حسن احمدی
روزی که بنیانگذاران اولیه سپاه قدس، فکر تشکیل این نهاد مقدس را در قالب واحد نهضتهای آزادیبخش عملی کردند، کمتر کسی فکر میکرد این نهاد از چنان اقتداری برخوردار شود و ثمرات معنویش آنقدر بر گستره جهان اسلام متجلی شود که دوست و دشمن به عظمت تأثیرگذاری معنوی آن اعتراف کنند. شاید بتوان این تعبیر شبکه العربیه را که «سپاه قدس، خودش بمب هستهای است»، جدای از ترجمان مغرضانه موجود در آن، از این جهت که این سپاه نماد ملت ایران است اینگونه تفسیر کنیم که ملت ایران خودش فراتر از بمب هستهای است و نیازی به بمب هستهای ندارد.
فلسفه شکلگیری
پس از وقوع انقلاب اسلامی، دشمنان بهدلیل هراس از تأثیرگذاری اندیشههای برآمده از این انقلاب بر مسلمانان و آزادیخواهان جهان و برای جلوگیری از صدور آن، تمام اهرمهای خود را بهکار گرفتند؛ جنگ تحمیلی هشت ساله یکی از آنها بود که غرب و آمریکا به آن متوسل شدند تا ضمن مشغول کردن ایران، به مقاصد استعماری خود نیز برسند. پیروان انقلاب اسلامی نیز با استناد به آیات و روایات و اهداف متعالی این انقلاب مبنی بر رسیدگی به امور مسلمین جهان و حمایت از مستضعفین، طبیعی بود که در مقابله با سناریوهای دشمن، ابزارهای لازم را بهکار گیرند تا هم به تکلیف الهی خود عمل کرده باشند و هم کامهای تشنهای را که بهسوی این انقلاب دست نیاز دراز کرده بودند سیراب کنند.
در کنار ابزارهایی مانند وسایل ارتباط جمعی، انتشار کتب و مجلات، اعزام مبلغ، کنگرهها و سمینارها برای صدور انقلاب؛ حمایت از جنبشهای آزادیبخش نیز بهعنوان یک ابزار مؤثر مورد توجه قرار گرفت و امام خمینی (رحمتاللهعلیه) نیز با صراحت تمام فرمود: «ما از تمام نهضتهای آزادی بخش در سراسر جهان که در راه خدا، حق و حقیقت و آزادی مبارزه میکنند، پشتیبانی میکنیم» و یا در جای دیگر فرمودند: «ای جنبشهای آزادیبخش و ای گروههای در خطِ بهدست آوردن استقلال و آزادی به پا خیزید و ملتهای خود و ملل اسلامی را هشدار دهید که زیر بار ستم رفتن بدتر و وقیحتر از ستمکاری است» و اینگونه بود که اندیشه برآمده از این حقیقت در قانون اساسی نیز گنجانده شد و بر اساس اصل 154 قانون اساسی (مبنی بر حمایت از نهضتهای آزادیبخش جهان) واحد نهضتهای آزادیبخش نیز به مأموریتهای سپاه پاسداران افزوده شد و در بند 10 از ماده دوم اولین اساسنامه سپاه پاسداران نیز حمایت از نهضتهای رهایی بخش و حقطلبانه مستضعفان بهعنوان یکی از وظایف سپاه پاسداران مشخص شد.
این نیرو ابتدا در قالب واحد نهضتهای آزادیبخش و با حمایت بدنه اصلی سپاه پاسداران از جمله شهید محمد منتظری و دیگر عناصر فعال شکل گرفت و فعالیتهای خود را با ترغیب فکری و فرهنگی ملتهای مسلمان و آزاده علیه نظام سلطه و استکبار جهانی آغاز کرد. در واقع با توجه به پتانسیلهای موجود در انقلاب اسلامی که امروزه به قدرت نرم تعبیر میشود، طبیعی بود بیشتر فعالیتهای این نیرو سمت و سوی فرهنگی پیدا کند و نیازهای معنوی مستضعفان جهان را که پیش از این از یک سرگردانی ایدئولوژیک رنج میبردند برآورده کند. میتوان مبانی شکلگیری این نیرو را صدور انقلاب با استفاده از ظرفیت قدرت نرم نهفته در انقلاب اسلامی تفسیر کرد.
عبور از بحرانها
پس از شهادت محمد منتظری در تیرماه 1360 سیدمهدی هاشمی مسئولیت واحد نهضتهای آزادی بخش سپاه را به عهده گرفت. در این مقطع که همزمان با جنگ تحمیلی نیز بود، این واحد توانست همکاری فکری نزدیکی با سایر نهضتهای آزادیبخش در سراسر جهان برقرار کرده و کنفرانسهایی را نیز با حضور رهبران این سازمانها در تهران برگزار کند. اما مهدی هاشمی که ناخالصیها و تندرویهای او در سیاست خارجی زبانزد بود و به اصل صدور انقلاب با شیوههای غیرمعمول اعتقاد داشت، پس از تخلفات متعدد و سوءاستفاده از موقعیت و تقابل با آرمانهای انقلاب اسلامی و افشاگریهای آیتالله ریشهری و حمایت امام خمینی (رحمتاللهعلیه) توسط وزارت اطلاعات دستگیر و در سال 1366 بهدلایل فعالیتهای ضد امنیتی به اعدام محکوم شد.
