودتان باید به ضرورت کاری که می‌خواهید انجام دهید واقف شوید. اگر آدم به ضرورت کاری رسیده باشد می‌داند که آن چه کاری است و نیاز آن را فهمیده است…


تریبون مستضعفین– بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در حال آماده سازی ویژه نامه ای است با موضوع کرسی های آزادفکری، تا انشاءالله مانند ویژه نامه ی قبل انعکاس که با موضوع حوادث پس از انتخابات آماده شده بود، در دانشگاه های کشور توزیع شود.
در این ویژه نامه ضمن مصاحبه های اختصاصی با برخی مسئولین مانند دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاون فرهنگی وزیر علوم، رئیس نهاد رهبری در دانشگاه ها، و اساتیدی مانند آقایان عباسی، زیباکلام، خسروپناه، جلیلی، فیاضی، ترکشدوز، کوشکی، سوزنچی، فیاض، سیدجوادی، حاج ابراهیم، شریعتی، شکوری راد، و… تجربیات دانشگاه های مختلف در زمینه ی برگزاری کرسی های آزادفکری جمع آوری شده است. گردآوری تحلیلی صحبت های مرتبط بزرگان (حضرت امام، آقا، شهید بهشتی، شهید مطهری و…)، طرح ها و آئین نامه های تهیه شده، اخبار، ایده ها، و مقالات دانشجویی پیرامون جوانب کرسی های آزادفکری، دیگر بخش های این ویژه نامه را تشکیل می دهند.
هدف این ویژه نامه، جریان سازی و کمک به راه اندازی و پررنگ کردن این موضوع در فضای دانشگاهی کشور، و توزیع تجربیات و ایده ها، پاسخگویی به ابهامات رایج، و اطلاع رسانی نسبت به وضعیت و نظرات صاحب نظران در این حوزه است؛ تا انشاءالله شاهد تحرک بیشتر در این کار مهم باشیم.
در ادامه یکی از مصاحبه‌های اختصاصی این نشریه را مطالعه می‌کنید. ان شاء الله تریبون مستضعفین مطالب دیگری از این نشریه مفصل نیز منتشر خواهد کرد.

*****

حجت­ الاسلام سيد فريد حاج سيد جوادي، از پژوهشگران شورای حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی است، که ضمن تحصیلات دانشگاهی در رشته­ ی فیزیک، دارای تحصیلات حوزوی خارج فقه و اصول می­باشد. هرچند در ابتدا توفیق آشنایی با ایشان را نداشتیم و با معرفی یکی از اساتید، برای مصاحبه پیرامون کرسی­های آزادفکری خدمت­شان رسیدیم، اما مطالب پخته و ارزشمندی که ایشان در این مصاحبه بیان کردند، نویددهنده­ ی استفاده­ ی بیشتر جامعه­ ی علمی کشور از ایشان در آینده است، انشاءالله.

من نکته ای را در مقدمه عرض بکنم و آن اینکه وقتی انسان کاری را می‌خواهد انجام دهد شاید غرضش از انجام آن کار انجام فرمایش کسی باشد (حالا هر چقدر که او هم فرد عزیزی باشد) این محسناتی هم دارد ولی ممکن است آدم آگاهانه با آن موضوع برخورد نکند.

اولین نکته آن است که شما خودتان باید به ضرورت کاری که می‌خواهید انجام دهید واقف شوید. اگر آدم به ضرورت کاری رسیده باشد می‌داند که آن چه کاری است و نیاز آن را فهمیده است، نه اینکه فقط دنبال عنوان آن رفته باشد. و اینگونه نیست که فقط در یک عنوان به نام کرسی آزاد اندیشی یا نشست آزاد اندیشی وارد شده باشد و بعد بخواهد این را تأمین کند. یعنی باید اول بفهمد که یک نیازی وجود دارد، آن را در نظر بگیرد و سپس دنبال تأمین آن نیاز برود.

لذا شما اول باید به ضرورت پاسخگویی به آن نیاز برسید و وقتی رسیدید نیاز را می‌دانید و متناسب با آن نیاز که چگونه تأمین می‌شود برنامه ریزی کرده و قالبش را در نظر می‌گیرید و ضوابط و همه‌ی محتوای آن را استخراج می‌کنید.

حال تلقی من این است که شما به این نیاز رسیده اید. لذا من در این گفتگو به ضرورت و نیاز این موضوع نمی‌پردازم. حال خودتان بنشینید و بحث کنید و ابعاد و زوایای آن را پیدا کنید و مثلا در یک پاراگراف توضیح دهید که چنین نیازی وجود دارد و این کرسی‌های آزاد اندیشی قرار است پاسخگوی این نیاز باشد.

