یکشنبه 04 دسامبر 11 | 08:00

سخنان امام خمینی (ره) درباره دولت جنایتکار انگلیس

در اين طول پنجاه سال كه تمامش را من شاهد بودم، شايد شما سِنتان اقتضا نكند، اما من تمام اين پنجاه سال را از زمانى كه رضاخان آمد اينجا و كودتاى آن زمان را كرد- 99(1) ظاهراً- تا حالا ما شاهد اين حكومت و طرز اين حكومت و وضع اينها بوديم


در این روزها که روابط ایران و انگلستان آبستن حوادث مهم بوده و به پایین‌ترین سطح خود در طول‌ سال‌های اخیر رسیده است به بازخوانی سخنان امام روح الله درباره دولت جنایتکار انگلیس پرداخته‌ایم:

اعتراف وزير خارجه بريتانیا

مطلبى كه ما مكرر گفته بوديم وزير خارجه انگلستان فاش كرد. ما از اول گفته بوديم كه شاه سابق به دستور انگليسها كودتا كردند و آمدند و منافع آنها را مى‏خواستند حفظ بكنند؛ و وقتى كه يك خطايى كرد، يك تخلفى كرد، بيرونش كردند و بردندش به جزيره موريس و رفت سراغ كارش؛ و شاه فعلى هم‏روى‏ منافع متفقين، … در ايران هستند؛ و براى منفعت متفقين: شوروى و امريكا و بريتانيا، مشغول كارند، و وزير خارجه بريتانيا همين مطلب را در چند روز پيش از اين گفت كه ما نمى‏توانيم كه ساكت باشيم و كسى كه براى منفعت ما در ايران هست و حافظ منافع ماست اينطور باشد. ملت ايران هم كه الآن قيام كرده است، روى همين معناست كه وزير خارجه انگلستان گفته است.
صحيفه نور ج‏4 203

انگليس، ارباب رضاخان‏

از آن طرف در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستانِ بشر دوستِ دموكراتِ امضا كننده اعلاميه حقوق بشر، به حَسَب اقرار خودش، رضاشاه را به سلطنت رساندند. و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود. و محو آثار شريعت را مى‏خواست بكند. البته موفق نشد اما بنا بر اين بود؛ براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مى‏آمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مى‏آمد، درِ آن بسته شده بود.

و اين امريكايى كه امضا كرده است اين اعلاميه حقوق بشر را، بر ما مسلط كرده است، بر ايران مسلط كرده است يك آدمى را كه خَلَف صالحى است از براى آن پدر. اين شاه موجود ما در اين مدتى كه در رأس حكومت بوده است و ايران را به صورت يك‏ مستعمره رسمى براى امريكا در آورده است، چه جناياتى در اين خدمت كرده است. اين پدر و پسر به واسطه نصب آنهايى كه حقوق بشر را، اعلاميه حقوق بشر را امضا كرده‏اند، آنها اين جنايات را بر ماها وارد كرده‏اند. امضا كنندگان اعلاميه حقوق بشر هستند كه اين بشر را اينطور در زحمت [انداخته‏] و اينطور اختناق از براى بشر پيش آورده‏اند، كه ما بعضى‏اش را مشاهده كرديم و بعضى‏اش را شنيديم. و با شنيدن كه نمى‏شود انسان درست بفهمد. شما حالا مى‏شنويد كه در زمان رضاخان به ملت چه گذشت؛ اما آنى كه خود ملت احساس كرده است و لمس كرده است شما نمى‏توانيد اين معنا را درست بدانيد كه اينى كه احساس كرده، لمس كرده است؛ و ملت ايران از اين آدمها چه ديده. شما حالا لمس مى‏كنيد. البته لمسِ به اين معنا؛ اينجا هستيد.
صحيفه نور ج‏3 334

