دوشنبه 04 جولای 11 | 13:33

بغض متراكم خاورمیانه تركید

اتفاقاتی كه در كشورهای اسلامی افتاده، یك ریشه طولانی‌مدت دارد و شاید به بیش از صد سال پیش برمی‌گردد. بعد از فروپاشی عثمانی و به وجود آمدن كشورهای عربی از دل دولت عثمانی، همیشه در این كشورها بین مردم منازعاتی درباره آینده و سرنوشت كشورشان وجود داشته است.


بررسی تحولات خاورمیانه در گفت‌وگو با دكتر آصفی

سیر تطور بیداری اسلامی در منطقه را توضیح دهید؟

اتفاقاتی كه در كشورهای اسلامی افتاده، یك ریشه طولانی‌مدت دارد و شاید به بیش از صد سال پیش برمی‌گردد. بعد از فروپاشی عثمانی و به وجود آمدن كشورهای عربی از دل دولت عثمانی، همیشه در این كشورها بین مردم منازعاتی درباره آینده و سرنوشت كشورشان وجود داشته است.

ما یك نقطه عطف در روند این حركت مردمی داریم؛ پیدایش رژیم جعلی صهیونیستی در سال 1948. وقتی رژیم صهیونیستی با طراحی انگلیس به وجود آمد، خاورمیانه و كشورهای عربی دستخوش دگرگونی‌های زیادی شد. چهار جنگ بین كشورهای عربی و رژیم صهیونیستی – كه از حمایت غرب به ویژه آمریكا و انگلیس برخوردار بود- اتفاق افتاد كه در همه آن‌ها رژیم صهیونیستی پیروز شد.

در گذشته موضوع مورد بحث در كشورهای عربی این بود كه قومیت مهم است یا عربیت؟ عربیت مهم است یا پان‌عربیسم؟ آیا هر كسی باید در چارچوب مرزهای خودش به عربیت یا ملیت خود بپردازد و عرب مصری از عرب لیبیایی جدا باشد یا نه؟ جمال‌عبدالناصر سمبل پان‌عربیسم بود. این بحث ضربه بزرگی به نهضت‌های این كشورها وارد آورد.

بحث بعد این بود كه پان‌عربیسم خوب است یا اسلامیت؟ چند انتفاضه در كشورهای عربی اتفاق افتاد كه مهم‌ترینش بعد از انقلاب اسلامی ایران بود؛ انتفاضه پرتاب سنگ در فلسطین. بعد از آن انتفاضه، رویكرد حركت كشورهای منطقه درباره فلسطین، رویكرد اسلامی شد. دیگر از عربیت، پان‌عربیسم و قومیت سرخورده شده بودند. از طرف دیگر مشاهده كردند كه در ایران، انقلابی با ایدئولوژی اسلامی، حكومتی را كه ریشه در 2500 سال پادشاهی داشت و جزو مهم‌ترین متحدان آمریكا بود، كنار گذاشت و با مركب دیگری به مقصد رسید.

ضمن اینكه نهضت حزب‌الله هم پیش روی آنان بود. تنها نیرویی كه در كشورهای عربی توانست مقابل رژیم صهیونیستی بایستد حزب‌الله بود. جنگ 33 روزه را نباید دست كم گرفت. ضربه‌ای كه رژیم صهیونیستی چه به لحاظ داخلی و چه به لحاظ بین‌المللی در این جنگ خورد، در تاریخ پیدایش‌اش بی‌سابقه بود. این مسائل باعث شد تا تحولات در كشورهای اسلامی اندك‌اندك به سمت بیداری اسلامی پیش برود. دیگر فكر و اندیشه مردم در كشورهای اسلامی این شد كه به غیر از ملیت، عربیت و پان‌عربیسم، با عنصر دیگری نیز می‌توان به استقلال رسید؛ آن عنصر چیست؟ اسلام.

