دوشنبه 03 اکتبر 11 | 14:24

هدف گذاري ما در سينماي دفاع مقدس سست بنيان بوده است

بهترين آثار سينماي دفاع مقدس ما نيز از سقف پروازي بالايي برخوردار نبوده و در كل هدف گذاري ما در سينماي دفاع مقدس سست بنيان بوده است


به نظر شما سینمای دفاع مقدس قابلیت تئوریزه شدن دارد یا ندارد؟

شرایط زمان ما و نگاهی که اکنون به سینمای دفاع مقدس داریم، با آن زمان که ما این فیلم‌ها را می‌ساختیم بسیار بسیار فرق کرده است. به نظر می‌رسد جامعه هم با جامعه ۲۰ سال پیش فرق کرده و به همین دلیل است که نگاه ما به مفاهیم ارزشی و انقلاب اسلامیمان نیاز به آسیب‌شناسی دوباره پیدا کرده و بحران تئوریزه شدن را پیش روی خود دارد. این کار حقیقت بکر است و تا کنون در عرصه نظری کم تری مباحث در این موضوع طرح شده است. گرچه همیشه میزگردهای بسیاری در این زمینه تشکیل می‌شود اما متاسفانه راه به عمق مباحث ندارد و ما همیشه خلا وجود نظریه‌پردازی در عرصه فرهنگ را با خود یدک می‌کشیم. ما تعریفی از سینما و تعریفی از هنر مدنظرمان نداریم و حقیقتا نیاز داریم که زیر ساخت‌های فکریمان را بازنگری کنیم و از نو تعریف کنیم.

اصلا ضرورتی دارد ما در دوران صلح مدام به طرح مباحث جنگ بپردازیم؟ آیا این فقط یادآوری جنگ است یا نه چیزهای نهفته دیگری در دل خود دارد؟

اگر به صورت ارزش‌ها به آن نگاه بکنیم مسلما ارزش‌هایی همیشگی است و همیشه ضرورت طرح دارد. اما اگر آن‌ها را به چشم خاطره نگاه کنیم به مرور زمان جذابیت و ضرورت خود را از دست می‌دهد همین طور که به دلیل عدم فیلم سازی درست دفاع مقدس در سال‌های اخیر، این موضوع برای نسل جدید ما در بسیاری از موارد جذابیت خود را از دست داده است. اگر هم روی قدیمی‌تر‌ها اثر گذاشته به دلیل پیش زمینه فکری تماشاگر بوده است.

در بحث هنر ارزشی که سینمای دفاع مقدس هم از انشعابات آن محسوب می‌شود، مشکلات اساسی بسیاری داریم که یکی از عمده‌ترین آن‌ها خود هنرمند است. هنرمند باید فردی خدایی باشد. فردی باشد که از خودش گذشته باشد. اگر خاطرتان باشد از امام راحل مکررا درخواست کردند که بیانی درباره هنرمندان بفرمایند و ایشان منشور هنرمندان با این جمله آغاز کردند که خاک هزاران شهید خفته در خون…. من همیشه فکر می‌کردم که چرا امام راحل درباره خود هنر چیزی نگفتند! اکنون که سنم بالا‌تر رفت فهمیدم که آن جمله بالا‌ترین هنرهاست. هنرمند باید از خودش بگذرد و پس از آن است که خداوند محبت‌هایی بر او روا می‌دارد. به شرط آنکه هنرمند مثل شهدا باشد و خودش را فراموش کند. اگر با این دیدگاه به مقوله بنگریم متوجه می‌شویم که ما خیلی از فضای اصلی فاصله گرفته‌ایم! هنر از دیدگاه ما آن است که در خدمت یک وجه رحمانی باشد تا روی فطرت‌ها اثر بگذارد. پس در مرحله اول خود ما هنرمندان هستیم که باید تغییر کنیم.

