تریبون مستضعفین – محمد ولوی
«امیر تفرشی» فعال دانشجویی دوران اصلاحات و عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی در سال ۸۳ است. او مدیریت وبسایت عدالتخانه را نیز بر عهده داشت که به علت انتشار سخنان وزیر اطلاعات دولت نهم و رئیس جمهوری در مورد «سید حسین موسویان» در جریان مذاکرات هستهای، مورد شکایت موسویان قرار گرفت و محکوم گردید. موسویان شرط پس گرفتن شکایت خود از او را عذرخواهی وی عنوان کرده بود و تفرشی اعلام نموده بود هرگز عذرخواهی نخواهد کرد و او تنها منتشر کننده سخنان مقامات رسمی جمهوری اسلامی بوده است. در نهایت پس از حرف و حدیثهای فراوان حکم وی مورد اجرا قرار نگرفت.
دغدغهی امیر تفرشی آمریکای لاتین و فعالیت در این زمینه بود. به طوری که هم اکنون در کشور اکوادور زندگی میکند. در سفری که به ایران داشت با او گفتگویی در مورد فعالیتها و دلیل سفر به آمریکای لاتین داشتیم. صحبتهای جذاب او در ادامه میآید.
***
جوابی برای هزاران جوان حزب اللهی که سوالشان این است که «چه کنیم؟»
متاسفانه در خاورمیانه سه دهه آرزوی این انفجار را داشتیم اما اکنون به دست و پا افتادیم. اتفاقی در خاورمیانه افتاد که تمامی دستگاههای مسئول اعم از وزارت خارجه ، سازمان فرهنگ و ارتباطات ، سپاه ، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور ما دچار تحیر شدند که یک دفعه منطقه به هم ریخت و ما تحلیل و آمادگی در خصوص آن را نداشتیم. در حالیکه این اتفاق در محیط استراتژیک ما و جایی که باید بیشترین اشراف استراتژیک را داشته باشیم رخ داد. طبیعی است وقتی علل و عوامل آن را نگاه کنیم اولین مسئله این است که ما دچار کمبود اطلاعات و ضعف اطلاعات هستیم. وقتی که در کشورهای همسایه خودمان اطلاعات موثق و صحیح نداریم، بعد از این که منطقه به هم ریخت تازه به فکر افتادیم ارتباطات بگیریم. ایمیل بگیریم. تازه به خود آمدیم که برای کمترین تاثیر گذاری ارتباط ایجاد کنیم. ما تا وقتی که شناخت نداشته باشیم نمی توانیم ارتباط بگیریم. من فکر می کنم که این اتفاق باز هم خواهد افتاد و ما دچار این غافلگیریها در منطقه خودمان و مناطقی که دارای منافع مادی و معنوی هستیم میشویم. عامل اصلی آن هم کمبود ارتباط و شناخت است.
برنامه ریزی من برای منطقه آمریکای لاتین این است که در ده سال آینده ، 100 نفر از بچههای حزباللهی را آنجا ببرم تا زندگی کنند. جذب آن جامعه شوند. ما الان هزاران هزار بچههای با انگیزه حزب اللهی و دانشجوی بسیجی با دغدغه و انگیزه بالا داریم که عمدتا به دنبال پاسخگویی به این سوال هستند که «چه کنیم». 60 تا 70 درصد هم وقتی که از محیط دانشگاه خارج میشوند ، ازدواج می کنند و مشغول کار می شوند و تمام.
ترس خارج شدن از ایران در ذهن اغلب ما وجود دارد، در حالی که انقلاب ما جهانی است
حرف ما این است که باید برنامه ریزی کنیم که اگر 100 تا جوان بروند خاورمیانه، 10 نفر اردن ، 5 نفر مصر ، 10 نفر پاکستان ، لبنان و در کشورهای منطقه پخش شوند ، بعد از 5 سال در نظر بگیرید که ما چه پتانسیل عظیمی در منطقه داریم. زبان کامل ، شناخت عالی ، جریان ها و احزاب سیاسی اجتماعی را می شناسند. افراد تاثیر گذار را می شناسند و می دانند که جامعه به کدام سمت می رود و در آن چه اتفاقی می افتد. اطلاعات شان صحیح است و شما می توانید بر اساس اطلاعات این افراد برای انجام حرکات جدیتر تکیه کنید. همینطور حساب کنید 100 جوان فارغ التحصیل بروند آفریقا.
