سه‌شنبه 20 دسامبر 11 | 09:48

تهدید ایران به نفع کیست؟

لزوما قرار نیست تهدید، عملی شود. تهدیدکننده با فعل تهدید می‌خواهد به سلطه بر شخص تهدید شونده برسد. “سلطه” هدف تهدیدکننده است.


تهدید، کنش و فعلی اجتماعی است که گاهی در یک رفتار بروز پیدا می‌کند. در ادبیات سیاسی اصطلاح “رفتار تهدیدآمیز” از این جنس است. گاهی هم خودش را در قالب کلمات ظاهر می‌کند. رجزخوانی یکی از انواع “تهدید”های کلامی است. “اسفندیار” شاهنامه که گمان می‌کرد رویین‌تن است؛ شروع می‌کند به رجزخوانی در مقابل “رستم” که:

بر “رخش” با هردو رانت به تیر برآمیزم اکنون چو با آب شیر
بدان تا کس از بندگان زین سپس نجویند کین خداوند کس
وگر زنده‌مانی ببندمت چنگ به نزدیک شاهت برم بیدرنگ

لزوما قرار نیست تهدید، عملی شود. تهدیدکننده با فعل تهدید می‌خواهد به سلطه بر شخص تهدید شونده برسد. “سلطه” هدف تهدیدکننده است.

تهدیدکننده با ابزار تهدید سعی می‌کند از دو طریق به هدفش برسد:

۱- ناامن‌سازی ذهنی: تهدید اگر بتواند امنیت ذهنی فرد را مخدوش کند، فرد ناتوان در تصمیم‌گیری می‌شود. ناتوانی ذهنی سبب اختلال رفتاری می‌شود و رفتار اشتباه هم “تهدیدکننده” را به خواست خودش می‌رساند.

۲- ناامن‌سازی حقیقی: تهدیدکننده در این مسیر سعی می‌کند با در خطر انداختن منافع قابل درک و لمس طرف مقابل، وی را وادار به انجام کار یا گفتاری کند.

تهدید، مقوله‌ای زمینه‌وند(contextual) است. به عبارت دیگر؛ این عمل اجتماعی مانند یک خزنده در دل جامعه حرکت می‌کند و چون فضا را مناسب می‌بیند سر از دل خاک بیرون می‌آورد و رقیبش را مرعوب و تسلیم می‌کند.

اما این‌طور نیست که این کنش اجتماعی همیشه دستاورد مثبتی برای تهدید کننده داشته باشد که فرمود “نه هر که چهره برافروخت دلبری داند…”

عناصر تهدیدساز و مقاومت‌ساز

تهدید موفق، از به هم پیوستن اضلاع یک مثلث به‌وجود می‌آید:
۱- شرایط (زمان و مکان)
۲- عامل(توان کنشگر و فاعل تهدید که در اینجا تهدیدکننده می‌شناسیمش)
۳- توانمندی( همان عمق و دامنه تهدید است)

اما موفق‌ترین تهدیدها، که منجر به ارعاب و تسلیم بی‌چون و چرای تهدید شونده هم بوده در ذات خود یک مقاومت و سر تسلیم‌نشدن را داشته است.

ماجرای استعمار هند را در تاریخ به یاد بیاورید که چگونه بعد از سال‌ها شجاعانی چون گاندی و اقبال لاهوری و محمد علی جناح توانستند بغض فروخورده ملتشان را فریاد کشند.

