یکشنبه 04 سپتامبر 11 | 12:31
گفت‌وگو با فرانک آبینانتی آهنگساز آمریكایی

آهنگ‌سازی که برای فلسطین می‌نوازد؛ «هنر برای هنر» منسوخ شده!

ترجمه: ع.ف. آشتیانی

قدرتِ هنر در اینجاست كه دیدگا‌ه‌های مردم یا زندگی‌شان را به نحوی ـ حتی كم و ناچیز ـ تغییر دهد لكن این امر همیشه ممكن نیست. هنر همواره جنایتها و فجایع را در طول تاریخ تفسیر و تعبیر كرده است. تابلوی گرنیكا اثر پیكاسو و بلایای جنگ اثر «گویا»، مربوط به اشغال اسپانیا توسط فرانسه، دو نمونه برجسته‌ای است كه به آنها اندیشیده‌ام. به عقیده من وظیفه هنر، مورد خطاب قرار دادن اوضاعی نظیر اوضاع جنین است. حال باید ببیند چگونه می‌تواند از زاویه جنین یك صبرا و شتیلا یك اثر هنری بیافریند.


اشاره: شاید اهمیت كار آبینانتی در آن باشد كه هم‌زمان با آرمان‌گرایی و احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت جامعه و جهان تأكید زیادی نیز بر تعهد به جنبه‌های زیباشناختی هنر دارد و سعی می‌كند تا تصویری زیباشناسانه از هنر آرمان‌گرا ارائه دهد.

فرانك آبینانتی، پیانیست و آهنگساز معروف آمریكایی چندی پیش «اُپوسِ كلاسیكی» به نام «جنین» را تصنیف و ضبط كرد. در غرب به‌ندرت اتفاق می‌افتد كه موسیقی‌دانان جرأت تولید آثار هنری درباره فلسطین به خود بدهند.

در دهه 1980 كه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی مورد تحریم بین‌المللی بود و ابراز مخالفت با آن مشروعیت داشت، اكثر موسیقی‌دانان برای مبارزه با نژادپرستی تصانیفی می‌ساختند كه بیشترشان در ژانر موسیقی پاپ اجرا شده و در سراسر جهان نیز به محبوبیت می‌رسیدند، از این‌جمله می‌توان به «نلسون ماندلا را آزاد كنید»، «سیاه و دوست‌داشتنی» و «شهر خورشید» اشاره كرد.

شكی نیست كه این آهنگ‌ها در شكل دادن افكار عمومی درباره مبارزه با نژاد‌پرستی نقش عمده‌ای ایفا كرده و به ایجاد فرهنگ ضد آپارتاید در میان مردم غرب كمك می‌نمود. هنرمندان سرشناسی نظیر “U2” و “Sting” نیز به موسیقی سیاسی می‌پرداختند، اما به ندرت پیش آمده كه هنرمند مطرحی جرأت اجرای كار در مورد تراژدی فلسطین داشته باشد. در حیطه ژانر موسیقی كلاسیك كه كمتر در كانون توجه رسانه‌های جمعی است پیدا كردن چنین افرادی دشوارتر است.

اما گویا موسیقی‌دانانی از این عرصه به حمایت از آرمان فلسطین برخاسته‌ تا احساساتی را كه از تراژدی بی‌پایان ملت فلسطین مایه می‌گیرد به موسیقی تبدیل كنند. Chronicle Palestine با فرانك آبینانتی درباره آخرین اپوسِ موزیكالش به نام «جنین» مصاحبه‌ای ترتیب داده تا علل و انگیزه‌های او را جویا شود.

***

آقای آبینانتی، لطفاً راجع به سابقه هنری‌تان در عرصه موسیقی توضیح بفرمایید.

آقای آبینانتی، موسیقی‌دان آمریکاییمن در شیكاگو بزرگ شدم. مذهبم كاتولیك است اما چندان قرص و محكم نیست. در دوران مخالفت با جنگ ویتنام به اندیشه‌های چپ گراییدم كه تجربه‌اش را همچنان حفظ كرده‌ام. موسیقی را از سن هشت سالگی آموختم. در گروه نوازندگان مدرسه تروهبون می‌زدم و دروس نظری پیشرفته موسیقی را خارج از مدرسه می‌‌خواندم و با یكی از اعضای سمفونی شیكاگو در هنركده موسیقی آمریكا تحصیل می‌كردم.

آموزش آهنگسازی را در سال 1975 به‌طور خصوصی در محضر رالف شیپی و بعدها بن‌جانستون دنبال كردم. موسیقی این دو استاد بی‌نهایت ابتكاری، بدیع و بسیار متفاوت بود… این واژه‌ها برای من در حكم استعاره‌هایی بودند كه اندیشه و كار موسیقی خود را بر آن‌ها بنا گذاشتم. همواره می‌ا‌ندیشیدم كه گرایش فرهنگ و هنر به تصویرپردازی سیاسی موجب غنای هر دو مقوله می‌شود.

