تریبون مستضعفین (پرونده رسانه مردم)- محمد علی شاکری
اگر هر رسانهای، نسبت درستی با مردم اطراف خودش برقرار کند و قدری به مردم نزدیک شود، همهی این فاکتورها مانند دینی یا انقلابی یا مانند آن را خواهد داشت. چرا که مردم جامعه ایرانی با همه تبلیغاتی که علیه آنها می شود، همچنان به شدت دینیاند و همچنان بخش عمدهشان پای حرفشان ایستادهاند. البته این نزدیکی به مردم دو وجه دارد. یک وجه آن توریستی و مثل مستشرقهای غربی است که همچون توریستها مردم را بررسی میکند. وجه دیگر آن بودن با مردم به معنی واقعی آن است.
***
«محمدحسین بدری» نامی آشنا برای روزنامه نگاران و فعالین عرصه مطبوعات حزب اللهی است. بدری سابقه فعالیت با سمتهای مختلف در نشریات و روزنامههای گوناگون را دارد و هم اکنون مهرنو با سردبیری او منتشر میشود. گفتگویی داشتیم با او با موضوع رسانه مردمی و مختصات آن. متن این گفتگو را در ادامه میخوانید.
***
آقای بدری وضعیت رسانه ملی از نظر انحصار یا استقلال و میزان حضور بدنه مردمی در آن چگونه است؟
برای پاسخ به این سوال، مردمی که مخاطب شما هستند، باید ببینند تلویزیون چه قدر آدمهایی مثل آنها، خانوادههایی شبیه به خانوادههای آنها و خانههایی به اندازه خانههای آنها را نشان میدهد؟ بیشتر کسانی که در تلویزیون دیده میشوند و احترام دارند، بخش خیلی کوچکی از مردم این سرزمینند. یعنی آپارتمانها و خانههایی که در سریالها و فیلمهای تلویزیونی میبینید، دور از دسترس بیشتر مردمی است که میتوانند مخاطب تلویزیون باشند.
بخش عمدهای از تلویزیون، دست کسانی است که نسبتی با مردم ندارند
دلیل این بیتناسبی این است که غیر از بعضی بخشهای سیاسی، بیشتر بخشهای تلویزیون در اختیار کسانی است که با مردم نسبت جدی ندارند. نه مردم را میبینند، نه با آنها سر و کار دارند، نه دغدغههایشان را میشناسند، نه با ادبیات آنها آشنا هستند و نه اصلا از جنس آنها هستند. مثلا متاسفانه بخش عمدهای از برنامههای فرهنگی و اجتماعی تلویزیون جمهوری اسلامی دست جریانهایی است که مردم در حوزههای مختلف به آنها اقبال نکردهاند. پس طبیعی است که آنها هم به مردم بیاعتنا باشند. یعنی بخشی از آنها اساسا با ایمان مردم، با فرهنگ مردم، با نوع رفتار و منش مردم کاملا بیگانهاند و بعضی وقتها با آنها دشمنی هم میکنند.
من در جامعهای زندگی میکنم که آدمهایش همچنان به کسی که همراه خانوادهاش در کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده، احترام میگذارند. ولی تلویزیون و سینمای همین جامعه میگوید خانواده درست و محکم احترام ندارد و اگر بدنه واقعی مردم را در سریال یا فیلمی نشان بدهد، احترامش را حفظ نمیکند.
یعنی مشکل اصلی رسانه ملی، نشناختن مخاطب است؟
بله، تلویزیون موجود مخاطب را نمیشناسد و با جامعه ایرانی نسبت جدی ندارد. اما اشکال بزرگ دیگرش این است که جز بخشهای سیاسی، بر خیلی از حوزهها نظارت درستی نمیکند. در هیچ جای دنیا برنامهای با ساعت آنتن باز وجود ندارد. اما ما چند بار تا به حال با برنامههایی مواجه شدهایم که چون ادعا میکنند خیلی خوب اجرا میشوند، به آنها آنتن باز دادهاند تا دو نفر دعوای شخصیشان را در آن مطرح کنند. مشخصا منظورم دعوای بین علی دایی و حبیب کاشانی در برنامه نود است. خیلی از مردم از این جور مشکلها دارند و حقشان ضایع میشود. اما کسی به آنها نیم دقیقه هم آنتن نمیدهد که از حقشان دفاع کنند. بعضی وقتها هم حق جمعی از مردم با هم و یکجا ضایع شده، اما کسی نیست از حق آنها دفاع کند.
