شنبه 16 جولای 11 | 11:56

شعر: جان را هوای از قفس تن پريدن است

دل را ز بي خودي سر از خود رميدن است | جان را هواي از قفس تن پريدن است | از بيم مرگ نيست كه سرداده ام فغان | بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است | دستم نمي رسد كه دل از سينه بركنم | باري علاج شكر گريبان دريدن است |‌شامم سيه تر است ز گيسوي سركشت | خورشيد من برآي كه وقت دميدن است


شعري ازحضرت آيت الله العظمي خامنه اي تقديم به حضرت امام مهدي(عج)

دل را ز بي خودي سر از خود رميدن است
جان را هواي از قفس تن پريدن است

از بيم مرگ نيست كه سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است

دستم نمي رسد كه دل از سينه بركنم
باري علاج شكر گريبان دريدن است

شامم سيه تر است ز گيسوي سركشت
خورشيد من برآي كه وقت دميدن است

سوي تو اين خلاصه گلزار زندگي
مرغ نگه در آرزوي پركشيدن است

بگرفت آب و رنگ زفيض حضور تو
هرگل دراين چمن كه سزاوار ديدن است

با اهل درد شرح غم خود نمي كنم
تقدير قصه دل من ناشنيدن است

آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا
روزي (امين) سزا لب حسرت گزيدن است

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.