اولین سوالی که پیش میآید این است که ما آنجا چه کار کنیم؟ چطور زندگی کنیم؟ خرج خود را چگونه تامین کنیم؟ من به تجربه و با مشاهداتی که داشتم احساس میکنم بچههایی که آنجا رفتهاند به هیچ وجه دچار مشکل نمی شوند و می توانند به راحتی گلیمشان را از آب بیرون بکشند. ممکن است در اوایل دچار مشکلاتی شوند ولی بعد از یک مدت با شناخت جامعه می دانند چه کاری باید انجام دهند. یک سری جذب بازار کار می شوند و با راه اندازی کسب و کار درآمد زایی می کنند. بنده 8 ماه است که در اکوادور ساکن هستم. گفتم یک مدتی می روم و اگر نتوانستم بر می گردم. الان نه تنها مشکل مالی ندارم ، چون راههای درآمد زایی را پیدا کرده ام (با داخل ایران ، از طریق تهیه خبر و گزارش برای رسانه ها) ، بازار تجارت را هم شناخته ام. مثلا سه نفر از تولید کننده های موز را شناسایی کردم و به آنها گفتم ایران یک بازار 70 میلیونی برای شماست که یک سوم موز دنیا را تولید می کنید، علاقه دارید وارد بازار ایران شوید ؟ آنها هم قبول کردند. تمام هزینههای رفت و برگشت ، 1000 دلار پول گشت و گذار در ایران و پول هتل من را در مورد اقامت تقبل کردند. الان هم منتظر هستم برای پروژه های دوم و سوم به اکوادور برگردم و باز دو تا سه ماه دیگر به ایران بیایم. یعنی شما وقتی با محیط آشنا می شوید بعد یک مدت دغدغه و ترس نداری و راهکارهای زندگی در آنجا را به دست می آوری.
متاسفانه دغدغه و ترس خارج شدن از ایران در ذهن ما وجود دارد. انقلاب ما جهانی است. ایدههای ما بین المللی است، اما خود ما بین المللی نیستیم. و همش تو خودمانیم. خیلی از کشورها اینطوری نیستند. شهروندانش در دنیا پخش هستند. در حال انواع تبادل هستند. ما خودمان را حبس کرده ایم.
ما اینجا نیرو کم نداریم. ما برای جنبش نرم افزاری ، جنگ نرم ، جنگ سایبری ، جهاد اقتصادی ، مبارزه با فتنه ، مبارزه با جریان انحرافی هیچ گاه نیرو کم نخواهیم آورد. باید نهضت جدیدی شروع شود . هیچ اتفاقی نمی افتد اگر 100 نفر بروند و در یک منطقه پخش شوند. دوتا سه تا بروند و در کشورهای مختلف یک منطقه و دست هم را بگیرند و کار کنند. و آن منطقه را خوب بشناسند. باید نهضتی راه بیفتد و بچه ها از ایران بیرون بروند. یا ازدواج کنند با همسرشان بروند؛ یا اینکه بروند و آنجا ازدواج کنند. چه اتفاقی می افتد اگر یک زوج مناسب و با انگیزه از همان منطقه را انتخاب کنند ؟ ما اهل شعار هستیم ولی اهل عمل نیستیم. به واقع فرصتهای زیادی برای ما وجود دارد که باید از آنها استفاده کنیم.
ایران و انقلاب ما را بر خلاف تصورمان خیلی کم می شناسند
در اقصی نقاط دنیا ظرفیت برای کار، تبلیغ و معرفی انقلاب زیاد است. انقلاب ما را بر خلاف تصورمان خیلی کم می شناسند. شناخت خوبی از ایران کنونی وجود ندارد. یعنی کشور ما را با کشورهای عربی یا عراق به علت تبلیغاتی که برضد ما شده تشخیص نمیدهند. هر وقت حرفی از ایران شده تصویر بیابان و فقر را نشان دادهاند. هر وقت عدهای در ایران اعدام شده اند روی آن زوم کردند. یا درمورد مسئله سرکوب زنان و از این دست تبلیغات مسموم. افکار عمومی دنیا نسبت به ما مسموم است. و حضور ما تاثیر گذار است. صرف حضور ما.
خانوم بنده در مجامع زنان آمریکای لاتین صحبت می کند. دیکشنری با خودش میبرد و در طول سخنرانی ممکن است تا ده بار به دیکشنری مراجعه کنه. یک سال دیگر نیازی به دیکشنری هم ندارد. با حجاب اسلامی میرود از عقیده اش دفاع می کند. 65% جامعه دانشگاهی ایران زن هستند. این قضیه برای ما ساده است ولی در دنیا همه با شنیدن آن تعجب می کنند. صرف دیدن خیابانهای تهران برای خارجی ها عجیب است. تصویری که از ایران ساخته شده به هیچوجه مطابق با واقعیت نیست.
کار بزرگ ریسک بالاتر دارد. ولی اگر ریسک نکنیم تا صد سال دیگر اگر اجازه بدهند به حیاتمان ادامه بدهیم وضع به همین منوال باقی خواهد ماند. یعنی یا ما را با تبلیغات نابود خواهند ساخت و یا اینکه همینطور وضعیت دنیا بی شناخت از ما باقی خواهد ماند.
5 سال ، ده سال بعد تصور کنید صد نفر مانند شما در آمریکای لاتین حضور داشته باشند. چه اتفاقی در سیاست گذاری ما خواهد افتاد؟ حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی. در آفریقا و خاورمیانه نیز همینطور.