آیا انحصار دولتی رسانههای کنونی، به بدتر شدن وضعیت این دو اشکال کمک نمیکند؟
از غفلت و بیسوادی مدیران رسانه ملی سوء استفاده میکنند
اتفاقا بیشتر رسانهها در انحصار حکومت نیستند، در انحصار مخالفان حکومتند. غیر از برخی بخشهای سیاسی، بقیه بخشها در اختیار کسانی است که از غفلت و بیسوادی رسانهای مدیران فعلی رسانه استفاده میکنند و هر کاری دوست دارند، انجام میدهند.
مثلا چند وقت پیش در برنامه پارک ملت محمود شهریاری را به عنوان کارشناس حوزه اجتماعی دعوت کردهاند تا در این باره اظهار نظر کند که آیا مردم شادی میکنند و اصلا بلدند شادی کنند یا نه. بعد دوباره این حرفهای تکراری بیپایه را تکرار میکند که ما ملت گریهایم و شادی بلد نیستیم و… این به دلیل نسبت نداشتن آدمهای رسانه با مردم است. و الا بیایید ببینید مردم عادی کوچه و بازار چه طور خودشان را با چیزهای ساده شاد میکنند و میخندند.
مسأله مهم دیگر در رسانه ملی علاوه بر مخاطب، مدیران آن است. مدیرانی که معمولا نیروهایی انقلابی و با سابقه و دغدغهمند به نظر میرسند. آیا این بر فعالیت سازمان اثر دارد؟
انقلابی یعنی کسی که از فارسی وان میترسد و لوگوی اخبارش را به اخبار بیبیسی شبیه میکند؟
باید این تعبیرها را بازخوانی کنیم. ببینیم انقلابی دقیقا یعنی چه کسی؟ انقلابی یعنی محافظه کار؟ یعنی ترسو؟ یعنی کسی که از فارسی وان میترسد؟ کسی که از فارسی وان میترسد یا لوگوی اخبارش را به لوگوی اخبار بیبیسی فارسی شبیه میکند، آدم ترسویی است. انقلابی ترسو نیست. اصلا ویژگی آدم انقلابی، نترسیدن اوست. خیلی از این مدیران سابقههای خوبی دارند و مثلا یک روز در تصرف لانه جاسوسی آمریکا شرکت کردهاند؛ ولی مطمئنا انقلابی به معنای ترسو نیست. فکر میکنم باید این گزاره ثابت و قالبی را اصلاح کنیم.
ولی از این مهمتر این است که این مدیران، باید کمی هم رسانه را بشناسند. اگر من رسانه را نشناختم، از او خواهم ترسید. یک شبکه فارسی وان راه میافتد که نه کیفیت دارد و نه ترسناک است. اما خیلی از شبکههای تلویزیونی و رسانههای مکتوب داخلی که از بودجه بیتالمال ارتزاق میکنند، در یک پرونده برای این شبکه تبلیغ کردند. تعدادی از همین بچه مسلمانهایی که میشناسیم از ترسشان برای فارسی وان پرونده منتشر کردند.
یعنی مشکل دیگر رسانه ملی، نبود تخصص و دانش رسانهای در مدیران آن است؟
بله، همین طور است. امیرالمومنین میفرماید: «الناس اعداء ما جهلوا»؛ مردم با چیزی که نمیشناسند دشمنی میکنند و از آن میترسند. یعنی وقتی فارسی وان را نمیشناسیم، به جای این که فکر کنیم در جامعه پر قصه ایرانی و در برابر این شبکه چه کاری میتوانیم انجام دهیم، از او میترسیم و لوگوی برنامهمان را شبیهش میکنیم. به جای این که روش خبری بیبیسی فارسی را بشناسیم و لااقل برایش یک بدل بومی ایجاد کنیم، نه یک شبیه. لوگوی اخبار ساعت 2 بعدازظهر و 9 شب را از روی بیبیسی فارسی میسازند و از همان آهنگ هم استفاده میکنند.