علاوهبر عبور موفقیتآمیز از این بحران، نامهربانیهای لیبرالها و دگر اندیشانی که عملا به سیاست صدور انقلاب اسلامی اعتقاد نداشتند و سنگینی تبعات ناشی از جنگ تحمیلی؛ همه و همه مأموریتهای این واحد را تحت تأثیر قرار داده بود. جنگ تحمیلی که با خیانت صدام بین دو ملت مسلمان رخ داده بود عملا میتوانست با شکاف بین دو کشور مسلمان، مأموریتهای واحد نهضتهای آزادیبخش – که بر مدار قدرت نرم و بده بستانهای عاطفی برآمده از آیین تشیع و انقلاب اسلامی میچرخید- را متوقف کرده و این واحد نیز ناگزیر مأموریتهای خود را بهگونهای دیگر دنبال کند.
اوج اقتدار
در واقع در نیمه دوم سال 60 و پس از وقفهای کوتاه و بعد از کاهش بحرانها، این واحد در قامت یک نیرو سر بلند کرد و طی دو دهه توانست اقتداری در تراز نظام اسلامی از خود نشان دهد و با یارگیری معنوی، به بازویی قدرتمند در صدور انقلاب اسلامی تبدیل شود. این نیرو با حمایت معنوی از کردهای عراق در برابر صدام، جریان مقاومت افغانستان به رهبری احمد شاه مسعود در برابر ارتش سرخ شوروی سابق و مسلمانان بوسنی در مقابل نیروهای صربها؛ توانست عقبه معنوی خود را در جهان اسلام توسعه دهد.
اوج اقتدار این نیرو، ترویج اندیشههای انقلابی امام خمینی در مبارزه با صهیونیسم بود که در قالب صدور انقلاب و با استفاده از ابزار نرم مثل انتشار کتب، مجلات و سایر وسایل ارتباطی در میان مبارزان لبنانی و فلسطینی صورت گرفت. این نیرو با تربیت جوانانی انقلابی در این دو کشور توانست جریانی به نام مقاومت را در خاورمیانه شکل دهد که امروزه عملا توانسته در برابر جریان صهیونیستی – آمریکایی قد علم کرده و آنها را مستأصل کند و غده سرطانی اسراییل را به حذف از نقشه جغرافیایی سوق دهد.
اما یکی از گامهای استراتژیک نیروی قدس با محوریت فرمانده با تدبیر آن، سرلشگر سلیمانی – که پس از وحیدی، سکانداری این نیرو را برعهده گرفته بود – تلاش برای جلوگیری از انشقاق احزاب و گروههای ضداشغالگری در عراق و ایجاد وحدت بین آنها (اعم از شیعه و سنی)، بدون استفاده از اهرمهای نظامی و شلیک حتی یک گلوله بود بهگونهای که روزنامه آمریکایی «مک کلثی» در سال 2008 گزارش داده بود: «سلیمانی برای توقف درگیریها میان نیروهای امنیتی عراق… پا در میانی کرده است؛ یکی از نخستین و مهمترین پیروزیهای سلیمانی بر آمریکا در عراق، ایجاد برتری سیاسی بود، نه نظامی.» و یا زلمای خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان نیز میگوید: «همانقدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است.» این اعترافات مقامهای غربی در عدم استفاده از اهرم نظامی و تأکید بر فعالیتهای نرم این نیرو سندی آشکار بر فعالیتهای صلحطلبانه و قانونی این نیرو در چهارچوب اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است که قانون اساسی و اساسنامه سپاه آن را به این نیرو واگذار کرده است.
عوامل موفقیت
بدونتردید عوامل موفقیت این نیرو – که زیر مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است – نمیتواند از عوامل موفقیت این نهاد مقدس منفک باشد. دینداری، آشنایی با شاخصههای بصیرت سیاسی و انقلابی، احاطه تخصصی بر مأموریتهای محوله و بالاخره دارا بودن فرمانده لایق و متدین از مهمترین عوامل موفقیت این نیرو است. فرماندهی که شیمون پرز با کینه دیرینه خود و با حسرت اینگونه توصیفش میکند: «خاور میانه روی انگشت ژنرال قاسم سلیمانی میچرخد» و این اعتراف، حاکی از عمق نفوذ معنوی جمهوری اسلامی و اندیشههای برآمده از آن است.
سخن آخر
سناریوی سپاههراسی اخیر از سوی آمریکا، رژیم صهیونیستی و عمال منطقهای آنکه در امتداد پروژههای اسلامهراسی و ایرانهراسی است، علاوهبر نشان دادن جایگاه سپاه در نظر نظام سلطه، حاکی از به ثمر نشستن اهداف سپاه قدس – که همان اهداف انقلاب اسلامی است – در صدور انقلاب اسلامی و خیزش اسلامی فراگیری است که دامن غرب را گرفته است؛ در اثر این موفقیتهای انقلاب اسلامی غربیها چارهای جز فرافکنی از طریق اتهامات بیپایه و اساس ندارند و برای گریز از بنبست بینالمللی و بحرانهای پیشروی نظام سرمایهداری، بهزعم خود درصدد به کارگیری قدرت هوشمند هستند تا با استفاده از دو عنصر کلیدی یعنی متقاعدسازی و وادارسازی و استفاده از پروپاگاندای سیاه، ضمن مشروعیتزدایی از انقلاب اسلامی در سطح بینالملل، سپاه پاسداران را نیز در اذهان مردم در داخل کشور بیاعتبار سازند. غافل از آنکه آنها به مبانی و ریشههای مردمی این نهاد آشنایی ندارند و آب در هاون میکوبند. امیدواریم روزی فرا برسد که این نیرو پاسدار نامش (قدس) باشد و نسیم جانبخش آزادی را به قدس شریف برگرداند
Sorry. No data so far.