تریبون مستضعفین – محمدرضا عابدی شاهرودی
مدتى است كه شبهاى تلويزيون، با يك كمدى به نامِ ساختمان پزشكان مى گذرد. مجموعه اى كه ظاهرا طبقِ آمارهاى هميشه بالاى تلويزيون و مصاحبه هاى هميشه مثبتِ آن در خيابان، بينندگانِ بسيارى هم يافته است. پيش از آنكه به بررسى و تحليلِ اين مجموعه بپردازيم، لازم است كه دو نكته گفته شود.
نكته اول
بازسازى يك عملِ كاملاً قابلِ قبول در دنياى سينما و سريال هاست. افرادِ بسيار بزرگ و مشهورى در تاريخ اين صنعتِ سرگرمى سازى، به اين كار دست زده اند كه در بعضى از موارد، نتيجه كار حتى از نسخه اصلى هم بهتر درآمده است. به عنوان نمونه، به خاطرِ يك مشت دلارِ سرجيولئونه، هفت سامورايى، بى خوابى، آسمان وانيلى و… همه نمونه هاى سينمايىِ نسخه هاى بازسازى شده فيلمهاى ژاپنى و يا اروپايى بوده اند.
نكته دوم
ژانرِ كمدى سبك، يك ژانرِ كاملاً آمريكايى است كه در كنارِ ژانرهاى كمدى رمانتيك و كمديهاى بزن و بكوب، طرفدارانِ بسيارى در منطقه فرهنگىِ آمريكايى – انگليسى دارد. در واقع، تقريبا در هيچ جاى ديگر دنيا (كه سينما و تلويزيون حضور دارند) به اين سبكها، در يك سطحِ مطلوب، پرداخته نمىشود.
اين ژانر كمدى سبك، صرفا بر روابطِ ساده انسانى و نيازهاى اوليه تأكيد دارد و فقط هم روى سطح حركت مى كند. تنها ثمره اين سبك، سرگرمى (فان) و تفريح است و تقريبا هيچ حرفِ ديگرى ندارد. كاملاً براى سبكِ زندگى فست فودى و پاپ كورنى، طراحى شده و به همين دليل در فرهنگهايى كه همبرگر، قرارهاى عاشقانه، موسيقى جاز، شمع روشن كردن در حمام و سينما رفتن وجود ندارد، تقريبا غيرِ قابلِ ارتباط برقرار كردن است.
با اين دو مقدمه، واردِ بررسى و تحليلِ ساختمان پزشكان مى شويم كه در نهايت، فقط تقليدى از ژانرِ كمدى سبك، همراه با چسباندنِ تكه صحنه هاى طنزِ فيلم هاى معمولاً غيرِ معروفِ سينما و تلويزيونِ دنياىِ فرهنگىِ آمريكايى – انگليسى است.
تنها كارى كه نويسندگانِ اين مجموعه انجام مى دهند، برداشتنِ تكه هاى طنز از فيلم هايى است كه احتمال مى دهند بيننده تلويزيونى آنها را نديده است و اگر هم ديده است، به ياد نمى آورد و بعد، به هم چسباندنِ آنها و تبديل كردن به يك مجموعه تلويزيونى است.
البته اين كار براى نويسندگانِ اين مجموعه، تقريبا تبديل به يك عادت مفرح شده است. مثلاً در مورد فيلم مارمولك هم دقيقا همين اتفاق افتاد. آنجا هم از روى فيلمى به نامِ ما فرشته نيستيم، با بازى رابرت دنيرو شون پن، سكانس به سكانس و حتى بعضى از سكانسها، ديالوگ به ديالوگ، تقليد شد، فقط به جاى كشيش، يك روحانى بازى مى كرد.
مى توان حدس زد كه جلساتِ نويسندگانِ مجموعه، به يادآورى فيلمها و سريال هاى ديده شده شان مى گذرد و اينكه در اين سكانس، از كدام فيلم يا سريال مى توانيم استفاده كنيم و احتملاً هم لبخند و خنده زيادى در مى گيرد، خصوصا نسبت به مسئولانِ تلويزيونى كه مدام سعى مى كنند واژه ملى را يدك بكشند و در همه برنامه هايشان اخلاق و ارزش ها را تبليغ مى كنند. لبخند و خنده، براى اين كه نمى دانند در حال پخشِ چيزى هستند كه هرگز نمى توانند نسخه اصلى اش را دوبله كنند و پخش نمايند. البته اين يك امتياز مثبت براى مجموعه نويسندگان به حساب مى آيد كه حداقل اين هنر را دارند كه مى توانند اين كار را به خوبى انجام دهند.
كمى به گذشته برگرديم … پاورچين از همين مجموعه نويسندگان، هنوز هم به نظر من، موفقترين مجموعه طنزِ تلويزيون است. هر چند در آنجا هم همين كپى كارى وجود داشت، اما چون در ابتداىِ راه بودند، ماجرا جواب مى داد و به خوبى جلو مى رفت. از انصاف هم نبايد گذشت، چون ايده هاى بسيار خوب و واقعا درخشانى هم در اين مجموعه وجود داشت كه در كنارِ تكه هايى كه از فيلم ها و سريال هاى خارجى برداشت مى شد، به خوبى قرار مى گرفت.
بعد از گذشتنِ چند مجموعه تلويزيونى و حتى فيلم، آرام آرام همه چيز به نفعِ كپى برداى و تقليلِ ايده هاى خوب، پيش رفت. احتمالاً به اين دليل كه اين گروه، نتوانست افرادِ با استعداد و جوانِ جديدى را به خود اضافه كند و بعد از مدتى نه چندان بلند، همه چيز تبديل به كپى، كپى و كپى، به همراه چند جيغ و داد و فرياد و دعواهاى زن و شوهرى و … شد.
توصيه مهم به اين گروه نويسنده اين است كه هر چند فيلم ديدن خوب است، و زياد فيلم ديدن، خيلى بهتر است، اما به ياد داشته باشند، هميشه كسانى هستند كه از آن ها فيلم و سريالِ بيشترى ديده اند. البته ذكرِ اين موارد، چيزى از ارزش هاىِ خوبِ كارىِ آنان نمى كاهد، فقط يك تذكر و توجه دادن به اصلِ ماجراست.
Sorry. No data so far.