تریبون مستضعفین – محسن بانژاد
چندی پیش مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام، مواردی را به عنوان نقاط مثبت و مواردی را به عنوان نقاط منفی عملکرد نظام برشمردند و همگان را به رعایت انصاف و پرهیز از یک سو نگری فراخواندند. حسب تجربه پیشین منتظر بودیم این بیانات بسیار متین و به جا نیز دستخوش برداشتهای عجیب شود. و اشتباهاتی ساده بحث را به محاق کشاند. که الحمدلله انتظارمان به ثمر نشست.
سوال ساده، که وقت توی مخاطب را هم کمتر بگیرم، اینکه آیا منظور رهبری از انصاف این بوده که ما هر زمانی را که به نقاط منفی اختصاص میدهیم عین همان را به نقاط مثبت اختصاص دهیم؟ جواب ساده: خیر! چرا که در این صورت خود حضرت آقا نیز از دایره انصاف خارجند! چرا که در همان جلسه بیش از آن زمانی را که راجع به نقاط منفی سخن کرده باشند به شرح و بسط نقاط مثبت اختصاص دادهاند و نقاط منفی را فهرستوار گفتند و گذر کردند.
یا این سوال که آیا هیچ کس حق دست گذاشتن بر نقاط ضعف را بدون اشاره به نقاط مثبت ندارد؟ و اگر رسانههای دشمن از آن استفاده کردند او در راستای پازل دشمن حرکت کرده است؟ روشن است که پاسخ این سوال چیست! یکی از برادران، آقای ثابتی، مطلبی دارند که علیه اتراف رستوران برج میلاد است و به حق انتقاداتی را مطرح کرده است. یکی از سایتهای خارجی به نام «ایران در جهان» از مطلب ایشان استفاده کرده و حرفی زده. آیا آقای ثابتی در پازل دشمن حرکت کرده است؟ آیا اگر این منطق را بپذیریم نمیتوانیم همه منتقدان را به یک چوب رانده و جملگی را از دایره انصاف و دوستی انقلاب بیرون برانیم؟
این چه منطق ناقصیست؟ آن وقت تکلیف مبارزه با تحجر و التقاط چه میشود؟ این منطق کمی شبیه منطق دولت دوست و برادر هاشمی رفسنجانی است.
سوال دیگر: وظیفه منبری و نقش منبری در جامعهی شیعه که حاکمیتی شیعه بر آن استوار است چیست؟ جواب: او یک رسانه چندجانبه است: رسانهی دین برای عوام، رسانهای برای رساندن حرف دل عوام به حکام، منبری برای وعظ عوام به پیروی از حکام عادل (که در همان مورد اول مستتر است). او وظیفه دارد همچنان که مردم را نصیحت میکند حاکمیت را نیز نصیحت کند. ما منبریهایی میشناسیم که نظام را متهم به کمکاری میکنند منبریهایی نیز میشناسیم که هیچ نقدی را بر عملکرد نظام وارد نمیدانند و شبانه روز در حال تاختن به مخالفانند. حال در این میان اگر یک منبری چون شیخ داستان ما، خود را در این اشتباهات شریک بداند و از جانب حاکمیت از مردم عذر بخواهد و در فکر چاره باشد بیانصافی کرده است؟ یا اینکه چون رسانهها معوج منتقل میکنند کسی نقد نکند؟
و اگر چنین است آیا نطق استثنایی امام راحل راجع به انقلابی عمل نکردن و عذرخواهی از مردم دوری از انصاف نبوده است؟
در معارف دینی، ما عدالت داریم که ترک کبائر و دوری از ذنوب باشد و «ملکه عدالت» داریم که اطلاق به حالت مزمن عدالت پیش گفته است. یعنی چه؟ یعنی وقتی شما در طول زندگانی عمل به واجب و مستحب و دوری از حرام را در دستور کار قرار دادی میگویند دارای ملکه عدالت هستی. میخواهم این استفاده را بکنم که «ملکه انصاف» نیز یک چنین چیزیست.
آنچه «ملکه انصاف» را در مورد یک منبری روشن میکند این است که آیا اولا او در اشاره به مشکلات بر اساس تکلیف دینی اولویتبندی میکند یا هوای نفس و مطامع قبایل سیاسی؟ مسئله محسوس و مبینی مانند بدحجابی و رواج بیعفتی در میان جوانان بیشتر وی را آزار میدهد یا جریانات زودگذر سیاسی؟
در ثانی آیا در اشاره به ضعفها و کمبودها، انگشت اشاره را به سمت متهم واقعی میگیرد یا نه؟ آیا عذرخواهی شیخ حسین از جانب «ما»یی که مدلول آن روحانیت باشد محلی از اعراب دارد یا بی انصافیست؟ یا حتی اشاره به نقش همین «ما» که مدلول آن حاکمیت باشد در بحث گرانیها دور از انصاف است؟
اگر بخواهیم منبر شیخ را محک بزنیم، شیخ از جمله مردمیترین و انقلابیترین شیوخ تهران است. چه در برگزیدن اولویتها و چه در واکاوی ریشههای آن اولویت برگزیده. حتی اگر در تمامی منابرش از مردم عذر بخواهد. حتی اگر به زعم دوستان از مرکب انصاف پایین جسته باشد. ای کاش موقع سخن گفتن شأن خود را میدانستیم و پای از گلیم خود فراتر نمیگذاشتیم. ما دوستانی داشتیم که زمانی انقلابی بودند! منتها مدتی است که این انقلابی بودن تبصره خورده است. گرفتار استانداردهای دوگانه شده است. آنچه حضرت آقا از آن تعبیر به قبیلهگری کردند.
نکته دیگر، و عذر از این بابت که وقت شمای مخاطب را ریختم دور، و آن اینکه برای سنجش انصاف بین دو گروه فرق بگذاریم:
۱- اصحاب مجلس و دولت و رسانهها، یعنی شوالیههای سیاسی
۲- اصحاب منبر و هیئت و دم و دستگاه سیدالشهداء (س)
نه وزن مطالبات و دغدغههای این دو گروه یکی است نه وزن سخن ایشان و نه مبدا و معاد کلام ایشان. روشن است که امروز، به جایی رسیدهایم که دغدغههای دینی در عرصه سیاست جز برای کسب رای و محآجه در مخاصمات قبیلهای کاربردی ندارد. اینکه چه کسی شمر این کربلاست بماند جای خود سرش بحث کنیم.
آنچه مایهی نگرانی اینکه این چنین جزم اندیشی بر ظواهر فرمایشات رهبری جز در راستای خفه کردن صدای مخالف نیست. میخواهد این مخالف امپراطور بیزانس باشد میخواهد یکی از شاگردان مکتب رسول الله (ص) باشد. و گرنه آیا واگویهی صادقانهی کژرفتاریها آن چیزیست که باید جامه شکیبایی بر تن ما بدرد؟ ترس آن است که از فردا راه بیافتیم و دکان هر هیئت و منبری که جانمایه سلوک حسینی را پرورش میدهد ببندیم که: منبریاش منصف نبود. و امر به معروف و نهی از منکر هم تعطیل. که منصف نیستید.
روح مرحوم فلسفی شاد.
از جمله این افراد البته رضا امیرخانی بود که همین آقا نوشته بود دو روز پیش باید با ما باشد!
این چیه نوشتید؟
خوانندگان سایت شما که همه دکتر و فیلسوف نیستند که!!! بعضی هاشون مثل من عامی اند از این اصطلاح های به کار رفته در متن نه تنها چیزی نمی فهمند بلکه گیج تر هم می شوند.