هرگز به «هنر برای هنر» اعتقادی نداشته‌ام. این مفهومی است كه تقریباً منسوخ شده است. به نظر من، موسیقی را باید برای كسانی كه به آن محتاجند ساخت و نه برای تفاخر طبقه متوسط.

من الگویم را از كورنلیوس كاردو (1981 ـ 1936)، ماركسیست بریتانیایی، گرفتم. او از عمل‌گرایان سیاسی بود كه موسیقی برایش در درجه دوّم اهمیت قرار داشت و خود نیز شخصاً گرایش او به مائوئیسم را نپسندیدم هر چند كه بعدها از این طرز تفكر دست شست. با او در سال 1975 و 1981 ـ سال درگذشت یا شاید قتلش ـ در لندن ملاقات كردم.

در سال 1989 با اركستر شیكاگو چیمبر به آلمان شرقی سفر كردیم و چهار آهنگ خود را در یازده شهر آن كشور اجرا كردم. هر یك از این چهار آهنگ را به كمك یك زنِ تصنیف‌ساز از چهار فرهنگ و تاریخ مختلف ساختم: آلفونسینا استورنی (آرژانتین)، مارگارتا دارسی (ایرلند شمالی)، الزا مورانته (ایتالیا)، و سیمونه دوبوآر. در لندن، بلژیك، فرانسه و آلمان اجرای تك‌نوازی پیانو داشته‌ام.

ممكن است درباره سبك موسیقی‌تان و ژانرها و سبك‌هایی كه بر كار شما مؤثر بوده‌اند توضیح دهید؟

سبك موسیقی من اساساً غنایی است و به شدت از ملودی‌های خاورمیانه تأثیر پذیرفته‌ام. هیج بعید نیست خون عرب در رگهایم جاری باشد زیرا نیاكانم اهل سیسیل ـ كه حوالی قرن دهم تحت تسلط فرهنگ عربی قرار داشت ـ بوده‌اند. هنوز در سیسیل مسجد وجود دارد. این جزیره در طول تاریخ دست‌به‌دست شده و تا امروز غبار فقر را بر چهره خود دارد. شاید طبیعت انعطاف‌ناپذیرم از همین‌جا سیراب شده باشد یا ممكن است این‌طور نباشد.

با نوآوری‌های تكنیكی در سیستم‌های مختلف كوك موسیقی در فرهنگ‌های مختلف، كمك تكنولوژی الكترونیكی و رایانه‌ای به موسیقی و تكنیك‌های گسترده آلات موسیقی به خوبی آشنا بوده و از ردیفهای غنایی مكرراً استفاده كرده‌ام اما به طنین، به رنگ موسیقی خیلی علاقه‌مندم. چگونه صدا درآمدن و در گوش نشستن بسیار مهم است.

اجرای موسیقی من فوق‌العاده دشوار است، خیلی باید تقلا كرد و شخصاً عقیده دارم كه یك قطعه ‌موسیقی باید از هر جهت برای شنونده و اجراكننده آموزنده باشد. موسیقی‌دان برای یاد گرفتن موسیقی من یا موسیقی هر كس دیگری باید وقت زیادی بگذارد. البته این وضعیت در زمانه‌ای كه ارزش و جذابیت آفریده‌های هنری را بازار، سرعت و محبوبیت تعیین می‌كنند، كمی آرمانی به نظر می‌رسد. اكنون از زبان موسیقیایی فوق‌العاده پیچیده‌ای در تصانیفم استفاده می‌كنم.

آیا این مقوله در «جنین» هم رعایت شده است؟

در این اثر كه با پیانو اجرا می‌‌شود كمی بداهه‌نوازی كردم و قرار بود یك قطعه هنری ضبط‌شده باشد، ژانر كاملاً متفاوت از آهنگسازی. به اعتقاد من موسیقی با یك زبان پیچیده به طبیعت نزدیك‌تر است. پیچیدگی زبان باعث می‌شود آفریننده به موقعیتها و عرصه‌های جالبی كشانده شود. مثلاً، من به فراكتالها، توپولوژی، جبر و هندسه خیلی علاقه‌مند شده‌ام، به فضاهای خیالی می‌اندیشم و ضرباهنگهای پیچیده‌ای به تدریج می‌سازم و از آنها برای تصنیف بهره‌ می‌گیرم. هر چند این كار چندان بدیع نبوده و جزء شیوه‌های رایج است اما هنوز جای توسعه دارد زیرا اكثر آهنگسازان امروزه فقط می‌خواهند معروف باشند؛ در یك كلام: نازل و سطحی.

