اگر به جای این مردم سیاه پوست و فقیر پرچم کشورمان در دست عده ای اروپایی و روشن پوست و خوشگل بود چه احساسی داشتیم؟ چگونه به خود می بالیدیم و از فرط شادی بر می جستیم؟ چگونه موفقیت خود را در دیپلماسی به رخ می کشیدیم؟
اینجا بود که احساس خود کم بینی ما کمی تخلیه شده بود و حسابی لذت می بردیم و احساس شادمانی می کردیم که بالاخره انها ما را به رسمیت می شناسند و دوستمون دارند و …
نه من و نه تو، حتی سیاستمداران هم همین را می خواهند و وقتی بحث سفر به این کشورهاست خیلی ها همراه نیستند و امور دیگری دارند که باید در ایران بمانند و معاونین یا مشاورین باید این مسیر را بپیمایند ولی اگر سفر به کشورهای موبور یا چشم بادامی باشد نه تنها خود و خانوادهشان بلکه تعدادی از کارمندانشان را هم به عنوان سفر تشویقی با خود می برند، ما خبرنگارها هم بلدیم که چگونه به این سفرها برویم یا آن سفرها را کنسل و غیر مهم بدانیم.
اکنون اگر به صورت ریشه ای نگریسته شود این ناشی از یک بیماری فرهنگی در میان جامعه ماست ،جامعه ای اسلامی ای که اولین شعارش حذف آپارتاید ،حذف و ریشه کنی برده داری و برابری و برادری انسانها بود و پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) برای تاکید بر برابری انسانها در پیشگاه خدا منادی صلات را یک فرد سیاه پوست و برده قرار داد تا بر ارزش انسانی انسانها تکیه کند.
اکنون که این ارزش دینی و الهی در درون ما به پستو خزیده است و جرات ابراز شادمانی ندارد که یک طایفه مستضعف پرچم ایران را به عنوان ناجی در دست گرفته است و با شادمانی آن را بالا می برد و می لغزاند،حس میکنیم داریم کوچک می شویم، این نشانه از عملکرد رسانه ها و امپراطوری های رسانه ای است که در دستکاری ارزشها و جابجایی آنها نقش خود را به خوبی ایفا کرده اند آنان با تقسیم جهان به دو محیط شمال و جنوب ، مرکز و پیرامون و خیر وشر همه سعادتها ،زیباییها ،انسانیتها و رستگاریها را در گروه اول متبلور کرده اند و در مقابل شقاوتها،زشتیها،شرارتها و انحرافات را در گروه دوم.
شما و من باز هم متاثر از این فضا میگوییم ای بابا… اما این تصویری است که برای ما ساخته اند و ما در گروه دوم هستیم بازنمایی رسانه های غربی از چهره یک ایرانی خوب کسی است که به منافع ایران کاری نداشته باشد و ایرانی بد هم کسی است که حاضر نباشد کمی از گِل کشورش به کفش یک اجنبی بچسبد و از کشور خارج شود. ایرانی خوب کسی است که هر روز آن ها را خوشحال کند و آنها هر سال هم به او جایزه بدهند و ایرانی بد و شرور کسی است که از حقوق ملت دفاع کند و به آنها چیزی ندهد و آنها را عصبانی کند.درسیاست خارجی جمهوری اسلامی ،ملتها محور هستند و همواره بدون توجه به بوقهای استکباری تصمیمات خود را برای ملتها اجرایی کرده است ،حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در این زمینه خاطره ای دارند که نشان از اهمیت ملتها در اندیشه معمار انقلاب حضرت امام (ره) است.
