من حسینم، فرزند على و فاطمه(ع)، پاره تن پیغمبر.
از وراى چهارده قرن با شما سخن مىگویم. تحلیل مرا از عاشورا و انتظارات مرا از شما عزاداران دلسوخته و با صفا، بیواسطه از زبان خودم بشنوید و اگر سر یارى و همراهى دارید بسم الله.
هنوز هم راه کربلا باز است و جبهه عاشورا سرباز میپذیرد و مکتب ما اهل بیت، از شیفتگان شرف و پاکى و آزادگى ثبت نام میکند.
زمانه من دوران بدى بود کسى به حق عمل نمیکرد و از باطل پرهیز نداشت بدعتها رواج یافته و سنت جدم از یاد رفته بود کارهاى بد و زشت، «معروف» شده بود و معروف، «منکر» گشته بود ستمگران حاکم، عرصه را بر دینداران و پیروان قرآن تنگ ساخته بودند.
میدیدم نهضت جدم به دست نامحرمان افتاده و چیزى نمانده است که اسلام به کلى از بین برود زمانه منتظر بود کسى از خانه پیامبر به مقابله با مفاسد برخیزد. همه چشمها به من دوخته بود میخواستند به زور از من بیعت بگیرند.
اگر مدینه میماندم و با یزید بیعت میکردم. شاید کارى با من نداشتند و آواره شهر و بیابان نمیشدم و در کربلا تشنهکام به شهادت نمیرسیدم و سرم بر بالاى نیزه نمیرفت و زینب عزیز به اسارت کوفه و شام نمیرفت.
ولى… جواب خدا و پیغمبر و وجدان و مردم و تاریخ را چه میدادم و با «تکلیف» امر به معروف و نهى از منکر و مبارزه با ظلم و فساد چه میکردم؟ حکومت یزید یک «منکر» بود و مبارزه با آن قربانى میطلبید و من آماده قربانى شدن بودم تا چهره فریب کاران رسوا و افشا شود.
کدام یک بهتر و درستتر بود؟ اینکه من بمانم و اسلام برود؟ یا من بروم و دین خدا باقى بماند؟ من حجت معصوم خدا و پسر فاطمه زهرا(س) بودم. روزى بر سینه رسولاللَّه(ص) جا داشتم و لبانم بوسهگاه پیامبر بود. روزى هم پیکرم زیر سم اسبها و لبهایم آماج چوب خیزران شد آیا عبرتانگیز نیست؟!
اگر مردم بیدار بودند، اگر «خواص» به وظیفه خود عمل میکردند، اگر چهره هاى موجه و با نفوذ، علیه تحریفها و فسادها فریاد مىکشیدند و از آبروى خود خرج دین خدا مىکردند، آیا عاشورا و مظلویت اهل بیت پیش مىآمد؟
به هر حال از شما مردم خوب سپاسگزارم. شما پیام خون مرا شنیدید، قیام شما لبیک به نداى «هل من ناصر» من بود جوانانتان به قاسم و علىاکبر و زنان و دخترانتان به زینب و سکینه اقتدا کردند اگر پیوسته حامى ولایت بودهاید این «وفا» را از اصحاب من به یادگار دارید.
نهضت شما هم در این عصر، احیاگر اسلام و عزتبخش مسلمین شد و یکى از فرزندانم پرچم عاشورا را برافراشت و گرد غربت را از چهره دین و شیعه و کربلا پاک کرد.
شما که با عزادارىها، گریهها، مراسم و نوحهخوانى و سینهزنى و هیئت، عاشوراى مرا زنده نگه داشتهاید، مبادا عاشوراهاى خودتان را فراموش کنید! مبادا شهداى خود را از یاد ببرید و فرهنگ جهاد و شهادت و غیرت دینى و روح سلحشورى در میان شما کمرنگ شود! مبادا بخاطر خوش آمدن بیگانگان، خود و فرهنگ خود را ببازید، مبادا سلطه آمریکا را به «ولایت فقیه» و حکومت دین ترجیح دهید!
از شما انتظار دارم جوهره انقلاب عاشوراى مرا تباه نسازید، از محتواى نهضتم غافل نشوید قداست عزادارى را با ساز و آواز و موسیقى نشکنید.
مجالس حسینى و محافل نوحه را به معرکه گیرى و نمایش تبدیل نکنید. فقط بر جسم مجروح من نگریید، بر هدف مقدس من نیز که مورد هجوم است دل بسوزانید فقط بر اسارت خاندان من اشک نریزید، به آزادى ملتهاى مظلوم هم بیندیشید و جوانان خودتان را هم از اسارت در دام گناه و فساد و اعتیاد و ابتذال نجات دهید و نگهبان غیرت دینى باشید و بدانید که یزیدیان بودند که مخالف حجاب و عفاف بودند و اهل بیت مرا شهر به شهر گرداندند و حرمتشان را شکستند.
شما که از مرام و مکتب من دم میزنید در عمل هم حسینى و زینبى باشید، منکرات را از زندگى هایتان ریشه کن کنید، با چشمى که بر من گریسته اید به نامحرم نگاه نکنید با دستى که بر سینه زدهاید خلاف و گناه نکنید، با زبانى که «یا حسین» گفتهاید، غیبت نکنید و دروغ نگویید، صورتى را که از اشک عزاى من خیس شده در معرض تماشاى دیگران نگذارید پایى را که به مجالس عزا گشودهاید به مجالس حرام نکشانید. بر سر در هیئتهایتان پرچم خلوص بزنید، تظاهر و ریا را به دستهجات و هیئتها و حسینیهها راه ندهید من حسینم، شهید راه نماز و دین و امر به معروف و نهى از منکر. کشتى نجاتم و شفیع امت. کارهایتان هر هفته بر من عرضه میشود کارى کنید که فرداى قیامت بتوانید به روى من نگاه کنید و من هم بتوانم در محشر از شما شفاعت کنم.
محرم که میرسد از اینکه به فرهنگ عاشورایى من نزدیکتر میشوید خوشحال میشوم.
محرم ماه پاسدارى از حرمتهاست حرمت دین و نماز و حجاب و ولایت و اهل بیت. نگذارید خودباختگان و غربزدگان به مقدسات شما توهین کنند و شما بیاعتنا و بیاعتراض از کنار آن بگذرید «تذکر زبانى» کمترین و سادهترین کارى است که در مقابل خلافکاران و اهل فساد میتوانید داشته باشید اگر در انجام وظیفه نهى از منکر کوتاهى کنید مسئولید.
من هم کشته اشکم، هم زنده اشک. براى بقاى عاشورایم چشم امید من به محرمها مجالس تبلیغ و منبرهاى وعظ و هیئتهاى عزادارى و جوانان با ایمان و عاشق اهل بیت است.
با هر زبانى که مىتوانید عاشورا را براى جهان امروز و بشریت مظلوم، ترجمه و تفسیر کنید دلهاى پاک بسیارى مشترى متاعى است که شما در اختیار دارید،
دنیاى امروز، پر از شمر و ابنزیاد و حرمله و یزد است. به سرزمینهاى اشغالى فلسطین نگاه کنید.
اما حر و حبیب و مسلم و زهیر و بریر و نافع هم کم نیستند.
امروز هم عاشورا است کربلاى امروز به وسعت همه دنیاست صداى مرا میشنوید؟!
من هنوز هم غریبانه و تنها، کنار فرات مظلومیت و در میان انبوه دشمنان ایستادهام هنوز هم یارى میطلبم و یاور میجویم. «هل من ناصر ینصرنى؟!»
Sorry. No data so far.