شنبه 24 دسامبر 11 | 09:40

اشرافیت و مدیریت پشت پرده

روح‌الله رشیدی

همواره برای پنهان نگهداشتن پدیده‌ی ظالمانه‌ی اشرافیت از دیدگان، ابزار و اسباب رنگارنگ را به خدمت می‌گیرند و با هیاهو و فضاسازیِ روانی، خود را از موضوعیت انداخته و عناصری در ردیف باقی جماعت نشان می‌دهند. خود را همیشه در حاشیه‌ها جای می‌دهند تا متن را مدیریت کنند. ترجیح می‌دهند در گوشه و کنار مملکت بپلکند و مردم را با دعواهای مبتذل روزمره تنها بگذارند.


روح‌الله رشیدی

یکی از تکنوکرات‌‌های سابقاً دولتی، که امروز نیز در یکی از ارکان حاکمیتی مشغول نظریه‌‌سازی است، در مواجهه با پرسش‌های چند جوانِ بی‌ملاحظه در باب «آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی اشرافیتِ سیاسی یا دولتی»، ضمن انکار وجود چنین ‌پدیده‌ای، خونسردانه و با لحنی تمسخرآمیز گفت: «… بله؛ ما در زمان جنگ اورکت خاکی می‌پوشیدیم و لباس‌هایمان ساده و بی‌پیرایه بود و در سال‌های بعد از جنگ، کت و شلوار پوشیدیم و کمی مرتب شدیم و به سر و صورت‌مان رسیدیم؛ اگر منظورتان از اشرافیت این است، بله وجود دارد»!

اگر چه برخی، نسبت به واژگانی نظیر «اشرافیت» حسایت داشته و کاربرد آن را، ابزاری سیاسی برای منکوب کردن رقیب می‌پندارند، اما انصافاً به هر وادی که قدم می‌گذاریم، قهراً ردپایی از این پدیده ی مرموز می‌بینیم. قوّت و عمقش به قدری است که به راحتی نمی‌توان زبان به نقدش گشود. رسمیت و اصالتش را مگر می‌شود انکار کرد؟ سینه‌چاک و مدافع هم کم ندارد البته. حتی طیفی از فرودستان نیز، به اصالت «اشرافیت» ایمان آورده و به دفاع از حقوق اشراف برمی‌خیزند!

اشرافیت، گونه‌های مختلفی دارد که گونه‌ی اقتصادی‌اش، بیش از گونه‌های دیگر شناخته شده است. در کنار «اشراف اقتصادی»، می‌توان از «اشراف سیاسی» و «اشراف مذهبی» هم نام برد. اگر چه گونه‌های دیگر نیز در حال تولدند که از دل همین گونه‌ها نُضج می‌گیرند.

اشراف اقتصادی، بر مدار «ثروت» می‌چرخند. پایه‌ی «شرافت»شان، ثروت است. پول را به خدمت می‌گیرند برای چنبره انداختن بر شئون زندگی مردم.

اشراف سیاسی، «قدرت»محورند. «شرافت»شان را از قدرتی می‌گیرند که به واسطه‌ی انتصابشان در یکی از مواضع حاکمیتی نصیب‌شان شده است. این دسته، فرصتِ در قدرت بودن را غنیمت شمرده و به تولید نسل و ازدیاد وابستگان در دایره‌ی قدرت می‌پردازند. به طوری‌که بعد از مدتی کوتاه، لشکری حریص را سامان می‌دهند که در افتادن با آنها، برابر با ورافتادن است. همه‌ی موانع را _حتی به قیمت آتش زدن مُلک _ در می‌نوردند تا همواره بر اریکه باشند.

