این روزها جشنواره مردمی فیلم عمار در حال برگزاری است.جشنواره ای که ساخته های کوتاه، بلند و مستند همه آنهایی که دغدغه های انسانی، اسلامی و انقلابی دارند را پوشش می دهد.نکته ای که باید به ان توجه داشت منحصر نبودن سوژه های آثار به داخل ایران است.به خاطر ماهیت فرامرزی دغدغه های انقلابی و اسلامی طبیعی است که عمارها فقط به داخل ایران نظر نداشته باشند و به هوای کشف واقعیت و بسط حقسقت و روایت دردها و رنج ها و شادی های دیگرانی که در ورای مرزهای ما در کشورهای مسلمان زیست می کنند، به جستجو بپردازند.
مستند کوتاه کبوتر سفیدم کجاست ساخته آقایان ابوطالبی و قاسمی، یکی از همین تلاشهاست برای پرده برداشتن از یکی از واقعیتهای هراس انگیز و پنهان اشغال عراق.دردهایی که به خاطر جهانگشایی آمریکا بر پیکر مردم مظلوم عراق فرود آمده است و تا سالها آنها را خواهد آزرد.مستند به کودکان عراقی می پردازد و آسیب هایی که در این جنگ به آنها وارد شده است. یتیمی، مریضی، بی خانمانی و تحقیرناشی از آنها، چیزی است که مطرح می شود و به آن پرداخته می شود و به خوبی در این اثر به نمایش گذاشته می شود.
تصاویر کوتاه شروع مستند که رسیدگی و توجه به کودکان را نشان می دهد و به سرعت به کودکانی عراقی که برای خرید التماس می کنند ، می رسند.بیننده را به این حقیقت متوجه می کند که بسیاری از کارهای به نظر معمولی که برای کودکانمان انجام می دهیم و طبیعی می پنداریمشان، ممکن است در شرایطی مانند شرایط عراق متاعی کمیاب باشد.جستجویی در شهرها و روستاهای عراق و گفتگوهایی با پزشکان، نمایندگان دولت و صاحب نظران ابعاد مسئله را به خوبی تشریح می کند.مستند کوتاه است و سوژه های آن آنقدر در جامعه عراق حضوری گسترده دارند که با گردشی کوتاه در شهرهای عراق هم می شود آن را دید.چیزی حدود چهار و نیم میلیون کودک یتیم عراقی که فقط تعداد کمی نزدیک به 470 هزار نفر آنها تحت پوشش دولت هستند را هر کجا نظر کنی خواهی یافت.کودکانی که دست فروشی می کنند و حتی صرافی.کودکانی که بسیاری از آنها والدین خود را در جریان حمله آمریکائی ها به عراق و همچنین انفجارهای تروریستی متعاقب آن از دست داده اند.مستند به بررسی کوتاه و گذرایی از اوضاع کودکان در عراق می پردازد ولی در همین زمان کوتاه و پرداخت جزئی، عمق معضل را به نمایش گذاشته است.معضلی که در عراق از آن با عنوان نسل ایتام یاد می کنند و به قول شاعری عراقی- که در متن مستند دو سه باری شعر می خواند –”نامه ای از یک کودک که با خون می نویسد….”.مستند به بیکاری گسترده در عراق و تاثیر آن بر کودکان نیز پرداخته است.پدرانی که کاری پیدا نمی کنند و کودکان خود را به خیابان می فرستند.بیکاری و فقر حتی کودکان دارای بستگان نزدیک را به کار وا می دارد و این باعث می شود که تحصیل نکنند و در آینده عراق همیشه به عنوان نسلی سوخته به حساب آیند.مصاحبه با پدری که 5 فرزند کوچک دارد فرزندانی که مادر خود را در جنگ از دست داده اند و نداشتن هزینه درمان یکی از این فرزندان به خوبی عمق آلام مردم عراق را نشان میدهد.
قسمت پایانی مستند به بیماریهای کودکان عراقی ناشی از جنگ می پردازد.فیلم از نشریه ایندی پندنت نقل می کند که تعداد سرطانی ها و مرگ و میر ناشی از عوارض بمباران فلوجه در سال 2004 توسط آمریکائیها بسیار زیاد است.همچنین با یک پزشک عراقی به مصاحبه می نشیند که از دیده های خود از کودکانی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند می گوید و تخمین هایی که از دیگر مناطق عراق می زند اوضاع وخیم کودکان عراق را به تلخی تصویر می کند.مستند در یکی از مناطق روستایی عراق دو کودک را می یابد که هر یکماه باید خونشان عوض شود و مدام دستگاههایی که با خود حمل می کنند به بدنشان وصل است.نکته جالبی که مستند ساز به آن پی برده و در ترکیب سکانسها با یکدیگر به نوعی بدون کلام به آن پرداخته، آرزوی کودکان عراقی است برای دکتر شدن و ترکیب آن با رنج و درد بیماری، کودکانی که بیشتر دکتر دیده اند تا هر چیز دیگری که بتوانند برای خود الگویش کنند، کودکانی که مریض هستند.
انتخاب سوژه و تلاش برای بررسی ان از زوایای مختلف و استفاده از مصاحبه و برداشتهای محلی متنوع از نکات مثبت این مستند است.نکاتی که ارزش این توصیه را دارند که مستند را حتما ببینید.
Sorry. No data so far.