در این روزها که روابط ایران و انگلستان آبستن حوادث مهم بوده و به پایینترین سطح خود در طول سالهای اخیر رسیده است به بازخوانی سخنان امام روح الله درباره دولت جنایتکار انگلیس پرداختهایم:
اعتراف وزير خارجه بريتانیا
مطلبى كه ما مكرر گفته بوديم وزير خارجه انگلستان فاش كرد. ما از اول گفته بوديم كه شاه سابق به دستور انگليسها كودتا كردند و آمدند و منافع آنها را مىخواستند حفظ بكنند؛ و وقتى كه يك خطايى كرد، يك تخلفى كرد، بيرونش كردند و بردندش به جزيره موريس و رفت سراغ كارش؛ و شاه فعلى همروى منافع متفقين، … در ايران هستند؛ و براى منفعت متفقين: شوروى و امريكا و بريتانيا، مشغول كارند، و وزير خارجه بريتانيا همين مطلب را در چند روز پيش از اين گفت كه ما نمىتوانيم كه ساكت باشيم و كسى كه براى منفعت ما در ايران هست و حافظ منافع ماست اينطور باشد. ملت ايران هم كه الآن قيام كرده است، روى همين معناست كه وزير خارجه انگلستان گفته است.
صحيفه نور ج4 203
انگليس، ارباب رضاخان
از آن طرف در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستانِ بشر دوستِ دموكراتِ امضا كننده اعلاميه حقوق بشر، به حَسَب اقرار خودش، رضاشاه را به سلطنت رساندند. و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود. و محو آثار شريعت را مىخواست بكند. البته موفق نشد اما بنا بر اين بود؛ براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مىآمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مىآمد، درِ آن بسته شده بود.
و اين امريكايى كه امضا كرده است اين اعلاميه حقوق بشر را، بر ما مسلط كرده است، بر ايران مسلط كرده است يك آدمى را كه خَلَف صالحى است از براى آن پدر. اين شاه موجود ما در اين مدتى كه در رأس حكومت بوده است و ايران را به صورت يك مستعمره رسمى براى امريكا در آورده است، چه جناياتى در اين خدمت كرده است. اين پدر و پسر به واسطه نصب آنهايى كه حقوق بشر را، اعلاميه حقوق بشر را امضا كردهاند، آنها اين جنايات را بر ماها وارد كردهاند. امضا كنندگان اعلاميه حقوق بشر هستند كه اين بشر را اينطور در زحمت [انداخته] و اينطور اختناق از براى بشر پيش آوردهاند، كه ما بعضىاش را مشاهده كرديم و بعضىاش را شنيديم. و با شنيدن كه نمىشود انسان درست بفهمد. شما حالا مىشنويد كه در زمان رضاخان به ملت چه گذشت؛ اما آنى كه خود ملت احساس كرده است و لمس كرده است شما نمىتوانيد اين معنا را درست بدانيد كه اينى كه احساس كرده، لمس كرده است؛ و ملت ايران از اين آدمها چه ديده. شما حالا لمس مىكنيد. البته لمسِ به اين معنا؛ اينجا هستيد.
صحيفه نور ج3 334
تأكيد وزير خارجه انگليس به داشتن منافع در ايران
ديروز وزير خارجه، همين ديروز- پريروز وزير خارجه انگلستان گفته است كه ما منافع داريم در آنجا، در ايران، و ما نمىتوانيم يك كسى كه منافع ما را تأمين مىكند- قريب به اين معانى- يك كسى كه منافع ما را تأمين بكند، از آن پشتيبانى نكنيم. ما دنبال همين معنا هستيم؛ ما هم همين ادعا را داريم كه شاه براى تأمين منافع انگلستان، براى تأمين منافع امريكا، براى تأمين منافع شوروى، مانده است الآن. متفقين او را گذاشتهاند سرِ كار براى اينكه منافع آنها را تأمين بكند. خود ايشان هم گفتند كه متفقين گفتند كه ما باشيم! ما سرِكار باشيم، خاندان پهلوى باشد! خدا لعنت كند اين متفقين را كه يك همچو حيوانى را به ما مسلط كردند. همه حرف ما اين است كه آقاى وزير خارجه انگلستان مىگويد! همه درد ما اين معناست كه ايشان براى منافع شما الآن در مملكت دارد زندگى مىكند؛ براى منافع اجانب دارد زندگى مىكند. ايشان مىخواهد همه چيزهاى ما را به باد بدهد به نفع شما. نفت ما را به شما بدهد- عرض كنم- معادن ما را به شما بدهد، فرهنگ ما را فداى شما بكند، نگذارد كه يك فرهنگ صحيح باشد تا جلوى شما را بگيرد؛ اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اسلام به آنطورى كه هست منعكس بشود كه نگذارد مقاصد خارجيها انجام بگيرد، علماى اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اينها نفسشان درآيد و به مردم برسد و بگويند كه اين آدم دارد با شما چه مىكند. جناحهاى سياسى، همه جناحها را، بازاريهاى صحيح و روشنفكر را، دانشگاهيهاى ما را، همه را مىكوبند نمىگذارند كه صداى آنها درآيد؛ و اگر هر جا يك صدايى درآيد، با كماندو و با اين اجيرها، آنها را مىكوبند. مگر همدان چه كرده است؟ همدان يك كلمهاى گفته است و دنبالش، ريختند و دخترها را گرفتند و اين هياهويى كه الآن پيدا شده است. يكى از دخترها را خلاف عفت با او كردند، آن هم خودكشى كرده. الآن هياهوى همدان كه پنجاه نفر مىگويند تا حالا كشتار داده است براى يك همچو مسائلى است.