به نظر شما گام دوم چیست؟

از آنجایی که انسان به تنهایی زندگی نمی‌کند، هنرمند هم بدون فضای اطراف خودش به تنهایی دیده نمی‌شود. انسان از محیط اطرافش تغذیه می‌شود و غذای فکری و روحی می‌گیرد. اگر جامعه اطرافش سرد و بی‌روح باشد. بالطبع او هم پژمرده می‌شود. همانطور که می‌بینیم بسیاری از هنرمندان پر شور ما اکنون دیگر چیزی ندارند. و به اصطلاح می‌گویند که هنرمندان تمام شده‌اند و حرفی برای گفتن ندارند. ارزش‌ها تمام نشده بلکه در کوزه وجودی هنرمندان چیزی باقی نمانده. به همین دلیل دیگر نمی‌توان اسم آن‌ها و ما را هنرمند گذاشت و هنرمند آن است که خودش جلودار جامعه باشد. همیشه از جامعه و اطرافیان جلو‌تر باشد و مردم را به دنبال خودش بکشد و آن‌ها را به وجد بیاورد نه اینکه باعث ملالشان شود. متاسفانه ما جامعه داریم که در سرازیری قرار دارد و در جنبه‌های مختلف فرهنگی روند مثبتی را طی نمی‌کند. فرهنگ منفی ما دارد شدیدا رشد می‌کند.

آیا این توجیه مناسبی برای شانه خالی کردن سینماگران است؟

دشمن همیشه در کمین ما هنرمندان است. ما را احاطه می‌کند. بر ما حمله می‌کند. با جوایز زیاد، ‌ با آفرین‌ها، ‌ با تنبیه‌ها، ‌با بی‌کاری‌ها، با پر کاری‌ها و ترفندهای متداول دیگر. ما نباید انتظار داشته باشیم که هنرمند بتواند خود را از تمام این دام‌ها به راحتی نجات دهد. اگر جامعه، جامعه پویایی بود هنرمند هم می‌توانست با تیکه آن خود را از این دام‌ها نجات دهد. اما در این میان هنرمندی که خودش باید نشاط و امید تزریق کند، با نا‌امیدی مواجه شده است. و معمولا هم می‌بینیم که دوام نمی‌آورند و دچار ضعف و سستی می‌شوند. هرچند من نظر من این مشکل به زمان حال برنمی گردد. بهترین آثار سینمای دفاع مقدس ما نیز از سقف پروازی بالایی برخوردار نبوده و در کل هدف گذاری ما در سینمای دفاع مقدس سست بنیان بوده است.

کمی درباره فیلم «هراس» که از قدیمی‌ترین نمونه‌های دفاع مقدس است و خود شما آن را کارگردانی کرده‌اید صحبت کنید

این فیلم بسته به زمانی که در آن ساخته شد قدری جنبه ایدئولوژیک داشت. از سری فیلم‌هایی بود که در حوزه تفکرات کومله دموکرات ساخته می‌شد ولی می‌خواست جبهه مردم بومی را از جبهه صاحبان این تفکر جدا ببیند. اما ما خیلی باید از خودمان بیشتر از این‌ها انتظار داشته باشیم. من خودم هر زمان فیلم‌های قدیمی را می‌بینم افسوس می‌خورم. این فیلم‌ها حقیقتا کمکی به بالا رفتن سطح ایمان و اخلاق مردم نمی‌کند. فرصت ما خیلی کم است. انقلاب ما باید هرچه زود‌تر به آن انقلاب اصلی ملحق شود. امام راحل گفتند ما باید پرچم این انقلاب را به دست صاحبش بسپاریم و از این رو فرصت ما همیشه کم و فتنه‌ها همیشه زیاد است. بنابر این زمان آن نیست که ما هدف‌های کوچ‌تر را مقصد راه خود قرار بدهیم.

