محمدحسين صفار هرندي وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي در يادداشتي با تاكيد بر لزوم رعايت اخلاق در فضاي سياسي نوشت:
مقام معظم رهبري 14 خرداد ماه امسال در مراسم سالگرد رحلت امام خميني(ره) مباحث مهمي را در تبيين مكتب امام(ره) بيان فرمودند كه نياز به بحث و تأمل دارد. ايشان آن مکتب را داراي چند پايه از جمله عقلانيّت، معنويّت و عدالت دانسته و چرايي و چگونگي انحراف از آن را تبيين كردند. در ادامه به انحراف از دو پايه معنويّت و عدالت پرداخته ميشود.
مقام معظم رهبري دومين ضلع انحراف از مكتب امام(ره) را اين ميداند كه به نام انقلابيگري و عدالت خواهي، قانون و حقوق ديگران زير پا گذاشته شود و اخلاق لگدكوب گردد. اين بحث هم سابقه دارد.
شايد اولين بار انقلابيون ماركسيست مطرح كردند كه هدف وسيله را توجيه ميكند و در راه رسيدن به اهداف و آرمانهاي انقلاب ميشود اخلاقيّات را كنار گذاشت. اين اخلاقيّات اعتقادي شرقي و اخلاقيّاتي كه ما ايرانيها پايبند هستيم در نگاه به اصطلاح انقلابي آنها، رنگ ميباخت. در جريانهاي مبارزاتي مسلحانه مثل «چريكهاي فدايي خلق» و «سازمان مجاهدين خلق» ردّ اين تفكر انحرافي را ميشد ديد.
سازمان مجاهدين خلق سازمان و تشكيلاتي مخفيانه داشت و خانههايي تيمي متشكل از چند زن يا يك زن و چند مرد را تشكيل داده بودند. ارتباط بين زن و مرد در خانههاي تيمي، خارج از قواعد شرعي و اخلاقي بود و بعد از مدتي آلودگيهايي در اين سازماني كه با نام خدا برپا شده بود، آشكار شد. بعضي از كساني كه از سازمان مجاهدين خلق بريده بودند در خاطرات خود تعريف نمودند كه چه فجايع ضداخلاقي ميان همين سران سازمان مجاهدين خلق قبل از انقلاب وجود داشته است. اين پايبنديهاي اخلاقي را به اسم انقلابيگري لگدكوب كردند. ادّعايشان اين بود كه مبارزه اقتضا ميكند كه اين كارها صورت بگيرد، مبارزه اقتضا ميكند كه مثلاً دروغ بگوييم. مبارزه اقتضا ميكند وقتي دشمن خودمان را سركوب كرديم براي او كارنامهاي تهيه كنيم كه در چشم مردم خوارتر از چيزي به نظر آيد كه در واقعيّت استحقاق آن را دارد. اين تفكر فاسد و باطل، ضدديني و ضدشرعي است ولي متأسفانه خيليها اسير آن ميشوند. در دورههاي مختلف اين شيوه ديده ميشود و بارها مورد ملامت مقام معظم رهبري قرار گرفته است.
در اوج فتنه شاهد بوديم كه بعضيها اين نگرش را داشتند و براي پيشبرد مقاصد خودشان متوسل به اين حربه ميشدند. ما به آن كساني كه در فتنه راه بدي را انتخاب كردند، اعتراض داريم. در جريان فتنه 88 آنهايي كه از درون جريانهاي انقلابي خارج شدند و آنهايي كه مجرم هستند، با آنها متناسب با جرمشان برخورد ميشود. بعضي هم نقش مجرمانه نداشتند ولي بيبصيرتي كردند و در اوج فتنه آنطور كه شايسته بود، موضع نگرفتند و با انقلابيون واقعي كه در صحنه كتك ميخوردند، همراهي نكردند؛ سكوت كردند، گاهي هم حرفهاي دوپهلو زدند شايد رهبر انقلاب در مورد آنها تعبير «خواص بيبصيرت» را به كار بردند.
مردم هم مصداقيابي ميكردند، ميگفتند مثلاً فردي كه آمد در اوج فتنه چنين پيشنهادي داد، جزو خواص بيبصيرت است. كساني در روزهاي فتنه پيشنهاد دادند كه وقتي فتنهگرها را سركوب ميكنيم، خواص بيبصيرت را محاكمه كنيم. اينها را سر جاي خودشان بنشانيم. براي شوراي امنيّت ملي پيشنهاد داده بودند كه علاوه بر اين فتنهگران، خواص بيبصيرت را هم دستگير بكنيد. اين پيشنهادها وقتي خدمت مقام معظم رهبري برده شد واكنش نشان دادند: ما نبايد با دست خودمان كساني را كه در جاده انحرافي افتادهاند، هل بدهيم و منحرفترشان كنيم. ما حق نداريم كسي را كه لبه پرتگاه قرار گرفته، هل بدهيم. بايد دستش را بگيريم و نجاتش بدهيم. آنجا بود كه تعبير «جذب حداكثري و دفع حداقلي» را مطرح كردند. هركس بخواهد كمك بكند تا آدمهاي ناتوان از درك موقعيّت انقلابي و داراي موضع متزلزل تحريك شوند و ضدانقلاب بشوند، اين انحراف است و به آن نبايد ميدان داد. متأسفانه جماعتي با تندروي و به اسم انقلابيگري، اين رفتارها را دارند.