اشراف مذهبی، اما تکیه بر تدیُن دارند. موجّه‌ترین گونه‌ی اشرافیت، همین است. نقطه‌ی عزیمت اشراف مذهبی، باورهای زلال مردم نسبت به مبانی دینی است. در پشت مجموعه‌ای از «آداب» و «اَعمالِ» دینی سنگر گرفته و به بسط تسلط مشغول می‌شوند. اصرار دارند که خود را عامل به فرائض دینی نمایش دهند. اهل روضه و سلام و صلوات‌اند؛ حج‌شان ترک نمی‌شود؛ خوانِ کرم می‌گسترند و ولیمه می‌دهند و…

پیوند وثیقی با اقتصاد دارند این متدینین؛ به معنای کامل کلمه «سرمایه‌دار»ند. اما سرمایه‌داری اینها، مرزی باریک با سرمایه‌داری متفرعنانه‌ی اشراف اقتصادی دارد و آن عبارت از «17 رکعت نماز» است: «سرمایه‌داری+17 رکعت». و همین 17رکعت است که زبان خیلی‌ها را می‌بندد تا هیچ تعرضی به ساحت‌شان نشود.

همه‌ی این گونه‌ها، در یک نقطه مشترک‌اند و آن اینکه؛ همواره برای پنهان نگهداشتن پدیده‌ی ظالمانه‌ی اشرافیت از دیدگان، ابزار و اسباب رنگارنگ را به خدمت می‌گیرند و با هیاهو و فضاسازیِ روانی، خود را از موضوعیت انداخته و عناصری در ردیف باقی جماعت نشان می‌دهند. خود را همیشه در حاشیه‌ها جای می‌دهند تا متن را مدیریت کنند. ترجیح می‌دهند در گوشه و کنار مملکت بپلکند و مردم را با دعواهای مبتذل روزمره تنها بگذارند. به وقتش، اما با صحنه‌آرایی و فراخوانِ اصحاب، راهبری اجتماعی و سیاسی هم می‌کنند.

هنگام صحبت، چنان خود را به کوچه‌ی علی چپ می‌نند که هر آدمِ ساده‌دلی را متقاعد می‌کنند که اصولآً پدیده‌ای به نام «اشرافیت» و کسانی به نام «اَشراف» وجود ندارند و این‌ها ساخته‌ی ذهنِ بیمارِ عده‌ای معلوم‌الحالِ ضد رفاهِ فقرپرورِ مخالفِ توسعه و باجگیر است! اشرافیت، دروغ بزرگی است که حسودهای بی‌بهره از علم اقتصاد رایج کرده‌اند.

برای دریافت بهتر آفت‌های ریشه‌دار اشرافیت، بار دیگر مثالی را که در ابتدا آوردم مرور کنید تا تفاوت‌ها را دریابید. این فرد و امثالش، سال‌ها به وکالت از مردم قانونگذاری کرده و سالیان درازی نیز در مناصب مختلف حاکمیتی حضور داشته است. اینها، احیاگر جریان پلیدی به نام اشرافیت شدند که با قیام 57 به پدیده‌ای ظالمانه و شیطانی تبدیل شده بود. امروز، این عده با فروکاستن اشرافیت به مرتب بودن سر و صورت و تمیز بودن لباس، ضمن ارائه‌ی چهره‌ی موجّه از خود، توده را نیز به هم‌آوایی با خود متمایل می‌کنند. قطعاً هر که چنین تعریفی از اشرافیت را بشنود، حق را به اشراف می‌دهد؛ تو گویی امام حسین(ع) یزید را کشته!

اشراف، مانع از دیده شدن واقعیات جامعه می‌شوند. اینکه همیشه در همه‌ی عرصه‌ها لَنگ می‌زنیم، معلولِ حضورِ هدفمند اشراف در ساحتِ تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌هاست. آنها، به هیچ روی پای سندی را امضاء نمی‌کنند که خود و منافع‌شان را به رسمیت نشناسد. و با وجود این دسته، انتظار برپایی عدالتِ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سرابی بیش نیست؛ ریشه‌ی اشراف، به قدری قدرتمند است که هر روینده‌ای را جوانمرگ می‌کند. پس آنها که دل‌شان به حال عدالت می‌سوزد، «اشراف» را دریابند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.