کرسی‌های آزاد فکری چیست و آیا تفاوتی بین کرسی‌های آزاد اندیشی و نظریه پردازی قائل هستید؟

بین آزاد فکری و آزاد اندیشی در ذهن من تفاوتی وجود ندارد ولی این مقوله با نظریه پردازی تفاوت اساسی دارد. نظریه پردازی یک کار علمی‌و تخصصی است. یعنی یک شخصی که در یک دانش تخصصی مهارت دارد در آن زمینه یک نظریه در سطح نظریه بنیادی ارائه می‌دهد، مقدماتش را تأمین می‌کند و نتایج و ثمرات آن را در یک قالب کاملا مدون و علمی ‌ارائه می‌دهد؛ و یک داوری تخصصی علمی ‌روی آن انجام شده و سپس ارزیابی می‌شود. و به اندازه‌ای که این نظریه مورد التفات و توجه جامعه علمی‌ قرار گیرد ارزشمند است. در واقع ارزش نظریه به این است که جامعه‌ی علمی‌را تحت تأثیر قرار دهد.

ولی کرسی‌های آزاد فکری اساسا با این متفاوت است. قرار نیست افرادی که تخصص خاصی روی موضوعات خاص دارند بیایند اظهار نظر کنند. موضوعات، پرسش‌هایی است که در ذهن هر فرد اهل فکری ممکن است پیش بیاید. و آن افراد، پاسخ‌هایی را که خودشان به آن پرسش دارند و آن اندیشه ای را که خودشان حول آن موضوع دارند می‌توانند در یک قالب نسبتا منسجم و معتبر ارائه و در معرض بحث و گفتگو قرار دهند. لذا لزوما انسان‌های اهل فن و تخصص نیستند و لزوما این کار نوآوری نیست، در حالیکه نظریه پردازی اساسش بر نوآوری است.

و لزوما هم نباید نتیجه اش این باشد که کار، ارزیابی علمی‌شود. ممکن است نتیجه‌ی ارزیابی آن، این باشد که چنین مقوله ای قابل توجه است، یا پرداختن به چنین مقوله ای برای دیگران هم ارزشمند است. همیشه گزاره‌ها و نتایجی که اینجا ارائه می‌شود خیلی ارزشمند نیست. بلکه همین که این موضوع مورد توجه واقع می‌شود و تنوع افکارها و دیدگاه‌ها در آن به چشم می‌خورد ارزشمند است.

علت تاکید رهبری بر این موضوع را در چه می‌بینید؟

ببینید، در حقیقت این به نوعی اسباب مصون سازی است. در برابر حجم عظیمی‌از نحله‌های فکری و مکاتب و اندیشه‌های مختلفی که در حال ورود به دانشگاه هستند، لازم است که روش و الگویی برای تعامل با آن‌ها شکل گیرد. و هرچه این الگو سالم تر و بی غرض تر باشد بهره‌ی آن بیشتر است. نمی‌توان گفت که جریان‌های فکری مختلف در دانشگاه حضور پیدا نکنند و نظر ندهند.

یکی از کارکردهای کرسی‌های آزاد اندیشی مصون سازی است و کارکرد مهم تر آن این است که به رشد مبانی فکری دانشجویانی که درگیر این موضوعات می‌شوند منجر می‌شود. چون بالاخره در برابر جریان‌های فکری مختلف، هرکسی با دیدگاه و سلیقه‌ی خودش با بخشی از آنها رابطه برقرار می‌کند. و افراد مختلف این الگوها را با افکار و برداشت خودشان ارائه می‌دهند، و با هماهنگ سازی‌هایی که خودشان با مسائل دانشجویی می‌کنند باعث می‌شود آگاهی جریان‌های دانشجویی از دیدگاه‌ها و اندیشه‌های مختلف بالا رود. این اثر دوم است که سطح بالاتری دارد. ولی اولین اثر آن این است که مقداری فضای دانشگاه را مصون سازی می‌کند .

وظیفه‌ی هر یک از افراد و نهادها در زمینه‌ی این کرسی‌ها چیست؟

ببینید، وظیفه‌ی اصلی برای دانشجوهاست. نهادهای دیگر فقط باید زمینه سازی و همکاری کنند. و یا اینکه مقداری نظارت کنند که این کرسی‌ها به انحراف و یا تنش کشیده نشود.