باید بپرسیم چرا جریان خبری داخلی از ابتدا تصحیح نشده است؟ چرا دایم منتظریم ببینیم چه اتفاقی میافتد؟ آن هم با این همه امکانات که در رسانه ملی وجود دارد.
باید آدمهایی که شناخت بهتر و دقیقتری از رسانه دارند، این وظیفه را به عهده بگیرند تا از این وضع نجات پیدا کنیم.
برگردیم سر مشکل اول، یعنی شناخت مخاطب. سوال این جاست که جایگاه مردم به عنوان مخاطبان رسانه ملی کجاست؟ یعنی سازوکار عملیاتی حضور مردم در رسانه چیست؟
مردم که کاری نمیتوانند کنند. کار مردم این چیزها نیست. همه جای دنیا یا خود مدیران فضای مخاطب را میشناسند، یا از گروههایی استفاده میکنند که از بدنههای مختلف مردمی در جامعه اطلاع دارند و میتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند و… بالاخره یا باید خود این مدیران موضوع را بشناسند، یا باید به اهلش اعتماد کنند. نه این که یک عده مشاور رسانهای حرفهای به معنای منفی آن دور و بر آنها را بگیرند و این مدیران مردم را از طریق آنها بشناسند.
البته در تلویزیون وضعیت فرق میکند و حالت سهل ممتنع پیدا میکند. از طرفی کار سخت است و گستره زیادی دارد؛ و از طرفی چون تلویزیون رقیب جدی در داخل ندارد و همچنان بیشتر مردم به تلویزیون به عنوان اصلیترین رسانه توجه میکنند، تاثیر زیادی روی مخاطب میگذارد.
مثلا وقتی میتوانند در اتفاقهای سیاسی با کمی هوشمندی در بخشهای سیاسی تلویزیون افکار عمومی را کنترل و هدایت کنند، یعنی ضریب نفوذ تلویزیون همچنان بالاست. نمونهاش برنامههای خوبی است که گاهی در تلویزیون تولید میشود و مردم به شدت به آنها اقبال نشان می دهند.
مدیران رسانه باید باور کنند که ممکن است چیزی را بلد نباشند. اگر در خود به این باور برسند که چیزهایی هم هست که آنها نمیدانند، آن وقت مجبور میشوند به بدنه مردمی توجه کنند که بسیار پرتعداد و مهماند و وضعیت رسانه ملی از این که هست بهتر میشود.
البته ماهواره به عنوان یک رقیب جدی برای رسانههای داخلی مطرح است و اقبال روزافزونی از جانب مردم به آن مشاهده میشود. موافقید؟
مردم از تلویزیون انتقام میگیرند
در این شرایط طبیعی است که مردم به سمت شبکههای ماهوارهای و مانند آن گرایش پیدا کنند. مردم از این طریق، انتقام اهانتهایی را میگیرند که تلویزیون به آنها میکند. مثلا در سینما فیلمی نمایش میدهند که به خانواده من توهین میکند؛ فیلم دیگری به اعتقاد من توهین میکند و مرا عقب افتاده نشان میدهد؛ فیلم دیگری را رضا میرکریمی ساخته که به روضه امام حسین اهانت میکند؛ مردم از این سینما انتقام میگیرند. مردم کوچه و بازار که دسترسی به رسانه ندارند و نمیتوانند کار رسانهای کنند. دیگر سینما نمیروند. بعد به وضعیتی میرسیم که با بلیت سینمای 3-4 هزار تومانی، فیلم یک میلیارد تومانی پرفروش به حساب میآید. یعنی اگر فیلمی را در یک جامعه هفتاد میلیونی حدود 250 تا 300 هزار نفر دیدند، خوشحال میشویم.