صحيفه نور، ج4، ص: 136
رضاخان و مأموريتهاى او
در اين طول پنجاه سال كه تمامش را من شاهد بودم، شايد شما سِنتان اقتضا نكند، اما من تمام اين پنجاه سال را از زمانى كه رضاخان آمد اينجا و كودتاى آن زمان را كرد- 99(1) ظاهراً- تا حالا ما شاهد اين حكومت و طرز اين حكومت و وضع اينها بوديم.
رضاخان كه آمد، اين با دست انگليسها آمد كه بعد انگليسها هم خودشان اقرار كردند اين را كه ما اين را آورديم- در راديو دهلى، در جنگ عمومى- و چون از ما تخلف كرد حالا داريم مىبريمش. بردندش آنجا كه بايد ببرند. ابتدا هم كه آمد با حربه اسلام آمد. حربه اسلام را بر ضد اسلام. شروع كرد به كارهايى كه مسلمانها از آنها خوششان مىآمد.
خوب، در ايران از باب اينكه قضيه سيدالشهدا- سلام اللَّه عليه- خيلى اهميت دارد، اين روى آن نقطه خيلى پافشارى مىكرد. خودش روضه مىگرفت و در تكايايى كه روضهها بودند پاى برهنه مىگفتند مىرود آنجاها. تكايا مىرود و مردم را گول زد به همين حربه كه مردم به آن توجه داشتند كه اين را مىخواستند. لكن او بر ضد مردم مىخواست درست كند. تا مدتى اينطور بود، تا اينكه حكومتش مستقر شد. حكومتش كه مستقر شد، شروع كرد به آن چيزهايى كه به او، حالا يا تعليم شده بود يا خودش مثلًا مىخواست.
تعليم شده بود. يك مقدارىاش هم از آتاتورك گرفت. با حربه الحاد خودش پيش آمد و اول چيزى را كه در نظر گرفت اين بود كه آثار اسلام را در ايران از بين ببرد. آثار اسلام را چطور بايد از بين ببرد! يكى اينكه اينى كه همه ملت به آن توجه دارند اين را ببرد از دست، از دستشان بگيرد. اين مجالسى كه مجالس روضه سيدالشهدا بود كه پيش ملت آنقدر اهميت دارد و آنقدر مربى هست و آنقدر تربيت كرده است مردم را، اين را [از] دستشان بگيرد.
تمام روضههاى ايران را قدغن كرد. در هيچ جاى ايران يك كسى نمىتوانست يك روضهاى كه چند نفر محدود حتى باشند نمىتوانستند كه يك چنين مجلسى درست كنند. در همين قم كه- خوب- مركز روحانيت بود آن وقت و حالا، در همين قم مجلس روضه نبود. اگر بود بين الطلوعين تمام بايد بشود، قبل از اذان صبح يك عده كمى- چهارتا، پنج تا، ده تا- مىرفتند و يك صحبتى مىكردند و يك ذكر مصيبتى مىكردند و اول اذان يا يك قدرى بعد از اذان بايد متفرق بشوند. آنها هم حتى مفتّشينى كه آنها داشتند و اشخاصى كه دنبال اينها بودند جاسوسهاشان اطلاع مىدادند، اين را هم تمام مىكرد. و از آن بالاتر كه اساس را تقريباً به هم مىزد، اين بود كه روحانيت را از بين ببرد.