نباید انتظار داشت که نهادهای دیگر متولی این کار شوند. و اصلی ترین وظیفه بر دوش تشکل‌های دانشجویی است.

اهداف کوتاه مدت و بلند مدتی که در طراحی کرسی ها باید مد نظر قرار داد را چه می دانید؟

در کوتاه مدت به نظرم شکل گیری حلقه‌های فکری است. یعنی به تدریج و در حواشی این کرسی‌ها، تعدادی حلقه‌های فکری شکل می‌گیرد.

در بلند مدت می‌توان به همان تعمیق مباحث فکری جنبش دانشجویی اشاره کرد. یعنی جنبش دانشجویی، یک جنبش می‌شود که به حوزه‌های مختلف اندیشه که در رفتار اجتماعی- سیاسی تأثیر گذار است، اشراف پیدا می‌کند و دارای آگاهی و بصیرت می‌شود.

با توجه به این که کرسی های آزادفکری دانشجویی را در دو حوزه ی کلی سیاسی و معرفتی دنبال می کنیم، ملاحظاتی که در هر یک از این دو حوزه باید مد نظر قرار دهیم کدام اند؟ و آیا به نظر شما اولویتی بین این دو باید قائل شویم؟

اولا به نظر من فقط این دو حوزه را در نظر نگیرید. یعنی مباحث، فقط سیاسی و معرفتی نباشد. مباحث معرفتی یک مقدار یقینی است و از جنس برهان و یقین است. لذا مباحثی وجود دارند که نه سیاسی اند و نه به معنای واقعی معرفتی هستند و از حوزه‌ی دانش‌های مختلف هستند، مثل «روش شناسی علوم» .که این خودش یک بحث جدی است و معرفتی، به آن معنا که ذکر شد نیست. درحالی که به مباحث معرفتی اتکا دارد.

یا مثلا مباحث تاریخی. خود تاریخ، معرفت به آن معنا نیست و همیشه هم سیاسی نیست. این بحث‌های تاریخی هم خیلی مباحث مهمی ‌هستند.

برخی دیگر از دانش‌ها هم مثل روانشناسی، مثلا مبحث نسبت روانشناسی با آداب و رسوم دینی، یا مثلا آرامش بخشی در نگاه روانشناسی؛ این بحث هم نه معرفتی است نه سیاسی. لزومی ‌هم ندارد که شما آن را از حوزه‌ی کرسی‌های آزاد فکری خارج کنید. اتفاقا خیلی از این مباحث منشأ بسیاری از جریان‌های فکری دانشجویی است. یعنی همین نگاه‌ها باعث می‌شود خیلی‌ها از جریان‌های دانشجویی خارج شوند و از جریان‌های اصیل دانشجویی وارد جریان‌های انحرافی شوند. لذا این مباحث نباید خارج شوند. باید به بحث گذاشته شوند و قدرت پاسخگویی در مورد آن‌ها شکل بگیرد.

البته به نظر من بین این دو موضوع کلی، اولویت با مباحث معرفتی است. بحثهای سیاسی که در دوره‌ی دانشجویی شکل می‌گیرد به نوعی کف روی آب است و معمولا عمق ندارد و بسیار درگیر موضوعات روزمره است. خودمان این دوران را گذراندیم. این مباحثه‌های سیاسی بیشتر تابع تنش‌های مقطعی و برخوردهای سطحی است. هرقدر روی این عرصه وقت گذاشته شود فقط انرژی خودتان را تخلیه کرده اید و اینطور نیست که حتما به تعمیق تفکرات بینجامد.

البته تجارب سیاسی در دوران دانشجویی خوب است. کسی که در دوره‌ی دانشجویی تجربه‌ی سیاسی نداشته باشد، احتمالا تا آخر عمر هم آدم سیاسی­فهمی‌ نمی‌شود. چون این دوران موقعیتی است که انسان می‌تواند خطاهایی انجام دهد و اگر این خطاها نباشد، در آینده مرتکب خطا می‌شود. لذا کسی که در این دوران در انزوا به سر می‌برد، ناگهان در سنین 30-35 سالگی وارد عرصه‌ی سیاست شده و همان خطاهایی را می‌کند که ما در سنین 19-20 سالگی مرتکب می‌شویم. و این خطاها از فردی با سنین بالا قابل قبول نیست و نمی‌تواند به راحتی مواضعش را عوض کند.

