چهارشنبه 04 ژانویه 12 | 16:06

چند خط برای یک «دختر لر»!

در همین فکرها بودم که به یکباره سوال بعدی مستند که مسیر آن را نشان می داد، تمام افکارم را گسست. سوال این بود: «در انتخابات به چه کسی رای دادید؟» سوالی که مجبورم کرد که کمی بر روی صندلی جا به جا شوم و دقیق تر بر روند مستند متمرکز شوم. انگار اتفاق بهتری در جریان بود.


تریبون مستضعفین – سید محمد علی صدری نیا

دقایقی از شروع مستند «دختر لر» می گذرد که وارد سالن می شوم. با خودم درگیرم که چرا ابتدای فیلم را از دست دادم و سعی می کنم خودم را سریعا به موضوع داستان برسانم. مردم شهرها و روستاهای مختلف استان لرستان مخاطب مصاحبه این دقایق مستند بودند. مردم هر منطقه از مشکلاتشان می گفتند.یکی از نداشتن دبیرستان و دانشگاه می نالید؛آن یکی از هزینه های دانشگاه آزاد به تنگ آمده بود؛ دیگری از نبود آزادی بیان در دانشگاه گله داشت؛یکی معترض به قیمت نان،آن یکی به وعده های محقق نشده ی احمدی نژاد و دیگری و دیگری هر کدام مشکلشان را به زبان می آوردند. با خودم گفتم باز هم یک مستند کلیشه ای دیگر؛از نوع مستندهایی که در اردوهای جهادی می سازند؛ از همان نوع مستندهایی که زوم می کنند بر چهره ی یک کودک فقیر و ناتوان،یا پیرزنی رنجور و خسته را به تصویر می کشند که به سختی از چشمه آب را به دوشش می کشد و تا خانه می برد؛ از آن دست مستندهایی که عادت کرده اند فقر مردم روستا را با رفاه مردم شهر بسنجند و لا به لای اینها خاطرات اهالی اردوی جهادی را بچپانند.(بخوانید: بگنجانند!!) از آن دست مستندهایی که صدا و سیما سالانه یکی دو گونی از آنها را تولید و پخش می کند…

در همین فکرها بودم که به یکباره سوال بعدی مستند که مسیر آن را نشان می داد، تمام افکارم را گسست. سوال این بود: “در انتخابات به چه کسی رای دادید؟” سوالی که مجبورم کرد که کمی بر روی صندلی جا به جا شوم و دقیق تر بر روند مستند متمرکز شوم. انگار اتفاق بهتری در جریان بود.

همه آنهایی که از مشکلاتشان می گفتند حالا از منتخبشان برای ریاست جمهوری دهم می گفتند. یکی می گفت احمدی نژاد،دیگری موسوی، و دیگری و دیگری. حالا نوبت دلیل آوردن برای انتخابشان بود. یکی از گفتمان کاندیدایش دفاع می کرد،دیگری عملکرد خوب احمدی نژاد را دلیل رای دادن به او می دانست و دیگری پایبند نبودن احمدی نژاد به تعهداتش را دلیل رای ندادن به او؛همه به نوعی از یک تفکر معقول نسبت به انتخاب رییس جمهورشان سخن به میان می آوردند و سخن از نگاه طایفه ای و قومی و قبیله ای در انتخاب رییس جمهور مورد نظرشان نبود و همین جا نقطه ی عطف مستند است؛ سوال بزرگ مستند مطرح می شود:”مگه موسوی داماد لرستان نیست؟چرا به موسوی رای ندادی؟” و جوابها به خوبی نشانگر فهم بالای مردم منطقه از موضوع مهمی به نام انتخابات است.برخی انگار اصلا نمی دانند که موسوی داماد لرستان است؛برخی دیگر حرف زهرا رهنورد را که گفته:”مردم لرستان داماد خودشون رو که ول نمی کنند به احمدی نژاد رای بدهند!” مسخره می دانند،یا می گویند خانم رهنورد شاید قصد شوخی کردن را داشته؛گروهی معتقدند که تا وقتی که معیار هایی همچون صداقت،پایبندی به آرمانهای امام و پایبندی به تعهدات مطرح است جایی برای این بحثها نمی ماند. گروهی دیگر بیان می کنند همه کاندیداها فرزندان ایران اند،نباید به بهانه ی اینکه یک نفر داماد لرستان است چشممان را بر دیگر حقایق ببندیم. همه جوابها از یک نگاه عمیق و ظریف و فهم بالا خبر می دهد،نه یک نگاه قومی و قبیله ای.

مستند دختر لر که به طرز ویژه ای منطقی و منصفانه به موضوع پرداخته است،سعی می کند اظهار نظرهای مختلف از هر گروهی را در دل خود جای دهد و همین رویکرد به روند منطقی شکل گیری داستان به شدت کمک کرده است و همین عامل از نقاط قوت مستند به شمار می آید.

بخش بعدی مستند به اظهار نظر دیگر زهرا رهنورد می پردازد که می گوید:”همه مردم فهمیدند که انتخابات و نتایج اون واقعی نبوده …” و باز اظهار نظرهای منطقی مردم که مخالف این نظر رهنوردند…

این مستند به دنبال منطقی پاسخ دادن یک اظهار نظر احمقانه است. اظهار نظری که از همان اول هم کاملا احمقانه می نمود و شاید اصلا نیازی به پرداختن به این موضوع در این سطح نبود؛چرا که نگاه سیاسی مردم ما فراتر از این نگاه است که معیارشان را برای رای دادن نگاه منطقه ای و فامیلی بدانیم. شاید رهنورد که آن روزها همچون موسوی در توهم تقلب غرق شده بود و فریاد تقلب تقلب سر می داد دیگران را هم همچون خود می پنداشت. می پنداشت نگاه عوامانه ای که او به موضوع انتخابات دارد همان نگاه مردم است غافل از اینکه مردم بسیار معقول تر و منطقی تر در این موضوعات وارد می شوند و تصمیم گیری های آنها بر مبنای عقل است و نه صرفا بر اساس توهمات و پندارهای ذهنی شان. با حضور چنین مشاورانی در کنار موسوی، بیهوده نیست که او ماهها پس از انتخابات هنوز هم در توهم تقلب در انتخابات باقی مانده بود.

مستند به لحظات پایانی اش نزدیک می شود هرچند که حرف اصلی اش را بهترین شیوه بیان کرده و هر مخاطب منصفی را به نتیجه دلخواه می رساند اما به ناگاه پخش فیلم متوقف می شود. یک اتفاق که گهگاه در جشنواره ها می افتد؛ و هرچه تقلا می کنند،موفق به پخش فیلم نمی شوند. لذا پس از دقایقی فیلم دیگری اکران می شود.

وقتی از سالن بیرون می آیم و مشاهده می کنم که سی دی «دختر لر» بیرون از سالن در حال فروش است، خوشحال می شوم؛ این فیلم ارزش خریدن دارد؛ و این ذات جشنواره ی عمارها است. پر است از فیلمهایی که ارزش خریدن دارند و انسان پس از مشاهده دوست دارد این حس لذتبخش را با دیگران به اشتراک بگذارد. این ذات جشنواره عمارهاست.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.