وضعیت تلویزیون این قدر بغرنج نیست. بخشی از آن به این خاطر است که گزینه دیگری وجود ندارد؛ یعنی اگر تلویزیون در اختیار یک جمع خاص نباشد و بخشهای فرهنگی و اجتماعی را کاملا به جریان روشنفکری واگذار نکرده باشد، آن موقع معلوم میشود که واقعا مردم به این تلویزیون موجود اقبال نشان میدهند یا گزینه دیگری را انتخاب میکنند. بیشتر مردم گزینه دیگری برای انتخاب ندارند.
از طرف دیگر با این که عدهای در شهرهای بزرگ و جاهای دیگر از ماهواره استفاده میکنند، ولی باز هم این تلقی وجود دارد که اگر خانوادهای مثبت و جمع و جور بود، نباید ماهواره داشته باشد یا اگر داشت در زمره کارهای خوبش به حساب نمیآید.
بعضی از متخصصان راه حل خصوصی سازی رسانهها را پیشنهاد میکنند. این راه حل میتواند درباره رسانه ملی مفید باشد؟
مردم را سالی یک بار و از داخل هلیکوپتر نشان میدهند
در قانون اساسی چیزی به نام تلویزیون خصوصی و صداوسیمای خصوصی نداریم. اما اگر امکانهای دیگری غیر از تلویزیون سراسری که همه شبکههایش از یک جا مدیریت میشود، وجود داشته باشد، میتواند وضعیت را بهتر کند.
اما بیشتر وقتها کسانی پیشنهاد تلویزیون خصوصی را مطرح میکنند، که منظورشان خصوصی کردن تلویزیون از همین یک ذره قیدی است که دارد. یعنی به جای این که به سمت مردم حرکت کند، به سمت حذف همین اندک مردمی حرکت خواهد کرد که گاهی دیده میشوند. این از نوع رویکرد آنها و نوع دغدغههایشان پیداست. یعنی میخواهند همین مردمی را هم که سالی یک بار، از داخل هلیکوپتر در راهپیمایی 22 بهمن نشان میدهند، حذف کنند. بیشتر وقتها این طوری است. اگرچه اگر درست دیده شود و اگر درست و منطقی طراحی شود، ممکن است رسانههای خصوصی اوضاع را بهتر کنند. اما معمولا چه کسانی پول و امکانات راه انداختن تلویزیون خصوصی را دارند؟
در کنار همه اینها باید توجه داشته باشیم که در جامعه ایرانی، تلویزیون خصوصی چه قدر جواب میدهد. چون بقیه رسانه-های به غیر از تلویزیون – که بخشی از آنها خصوصی هستند – در نهایت یا به خاطر شرایط و کمبود امکانات به نتیجه نمیرسند، یا واقعا خصوصی نیستند.
مشکل دیگری که برای رسانه ملی عنوان کردید، درباره مدیران آن بود. چرا این مدیران از مردم جدا شدند و مخاطب واقعی و بدنه مردمی رسانه ملی را فراموش کردند؟
چون میترسند. بیشتر وقتها اگر به حسن نیت این مدیران هم اطمینان کنیم، میبینیم که میترسند. یعنی فکر میکنند اگر فلان برنامه را تولید نکنند یا برنامهای با فلان شکل و شمایل تولید کنند، جذابیت نخواهد داشت. بخش عمده این غلط مصطلح رایج به خاطر نشناختن موضوع است. یعنی وقتی رسانه را نمیشناسند، چه کار کنند؟ وقتی مدیر رسانه، آن را نمی-شناسد، درباره کارایی آن هرچه بگویند، گوش میکند. مگر این که در بین آدمهای انقلابی معتقد، آدمهایی را انتخاب کنیم که رسانه را هم بشناسند. این شناخت رسانه هم لزوما با گرفتن یک مدرک دکتری در آن حوزه به دست نمیآید.