لذا من با سیاست ورزی مخالف نیستم، اما اگر در این کرسی‌ها زیاد به مباحث سیاسی پرداخته شود خوب نیست. و بهتر است به مبانی نظری علم سیاست پرداخته شود. یا مثلا به الگوهای سیاست ورزی دانشجویی پرداخته شود. اما محور قرار گرفتن حوادث سیاسی نمی‌تواند باعث شکل گیری تفاهم شود و معمولا محیط دانشگاه تکه تکه می‌شود.

موضوعاتی که در این کرسی‌ها انتخاب می‌شوند چه خصوصیاتی باید داشته باشند؟

به نظرم موضوعاتی که انتخاب می‌شوند باید در خط سیر تشکل‌های دانشجویی تأثیرگذار باشند. یعنی اینکه مسیری که تشکل‌های دانشجویی انتخاب می‌کنند و یا اقداماتی که پیگیری می‌کنند متأثر از این موضوعات باشد.

در حوزه‌ی معرفتی هم مسائلی جدی باشد که دانشجویان با آن‌ها در دوران دانشجویی یا بعد از آن، خواسته یا ناخواسته روبرو می‌شوند، و اگر در مورد آنها ذهنیتی نداشته باشند امکان آسیب پذیری وجود دارد.

این دو مقوله خیلی مهم اند. یعنی اول، مسائلی که تشکل‌ها از آن‌ها متأثرند و دیگری، مباحث معرفتی که دانشجویان در آینده با آن‌ها برخورد می‌کنند. اینگونه مسایل هم بسیار زیاد هستند که حتی ممکن است جایی برای مسائل دیگر باقی نماند.

در محیط دانشجویی به نظرم مسائل به نوعی آرمان گرایانه تر است، ولی وقتی از این محیط خارج شویم به گونه‌ی دیگری از مباحث برخورد می‌کنیم. مباحث واقع گرایانه تر می‌شود و در این محیط خیلی از آن آرمان‌ها ناگهان آسیب می‌بیند. یعنی دانشجو ابتدا با یک الگوی آرمان گرایانه وارد اجتماع می‌شود و وقتی که با لایه‌های اجتماعی برخورد می‌کند ناگهان می‌بیند تمامی‌آن آرمان‌ها و تلقیاتی که داشته نامفهوم شده است. لذا خیلی سریع آسیب می‌بیند.

آيا اجراي كرسي هاي آزاد فكري شيوه هاي مختلفي دارد؟ چه شيوه هايي؟(مناظره دو نفره، گفتگو و …)

به نظر من بله.

به جز مناظره دونفره یا گفتگو…؟ كدام شيوه را مؤثر تر مي دانيد؟

به نظر من یک الگوی آن ارائه است. یعنی یک نفر بر روی موضوعی کار می‌کند و سپس آن را در یک حلقه ارائه می‌دهد. مثلا چهار، پنج دقیقه صحبت می‌کند و سپس مابقی افراد سوالات، اشکالات و استفهامات خودشان را ارائه می‌دهند و آن فرد باید پاسخگو باشد. این هم الگوی خوبی است چون من اجرای آن را دیده ام. به نظرم الگویی است که تداوم پذیر می‌باشد.

روی موضوعات خاصی حلقه‌های بحث هم می‌تواند شکل بگیرد. حلقه‌هایی که لزوما خیلی گسترده نیست و در منظر و ملأعام نباشد. مثلا 4-5 نفر روی موضوعی کار کنند و کسانی که روی آن موضوع خاص کار نکرده اند حضور پیدا کرده و نظارت می‌کنند و همان 4-5 نفر بحث را پیش برده و در پایان اگر امکان پذیر بود به سؤالات حضار پاسخ می‌دهند.

البته در همه‌ی این موارد، هدایت واقعا کار سختی است.حضور یک فرد‌هادی (به این معنا که در مباحثه مقداری مجرب باشد و نه حتما صاحب نظر) لازم است که نباید در بحث دخالت کند ولی باید از انحراف بحث جلوگیری کرده و سعی کند که بحث، مسیر خودش را طی کند. خط دهی به بحث نکند ولی از تداوم مسیر بحث صیانت کند.

