جواد محدثی – برای جادههای پرخطر، «تابلو» لازم است. تا روندگان به بیراهه نیفتند و دچار گرگ و دزد نشوند.
دستاندازهای جادهها را هم باید برطرف کرد، تا زحمتی و مزاحتمی برای رهپویان پیش نیاید و راحتتر به هدف و مقصد برسند.
این کار، بر عهده کیست؟
راه ایمان و عفاف را چه کسانی باید هموار، آسفالت و مهیا کنند و چراغ راهنما و تابلوهای علائم و هشدار نصب کنند، تا مردم، بهویژه «نسل جوان» از «جاده حق» منحرف نشوند؟
چرا باید «بیراهه باطل»، راحتتر و در دسترس و مهیاتر از «راه حق» باشد؟ چرا باید راه گناه، فراهمتر، ارزانتر و جذابتر از راه طاعت و بندگی و صلاح و اصلاح باشد؟
لغزندگی جاده پاکی را چهکسی باید از بین ببرد؟ نسبت به پیچهای خطرناک «گذرگاه عمر»، چهکسی باید هشدار و اخطار بدهد؟
من و تو چه وظیفهای داریم؟
درست است که مسئولان وظایفی دارند، شما هم به نوبه خود تکلیفی دارید. اگر از سلامت جاده و درستی مسیر و هدف، اطلاع کافی ندارید، با چه اطمینانی قدم در راه میگذارید؟
شاید هر چه میروید، از هدف دورتر میشوید!
در «راه زندگی»، تاکنون از چند نفر پرسیدهاید که: «هدف کجاست؟»، «راه کدام است؟»، درست میروید یا خیر؟
هم نسبت به خودمان وظیفه داریم که پیش از هر اقدامی و هر قدمی، از صحت آن جویا شویم و با یقین، گام در راه نهیم؛ و هم نسبت به «رهروان دیگر».
اگر بینی که نابینا به چاه است
اگر خاموش بنشینی، گناه است
وقتی میبینید کسی راهی را عوضی میرود، به او علامت و هشدار میدهید؟ نسبت به «راه اشتباه» در زندگی عدهای که در آن پیش میروند، چندبار تذکر دلسوزانه و از روی تعهد و خیرخواهی و دور از طعنه و تحقیر دادهاید؟
بعضیها وقتی سرشان به سنگ میخورد، با حسرت و ندامت میگویند: «من نپرسیدم و کسی نیز به من هیچ نگفت!»
نظارت اجتماعی همه بر یکدیگر، چشم و گوش هم بودن و به عبارتی «امر به معروف و نهی از منکر»، از همین مقوله است و نشانه «زنده» بودن یک فرد و جامعه است.
آنکه میگوید «به من چه»، مردهای زندهنماست.
سنگهای وسط راه را چهکسی بردارد؟
چهکسی جز تو!…
Sorry. No data so far.