دانش افرنگیان، تیغی به دوش در هلاکْ نوع انسان سخت کوش
آه از افرنگ و از آیین او آه از اندیشه لادین او
علم حق را ساحری آموختند ساحری نی کافری آموختند ‌

بازتاب فعل تهدید، واکنش “مقاومت” است. یعنی عدم تسلیم در مقابل خواست تهدیدکننده. مقاومت موفق نیز خود از سه ضلع تشکیل می‌شود:

۱- شرایط(مانند عناصر تهدیدساز که در زمان و مکان اشتراک وجود دارد)
۲- منافع(که متشکل از اهداف و ارزش‌هاست)
۳- توانمندی(که متشکل از منابع سخت و تجهیزات و چیزهایی از این جنس است و هم منابع نرم که شامل ایده‌ها و توانایی‌های ذهنی کنشگران و فاعلان است)

تهدید ایران به نفع کیست
جمهوری اسلامی ایران یک سیستم اجتماعی است متشکل از سه رکن ساختار، افراد که در این ساختار در صنوف مختلف فعال هستند و مجموعه‌ای از رفتارهای فردی و اجتماعی درون سیستمی.

ایران که بعد از دوره پهلوی، با شعار “نه شرقی نه غربی” به‌صورت رسمی اعلام کرد که در برابر نظام سلطه “مقاومت” خواهد کرد؛ درگیر منازعه جدی برای تسلیم‌شدن مقابل خواست غرب شد. غربی که منافع خود را در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه درخطر می‌دید، ابتدا سعی کرد با از بین بردن ساختارها، سیستم جمهوری اسلامی را مختل کند و ایران تسلیم دوباره نصیبش شود. هشت سال جنگ با همه توان و تجربه ناموفق جنگ سخت برای جبهه غرب، این جبهه را از فکر برهم زدن ساختار منصرف کرد. حرکت‌های بعدی غرب، ناظر به دو پارامتر دیگر “افراد” و “رفتار”های افراد درون سیستم جمهوری اسلامی شد.

اگر هر سیستم اجتماعی را متشکل و ممزوج از چهار بخش فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع بدانیم، غرب سعی کرد گاهی به تنهایی و گاهی توامان یکی از این ارکان سیستم را مختل کند. تهاجم فرهنگی، تحریم، تولید خرده فرهنگ‌های هنجاری- اجتماعی از مهمترین رفتارهای این جبهه از دوره جنگ تحمیلی تا اکنون بوده است. پیروزی گفتمان‌های انقلاب اسلامی در طول انتخابات‌های سراسری جمهوری اسلامی، عدم رضایت غربی‌ها از عدم واکنش اجتماعی گسترده در طول این سال‌ها، عدم اختلال در سیستم اقتصادی، پیروزی‌های بزرگ علمی(از جمله موفقیت علمی دانشمندان ایرانی در همین سال جاری در تولید مقاله علمی) و… غرب را به رفتاری دیگر متوسل کرد: تهدید به ترور و بعد از آن تهدید به جنگ.

با توجه به مقدمه اول و تقابل دو مثلث “تهدید” و “مقاومت” بررسی موردی جمهوری اسلامی ایران و امریکا و می‌تواند جالب توجه باشد:

۱- شرایط:
امریکا امروز برای اولین‌بار از بعد از دکترین مونرو از سال ۱۸۲۳ میلادی با تجربیات جدیدی روبه‌رو است. دکترین مونرو دکترینی بر اساس انزوای امریکا در داخل سرزمینش شکل گرفته بود و بعد از آن با ورود امریکا به جنگ اول جهانی این دکترین دستخوش تحول شد و امریکا در پروژه استعمار انگلستان را هم پشت سر گذاشت.

امروز اما ایالات متحده، در سه منطقه درگیر نبرد دفاعی است. ابتدا به‌دنبال اینست که جنبش اجتماعی وال‌استریت در داخل کشورش را سرکوب کند، در اروپا هم‌پیمانانش را از بحران اقتصادی و سقوط شاخص‌های بورس رها کند و در منطقه خاورمیانه –در سرزمین‌هایی را که پیش از آن با مسخ مردمش به‌وسیله تهدید توانسته بود ساکتشان کند- به دنبال حداقل منافع از دست رفته خود باشد که شاید آب رفته را به جوی بازگرداند که شاید….

