ولی امر مسلمین، حضرت آیت الله خامنه ای صبح امروز (شنبه) در پنجمین اجلاس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین و در جمع سفرا، روسای مجالس کشورهای مسلمان، فرهیختگان و علمای کشورهای مختلف جهان و شخصیت های بر جسته کشورهای اسلامی، بیانات مهمی در ارتباط با اوضاع منطقه، شرایط کشور فلسطین و توطئه های غرب و صهیونیسم علیه ملتهای منطقه ایراد کردند.
متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليكم و رحمة الله
الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و صحبه المنتجبين و علي من تبعهم باحسانٍ الي يوم الدين.
قال الله الحكيم: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ﴿٣٩﴾ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿٤٠﴾
به ميهمانان عزيز و همهي حضار گرامي خوشامد ميگويم. در ميان همهي موضوعاتي كه شايسته است نخبگان ديني و سياسي از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند، مسألهي فلسطين داراي برجستگي ويژهئي است. فلسطين مسألهي اول در ميان همهي موضوعات مشترك كشورهاي اسلامي است. مشخصات منحصر به فردي در اين مسأله وجود دارد:
اول: اينكه يك كشور مسلمان از ملت آن، غصب و به بيگانگاني كه از كشورهاي گوناگون گردآوري شده و جامعهاي جعلي و موزائيكي تشكيل دادهاند، سپرده شده است.
دوم: آنكه اين حادثهي بيسابقه در تاريخ، با كشتار و جنايت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است.
سوم: آنكه قبلهي اول مسلمانان و بسياري از مراكز محترم ديني كه در اين كشور قرار دارد، به تخريب و توهين و زوال تهديد شده است.
چهارم: آنكه اين دولت و جامعهي جعلي در حساسترين نقطهي جهان اسلام، از آغاز تا كنون، نقش يك پايگاه نظامي و امنيتي و سياسي را براي دولتهاي استكباري بازي كرده و محور غرب استعماري كه به علل گوناگون، دشمن اتحاد و اعتلا و پيشرفت كشورهاي اسلامي است، از آن همواره چون خنجري در پهلوي امت اسلامي استفاده كرده است.
پنجم: آنكه صهيونيزم كه خطر اخلاقي و سياسي و اقتصادي بزرگي براي جامعهي بشري است، اين جاي پا را وسيلهئي و نقطهي اتكايي براي گسترش نفوذ و سلطهي خود در جهان قرار داده است.
نكات ديگري را هم ميتوان بر اينها افزود: هزينهي مالي و انساني سنگيني كه كشورهاي اسلامي تا كنون پرداختهاند؛ اشتغال ذهني دولتها و ملتهاي مسلمان؛ رنج ميليونها آوارهي فلسطيني كه بسياري از آنان پس از ٦ دهه هنوز در اردوگاهها زندگي ميكنند؛ انقطاع تاريخ يك كانون مهم تمدني در جهان اسلام و و و…
امروزه بر اين دلائل، يك نكتهي كليدي و اساسي ديگر افزوده شده است و آن نهضت بيداري اسلامي است كه سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعيين كنندهئي در سرگذشت امت اسلامي گشوده است. اين حركت عظيم كه بيگمان ميتواند به ايجاد يك مجموعهي مقتدر و پيشرفته و منسجم اسلامي در اين نقطهي حساس جهان منتهي شود و بحول و قوهي الهي و با عزم راسخ پيشروان اين نهضت، نقطهي پايان بر دوران عقب ماندگي و ضعف و حقارت ملتهاي مسلمان بگذارد، بخش مهمي از نيرو و حماسهي خود را از قضيهي فلسطين گرفته است.
ظلم و زورگويي روز افزون رژيم صهيونيستي و همراهي برخي حكّام مستبد و فاسد و مزدور آمريكا با آن از يك سو، و سر بر آوردن مقاومت جانانهي فلسطيني و لبناني و پيروزيهاي معجزه آساي جوانان مؤمن در جنگهاي ٣٣ روزهي لبنان و ٢٢ روزهي غزه از سوي ديگر، از جملهي عوامل مهمّي بودند كه اقيانوس بظاهر آرام ملتهاي مصر و تونس و ليبي و ديگر كشورهاي منطقه را به تلاطم درآوردند.