البته به تناسب موضوعات مختلف بازهم می‌شود فکر کرد. مثلا فرض کنید در بحث هویت ملی که مثلا هویت ملی چیست؟!چه تحولاتی دارد؟ و… این شاید برای دانشجویان سخت باشد لذا مثلا می‌شود یک فرد متخصص را دعوت کرد تا مدتی روی این موضوع صحبت کند و سپس دانشجویان بحث را ادامه دهند. لازم نیست که آن فرد یک مقاله‌ی علمی‌ ارائه کند. این فرد صاحب نظر است ولی کافیست که یک نظریه‌ی عمومی ‌ارائه کند، بصورت یک مقاله‌ی علمی- ترویجی و نه علمی- پژوهشی. و بعد دانشجویان وارد بحث می‌شوند. این هم امکان پذیراست. این موضوعات معمولا مواردی هستند که زمان زیادی می‌برد تا یک فرد در آن صاحب نظر شود و بسیار دامنه دار هستند و نیاز به مطالعات زیاد دارد. نیاز به منابع کتابخانه ای جامع دارد و نمی‌توان از یک دانشجو انتظار داشت که در این زمینه‌ها حرف پخته ای ارائه کند.

به طور کلی نسبت بین مناظره و رسیدن به حقیقت چیست؟ انسان چطور به یک چیز معتقد می شود؟ نقش تلاش عقلی در این مسیر چیست؟

به نظرم مناظره برای خود افراد حاضر در مناظره در رسیدن به حقیقت زیاد تاثیر ندارد مگر در دراز مدت. ولی برای ناظرین مناظره بیشتر می‌تواند اثر گذار باشد. یعنی کسانی که هنوز در این موضوع قضاوتی نکرده اند.

ولی معمولا مناظرات برای خود شرکت کنندگان به جدال کشیده می‌شود و باید مدیریت شود که حداقل در حد جدال احسن باقی بماند.

انسان چطور به یک چیز معتقد میشود؟

این دیگر بحث فلسفه‌ی ذهن است. افکار خیلی مختلف است و هر کسی چیزی در این زمینه می‌گوید.

برخی معتقدند همه چیز از بدیهیات شروع می‌شود و برخی می‌گویند مدل‌های سازگاری وقایعی که ما می‌بینیم تاثیرگذار است، که چگونه آنها را در مدل‌های ذهنی سازگار می‌کنیم.

برخی می‌گویند ما اصلا الگوی ذهنی ثابتی نداریم و همه‌ی آنها در تحولند. ازآنجایی که خروجی‌های آن ثابت است ما تصور می‌کنیم که داخل هم ثبات وجود دارد اما ذهن هر لحظه به یک باور متغیری معتقد می‌شود.

ببینید برای ارائه در این بحث‌ها دونوع فضا وجود دارد:

یا یک فضای اقناعی وجود دارد و یا یک فضای برهانی برخاسته از ذهن خود آن فرد وجود دارد .

آدم‌هایی که دنبال تاثیر گذاری هستند، از روش‌های اقناعی استفاده می‌کنند و بیشتر از آنکه بخواهند فکر خودشان را ارائه دهند دنبال این هستند که آثار خاصی روی اذهان بگذارند.

شما باید تا جایی که ممکن است نگذارید فضای اقناعی شکل بگیرد. در حقیقت فضای اقناعی ، فضای فریب است. یعنی رفتن دنبال این روش‌ها و استفاده از مجهولات، اگرچه اقناع کننده است ولی باعث فاصله گرفتن از هویت دانشجویی می‌شود.

این هویت، هویت سیاسی کاری است. یعنی گاهی اوقات فردی می‌خواهد در دانشگاه فکری را ترویج کند؛ ولی گاهی اوقات نه، فردی می‌خواهد فکر خودش را ارائه بدهد. ما باید از تبدیل فضای تفاهمی- فکری به فضای ترویجی- اقناعی جلوگیری کنیم. این هم انصافا کار سختی است و نظارت و هدایت آن دشوار است. لذا شما باید ضوابطی را پیدا کنید که این امر را تأمین کند. مثلا داوران و ناظرینی که در مباحثه هستند با شناسایی مباحثی که قرار است طرح شود از شکل گیری این فضا جلوگیری کنند، چون این فضا دیگر فضای آزاد اندیشی نیست و شبه فریب است. چون مثلا من می‌دانم با چیزی که در ذهن من است فرد مقابل متقاعد نمی‌شود، حال به گونه ای صحبت کنم که اورا قانع کنم.

این همان مشکلی است که ما الان در دانشگاه‌ها داریم. یعنی ما الان مشکلی که داریم این است که فکری که در دانشگاه وارد می‌شود از الگوی ترویجی پیروی می‌کند نه از الگوی تفهیمی. مثلا وقتی وارد دانشگاه می‌شود، می‌گردد پیدا می‌کند که فرضا من اگر بخواهم به فضای فمینیستی دانشگاه دامن بزنم چه باید بگویم که این فکر رشد کند، بالنده شود و هسته‌های اولیه‌ی آن شکل بگیرد؟

در واقع مصون سازی به این معناست که قبل از اینکه فکری با شاخ و برگ‌های زیبا وارد دانشگاه شود و به دنبال فضای ترویجی باشد، ابتدا شکل اصلی و طبیعی این فکر وارد دانشگاه شود.