در شكل‌گیری این تطور فكری در كشورهای منطقه چه مسائلی مؤثر واقع شد؟

دو مسئله طی این سال‌های طولانی همواره مردم كشورهای عربی را زجر داده است؛ یكی تبعیض در داخل كه توسط حاكمان اعمال می‌شد و طبقه ضعیف را گسترش می‌داد و مسئله دیگر تحقیر جهانی. دولت آمریكا به كشوری مثل مصر با آن سابقه تاریخی و فرهنگی كه نقطه ثقل جهان اسلام بود كمك مالی می‌كرد تا این كشور از سیاست‌های او پیروی كند و با رژیم صهیونیستی پیمان صلح ببندد كه نمونه آن پیمان «كمپ دیوید» بود. این كمك گاهی به پنج میلیارد دلار در سال می‌رسید. مردم مصر با آن ریشه فرهنگی بسیار قوی احساس كردند در حال تحقیر شدن هستند. این مسئله در كشورهای دیگر نیز وجود دارد. این تبعیض در داخل و تحقیر از خارج باعث شد حركت مردم این كشورها تسریع شود.

خطبه عربی رهبر انقلاب خطاب به ملت مصر و تونس در پانزدهم بهمن ماه سال گذشته، چه كمكی به روند بیداری اسلامی كرد؟
وقتی در این كشورها شرایط بسیار سخت می‌شود، مردم به دنبال كسی هستند كه حرف دل آن‌ها را بزند، با آن‌ها و برای آن‌ها حرف بزند. جهان اسلام در این فضا این مسئله را خوب فهمیده كه رهبری جمهوری اسلامی همان كسی است كه می‌تواند انتظارات آن‌ها را برآورده كند. صحبت‌های ایشان در 15 بهمن، یك تلنگر به بغض متراكمی بود كه در سینه بسیاری از مسلمان‌ها در كشورهای اسلامی وجود داشت.

برخی معتقدند اتفاقات منطقه از سوی آمریكایی‌ها طراحی و هدایت می‌شود، تحلیل شما در این‌باره چگونه است؟
این خیلی ساده‌انگاری است كه ما آمریكا را فعال مایشاء بدانیم و فكر كنیم هر اتفاقی كه می‌افتد، كار آمریكایی‌ها است. البته این بدان معنا نیست كه آمریكا تلاش ندارد كه این تحولات را به نفع خودش برگرداند. در لیبی این مقوله را مشاهده می‌‌كنیم. جنگ در لیبی چرا طولانی شد؟ درگیری‌های یمن چرا طولانی شد؟ آمریكایی‌ها خواستند كه طولانی شود. احساس كردند منافع‌شان به شكل دیگری تأمین می‌شود. اما باید دید بازنده اول تحولات منطقه كیست؟ هیچ كس شك ندارد كه بازنده اول، رژیم صهیونیستی است. كشورهای در حال تحول یا از دید اسلامی مخالف رژیم صهیونیستی هستند یا از دید ملی.

مصر كه مرز امن اسرائیل بود الآن از بین رفته است. رژیم صهیونیستی بزرگ‌ترین ضربه را خورد. اگر ما بپذیریم كه آمریكا اولین، مهم‌ترین و حیاتی‌ترین اولویتش حفظ رژیم صهیونیستی است، حركتی نمی‌كند كه این رژیم به مخاطره بیفتد. پس این حركت، آمریكایی نبوده است.

هر حكومتی كه در مصر روی كار بیاید، حتماً فاصله‌اش با آمریكا بیشتر از فاصله‌ای است كه مبارك با این كشور داشت و فاصله‌اش با جهان اسلام كمتر از فاصله‌ای است كه مبارك داشت. چگونه ممكن است آمریكا چنین تغییراتی را طراحی كرده باشد؟

آمریكایی‌ها در جریان این تحولات پیوسته مواضع‌شان را تغییر داده‌اند؛ اول می‌گفتند مبارك باید باشد، بعد گفتند عمر سلیمان باشد. اگر این تغییرات از سوی آمریكا طراحی شده بود، باید مردم منطقه با آن همراه می‌شدند نه اینكه آمریكا به تدریج و به اجبار با موج‌سواری با مردم همراه شده و از مواضع خود عقب‌نشینی كند. بنابراین این حركت خودجوش بوده است.