اين يك واقعيت است كه رژيم سراپا مسلّح صهيونيست و مدعي شكست ناپذيري، در لبنان در جنگي نابرابر، از مشت گره شدهي مجاهدان مؤمن و دلاور، شكست سخت و ذلتباري خورد، و پس از آن در برابر مقاومت مظلومانه و پولادين غزه، بار ديگر شمشير كُند خود را آزمود و ناكام ماند.
اينها بايد در تحليل اوضاع كنوني منطقه مورد ملاحظهي جدّي قرار گيرد و درستي هر تصميمي كه گرفته ميشود با آن سنجيده شود.
پس اين، قضاوت دقيقي است كه مسألهي فلسطين، امروز اهميت و فوريت مضاعف يافته است و ملت فلسطين حق دارد كه در اوضاع كنوني منطقه، انتظار بيشتري از كشورهاي مسلمان داشته باشد.
نگاهي به گذشته و حال بيندازيم و براي آينده، نقشهي راهي ترسيم كنيم. من رؤس مطالبي را در ميان ميگذارم.
بيش از ٦ دهه از فاجعهي غصب فلسطين ميگذرد. عوامل اصلي اين فاجعهي خونين، همه شناخته شدهاند و دولت استعمارگر انگليس در رأس آنها است كه سياست و سلاح و نيروي نظامي و امنيتي و اقتصادي و فرهنگي آن و سپس ديگر دولتهاي مستكبر غربي و شرقي در خدمت اين ظلم بزرگ به كار افتاد. ملت بي پناه فلسطين در زير چنگال بيرحم اشغالگران، قتل عام و از خانه و كاشانهي خود رانده شد. تا امروز هنوز يك صدم فاجعهي انساني و مدنيئي كه به دست مدعيان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد به تصوير كشيده نشده و بهرهئي از هنرهاي رسانهئي و تصويري نيافته است. اربابان عمدهي هنرهاي تصويري و سينما و تلويزيون و مافياهاي فيلمسازي غربي اين را نخواسته و اجازهي آن را ندادهاند. يك ملت در سكوت، قتل عام و آواره و بيخانمان شد.
مقاومتهائي در آغاز كار پديد آمد كه با شدت و قساوت سركوب شد. از بيرون مرزهاي فلسطين و عمدتاً از مصر، مرداني با انگيزهي اسلامي تلاشهائي كردند كه از حمايت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثيري در صحنه بگذارد.
پس از آن نوبت به جنگهاي رسمي و كلاسيك ميان چند كشور عرب با ارتش صهيونيست رسيد. مصر و سوريه و اردن نيروهاي نظامي خود را وارد صحنه كردند ولي كمك بيدريغ و انبوه و روز افزون نظامي و تداركاتي و مالي از سوي امريكا و انگليس و فرانسه به رژيم غاصب، ارتشهاي عربي را ناكام كرد. آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطين كمك كنند، كه بخشهاي مهمي از سرزمينهاي خود را هم در اين جنگها از دست دادند.
با آشكار شدن ناتواني دولتهاي عرب همسايه با فلسطين، به تدريج هستههاي مقاومت سازمان يافته در غالب گروههاي مسلح فلسطيني شكل گرفت و پس از چندي از گرد آمدن آنها « سازمان آزادي بخش فلسطين » تشكيل يافت. اين برق اميدي بود كه خوش درخشيد ولي طولي نكشيد كه خاموش شد. اين ناكامي را ميتوان به علل متعددي منسوب كرد ولي علت اساسي، دوري آنان از مردم و از عقيده و ايمان اسلامي آنان بود. ايدئولوژي چپ و يا صرفاً احساسات ناسيوناليستي آن چيزي نبود كه مسألهي پيچيده و دشوار فلسطين به آن نياز داشت. آنچه ميتوانست ملتي را به ميدان مقاومت وارد كند و نيروئي شكست ناپذير از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها اين را به درستي درك نكردند. من در ماههاي اول انقلاب كبير اسلامي كه سران سازمان آزادي بخش روحيهي تازهئي يافته و به تهران مكرراً آمد و شد ميكردند، از يكي از اركان آن سازمان پرسيدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزهي به حق خود بلند نميكنيد. پاسخ او اين بود كه در ميان ما بعضي هم مسيحياند. اين شخص بعدها در يك كشور عربي به دست صهيونيستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهي قرار گرفته باشد ولي اين استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من يك مبارز مسيحي مؤمن در كنار يك جمع مجاهد فداكاري كه خالصانه با ايمان به خدا و قيامت و با اميد به كمك الهي ميجنگد و از حمايت مادي و معنوي مردمش برخوردار است، انگيزهي بيشتري براي مبارزه مييابد تا در كنار گروه بي ايمان و متكي به احساسات نا پايدار و دور از پشتيباني وفادارانهي مردمي.