ویژگیها و شاخصهای آن رسانه انقلابی دینی مطلوب که میخواهیم به آن برسیم چیست؟
اگر هر رسانه، نسبت درستی با مردم برقرار کند و قدری به مردم نزدیک شود، همه نسبتی از فاکتورهای دین و انقلاب را خواهد داشت. مردم جامعه ایرانی با همه تبلیغاتی که علیه آنها می شود، همچنان به شدت دینیاند و همچنان بخش عمدهشان پای حرفشان ایستادهاند. نزدیک شدن به مردم دو وجه دارد. یک وجه آن توریستی و فانتزی است و وجه دیگر، بودن با مردم به معنای واقعی است.
البته چیزهای دیگری هم موثر هست. مثلا شما خودتان رسانهای دارید و کلی زحمت میکشید و مخاطب هم دارید؛ اما آن مخاطب خیلی وقتها به این سایت نمیرسد. بلاخره موانعی هم هست. اما از این جهت که جامعه ایرانی هنوز به شدت دینی است و به شدت همچنان سر حرفش هست، اگر رسانه ملی بتواند نسبت درستی با مردم اطراف خودش با همه خوبیها و بدیهایشان برقرار کند، آن موقع میتواند حداقل به اندازه آنها دینی و وفادار به انقلاب باشد. منتهی عموما رسانهها به اندازه مردم اطرافشان نیستند.
نقش رسانه ملی مطلوب در برابر هجمههای رسانهای خارجی مثل شبکههای ماهوارهای خارجی و مانند آنها چیست؟
تا به حال در خیابان دو نفر را دیدهاید که با هم دعوایشان شده باشد؟ یکی میرسد و میگوید آقا ولش کن؛ طرف جواب میدهد نمیتوانم، فحش ناموس داده. چنان که مردی از ناموس و زن و بچهاش در برابر تعرض دیگران دفاع میکند، ما هم در رسانههایی که در اختیار داریم، ناچاریم برابر تعرض رسانههای داخلی و خارجی به مردم، از آنها دفاع کنیم.
اگر همان طور که او از زن و بچهاش دفاع می کند، ما هم از مردم دفاع کردیم، تحولی اتفاق میافتد. او آنجا که از زن و بچهاش دفاع میکند، خیلی چیزها را در نظر نمیگیرد و به آب و آتش میزند؛ ولو این که اتفاقی هم برایش بیفتد.
همچون کسی که از ناموسش دفاع میکند، ناگزیریم از مردم و داشتههای آنها در برابر سینما، تلویزیون و خیلی از رسانهها دفاع کنیم.
اما راهکار این دفاع و مراقبت چیست؟ رسانه ملی چگونه میتواند این دفاع را عملی کند؟
باید همه آنچه که رسانههای موجود، اعم از داخلی و خارجی، از مردم دریغ میکنند، یا بیشتر به آن حمله میکنند، تقویت کنیم. وقتی فیلمی ساختند و در آن به خانواده حمله کردند، باید خانواده را تقویت کنیم. اگر از همه آن چیزهایی که این رسانهها به آن حمله میکنند و سعی می کنند مردم را از آن ها جدا کنند، دفاع کردیم – از جمله کیان خانواده، اخلاق، اعتقاد دینی مردم، ذات و نفس انقلاب اسلامی – مخاطب قابل توجه و اتفاقا عمیقی به سمت ما خواهد آمد.
این مقابله اتفاقا در حوزههای غیرسیاسی اهمیت بیشتری دارد؛ در حوزههای سیاسی هم دستگاههای امنیتی هستند و هم جریانهای سیاسی و هم این که یک وقتهایی هم حواس همین تلویزیون موجود جمع میشود و چند برنامه سیاسی میسازد. اما در حوزههای غیرسیاسی، اصلا کسی به فکر نیست.
اگر توانستیم از ارزشهای مورد حمله واقع شده دفاع کنیم، هم مسأله مخاطب حل میشود و هم اثر مورد نظر او بر مخاطب خنثی میشود. در این صورت دیگر کار سختی در پیش نیست؛ اگر چه کل قضیه بالاخره دشوار است.
Sorry. No data so far.