يك شاخه كساني هستند كه اطراف آقاي احمدي نژاد هستند، همين طيفي كه نشريه «همّت» را منتشر ميكردند. به عنوان نمونه در آن نشريه صفحهاي را به عكس امام(ره) اختصاص داده بودند كه اطرافش را يك سري چهرهها به عنوان ياران امام خميني(ره) گرفته بودند و در صفحه ديگر، عكس آقاي «هاشمي» را گذاشته بودند با يك سري از شخصيتها ـ با نوعي تقابل ـ دو گروه را در دو صفحه متفاوت، ياران امام(ره) و ياران آقاي هاشمي نشان داده بودند.
رهبر انقلاب به اين نوع برخورد با قضايا واكنش نشان داده فرمودند: «اين جريان، انحرافي است» و يا ويژهنامهاي كه از سوي روزنامه «ايران» چاپ شد كه در چهار صفحه ميخواست بگويد كه اين شخصيتهايي كه ضد جريان انحراف موضع گرفتند و ميگيرند، فريب خوردههاي آقاي هاشمي رفسنجاني هستند. اين نوع برخورد هم افراطي بود. چهار صفحه از بودجه بيت المال، از محل سرمايههاي مردم براي اباطيل هزينه شد. فقط براي موجه جلوه دادن منحرفترين گروههايي كه براي مملكت زحمت ميآفريند. اين نگرش منحرف چگونه شعار خودش را موجه ميكند. با شعارهاي عدالتخواهانه، اين حركت ابتدا سمت و سويي به عدالت خواهي داشت ولي امروز از جايي ديگر سر در ميآورد.
دولت آقاي احمدي نژاد مهمترين شعاري كه داد و پايش هم يك مقدار ايستاد، عدالتخواهي و مسأله مبارزه با فساد بود، اما اكنون فساد گريبان اين دولت را به صورت خيلي ناهنجار گرفته است. البته بايد مراقب باشيم كه مبادا مصداقها را تنها به اين موارد منحصر كنيم و از اينكه خودمان هم مصداق بشويم، بترسيم.
مقام معظم رهبري در جمعي فرمودند: «بايد استغفار كنيم. سهوها براي ما عادت نشود». سهوهايي كه مرتكب شديم، يكي يكي جمع و تبديل به خط ميشود. به عنوان مثال آقاي هاشمي رفسنجاني انصافاً جزو خواص جامعه است، مردم هم از رفتارهايي كه به نام ايشان و در اطراف ايشان صورت ميگيرد ابراز ناراحتي ميكنند. همه اينها درست است اما آيا اينها سبب ميشود ما در مورد آقاي هاشمي از جاده عدالت خارج بشويم و چيزي را كه واقعيّت ندارد، به او نسبت بدهيم؟
قرآن ميفرمايد: «وَلَايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّاتَعْدِلُوا اعْدِلُوا» كسي را كه مرتكب يك امر خلافي شده و مستحق و سزاوار ملامت است، حق نداريم اضافه از آنچه هست ملامتش كنيم. در مورد همين جريان انحرافي هم اگر چيزي را كه به آنها مربوط نبوده، نسبت بدهيم و پيش خود بگوييم حالا كه اينها از چشم ميافتند، هرچه ميتوانيم بارشان كنيم كه زودتر دخلشان در بياد، حق اين كار را نداريم.
اينها است كه جامعه اخلاقي اسلامي را از جامعه غيراسلامي متمايز ميسازد. فقط تابلو و ظاهر ملاك نيست كه ما جمهوري اسلامي هستيم و آنها جمهوري دموكراتيك. فرق ما محتوايي است، اين طرف بايد اخلاق، اعتقادها و پايبنديها تجلي پيدا كند.
ضلع سوم انحراف اين است كه به نام معنويّت، از دين غيراجتماعي و سياسي حرف زده شود. يعني دينداري سياسي را مترادف با يك ضدمعنوي جلوه دادن هم انحراف است. پيش از انقلاب، دار و دسته انجمن حجتيه و دار و دستهاي كه آن زمان ولايتي ناميده ميشدند، هرنوع مداخله در امر سياست و مسايل اجتماعي را منع ميكردند و حتي حاضر بودند با ساواك همكاري كنند و ميگفتند: كساني را كه به جلساتمان راه ميدهيم، اگر خواستند حرف سياسي بزنند، ما خودمان به ساواك معرفيشان ميكنيم. اين تفكر منحرف با اسم اين استدلال كه سياست آلودگي است، سياسيون عاقبت كارشان به كجاها كشيده، آنهايي كه ما به آنها اميد بسته بوديم، الآن چي شدند و . . . نتيجه ميگرفتند: بايد دفتر سياست را ببنديم چرا كه سياست پدر و مادر ندارد. سياست فاسد و خراب است.