نبود ايمان راسخ ديني و انقطاع از مردم، به تدريج آنان را خنثي و بيتأثير كرد. البته در ميان آنان مردان شريف و پرانگيزه و غيور بودند ولي مجموعه و سازمان به راه ديگري رفت. انحراف آنان به مسألهي فلسطين ضربه زد و هنوز هم ميزند. آنها هم مانند برخي دولتهاي خائن عربي به آرمان مقاومت كه تنها راه نجات فلسطين بوده و هست، پشت كردند، و البته نه فقط به فلسطين، كه به خود هم ضربهي سختي وارد كردند. بقول شاعر مسيحي عرب:
لئن اضعتم فلسطيناً فعيشكم طول الحياة مضاضات و آلامٌ
سي و دو سال از عمر نكبت بدين ترتيب سپري شد.. ولي ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگرداند. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در سال ١٩٧٩ (١٣٥٧ هجري شمسي) اوضاع اين منطقه را زير و رو كرد و صفحهي جديدي را گشود. در ميان تأثيرات شگرف جهانيِ اين انقلاب و ضربههاي شديد و عميقي كه بر سياستهاي استكباري وارد ساخت، از همه سريعتر و آشكارتر، ضربه به دولت صهيونيست بود. اظهارات سران آن رژيم در آن روزها خواندني و حاكي از حال و روز سياه و پر اضطراب آنها است. در اولين هفتههاي پيروزي، سفارت دولت جعلي اسرائيل در تهران تعطيل و كاركنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمايندگي سازمان آزادي بخش فلسطين داده شد كه تا امروز هم در آنجا مستقرند. امام بزرگوار ما اعلام كردند كه يكي از هدفهاي اين انقلاب آزادي سرزمين فلسطين و قطع غدهي سرطاني اسرائيل است. امواج پرقدرت اين انقلاب كه آن روز همهي دنيا را فراگرفت، هر جا رفت با اين پيام رفت كه: فلسطين بايد آزاد شود. گرفتاريهاي پياپي و بزرگي كه دشمنان انقلاب بر نظام جمهوري اسلامي ايران تحميل كردند كه يك قلم آن جنگ ٨ سالهي رژيم صدام حسين به تحريك آمريكا و انگليس و پشتيباني رژيمهاي مرتجع عرب بود، نيز نتوانست انگيزهي دفاع از فلسطين را از جمهوري اسلامي بگيرد.
بدين گونه خون تازهاي در رگهاي فلسطين دميده شد. گروههاي مجاهد فلسطيني مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان جبههي نيرومند و تازهئي در برابر دشمن و حاميانش گشود. فلسطين به جاي تكيه به دولتهاي عربي و بدون دست دراز كردن به سوي مجامع جهاني از قبيل سازمان ملل ـ كه شريك جرم دولتهاي استكباري بودند ـ به خود، به جوانان خود، به ايمان عميق اسلامي خود و به مردان و زنان فداكار خود تكيه كرد.
اين كليد همهي فتوحات و موفقيتها است.