من احساس می‌کنم ما در این سال‌ها به عقب برگشته‌ایم. یعنی اکنون حتی «هراس» را هم نداریم. درست است؟

ما حتی در‌‌ همان زمان هم می‌بایست هدف‌های بلند تری را مدنظر می‌داشتیم. ما باید از بالا شروع بکنیم و هنر باید مردم را به سمت بالا سوق بدهد. ما از ابتدا باید هواپیمایمان را برای یک پرواز بلند آماده کنیم و مثلا از ابتدا در پی «شاتل» باشیم. ما باید در پی چیز بالاتری باشیم که سریع‌تر ما را به مقصود برساند.

متاسفانه منظر ما نسبت به جهان آن طوری نیست که منظر خداست. مثلا ما کمتر در فیلم‌های دفاع مقدسمان زندگی شهیدان در بهشت را به تصویر کشیدیم. ما فیلم‌های دفاع مقدسمان را تیر و تفنگ بازی کردیم و حقیقتا از منظر الهی فاصله گرفته‌ایم. این فقط حرف‌های خدایی است که به دل می‌نشیند و آدم‌ها را حرکت می‌دهد. این سینما باید ما را به کجا ببرد؟! ما در این فیلم فقط جسم جنگ را می‌بینیم ولی روح غالب بر این‌ها که مهدویت است را انعکاس نمی‌دهیم. این روح کلی است که افراد را به سمت خود می‌کشاند و ما را به اهداف انقلاب نزدیک می‌کند. ما اگر نگاه‌مان را اصلاح نکنیم راه به جایی نمی‌بریم.

دلیل اینکه علیرغم همه کمبودهای سینمای دفاع مقدس، جامعه سینمایی و جامعه نظریه پردازان دانشگاهی نمی‌خواهند تکانی به این سینما بدهند چیست؟!

حالا به نظر من مشکل فرا‌تر از این‌ها ست. آیا مدیریتی هست که در پی رسیدن به این اهداف کلان باشد؟! مدیریت فرهنگی که به سینمای ارزشی و سینمای دفاع مقدس تمایل داشته باشد. همه مدیران ما حقیقتا دلسوز و متعهدند، ‌ اما چرا بحث فرهنگی ما در زمینه مدیریت فکر و برنامه ریزی دچار مشکل است؟! چرا مدام مدیران ما عوض می‌شودند اما هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود و وضع بد‌تر هم می‌شود! انتقال تجربه در حوزه مدیریت فرهنگی یکی از مشکلات همیشگی ماست و در این شکی نیست. اما من می‌خواهم یک نتیجه بالا‌تر از آن بگیرم. من می‌خواهم بگویم بودجه هم کاری از پیش نمی‌رود. هنرمند اگر بخواهد کاری را بکند بدون پول هم انجام می‌دهد و نمونه تمام عیار آن فردوسی بزرگ است که اثری چنان عظیم فراهم آورده و سکه‌ای هم در ازای آن ندیده است.

هنرمند انسانی مستقل است و بیشتر فیلم‌های خوب سال‌های اخیر هم با انگیزه‌های شخصی ساخته شده است. مدیران و مراکز دولتی همیشه بعد از ساخت اثر تقدیر و تشویق‌ها را شروع می‌شوند و به یک صورتی وارد عرصه شدند. مدیران هرگز نخواستند و نتوانستند جریانی به را بیندازند.

تا آن جریان ساخته نشود هیچ اتفاقی نمی‌افتد و راه حل جا به جایی مدیران و تزریق پول به این سینما نیست.

سری جدید برنامه «نشانی» با محوریت سینمای دفاع مقدس از هفته دفاع مقدس به مدت ۱۰ شب مجددا اجرا می‌شود. این برنامه هر شب با دعوت کار‌شناسان صاحب نظر به صورت حضوری و همچنین به وسیله برقراری ارتباط تلفنی، ‌ مباحث و مشکلات این ژانر سینمایی را آسیب‌شناسی می‌کند. موضوع برنامه شب گذشته تئوریزه کردن سینمای دفاع مقدس بود و «سید محمد حسینی» به عنوان مجری-کار‌شناس با «شهریار بحرانی» کارگردان سینمای ایران، در این باره به مذاکره پرداختند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.