نهضت مهاجرت انقلابی
من در حال برنامه ریزی برای مهاجرت بچه ها هستم. می توان با 100 دلار زندگی مانند ایران داشت. خود من با 700 دلار در ماه زندگی می کنم. یکی از دوستان نه انگلیسی و نه اسپانیولی می دانست، اما بعد از یک ماه و نیم دیگر احتیاجی به من ندارد. دوستان اکوادوری دارد و مشغول فعالیت است.
من در آمریکای لاتین کار می کنم. قصد من ماندن در اکوادور نیست. قصد دارم شش ماه تا یک سال در این کشورها بمانم و بگردم. تا پایان امسال 5 تا 6 نفر را با خودم به این کشورها خواهم برد.
کشورهای آمریکای لاتین 30 کشور هستند. اغلب اسپانیولی زبان ، برزیل پرتقالی زبان است و یکی دو کشور نیز انگلیسی زبان هستند.
قابلیت این منطقه این است که با دانستن زبان اسپانیولی میتوان با سی کشور ارتباط برقرار کرد. تولید یک محصول یا سایت به اسپانیولی در 30 کشور خریدار دارد. یعنی برای 650 میلیون نفر. اسپانیولی بعد از چینی، زبان دوم دنیاست. انگلیسی زبان چهارم است.
من یک بار دور این کشورها به ترتیب گشتم. کشور بعدی را هم انتخاب کرده ام و بعد یکسال به آنجا خواهم رفت. فکر می کنم با وجود اینکه مهاجرت من کار آسانی نیست ، ولی آنقدر هم دشوار نیست که نشود. بچه های ما باید در دنیا برای تاثیر گذاری پخش شوند. تاثیرگذاری نیازمند دو مولفه شناخت و ارتباط خوب است. اینها ایجاد نشود نمی توان تاثیر گذاشت. آدرس ایمیل و مواردی از این دست بی تاثیر نیست اما با این قبیل کارها شما تاثیر گذار در صحنه نخواهید بود.
من معتقد به یک مدل مهاجرت جدید به اسم مهاجرت انقلابی هستم
این همه آدم داریم عشق آمریکا هستند. خودشان را به بیچارگی می زنند. در کشورهای مختلف خودشان را اسیر می کنند با قایق از این ور به آن ور می روند. ریسک های مختلف را به جان می خرند. مرزها را غیرقانونی رد می کنند. جان شان به خطر می افتد تا خودشان را به آن لعنتی برسانند.
این چه انگیزه ای است که جوانان انقلابی ما برای کارکردن در مورد انقلاب ندارند. چه انگیزه ای است که یک دختر 18 ساله آمریکایی به عنوان توریست بلیط میخرد و کل آمریکای لاتین و 20 کشور را با کمترین مخارج میگردد. چه انگیزه ای هست که او دارد ولی انگیزه انقلابی ما باعث نمی شود برویم 5 سال در یک کشور دیگر زندگی کنیم؟!
ما نیروی متراکم در داخل ایران زیاد داریم. و صراحتا بگویم به خاطر همین افتادهایم به جان یکدیگر. این اتفاقات همه جای دنیا میافتد. باید این حرکت شروع شود. بچهها بزنند بیرون و دنیا را بهتر بشناسند. کار راحتی نیست اما شدنی است. بعد با شناخت و ارتباطات بیشتر برای انقلاب بسیار موثرتر هستند تا این که در یک تشکل جمع شوند و به جان یکدیگر بیفتند.
تا آنجا که ما یادمان می آید آقای احمد توکلی از آقای موسویان بخاطر اینکه اسیر توهمات پارانوئیدی و مالیخولیایی سخنگوی دولت و رییس جمهور مبنی بر جاسوس بودن ایشان شده بودند از ایشان طلب حلالیت کردند و بسیاری از همان فعالان دانشجویی وقت که زلفشان را به زلف احمدی نژاد گره زده بود و استقلال عقل و فکر و منطق را به دلبستگی و کمک های مالی مستقیم و غیر مستقیم حضرتش دل خوش کرده بودند شعار “جاسوس اعدام باید گردد” را با آب و تاب تکرار می کردند.
حالا که در دادگاهی که از قضا برای حضرت تفرشی بصیرت زا و منسوب به سید خراسانی است، آقای دکتر موسویان تبرئه شدند و فقط بعلت نگه داری بعضی اسناد محرمانه ی مربوط به دوران تصدی شغل سخنگویی تیم هسته ایی (که دست آخر معلوم نشد با توجه به سمت مرتبط ایشان در مجمع تشخیص داشتن آنها جرم هست یا خیر؟!!) از خدمت دولتی! منفصل شدند جایی برای عذرخواهی از آقای تفرشی باقی می گذارد؟!!!
ظاهرا دروغ و خبث طینت آقایان موسوم به عدالتخواه تمامی ندارد!
“تکان دهنده” بود صحبت ایشان ، تکان دهنده تر بو عمل شان؛
(به جز کامنت بی ربط جناب دانشجوی سابق!)