شروع كرد راجع به مخالفت با روحانيت، و اين كه عمامههاى روحانيون را بردارند و كسى حق ندارد عمامه داشته باشد. حتى بعضىشان مىگفتند كه در تمام ايران بيش از شش نفر نبايد عمامه داشته باشند! و اين را هم دروغ مىگفتند- اصلًا نمىخواستند باشد.
و عمده نظر اين بود كه روحانيت را ديده بودند. آنهايى كه احتمالًا اين را وادار به اين امور مىكردند، ديده بودند لااقل اين صد سال را درست ديده بودند كه هر وقت كه بنا بود يك شكستى به ملت بيايد، روحانيت جلويش را مىگرفت. يك شكستى به كشور بياى روحانيت جلويش رامى گرفت ديده بودند كه در مثلا عراق كه انگليسها عراق را آن وقت تقريباً گرفته بودند، آن روحانى بزرگ مرحوم آقا ميرزا محمدتقى(2) جلويش را گرفت و از [دست] ايشان گرفت عراق را. استقلال عراق را او مىگرفت از آنها. و باز ديده بودند كه قبل از او ميرزاى شيرازى(3) با يك كلمه، ايران را نجات داد از دست انگليسها و مزاحم را مىديدند كه همين روحانيين هستند. و اگر چنانچه بخواهند آن چيزهايى كه آنها مىخواهند كه عبارت از مخازن شرق بود، عبارت از معادن شرق بود، اينها را آنها مىخواستند و علاوه بر اين، شرق را بازار كنند براى خودشان. از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت ديگر بازار درست كنند و هرچه دارند به اين بازار صرف كنند. ما را به صورت يك مصرف درآورند. مىديدند كه روحانيت اگر زنده باشد، و چشمش را باز كند و بگذارند به حيات خودش ادامه بدهد اين مزاحم است. از اين جهت روحانيت را با تمام قوا كوبيدند. به طورى كه اين حوزه علميهاى كه آن وقت البته هزار و چند صد تا محصل داشت، رسيد به يك چهار صد نفر، آن هم چهارصد نفرى كه توسرى خورده، چهارصد نفرى كه هيچ نتواند يك كلمه صحبت كند. يك كلمه تمام منابر را در سرتاسر ايران، تمام خطبا را در سرتاسر ايران زبانشان را بستند. و تمام علما را در سرتاسر ايران زبانشان را بستند. مع ذلك خوب، در زمان رضاشاه هم يكى- دو- سه دفعه قيام كردند علما. مع ذلك چون قيامى بود كه ملت از بس ترسيده بود از اوهمراهى نمىتوانست بكند شكسته مىشد. از آذربايجان قيام كردند. از خراسان قيام كردند. از همه ايران، يكوقت در قم جمع شدند و نهضت كردند لكن شكسته مىشد. اين براى اين بود كه آنها مىديدند اگر بخواهند همه چيز ما را ببرند و صدا درنيايد بايد اينها را از بين ببرند، تا اينكه ملت نتواند ديگر يك جايى باشد كه به [وسيله] آن، [آنان] را رهبرى كنند و متمركز بشود قوا در آنجا. اين مقصد اينها بود. روحانيت در همه اين موارد و قبل از آن مدافع اسلام و مدافع قوانين اسلام بوده است. لكن به حسب موارد البته، گاهى پيش مىبردند، مثل قضيه ميرزاى شيرازى كه همه ايران هم تبعيت كردند و گاهى هم شكست مىخوردند. غالباً شكست مىخوردند.
صحيفه نور ج11 452
__________________________________________________
(1)- كودتاى اسفند 1299 به دست رضاخان. بر اثر اين كودتا كه با هدايت انگليسىها صورت گرفت، سلسله قاجار منقرض شد و رضاخان به سلطنت رسيد.
(2) آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى (از مراجع بزرگ تقليد) كه با فتواى معروفش، مردم مسلمان عراق را عليه قواى انگليس به قيام واداشت و موجب شكست انگليس شد
(3)- ميرزاى شيرازى (از مراجع بزرگ تقليد) كه با فتواى تحريم تنباكو، باعث لغو قرارداد ناصرالدين شاه با شركت انگليسى «رژى» شد.
عالي بود