از يك ديني كه هيچ نسبتي با مسايل اجتماعي ندارد، حرف ميزدند. اين جماعت تازگيها در حوزهها حتي در دانشگاهها پيدا شدهاند و اين ايده: «من به هيچيك از اين كارها كار ندارم، نمازم را ميخوانم، با هيچ موضوعي هم ارتباط برقرار نميكنم» رواج پيدا كرده است. البته دروغ ميگويند، خيلي از اين حجتيهها در ماجراي فتنه سبز جانب سبزها را گرفتند. جاي سؤال است: مگر شما نميگفتيد كه نسبتي با مسايل اجتماعي ـ سياسي نداريد و اين مسايل را ممنوع ميدانيد؟ پس چي شد كه علاقهتان به آن سمت رفت؟ اين روش سياسي است، به اينجا كه ميرسد سياسي ميشوند. اين هم ضلع سوم انحراف بود.
انحرافهاي چندگانهاي كه از آنها سخن گفتيم هركدام شاخ و برگهايي دارند؛ ادعاي معنويّت بدون دينداري واقعي، سر از عرفانهاي كاذب، جنگيري و رمالي درميآورد. يكي از دلايلي كه سراغ اين نوع معنويّتها ميروند اين است كه انسان نميتواند بدون معنويّت زندگي كند. همه بايد معنويّت را در ساحت وجودي خودشان احيا كنند، بنابراين معنويّتهاي جعلي و خودساخته يك سري از آدمها تحت عنوان يك مكتب عرفاني ارايه ميشود و اينها را جذب ميكند. عرفان تراوش كرده از ذهن يك خداپرست و اهل شريعت كجا و عرفان يك آدم كه هيچ قيد و بندي ندارد و فقط ذهن خود را فعال كرده و پرورش داده و براي تقويّت روح نسخه ميپيچد، كجا؟ اين موارد مانند اقدام مرتاضهاي هندي است كه قدرت روحي بالايي دارند و از آن حتي براي تغيير جسم استفاده ميكنند؛ به عنوان مثال با قدرت هيپنوتيزم طرف را خواب ميكنند يا با قدرت روحي ميتوانند يك آهن را مچاله كنند و يا ميتوانند يك قطار سريع السير را متوقف نمايند. اين كارها به لحاظ علمي هم پذيرفته شده كه گاهي اوقات ميشود در عالم تجرد، ماده را تسخير كرد.
امّا اين روح مجرد را در استخدام شيطان هم ميتوان درآورد. مثل همين فرد حاشيهاي دولت كه يك سري از پيشبينيهايش درست درآمده است. زماني پيشبيني كرده بود خاتمي در انتخابات پيروز ميشود، البته مواردي هم بود كه پيشبيني ايشان درست درنيامد. پيشگويي هم كرده بود آقاي احمدي نژاد در انتخابات 88 رقيبش يك روحاني خواهد بود، ولي اينطور نبود يا گفته بودند در دور دوم برنده ميشود ولي در همان دور اول برنده شد يا زلزله تهران را پيشبيني كرده بود كه نشد. اين مسأله را به شكلي بيان كردند كه آقاي احمدي نژاد حكم داد تهران را تخليه كنند. براي اينكه ادعاي خودشان را موجه جلوه دهند، جملهاي را از حضرت «آيتالله خوشوقت» هم گرفته بودند و به ايشان نسبت داده بودند. وقتي از آيتالله خوشوقت پرسيدند: شما چيزي راجع به زلزله تهران فرمودهايد؟، ايشان فرمودند: «من چنين چيزي را نگفتهام. يكي آمد به من گفت آيا ممكن است بر اثر كثرت گناهان در اين شهر زلزله بيايد، من گفتم وقوع زلزله در كره زمين امري قطعي است يعني بارها شده باز هم ميشود و براي جلوگيري از اين مجازات الهي بايد پناهنده به خدا شد و اين امر به اينكه قرار است در تهران زلزله بيايد هيچ ربطي ندارد».
در مورد مصداق شقوق مختلف انحراف كه بيان شد بايد مراقب بود كه خود را خارج از اين گود نبينيم. هميشه بايد خود را در ميانه اين گود ديد و احتمال بايد بدهيم كه يك روزي خود ما ممكن است اسير هركدام از اين شاخهها بشويم. پس بايد به طور دايم به خدا متوسل بشويم، از خدا مدد بگيريم كه دچار چالشها نشويم. براي كساني كه فعاليّت سياسي ميكنند بيشتر اين چيزها لازم است و بايد بيشتر مراقبت كرد.
Sorry. No data so far.