تأكيد وزير خارجه انگليس به داشتن منافع در ايران‏

ديروز وزير خارجه، همين ديروز- پريروز وزير خارجه انگلستان گفته است كه ما منافع داريم در آنجا، در ايران، و ما نمى‏توانيم يك كسى كه منافع ما را تأمين مى‏كند- قريب به اين معانى- يك كسى كه منافع ما را تأمين بكند، از آن پشتيبانى نكنيم. ما دنبال همين معنا هستيم؛ ما هم همين ادعا را داريم كه شاه براى تأمين منافع انگلستان، براى تأمين منافع امريكا، براى تأمين منافع شوروى، مانده است الآن. متفقين او را گذاشته‏اند سرِ كار براى اينكه منافع آنها را تأمين بكند. خود ايشان هم گفتند كه متفقين گفتند كه ما باشيم! ما سرِكار باشيم، خاندان پهلوى باشد! خدا لعنت كند اين متفقين را كه يك همچو حيوانى را به ما مسلط كردند. همه حرف ما اين است كه آقاى وزير خارجه انگلستان مى‏گويد! همه درد ما اين معناست كه ايشان براى منافع شما الآن در مملكت دارد زندگى مى‏كند؛ براى منافع اجانب دارد زندگى مى‏كند. ايشان مى‏خواهد همه چيزهاى ما را به باد بدهد به نفع شما. نفت ما را به شما بدهد- عرض كنم- معادن ما را به شما بدهد، فرهنگ ما را فداى شما بكند، نگذارد كه يك فرهنگ صحيح باشد تا جلوى شما را بگيرد؛ اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اسلام به آنطورى كه هست منعكس بشود كه نگذارد مقاصد خارجيها انجام بگيرد، علماى اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اينها نفسشان درآيد و به مردم برسد و بگويند كه اين آدم دارد با شما چه مى‏كند. جناحهاى سياسى، همه جناحها را، بازاريهاى صحيح و روشنفكر را، دانشگاهيهاى ما را، همه را مى‏كوبند نمى‏گذارند كه صداى آنها درآيد؛ و اگر هر جا يك صدايى درآيد، با كماندو و با اين اجيرها، آنها را مى‏كوبند. مگر همدان چه كرده است؟ همدان يك كلمه‏اى گفته است و دنبالش، ريختند و دخترها را گرفتند و اين هياهويى كه الآن پيدا شده است. يكى از دخترها را خلاف عفت با او كردند، آن هم خودكشى كرده. الآن هياهوى همدان كه پنجاه نفر مى‏گويند تا حالا كشتار داده است براى يك همچو مسائلى است.
صحيفه نور، ج‏4، ص: 136

رضاخان و مأموريتهاى او

در اين طول پنجاه سال كه تمامش را من شاهد بودم، شايد شما سِنتان اقتضا نكند، اما من تمام اين پنجاه سال را از زمانى كه رضاخان آمد اينجا و كودتاى آن زمان را كرد- 99(1) ظاهراً- تا حالا ما شاهد اين حكومت و طرز اين حكومت و وضع اينها بوديم.

رضاخان كه آمد، اين با دست انگليسها آمد كه بعد انگليسها هم خودشان اقرار كردند اين را كه ما اين را آورديم- در راديو دهلى، در جنگ عمومى- و چون از ما تخلف كرد حالا داريم مى‏بريمش. بردندش آنجا كه بايد ببرند. ابتدا هم كه آمد با حربه اسلام آمد. حربه‏ اسلام را بر ضد اسلام. شروع كرد به كارهايى كه مسلمانها از آنها خوششان مى‏آمد.

خوب، در ايران از باب اينكه قضيه سيدالشهدا- سلام اللَّه عليه- خيلى اهميت دارد، اين روى آن نقطه خيلى پافشارى مى‏كرد. خودش روضه مى‏گرفت و در تكايايى كه روضه‏ها بودند پاى برهنه مى‏گفتند مى‏رود آنجاها. تكايا مى‏رود و مردم را گول زد به همين حربه كه مردم به آن توجه داشتند كه اين را مى‏خواستند. لكن او بر ضد مردم مى‏خواست درست كند. تا مدتى اينطور بود، تا اينكه حكومتش مستقر شد. حكومتش كه مستقر شد، شروع كرد به آن چيزهايى كه به او، حالا يا تعليم شده بود يا خودش مثلًا مى‏خواست.

تعليم شده بود. يك مقدارى‏اش هم از آتاتورك گرفت. با حربه الحاد خودش پيش آمد و اول چيزى را كه در نظر گرفت اين بود كه آثار اسلام را در ايران از بين ببرد. آثار اسلام را چطور بايد از بين ببرد! يكى اينكه اينى كه همه ملت به آن توجه دارند اين را ببرد از دست، از دستشان بگيرد. اين مجالسى كه مجالس روضه سيدالشهدا بود كه پيش ملت آنقدر اهميت دارد و آنقدر مربى هست و آنقدر تربيت كرده است مردم را، اين را [از] دستشان بگيرد.

تمام روضه‏هاى ايران را قدغن كرد. در هيچ جاى ايران يك كسى نمى‏توانست يك روضه‏اى كه چند نفر محدود حتى باشند نمى‏توانستند كه يك چنين مجلسى درست كنند. در همين قم كه- خوب- مركز روحانيت بود آن وقت و حالا، در همين قم مجلس روضه نبود. اگر بود بين الطلوعين تمام بايد بشود، قبل از اذان صبح يك عده كمى- چهارتا، پنج تا، ده تا- مى‏رفتند و يك صحبتى مى‏كردند و يك ذكر مصيبتى مى‏كردند و اول اذان يا يك قدرى بعد از اذان بايد متفرق بشوند. آنها هم حتى مفتّشينى كه آنها داشتند و اشخاصى كه دنبال اينها بودند جاسوسهاشان اطلاع مى‏دادند، اين را هم تمام مى‏كرد. و از آن بالاتر كه اساس را تقريباً به هم مى‏زد، اين بود كه روحانيت را از بين ببرد.