من یك كنسرت مجلسی با دو پیانو، سازهای زهی و بادی به نام (Znoi) دارم. شیفته فرآیند گرما هستم. سوختن سپر سرامیكی فضا‌پیما در بازگشت به زمین حین عبور از جوّ در عین خشونت می‌تواند زیبا باشد. من امواج گرما را با موسیقی پیوند می‌دهم. موسیقی ارتعاش است. گرما از یك سو ویرانگر است و از سوی دیگر طراوت‌بخش زندگی. یقیناً می‌توانید حرارت و امواجش را ببینید؛ قضیه اینجاست كه این اندیشه چگونه به شیوه‌ای واقعی به موسیقی تبدیل شود. چندی است كار بر روی قطعه‌ای برای خان یونس ـ شهری در غزه كه مردم بی‌گناهش را قتل عام كردند ـ شروع كرده‌ام. این قطعه كاملاً برخلاف قطعه «جنین» تصنیف شده و با سه پیانو و سازهای زهی اجرا می‌شود.

تصنیف «جنین» چگونه احساسات برآمده از منازعه اسرائیل و فلسطین را بیان می‌كند؟

من در این منازعات سیر می‌كنم، حوادث و تاریخش را هر روز پی می‌گیرم و به این‌گونه است كه استنباط خود را در موسیقی می‌گنجانم. مهم‌ترین وجه موسیقی «جنین» اجرای طولانی آن ـ تقریباً یك ساعت ـ است و چنین چیزی برای موسیقی كلاسیك نشان از اهمیت والا و ارزشمندی هدف است؛ چالش حفظ علاقه به چنین اجرای بلندی به كنار. شما در مقام خالق آهنگ می‌كوشید از بطن زندگی مردم و تقلّای‌شان مفاهیم و قالب‌هایی را كه معادل اوضاع وخیم زندگی فلسطینیان است پیدا كنید. زندگی مردمی كه هر روز تحقیر می‌شوند. «جنین» دارای یك زیبایی كلاسیك است. از اصوات زشت پیانو خبری نیست و این زیبایی همان حرمتی است كه هر ملتی مطالبه می‌كند. زیبایی، یك قالب امید است.

نظرتان را درباره درگیری‌ها بیان كنید.

جریان این منازعات را سال‌هاست كه تعقیب می‌كنم و راهنمایم عمدتاً نوشته‌های نوآم چامسكی، ادوارد سعید، امیرا هاس، یوری آونری و سمیر امین بوده‌اند. راه حل عادلانه فلسطین را تشكیل یك دولت فلسطینی در تمام كرانه باختری، غزه و بخشهایی از بیت‌المقدس می‌دانم، بدون اشغالگری یا قید و شرط. اسرائیل به عقیده من یكی دیگر از موقعیت‌های استعماری بعد از استعمار آفریقا و آسیا توسط اروپائیان است. این رژ‌یم به منزله نماینده نظامی آمریكا برای كمك به كنترل نفت، منطقه سوق‌الجیشی خلیج فارس و تأمین‌كننده منافع نظامی آمریكاست. اسرائیل طبیعتاً دولتی دست‌نشانده و نوكر‌صفت می‌خواهد نه یك دولت مستقل؛ فلسطینی را می‌‌خواهد كه قادر به كنترل و تسلط بر آن باشد.

اختصاصاً چه چیزی سبب شد برای «جنین» آهنگ بسازید؟

عكسهای بمباران هوایی جنین و كشتار مردم این شهر توسط اسرئیل را در نشریه فاینشنال تاتمیز لندن دیدم. از این همه جنایت به شگفت آمدم. تهاجم اسرائیل یكی از شیوه‌های قدرتمندان برای حل قضیه است.

به عقیده شما هنر چگونه می‌تواند در سیاست نقش ایفا كند؟

قدرتِ هنر در اینجاست كه دیدگا‌ه‌های مردم یا زندگی‌شان را به نحوی ـ حتی كم و ناچیز ـ تغییر دهد لكن این امر همیشه ممكن نیست. هنر همواره جنایت‌ها و فجایع را در طول تاریخ تفسیر و تعبیر كرده است. تابلوی گرنیكا اثر پیكاسو و بلایای جنگ اثر «گویا»، مربوط به اشغال اسپانیا توسط فرانسه، دو نمونه برجسته‌ای است كه به آنها اندیشیده‌ام. به عقیده من وظیفه هنر، مورد خطاب قرار دادن اوضاعی نظیر اوضاع جنین است. حال باید ببیند چگونه می‌تواند از زاویه جنین یك صبرا و شتیلا یك اثر هنری بیافریند.

هنر هر چند كه در جوار این رویدادها باشد باید واكنش نشان دهد. باید صاحب‌نظران بیشتری درباره فلسطین اظهار نظر كنند مانند كسانی كه در اوایل دهه 1960 درباره الجزایر لب به اعتراض می‌گشودند، یا آفریقای جنوبی، ویتنام، رواندا، بوسنی و كوزوو. هنرمندان طبیعتاً بر طنین صدای یك مبارزه، یك‌ آرمان می‌افزایند و بدین ترتیب تشخیص محتوای احساسی آن مبارزه یا آرمان آسان‌تر شده به تعمق و عمل‌گرایی منجر می‌شود.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.