شما باید این را مدیریت کنید که فضا، فضای تفهیمی‌باشد، نه ترویجی. این خیلی مهم است. به نظرم آسیب عمده‌ی این گونه جلسات همین می‌تواند باشد که افراد بخواهند از این فضا سوءاستفاده کنند برای تبلیغ و ترویج.

به نظرم شما حتی به یک فکر سالم هم نباید اجازه دهید که با روش اقناعی وارد دانشگاه شود. بلکه هر دو طرف حق و باطل باید این را رعایت کنند.

چطور می‌شود به تفاهم رسید؟

در مورد تفاهم هم ما نمی‌خواهیم به این معنا برسیم که همه با هم هم نظر باشند. مثلا نمی‌توان گفت فردی که دم از لیبرالیسم می‌زند منظورش این است که مردم در چهارچوب دین آزادند. یعنی باید معلوم باشد که کسی که معتقد به لیبرالسم است، به چیزهایی که ما معتقدیم، معتقد نیست. یعنی لزوما تفاهم به این معنی نیست که با تظاهر هم رأی شویم.

برای این که مناظرات حقیقت جویانه و غیرجدلی شوند و افراد به دنبال رو كم كني و برتري جويي نباشند، چه تمهیداتی را می توان اندیشید؟

این طراحی‌ها کار سختی هست. من هم در این مورد تا الان فکر نکرده ام. حضور و نظارت می‌تواند موثر باشد ولی محدودیت زیاد هم اثر این کرسی‌ها را خراب می‌کند.

به نظرم مدیریت زمان و حفظ ضوابط آداب و رسوم رفتار علمی‌می‌تواند موثر باشد. باید از ورود به موضوعات جدلی و پر تنش جلوگیری شود. ولی به نظرم باید روی این موضوع خوب فکر کرد و راهکارهایی پیدا کرد.

یک نکته ای را من می‌خواستم در انتها عرض کنم که بهتر است همین جا بگویم و آن اینکه این کار را با طبل شروع نکنیم بهتر است. یعنی اول نرویم وسط دریا و شروع به کار کنیم. بهتر است در شروع کار در ساحل تنی به آب بزنیم. یعنی کار را آهسته شروع کنیم و در اول کار مثلا با نصب پلاکاردهای زیاد سر و صدا نکنیم چون معمولا کارهای پر سر و صدا زود می‌خوابد. ولی یک کاری که بصورت خزنده شروع می‌شود بهتر جلو می‌رود. یعنی بگذارید دانشجویان خودشان جویای این کرسی‌ها بشوند و دنبال داوطلب نباشیم. وقتی دیدیم که شهرتش در دانشگاه پیچیده، بعد اعلام کنید و پلاکارد بزنید. این کار می‌تواند تا یک سال پیش برود بدون اینکه حتی فراخوان یا اعلامیه زده باشید. این اشکالی ندارد. ولی سر و صدای زیاد خودش مقداری حساسیت ایجاد می‌کند و درکنارش طمع انگیز می‌شود و این مشکلاتی را دارد.

با توجه به این که به نظر مي رسد تبیین حق پیچیده تر از تبیین باطل است،آيا نباید نگران این بود که به واسطه ی ضعف حامیان یک موضع حق یا حاکم شدن فضای تبلیغاتی و ژورنالیستی بر جلسه، به آن موضع حق در افکار عمومی ضربه وارد شود؟

تبیین باطل کار سختی است. ولی ترویج باطل خیلی کار سختی نیست. باز تأکید می‌کنم شما نباید بگذارید فضا ترویجی شود. اگر شما همین فضای تبیینی را تثبیت کنید، تبیین باطل هم کار خیلی سختی می‌شود. اتفاقا سخت تر از تبیین حق می‌شود، چون اگر بخواهد مستنداتش را بچیند و به اشکالات پاسخ دهد کار سختی دارد. ولی وقتی فضا ترویجی باشد اتفاقا کار آسان می‌شود. چون مثلا برخی نتایج خوشایند که مطابق میل آدم است را ارائه می‌دهد و این باعث جذابیت می‌شود. ولی اگر فضا ترویجی نباشد، این‌ها خیلی مزیت نسبی ندارند.