در سه دههي گذشته اين روند روز به روز پيشرفت و افزايش داشته است. شكست ذلتبار رژيم صهيونيستي در لبنان در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥ هجري شمسي)، ناكامي فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال ٢٠٠٨ (١٣٨٧ هجري شمسي)، فرار از جنوب لبنان و عقب نشيني از غزه، تشكيل دولت مقاومت در غزه و در يك جمله تبديل ملت فلسطين از مجموعهاي از انسانهاي درمانده و نا اميد، به ملت اميدوار و مقاوم و داراي اعتماد به نفس، مشخصههاي بارز سي سال اخير است.
اين تصوير كلي و اجمالي آنگاه كامل خواهد شد كه تحّركات سازشكارانه و خيانتباري كه هدف از آن، خاموش كردن مقاومت و اعتراف گيري از گروههاي فلسطيني و دولتهاي عرب به مشروعيت اسرائيل بود، نيز به درستي ديده شود.
اين تحركات كه آغاز آن به دست جانشين خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پيمان ننگين كمپ ديويد اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادين مقاومت ايفاء كند. در قرارداد كمپ ديويد براي نخستين بار يك دولت عرب، رسماً به صهيونيستي بودن سرزمين اسلامي فلسطين اعتراف كرد و پاي نوشتهئي كه در آن « اسرائيل، خانهي ملي يهوديان » شناخته شده است، امضاي خود را گذاشت.
از آن پس تا قرارداد اسلو در سال ١٩٩٣ (١٣٧٢ هجري شمسي) و پس از آن در طرحهاي تكميلي كه با ميدان داري آمريكا و همراهي كشورهاي استعمارگر اروپائي، پي در پي بر دوش گروههاي سازشكار و بيهمتي از فلسطينيان گذاشته شد، همهي سعي دشمن بر آن بود كه با وعدههاي پوچ و فريب آميز، ملت و گروههاي فلسطيني را از گزينهي مقاومت، منصرف كند و به بازي ناشيانه در ميدان سياست سرگرم سازد. بياعتباري همهي اين معاهدات بسيار زود آشكار شد و صهيونيستها و حاميان آنها بارها نشان دادند كه به آنچه نوشته شده است به چشم ورق پارههاي بيارزشي مينگرند. هدف از اين طرحها، پديد آوردن دو دلي در فلسطينيان و به طمع انداختن افراد بيايمان و دنيا طلبِ آنان و زمينگير نمودن حركت مقاومت اسلامي بوده است و بس.
پادزهر همهي اين بازيهاي خيانت آميز تاكنون، روحيهي مقاومت در گروههاي اسلامي و ملت فلسطين بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ايستادند و همانطور كه خداوند وعده داده است كه: وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن يَنصُرُهُ، إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ، از كمك و نصرت الهي برخوردار شدند. ايستادگي غزه با وجود محاصرهي كامل، نصرت الهي بود؛ سقوط رژيم خائن و فاسد حسني مبارك، نصرت الهي بود؛ پديد آمدن موج پر قدرت بيداري اسلامي در منطقه، نصرت الهي است؛ برافتادن پردهي نفاق و تزوير از چهرهي آمريكا و انگليس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهاي منطقه از آنان، نصرت الهي است؛ گرفتاريهاي پي در پي و بيشمار رژيم صهيونيست، از مشكلات سياسي و اقتصادي و اجتماعي داخلياش گرفته تا انزواي جهاني و انزجار عمومي و حتي دانشگاههاي اروپائي از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهي است.
امروز رژيم صهيونيستي از هميشه منفورتر و ضعيفتر و منزويتر، و حامي اصلياش آمريكا از هميشه گرفتارتر و سردرگُمتر است.
اكنون صفحهي كلّي و اجمالي فلسطين در شصت و چند سال گذشته، پيش روي ما است. آينده را بايد با نگاه به آن و درسگيري از آن تنظيم كرد.
