چاپ نخست کتاب «دین و دوران (جستاری در اسلامشناسی مرتضی مطهری)» تالیف علیاکبر احمدی از سوی معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد.
این اثر که مدخلی بر نظام فکری استاد شهید مرتضی مطهری است، به این پرسش محوری پاسخ میدهد که مطهری چگونه اسلام را با دنیای جدید و مقتضیات آن منطبق میشمارد و از سازگاری میان آن دو و بلکه از هدایتگری دین در دنیای نو سخن میگوید.
مذهب و دنیای نو
ناسازگاری «مذهب» با «دنیای نو» مسالهای است که موافقان و مخالفان بسیار به آن پرداخته و آن را مسالهای اساسی و به غایت شایسته تحقیق و تفکر دانستهاند. اسلامشناسی دیار ما هم از آن زمان که بدین مساله اقبالی جدی نشان داد، رنگی دیگر گرفت و به دورهای دیگر وارد شد.
مرتضی مطهری (۱۲۹۸-۱۳۵۸) فیلسوف و اسلامشناسی است که در آثار متعدد خود نسبت میان «اسلام» و «دنیای جدید» را بررسی کرد و در این باب رایی در خور توجه و تامل دارد.
مطهری در جایی نوشته است؛ «مهمترین مسالهای که ادیان و بالاخص اسلام در عصر حاضر با آن مواجهاند، آن است که چگونه میتوان دینی با مقررات ثابت و یکنواخت را با مقتضیات زمان منطبق کرد و با قافله تمدن هماهنگ؟»
به نظر مطهری، اهمیت و حساسیت بیشتر این بحث برای اسلام از آنروست که این دین برای همه شوون زندگی آدمی، مقررات و قانون دارد و نیز مدعی جاودانگی چنان مقررات و قوانینی است.
متضادانگاری «مذهب» و «نوخواهی»
نکته مهم آن است که مطهری به متضادانگاری «مذهب» و «نوخواهی» توجه دارد. او مینویسد: «نسل جدید جز درباره تحول و دگرگونی و نوطلبی و درک مقتضیات زمان میاندیشد. در مواجهه با این نسل، اولین سخنی که به گوش میرسد همین است؛ از نظر افراطیهای این نسل، مذهب و نوخواهی دو پدیده متضادند: خاصیت نوخواهی، تحرک و پشت [کردن] به گذشته است و خاصیت مذهب جمود و سکون و توجه به گذشته و پاسداری [از] وضع موجود.»
به نظر میرسد حل این تضاد و ناسازگاری و پاسخگویی به «مساله انعطاف و انطباق دین (و اسلام) با مقتضیات زمان و هماهنگی آن با قافله تمدن» را بتوان هدف و جهت اصلی در تفکر مطهری به شمار آورد، چرا که این مساله مهمترین مسالهای است که ادیان و بالاخص اسلام در عصر حاضر با آن مواجهاند.
اما فرضیه اصلی که به عنوان پاسخ مطهری به پرسش پیشگفته، در این تحقیق عرضه شده آن است که مطهری حل «مساله انطباق» را در گرو حل «مساله انحطاط» میداند. به نظر او، آنچه مایه انحطاط مسلمین شده، مانع انطباق فکر اسلامی با دوران جدید است. این سخن بدین معناست که از نظر مطهری، تفسیر رایج از اسلام که تفسیری شکلگرایانه از آن است و انحطاط و عقبماندگی، بیتحرکی و عافیتطلبی و تسلط دشمنان و منافقان را بر جامعه اسلامی رقم زده است، نمیتواند با نوخواهی و مقتضیات دوران جدید سازگار شود. به نظر مطهری، متضادانگاری چنین مذهبی با نوخواهی، گزافهگویی نیست، چرا که تمسک به شکلها در تعالیم دینی، دین را به تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن میکشاند و مانع بزرگ جاوید ماندن آن است.
بزرگ ترین دشمن قرآن
شکی نیست که سویه دیگر «تمسک بر شکلها»، «توقف بر بینش مخصوص یک زمان» است و آنجا که مطهری مینویسد: «بزرگترین دشمن قرآن جمود و توقف بر بینش مخصوص یک زمان و یک دوره معین است» سویه و جهت دیگر آنچه به تضاد مذهب و مقتضیات دوران جدی میانجامد را از دیدگاه خود نشان داده است.
اما از نظر مطهری اگر در خوانشی دقیق از تعلیمات اسلامی و با چشم عقل (آن هم عقلی که روی هم رفته تکامل یافتهتر از قبل باشد) اصول و مبانی آن را مشاهده کنیم و با روح، درونمایه و «مکتب» اسلام آشنا شویم، آنگاه این «تفسیر مکتبی» بصیرت، حرکت، آزادگی، استقلال، خروج از انحطاط و عقبماندگی و هماهنگی و انطباق با زمان را به دنبال دارد.
پس کلید حل «مساله انطباق اسلام با دنیای نو» از نظر مطهری در گذار از «شکلگرایی» به «مکتبگرایی» در فهم اسلام است.
کتاب حاضر به طور کلی از دو بخش و یک نتیجهگیری فراهم آمده است؛ در بخش نخست، بر اساس این فرض که مطهری حل «مساله انطباق» را در گرو حل «مساله انحطاط» میداند، به تحلیل مطهری از «علل انحطاط مسلمین» پرداخته و تلقی و تفسیر رایج از تعالیم اسلامی را به همراه چگونگی شکلگیری و پیامدهای آن از دیدگاه مطهری بررسی کرده است.
تحلیل مکتبی
بخش دوم، مقدمهای است بر تحلیل خاص مطهری از آموزههای اسلامی و در آن به مفهوم «تحلیل مکتبی» از تعالیم مذکور، مبادی و برخی ابعاد مهم آن نوع تحلیل اشاره شده است.
البته شرح تفصیلی «تحلیل مکتبی» مطهری و نیز چگونگی مواجهه اسلام (به روایت مطهری) با دنیای جدید بر عهده دفترهای دیگر این مجموعه است.
Sorry. No data so far.