حدود آزادی بیان در اسلام چیست؟

یک حد ندارد بلکه چندین حد دارد. مثلا نشر و ترویج عقاید باطل در اسلام حرام است. اما بحث در مورد عقاید باطل در اسلام حرام نیست.

از حدود دیگر این است که توهین نباید در بحث وجود داشته باشد. یعنی مثلا نمی‌توان یک باور یا حکم یا هنجار را محکوم کرد.

مثلا فرض کنید بگویند قصاص وحشیانه است! این را حق ندارند بگویند. ولی مثلا می‌تواند بگوید که قصاص مربوط به زمان خاصی بوده با آداب و رسوم و عرف اجتماعی خاص. هرچند این حرف اشکال دارد ولی این فرق دارد با اینکه بگوییم قصاص وحشیانه است، یا مثلا غیر انسانی است. خب این حرف یک گزاره علمی‌نیست بلکه یک داوری ارزشی است. بین این دو باید تمایز گذاشت و فقط باید گزاره‌های علمی‌ مطرح شود. مثلا فرد بگوید قصاص فلسفه و علت‌هایی دارد که از جرم جلوگیری می‌کند ولی در عصر معاصر روش‌های بهتری داریم. می‌توان اینگونه بحث کرد. لذا بین توهین و نفی باید فاصله قرار داد و در فضای آزاد فکری باید به نفی فضا داده شود ولی با توهین به شدت برخورد شود.ولی در آینده هم باید بتوان برای زهر نفی ، پادزهر تولید کرد.

خط قرمزها در این کرسی‌ها زیاد است و باید نشست و روی آن خوب فکر کرد که مثلا در هر فضایی مثل معرفتی،تاریخی،احکام و شریعت چه خط قرمزهایی وجود دارد.

ولی باید بین نفی و توهین تمایز قائل بود. مثلا اگر فردی بگوید ائمه معصوم نیستند، این توهین نیست ولی اگر بگوید عصمت خرافه است این توهین است. می‌تواند بگوید من دلیلی برای عصمت ائمه پیدا نکردم و باید این تفاوت‌ها را در نظر گرفت.

افراد مناظره کننده چه ویژگی‌هایی باید داشته باشند؟

اولا که باید دانشجو باشند، این که واضح است.

ملتزم به قانون دانشجویی باشند. نمی‌گویم قوانین کشوری، ولی طوری نباشد که قانون شکن باشند.

روی موضوعی که می‌خواهند اظهار نظر کنند حداقل اطلاعات لازم را داشته باشند.

نباید روی مسائل تعصب و حساسیت داشته باشند که اگر حرف مخالفی شنیدند، محیط متشنج شود. یعنی اگر کسی روی حساسیت‌هایش بخواهد وارد بحث شود معمولا بحث به جدل کشیده می‌شود.

کسی که می‌خواهد اظهار نظر کند باید سند مقبولی ارائه کند، نه اینکه قضاوت‌ها و داوری‌هایش را ابراز کند.

داوری نسبت به نظرات دیگران نکنند و داوری را به حضار سپرده و در مقابل نظرات دیگران نظرات خودشان را بگویند.

البته تا این مناظرات برگزار نشود نمی‌توان فهمید که چه بی صلاحیت‌هایی می‌تواند در مورد شرکت کنندگان وجود داشته باشد. ولی التزام به قواعد دانشجویی و مروج نبودن فرد شرکت کننده مهم است.

نظر شما مکان مناسب برای جلسه ی مناظره چیست؟ و فضای جلسه ی مناظره باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

به نظرم اوایل کار، باید در محیط‌های محدود کار شود و بعدها وقتی که کار جا افتاد می‌توان از محیط‌های بازتر استفاده کرد مثل آمفی تئاتر. ولی در اوایل کار باید مثلا در مجیط‌های 20-30 نفره کار کرد که هم بتوان کنترل کرد و هم بتوان آفت‌های این جلسات را شناسایی کرد که بعد‌ها در محیط‌های بزرگتر مشکل نداشته باشیم. به نظرم این یک زمانبندی تدریجی برای ورود از حلقه‌های کوچک بسته به حلقه‌های بزرگ و باز می‌خواهد.

همچنین بهتر است مباحث خلاف شرع در مسجد برگزار نشود و حرمت مسجد حفظ شود، که مثلا فردا نگویند در مسجد نشستند و قصاص را زیر سوال بردند!