ایشان با اشاره به یکی از سفرهای خارجی اش که با تبلیغات منفی رسانه های غربی همراه بوده است می فرمایند: ما كه رفتيم، مردم ما را تحويل گرفتند؛ چون نماينده اين كانون بوديم؛ نه اينكه ما به آنجا برويم و مردمى بىخبر باشند، آن وقت ما بگوييم چنين حادثه اى اتفاق افتاده است. هنوز هم همينطور است. شما در اين كشورهايى كه نمايندگى نداريم، براى بار اول كه وارد مىشويد، اگر توفيق پيدا كنيد كه خودتان را به محافل مردمىِ متوقع برسانيد – حالا آن گروههايى را كه از اين مسائل دورند، نمىگوييم – اگر به محافل دانشجويى و روشنفكرى و محافل انسانهاى متعهد و دلسوز و مخلص برويد، مىبينيد كه اين پيام، قبل از شما به آنجا رفته است. من در سفرهايى كه در دورههاى مختلف به جاهاى گوناگون داشتهام، بلااستثنا در همۀ كشورها – اعم از كشورهاى اسلامى و غير اسلامى؛ حتى كشورهاى كمونيستى – اين را ديدم. …
در زمان رياست جمهورى مىخواستم به چند كشور سفر كنم. قبل از آن، در سطح جهانى و بينالمللى براى ما حادثه اى اتفاق افتاده بود كه تبليغات صهيونيستى و امريكايى و استكبارى به آن دامن مىزد. من براى خداحافظى و گرفتن رهنمود و سفارشهايى كه معمولاً امام در هر سفر به ما مىفرمودند، خدمت ايشان رفتم؛ گفتم اتفاقاً در آستانه سفر ما اين قضيه هم اتفاق افتاد و دولتها و دشمنان، روى اين موارد، حسابى حساسند. ايشان گفتند: بله، ليكن ملتها با شما هستند. من در همان سفر اين حرف را به وضوح مشاهده كردم، كه با صد نوع استدلال هم نمىشد اينگونه واضح براى من ثابت شود.
امپراطوری رسانه ای در هنگام شکل گیری رخدادهای بزرگ که ایران در صدد جذب منافع حداکثری است، استراتژی سه لایه ای دارد که در این لایه ها به دنبال: 1- تهدید و ارعاب 2- سکوت و سانسور 3- افشاگری و دروغ است. در لایه اول می کوشد شدت تهدیدات را آنگونه بزرگ جلوه بدهد که مسوولین ما از انجام آن فعالیت صرف نظر کند اگر در تحولات سیاسی و فن آوری و اقتصادی که در کشور صورت گرفته است نگاهی انداخته شود در تمام این موفقیت ها ما همواره موجی از تهدید را داشته ایم و در سفرهای خارجی و سیاست خارجی نیز جریان اینگونه است که پیش از سفر مسوولین کشورمان به کشورهای خارجی هم مسوولین کشور میزبان تحت فشار ،تهدید و ارعاب قرار می گیرند و هم مسوولین ما.
لایه دوم وقتی به کار می افتد که لایه اول موفق نشده باشد ، در این هنگام رسانه های امپراطور با با انواع تکنیکهای پوشش خبری با برجسته کردن رویداهای کم اهمیت، حاشیه پردازی ، پوشش متناظر و بایکوت در تلاش هستند که این موفقیت را در هاله ای از سکوت طی نمایند.
اما در لایه سوم که جریانات خبری که در حال نشستن و آرام شدن است این رسانه ها به امور و جریاناتی اشاره می کنند که گویا ایران بازنده اصلی آن بوده است،آنها این موفقیت را کوچک کم اهمیت و فانتزی قلمداد کرده و آنگونه داستان پردازی می کنند که گویا جمهوری اسلامی در این موفقیت به شکستی بزرگ رسیده است.
اکنون خود قضاوت کنید در حالی که غرب و رسانه های امپراطور در هر لحظه با طوفانهای خبری به دنبال سونامی علیه جریان انقلاب اسلامی در جهان هستند و برای خاموش کردن یک شمع انقلابی در دورترین نقاط جهان “فتنه ” و “300” و “شاهزاده ایرانی” می سازند ،آیا ما هم باید تحت تاثیر آنان دست به خود کشی سیاسی بزنیم و خود را برای خوشایند آنها قلع و قمع کنیم؟آیا نباید از لغزاندن پرچم عزیز کشورمان در دستان کم جان یک مستضعف خوشحال شویم.
عزیزان! شادی یک مستضعف در قلب آفریقا از موفقیت ایران نه به خاطر قدرت رسانه ای ما در معرفی خود ماست بلکه ناشی از کم تاثیر شدن زور غرب است که تبلیغات آنها علیه ایران دیگر معکوس جواب می دهد.
[…] تریبون مستضعفین به اشتراک گذاشتن در شبکه های […]
[…] This post was mentioned on Twitter by jelveha, teribon ir. teribon ir said: تریبون: کاش پرچم ایران دست آن سیاه پوستها نبود http://www.teribon.ir/archives/5819 […]