از سوی دیگر جمهوری اسلامی که در آرامش داخلی به‌سر می‌برد به عنوان الگویی برای سرزمین‌های منطقه شناخته می‌شود. ارتباط نخبگانی بین سرزمین‌های بیدارشده اسلامی با ایران روز‌به‌روز بیشتر می‌شود و عمق استراتژیک انقلاب اسلامی را بیشتر می‌کند. پیروزی اسلامگرایان و راشد الغنوشی در تونس، برتری مسلمانان مصری در فضای گفتمانی التحریر و … همه نمونه‌هایی از این قبیل است. مصری که زمانی عامل کمپ دیوید و نمونه کامل سازش اعراب با اسرائیل حساب می‌شد؛ امروز با کشوری همراه است که رادیکال‌ترین موضع را با رژیم صهیونیستی دارد.

۲- توان عامل
تجربیات منازعه آمیز چندسال اخیر توان عاملین را در منطقه نشان می‌دهد. موفق نشدن امریکا در به ثمرننشستن فتنه سبز در ایران. پیروزی شیعیان در انتخابات عراق در مقابل ایاد علاوی نامزد برگزیده امریکا و آل‌سعود، عدم رسیدن امریکا به اهدافش در انتخابات افغانستان(علی‌رغم اینکه کاندیدای برگزیده آن‌ها پیروز انتخابات شد)، کش و قوس سناریوی دادگاه رفیق حریری؛ که سرانجام منجر به خلع شدن “سعد” از سمت نخست وزیری لبنان شد. این اتفاق در حالی افتاد که سعد حریری در امریکا مشغول رایزنی با مقامات امریکایی درباره موضوع دادگاه بود. گرایش سعد حریری برای حل کردن امریکایی ماجرا منجر شد به اینکه در خود واشنگتن خبر عزلش را بشنود. قدم بعد از آن نخست وزیر شدن برگزیده حزب‌الله در لبنان بود، نبرد کم‌ اثر امریکا در سوریه در راستای پروژه شبیه‌سازی حوادث منطقه و تبدیل گفتمان آن از بیداری اسلامی به بهار عربی، پروژه ناکام اغتشاش ۲۵ بهمن در تهران و…آخرین این منازعه‌های منطقه‌ای؛ موفق نشدن امریکا برای اقناع جامعه جهانی جهت بردن پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت همه از نمونه تجربیاتی است که توان طرفین تهدیدکننده و جریان مقاومت‌کننده(تهدید شونده) را نشان می‌دهد.

۳و ۴- توانمندی و منافع
الف. توانمندی تهدیدکننده: امریکا امروز از چه عمق و دامنه‌ای برای واقع‌نمایی تهدیداتش بهره‌مند است؟ اجماع جهانی را دارد؟ اجماع دول مهم اروپا را دارد؟ اجماع کشورهای منطقه را دارد؟ بازیگران امریکا کدام‌ها هستند؟ امریکایی که خودش و بازیگرانش همگی درگیر بحران هستند چگونه می‌توانند مقابل ایران آرام و متحدانش صف بکشند؟ امریکا گرفتار خودش است. لذا می‌داند که در مقام نظر هر حرکتی مبنی بر اجرایی‌کردن تهدیداتش به باخت خودش منجر میشود. لذا چون توانمندی تهدیدکننده در اجرایی کردن تهدیداتش پایین آمده دامنه و ضریب نفوذ تهدید هم پایین می‌آید.