نظر شما راجع به حضور هیئت داوران در جلسات مناظره چیست؟ چه کسانی باید داور باشند و نقش شان در جلسات مناظره چه می تواند باشد؟

هیئت داوران به نظر من باید دانشجویی باشد، و در آخر نسبت به تخلفات از آیین نامه اعلام نظر کنند. ولی جلسات حتما نیاز به‌هادی دارد که بحث به حاشیه نرود. ولی در پایان، هیئت داوران برجستگی‌ها و ضعف‌ها و تخلفات بحث را گوشزد کند. و نباید خیلی قضاوت محتوایی کنند و باید به شکل بحث بیشتر توجه کنند. چون این کار باعث تنش می‌شود و هر حلقه‌ی داوری سلایق خاص خودش را لحاظ می‌کند.

نقش‌هادی این است که در طول جلسه از شکل گیری فضای اقناعی مثلا با شعر خواندن و … جلوگیر ی کند. حتی اگر بحث نیمه کاره بماند چون اینگونه بحث کردن اصلا فایده ای ندارد. خلاصه، مباحثات تبدیل به تریبون نشود.

آیا ارزیابی و نمره دهی به مناظره کنندگان – پس از جلسه- توسط داوران معقول و مفید است؟ اگر بله، طبق چه معیارهایی؟

نمره دهی شکلی به نظر من خوب است. ولی نمره دهی محتوایی خوب نیست. یعنی می‌توان به شکل جلسه از نظر رعایت قواعد و ضوابط نمره داد، ولی نمره دادن در مورد صحیح یا غلط بودن محتوا صحیح نیست. به نظر من این، اختلاف ایجاد می‌کند.

برای حضار و شنوندگان جلسه ی مناظره چه نقش هایی را می توان در نظر گرفت تا مناظرات پرشورتر و پربارتر دنبال شوند؟

حضار و شنوندگان دو نوع هستند. گاهی مناظره برگزار می‌شود و 2-3 نفر در مناظره، طرفین موضوع هستند که اینجا حضار، حداقل دخالت را دارند. مگر اینکه در آخر وقتی بحث به جایی رسید، حضار در بحث شرکت کنند و ابهاماتشان را رفع کنند.

ولی اگر فقط یک نفر ارائه کننده باشد، اینجا نقش حضار خیلی مهم می‌شود. اینجا باید در مورد سازوکار مناظره فکر کرد که مثلا دخالت حضار مکتوب باشد یا شفاهی و یا نقش‌هادی چگونه است و … .

روش دیگری هم البته هست و آن اینکه وقتی یک نفر بحث را ارائه می‌کند، اول جلسه، 5-6 نفر به نمایندگی از حضار انتخاب شوند؛ برای شرکت در بحث و گفتگو با فرد ارائه دهنده.

در چه منابعي مي توان نظرات بزرگان انقلاب را در مورد موضوعات مرتبط(مناظره، آزادي بيان و …) پيدا كرد؟

فکر می‌کنم شهید مطهری در این رابطه کتاب نوشته اند. نظرات امام هم در مورد آزادی جمع آوری شده است. در مورد آقا من چیزی ندیده ام. بحث‌های شهید بهشتی در این زمینه جمع آوری شده. شهید باهنر را نمی‌دانم.

به نظرم این 4-5 شخصیت خوب و ارزشمند هستند و کس دیگری به ذهنم نمی‌رسد.

آیا انتظار ارائه ی تذکراتی مانند مغالطه و سفسطه و… – حین جلسه- توسط داوران معقول و مفید است؟

اگر موضوعات تخصصی باشند خیلی خوب است. مثلا بتوانید یک فرد متخصص دعوت کنید، مثلا در موضوعات تاریخی.

ولی در موضوعات سیاسی یا مسائل معرفتی عمومی‌اینگونه نیست. اما بهتر است در مباحث تخصصی فردی باشد که اگر مطلب گزافی گفته شد تذکر دهد. لازم نیست که بحث را قطع کند، مگر اینکه مطلب خیلی مهم باشد. در برخی مباحث تاریخی با دینی لازم است که یک ناظر نقاد حضور داشته باشد.

در کل نظر من این است که بزرگترین آفت این کرسی‌ها، تبدیل شدن فضا به فضای ترویجی است. به نظرم نظر رهبری هم در تأکیداتشان همین است که فضا ترویجی نشود و یک گروهی نیایند در دانشگاه‌ها افکارشان را ترویج کنند.

  1. علی راد
    30 آوریل 2010

    سلام امروز 30 آوریل 2010(10 اردیبهشت 89) روز جهانی”سازماندهی میزها” است “میز کار آشفته” یکی از دزدان مدیریت زمان هست. تبریک می گم این روز را به شما

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.