یكی از مواردی كه موجب انتقادات افكار عمومی نسبت به عملكرد آمریكا و نظام سلطه شده، رفتارهای متناقض آمریكا نسبت به قیام‌های مردمی در منطقه است. چرا رفتار آمریكا در لیبی، یمن، سوریه و… متفاوت است؟

در لیبی، حذف قذافی كار مشكلی نیست. غربی‌ها به خصوص آمریكا فقط ژِست كمك كردن به مردم این كشور می‌گیرند وگرنه چطور صدام را به راحتی از عراق برداشتند؟ البته در لیبی بحث قبیله‌ای وجود دارد كه این مسئله در عراق نبود، اما جمعیت لیبی یك‌پنجم عراق است. در این جا دو مسئله وجود دارد؛ اول اینكه آن‌ها تلاش می‌كنند تا جایگزینی برای این كشور پیدا كنند تا بتواند منافع غرب را تأمین كند كه البته موفق نمی‌شوند.

دوم اینكه می‌خواهند لیبی به لحاظ منابع نفتی به یك كشور ویرانه تبدیل شود تا بعد برای بیكاری خودشان در این ركود اقتصادی كار درست كنند، اشتغال ایجاد كنند و قراردادهای بزرگ ببندند.

در یمن هم آمریكایی‌ها نگران جانشین هستند و نمی‌دانند چه كسی روی كار می‌آید. نمی‌دانند آیا إخوان‌المسلمین روی كار می‌آید؟ آیا با بافتی كه این كشور دارد كسی مثل عبدالله صالح پیدا می‌شود تا منافع آمریكا را تحت پوشش مبارزه با تروریسم حفظ كند؟

در جاهای دیگر مانند سوریه نیز تحریك می‌كنند. تحریك بیرونی در سوریه كاملاً روشن است. اتفاقاً برخورد آمریكا در این زمینه نشان می‌دهد كه دم خروس پیدا است. چطور در بحرین آمریكا یك جور عمل می‌كند و در سوریه جور دیگر؟ اگر آمریكا صداقت دارد، در بحرین نیز مثل سوریه عمل كند. به نظر من آمریكایی‌ها هر چقدر بیشتر موضع‌گیری می‌كنند، بیشتر روشن می‌شود كه قافیه را باخته‌اند.

طرح شعارهای اسلامی از سوی مردم و گرایش فزاینده به انجام اعمال عبادی اجتماعی، می‌تواند شاهدی بر ماهیت اسلامی این تحولات باشد، اما آیا میزان رویكرد اسلامی در همه این تحولات یكسان است؟

نوع نگرش مردم كشورهای منطقه نسبت به اسلام متفاوت است. مردم مصر با وجود این كه سال‌ها زیر سلطه مبارك و قبل از آن انور سادات بودند، عمیقاً به اهل‌بیت(ع) علاقه‌مند هستند. در مصر اماكن متبركه‌ای مربوط به اهل بیت(ع) وجود دارد كه مورد احترام بسیار مردم قرار دارد. مردم مصر عمیقاً مذهبی هستند.

ممكن است نسبت مصر با اسلام با كشور دیگری مانند تونس یا جاهای دیگر متفاوت باشد، اما همه اسلامی هستند. ممكن است مسیر اداره این كشورها متفاوت از یكدیگر باشد، اما روشن است كه وقتی این كشورها و حكومت‌ها روی كار بیایند، فاصله-شان با رژیم صهیونیستی بیشتر و فاصله‌شان با جهان اسلام كمتر می‌شود و حرف‌شنوی‌شان از آمریكایی‌ها بسیار كمتر خواهد بود. در عین حال باید توجه كرد كه تحولات ناشی از این نگاه، تازه در ابتدای راه قرار دارد و این حركت هنوز به میانه هم نرسیده است.