شروع كرد راجع به مخالفت با روحانيت، و اين كه عمامه‏هاى روحانيون را بردارند و كسى حق ندارد عمامه داشته باشد. حتى بعضى‏شان مى‏گفتند كه در تمام ايران بيش از شش نفر نبايد عمامه داشته باشند! و اين را هم دروغ مى‏گفتند- اصلًا نمى‏خواستند باشد.

و عمده نظر اين بود كه روحانيت را ديده بودند. آنهايى كه احتمالًا اين را وادار به اين امور مى‏كردند، ديده بودند لااقل اين صد سال را درست ديده بودند كه هر وقت كه بنا بود يك شكستى به ملت بيايد، روحانيت جلويش را مى‏گرفت. يك شكستى به كشور بياى روحانيت جلويش رامى گرفت ديده بودند كه در مثلا عراق كه انگليسها عراق را آن وقت تقريباً گرفته بودند، آن روحانى بزرگ مرحوم آقا ميرزا محمدتقى‏(2) جلويش را گرفت و از [دست‏] ايشان گرفت عراق را. استقلال عراق را او مى‏گرفت از آنها. و باز ديده بودند كه قبل از او ميرزاى شيرازى‏(3) با يك كلمه، ايران را نجات داد از دست انگليسها و مزاحم را مى‏ديدند كه همين روحانيين هستند. و اگر چنانچه بخواهند آن چيزهايى كه آنها مى‏خواهند كه عبارت از مخازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اينها را آنها مى‏خواستند و علاوه بر اين، شرق را بازار كنند براى خودشان. از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت ديگر بازار درست كنند و هرچه دارند به اين بازار صرف كنند. ما را به صورت يك مصرف درآورند. مى‏ديدند كه روحانيت اگر زنده باشد، و چشمش را باز كند و بگذارند به حيات خودش ادامه بدهد اين مزاحم است. از اين جهت روحانيت را با تمام قوا كوبيدند. به طورى كه اين حوزه علميه‏اى كه آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت، رسيد به يك چهار صد نفر، آن هم چهارصد نفرى كه توسرى خورده، چهارصد نفرى كه هيچ نتواند يك كلمه صحبت كند. يك كلمه تمام منابر را در سرتاسر ايران، تمام خطبا را در سرتاسر ايران زبانشان را بستند. و تمام علما را در سرتاسر ايران زبانشان را بستند. مع ذلك خوب، در زمان رضاشاه هم يكى- دو- سه دفعه قيام كردند علما. مع ذلك چون قيامى بود كه ملت از بس ترسيده بود از اوهمراهى نمى‏توانست بكند شكسته مى‏شد. از آذربايجان قيام كردند. از خراسان قيام كردند. از همه ايران، يكوقت در قم جمع شدند و نهضت كردند لكن شكسته مى‏شد. اين براى اين بود كه آنها مى‏ديدند اگر بخواهند همه چيز ما را ببرند و صدا درنيايد بايد اينها را از بين ببرند، تا اينكه ملت نتواند ديگر يك جايى باشد كه به [وسيله‏] آن، [آنان‏] را رهبرى كنند و متمركز بشود قوا در آنجا. اين مقصد اينها بود. روحانيت در همه اين موارد و قبل از آن مدافع اسلام و مدافع قوانين اسلام بوده است. لكن به حسب موارد البته، گاهى پيش مى‏بردند، مثل قضيه ميرزاى شيرازى كه همه ايران هم تبعيت كردند و گاهى هم شكست مى‏خوردند. غالباً شكست مى‏خوردند.
صحيفه نور ج‏11 452

__________________________________________________

(1)- كودتاى اسفند 1299 به دست رضاخان. بر اثر اين كودتا كه با هدايت انگليسى‏ها صورت گرفت، سلسله قاجار منقرض شد و رضاخان به سلطنت رسيد.

(2) آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى (از مراجع بزرگ تقليد) كه با فتواى معروفش، مردم مسلمان عراق را عليه قواى انگليس به قيام واداشت و موجب شكست انگليس شد

(3)- ميرزاى شيرازى (از مراجع بزرگ تقليد) كه با فتواى تحريم تنباكو، باعث لغو قرارداد ناصرالدين شاه با شركت انگليسى «رژى» شد.

  1. رعنا
    6 فوریه 2014

    عالي بود

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.