دو نكته را پيشاپيش بايد روشن كرد:
اول: اينكه مدّعاي ما آزادي فلسطين است، نه آزادي بخشي از فلسطين. هر طرحي كه بخواهد فلسطين را تقسيم كند، يكسره مردود است. طرح دو دولت كه لباس حق به جانبِ « پذيرش دولت فلسطين به عضويت سازمان ملل » را بر آن پوشاندهاند، چيزي جز تن دادن به خواستهي صهيونيستها يعني « پذيرش دولت صهيونيستي در سرزمين فلسطين » نيست. اين به معني پايمال كردن حق ملت فلسطين، ناديده گرفتن حق تاريخي آوارگان فلسطيني، و حتي تهديد حق فلسطينيان ساكن سرزمينهاي ١٩٤٨ است. به معناي باقي ماندن غدهي سرطاني و تهديد دائمي پيكرهي امت اسلامي، مخصوصاً ملتهاي منطقه است. به معناي تكرار رنجهاي دهها ساله و پايمال كردن خون شهدا است.
هر طرح عملياتي بايد بر مبناي اصل: « همهي فلسطين براي همهي مردم فلسطين » باشد. فلسطين، فلسطينِ « از نهر تا بحر » است، نه حتي يك وجب كمتر. البته اين نكته نبايد ناديده بماند كه ملت فلسطين همانطور كه در غزه عمل كردهاند، هر بخش از خاك فلسطين را كه بتوانند آزاد كنند، به وسيلهي دولت برگزيدهي خود، ادارهي امور آن را برعهده خواهند گرفت ولي هرگز هدف نهائي را از ياد نخواهند برد.
نكتهي دوم: آن است كه براي دستيابي به اين هدف والا، كار لازم است نه حرف؛ جدي بودن لازم است نه كارهاي نمايشي؛ صبر و تدبير لازم است نه رفتارهاي بيصبرانه و دچار تلوّن. بايد به افقهاي دور نگريست و قدم به قدم با عزم و توكّل و اميد به پيش رفت. دولتها و ملتهاي مسلمان، گروههاي مقاومت در فلسطين و لبنان و ديگر كشورها، هر يك ميتوانند نقش و سهم خود از اين مجاهدتِ همگاني را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر كنند.
طرح جمهوري اسلامي براي حلّ قضيهي فلسطين و التيام اين زخم كهنه، طرحي روشن، منطقي و منطبق بر معارف سياسي پذيرفته شدهي افكار عمومي جهاني است كه قبلاً به تفصيل ارائه شده است. ما نه جنگ كلاسيك ارتشهاي كشورهاي اسلامي را پيشنهاد ميكنيم، و نه به دريا ريختن يهوديان مهاجر را، و نه البته حكميّت سازمان ملل و ديگر سازمانهاي بينالمللي را. ما همه پرسي از ملت فلسطين را پيشنهاد ميكنيم. ملت فلسطين نيز مانند هر ملت ديگر حق دارد سرنوشت خود را تعيين كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزيند. همهي مردم اصلي فلسطين از مسلمان و مسيحي و يهودي ـ نه مهاجران بيگانه ـ در هر جا هستند؛ در داخل فلسطين، در اردوگاهها و در هر نقطهي ديگر، در يك همه پرسي عمومي و منضبط، شركت كنند و نظام آيندهي فلسطين را تعيين كنند. آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار، تكليف مهاجران غير فلسطيني را كه در ساليان گذشته به اين كشور كوچ كردهاند، معين خواهد كرد. اين يك طرح عادلانه و منطقي است كه افكار عمومي جهاني آن را به درستي درك ميكند و ميتواند از حمايت ملتها و دولتهاي مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداريم كه صهيونيستهاي غاصب به آساني به آن تن در دهند، و اينجا است كه نقش دولتها و ملتها و سازمانهاي مقاومت شكل ميگيرد و معني مييابد. مهمترين ركن حمايت از ملت فلسطين، قطع پشتيباني از دشمن غاصب است، و اين وظيفهي بزرگ دولتهاي اسلامي است. اكنون پس از به ميدان آمدن ملتها و شعارهاي قدرتمندانهي آنان بر ضد رژيم صهيونيست، دولتهاي مسلمان با چه منطقي روابط خود با رژيم غاصب را ادامه ميدهند؟ سند صداقت دولتهاي مسلمان در جانبداريشان از ملت فلسطين، قطع روابط آشكار و پنهان سياسي و اقتصادي با آن رژيم است. دولتهايي كه ميزبان سفارتخانهها يا دفاتر اقتصادي صهيونيستهايند نميتوانند مدّعي دفاع از فلسطين باشند و هيچ شعار ضد صهيونيستي از سوي آنان، جدي و واقعي تلقي نخواهد شد.