از نظر شما آینده این بیداری مردمی چگونه است و تا چه اندازه زمینه گسترش دارد؟

شما تردید نكنید كه نقشه و معادلات خاورمیانه عوض خواهد شد. كشورهای عربی مسلمان برای اولین‌بار فهمیده‌اند كه اگر حركت كنند می‌توانند تغییرات زیادی ایجاد كنند. این خیلی مهم است كه طعم پیروزی زیر زبان‌شان آمده است. تونسی‌ها و مصری‌ها توانستند، یمنی‌ها دیگر كار را رها نمی‌كنند. بحرین و سایر كشورهای حوزه خلیج فارس نیز همین‌طور هستند. این مسئله كوچكی نیست. اعتماد به نفس بزرگ‌ترین ابزار كشورها است و اگر ملتی به آن مجهز شود دیگر نمی‌توان آن ملّت را شكست داد.

الآن آمریكایی‌ها در كشورهای عربی نیز از همین مسئله نگران هستند. چرا آمریكا با ایران دشمن است؟ آیا به خاطر تكنولوژی است؟ یا منابع مالی ما زیاد است؟ سلاح اتمی داریم؟ مساحت كشومان از آمریكا بیشتر است؟ یا جمعیت بیشتری داریم؟ خیر. پس آمریكا از چه چیزی نگران است؟ آمریكایی‌ها از اعتماد به نفس مردم و حكومت ایران نگران هستند.

این تحولات دیر یا زود كل كشورهای عربی را در برمی‌گیرد. تحول در این كشورها مثل آب در حال گرم شدن است. تا آب نجوشد شما متوجه اتفاق خاصی نمی‌شوید. فكر می‌كنید خبری نیست و آب راكد است، اما وقتی كه به نقطه جوش رسید، غل می‌زند و دیده می‌شود. این حركت در بستر و لایه‌های زیرین جامعه شكل گرفته است.

این اتفاقات از كشورهای عربی هم فراتر می‌رود حتی تا آسیای دور و مناطق دیگر پیش می‌رود. همانند سنگی است كه داخل حوض آبی افتاده و امواج آن در حال گسترش است. در كشورهایی كه به مركز تحولات نزدیك‌تر هستند، این موج شدیدتر است و به نقاط دور كمی كندتر می‌رسد، شدتش هم كمتر می‌شود ولی بالأخره تمام حوض را فرا می‌گیرد.

به عنوان پرسش پایانی، چه خاطره‌ای از رهبر معظم انقلاب در ذهنتان ماندگار شده است؟

در جلساتی كه ایشان با مسئولین وزارت امور خارجه داشتند. بیشترین تأكیدی كه رهبری در این جلسات مطرح می-كردند تأكید بر خودباوری بود. به ما می‌گفتند وقتی با یك خارجی، غربی و اروپایی می‌نشینید و صحبت می‌كنید، خودتان را كمتر از آن‌ها نبینید؛ بلكه بالاتر ببینید.

خاطره دیگر مربوط می‌شود به مشی رهبر انقلاب در عرصه سیاست خارجی. زمانی كه من سفیر ایران در آلمان شرقی بودم، رهبری كه در آن زمان در كسوت ریاست جمهوری بودند، به نیویورك رفتند. ایشان یك بار به نیویورك رفتند. آن روزها كشور با شرایط ویژه‌ای روبرو بود. جنگ تحمیلی، درآمد كم نفت، حمایت برخی كشورهای مرتجع منطقه از صدام و خیلی از مسایل دیگر، همگی باعث شده بود كشور در اوج گرفتاری‌های خود؛ تنهای تنها باشد. شرایط طوری بود كه وقتی سفرای ما به مهمانی‌های دیپلماتیك می‌رفتند، خودشان را در تنگنا احساس می‌كردند.

رهبری در آن شرایط به نیویورك رفتند و یك سخنرانی كردند كه بعدها فیدل كاسترو، رهبر انقلابی كوبا به مسئولین ما گفته بود: «من متن سخنرانی آقای خامنه‌ای را در كشوی میزم گذاشته‌ام و هر وقت فرصت می‌كنم آن را می‌خوانم.» آن زمان مقامات آلمان شرقی هم از سخنان آقای خامنه‌ای به نیكی یاد می‌كردند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.