از سوی دیگر حضور فیزیکی ما در منطقه خاورمیانه که یک حضور بومی است، در دست داشتن یکی از مهمترین گلوگاه‌های اقتصادی که گذرگاه‌ انرژی غرب به‌حساب می‌آید، وسعت سرزمینی، داشتن متحدانی استراتژیک که به هنگام خطر منافع امریکا و اسرائیل را به خطر می‌اندازند، در تیررس بودن تل‌آویو هم به‌صورت موشکی و هم به‌صورت مرزی، همسو شدن ملت‌های منطقه و دولت‌های برآمده از دل انقلاب‌های منطقه در راستای سیاست ضد صهیونیسم از جمله منابع توانمندسازی جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آید.
نتیجه

فعل تهدید، از آنجا که منبعث از یک “غیر” است، سبب می‌شود که دو اتفاق در افراد تهدیدشونده به‌وجود آید. اول اینکه سبب می‌شود در مقابل “غیر” یک “خود” واحد به‌وجود آید. مثلا در مقابل ماجرای تهدید به ترور سردار قاسم سلیمانی، هزاران نفر در فضای مجازی اعلام کردند که “من قاسم سلیمانی هستم” یا عکس‌های معرفی خود را به عکس این مجاهد تغییر دادند. تعریف “هویت جمعی” و ایجاد وحدت اولین دستاورد مثبت تهدید است. دوم عنصر “مقاومت” در دل جامعه به‌وجود می‌آید. اگر جامعه تهدید‌شونده -در همان مسیری که تهدید شده- بتواند به دستاوردهای خودش ادامه دهد و زمان را بخرد، در رابطه معکوس تهدید و مقاومت، این عنصر مقاومت است که برنده است و می‌تواند خودش را تکثیر کند. در واقع زمان در رابطه بین مقاومت و تهدید عامل کاستن شدت تهدید و افزایش قوت مقاومت است. پیروزی مقاومت در یک نقطه، سبب می‌‌شود که عامل تهدیدکننده در سایر نقاطی که عمل تهدید را بر دیگر افراد اعمال کرده است؛ توانمندی‌اش کاهش یابد. از سوی دیگر مردمی که به‌خاطر تهدید؛ تسلیم شده‌اند؛ با دیدن نشانه‌های پیروزی جریان “مقاومت” قدرت و توانشان بالا می‌رود. ضمن اینکه عامل “شرایط” به‌نفع جریان مقاومت برخواهد گشت و به این نحو، جریان “مقاومت” بر جریان “سلطه” می‌تواند غلبه یابد.

امروز مقاومتی که افراد جمهوری اسلامی در مقابل جبهه غرب کردند و دستاوردهایی که در این مبارزه به‌دست آوردند سبب ‌شد که این عنصر به جامعه لبنان و بعد فلسطین و بعد به سراسر منطقه عربی سرایت کند. روزی که لانه جاسوسی ابرقدرت دنیا در یک کشور جهان سومی و توسط تعدادی دانشجو فتح شد، روزی که هشت سال جنگ تحمیلی بدون از دست رفتن ذره‌ای از خاک میهن و برهم خوردن ساختار سیستم جمهوری اسلامی به‌ پایان رسید، آن استقامت و مقاومت با رقه‌های امید را در دل مظلومین سلطه پذیر شکل داد. آرام آرام محور مقاومت ابتدا در قالب سه کشور ایران، سوریه، لبنان و بخشی از جامعه فلسطینی شکل گرفت. جنگ ۳۳ روزه لبنان، جنگ ۲۲ روزه حماس مقاومت را تکثیر کرد تا به میدان “التحریر” رسید و حالا در ینگه دنیا، پلاکاردهای التحریر به دوش مردم ۹۹درصدی مقابل سلطه یک درصدی افراشته شده است.

سالهای سال است که از اولین کنش “تهدید” در جهان پس از خلقت می‌گذرد. امروز خداوند، قربانی هابیل زمان را که همانا شهدای انقلاب خمینی کبیر است پذیرفته و قابیل که قربانیش پذیرفته نشده هم‌نوعش را تهدید می‌کند… غافل از اینکه وَمَن أَوفى بِما عاهَدَ عَلَيهُ اللَّهَ فَسَيُؤتيهِ أَجرًا عَظيمًا سوره مبارکه الفتح﴿۱۰﴾

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.