سازمانهاي مقاومت اسلامي كه بار سنگين جهاد را در سالهاي گذشته بر دوش داشتهاند، امروز نيز با همان تكليف بزرگ روبرويند. مقاومت سازمان يافتهي آنان، بازوي فعالي است كه ميتواند ملت فلسطين را به سوي اين هدف نهائي به پيش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوي مردمي كه خانه و كشورشان اشغال شده، در همهي ميثاقهاي بينالمللي، به رسميت شناخته شده و مورد تحسين و تجليل قرار گرفته است. تهمت تروريزم از سوي شبكهي سياسي و رسانهئي وابسته به صهيونيزم، سخن پوچ و بيارزشي است. تروريست آشكار، رژيم صهيونيستي و حاميان غربي آنهايند؛ و مقاومت فلسطيني، حركتي ضّد تروريستهاي جراّر و حركتي انساني و مقدس است.
در اين ميان، كشورهاي غربي نيز شايسته است صحنه را با نگاهي واقع بينانه بنگرند. غرب امروز بر سر دو راهي است. يا بايد دست از زورگوئي طولاني مدت خود بردارد و حق ملت فلسطين را بشناسد و بيش از اين از نقشهي صهيونيستهاي زورگو و ضّد بشر پيروي نكند، و يا در انتظار ضربههاي سختتر در آيندهي نه چندان دور باشد. اين ضربههاي فلج كننده فقط سقوط پي در پي حكومتهاي گوش به فرمان آنان در منطقهي اسلامي نيست، بلكه آن روزي كه ملتهاي اروپا و آمريكا دريابند كه بيشترين گرفتاريهاي اقتصادي و اجتماعي و اخلاقي آنان منشأ گرفته از سلطهي اختاپوسي صهيونيزم بينالملل بر دولتهاي آنهاست، و دولت مردان آنان به خاطر منافع شخصي و حزبي خود، مطيع و تسليم در برابر زورگوئيهاي كمپانيداران زالو صفت صهيونيست در آمريكا و اروپايند، آنچنان جهنّمي براي آنان به وجود خواهند آورد كه هيچ راه خلاصي از آن متصور نيست.
رئيس جمهور آمريكا ميگويد كه امنيت اسرائيل خط قرمز اوست. اين خط قرمز را چه عاملي ترسيم كرده است؟ منافع ملت آمريكا يا نياز شخص اوباما به پول و پشتيباني كمپانيهاي صهيونيستي براي به دست آوردن كرسي دومين دورهي رياست جمهوري؟ تا كي شماها خواهيد توانست ملت خود را فريب دهيد؟ آن روزي كه ملت آمريكا به درستي دريابد كه شماها براي چند صباح بيشتر باقي ماندن در قدرت، تن به ذلت و تبعيت و خاكساري در برابر زر سالاران صهيونيست دادهايد و مصالح ملت بزرگي را در پاي آنان قربان كردهايد با شما چه خواهد كرد؟
حضار گرامي و برادران و خواهران عزيز بدانيد اين خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملتهاي به پا خواستهي مسلمان شكسته خواهد شد. آنچه رژيم صهيونيست را تهديد ميكند، موشكهاي ايران يا گروههاي مقاومت نيست تا در برابر آن سپر موشكي در اينجا و آنجا به پا كنند؛ تهديد حقيقي و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و جواناني در كشورهاي اسلامي است كه ديگر نميخواهند آمريكا و اروپا و عوامل دست نشاندهشان بر آنان حكومت و تحكم و آنان را تحقير كنند.
البته آن موشكها هم هرگاه تهديدي از سوي دشمن بروز كند وظيفهي خود را انجام خواهند داد.
فاصبر ان وعد الله حق ولا يستخفنّك الذين لا يوقنون.
والسلام عليكم و رحمة الله
Sorry. No data so far.