امیر علی صفا- تابستان سال ۱۳۶۹ است. هنوز اولین سالگرد ارتحالِ امام خمینی فرا نرسیده. عطاالله مهاجرانی که معاون پارلمانی رئیس جمهور وقت است در صفحهی ۲ روزنامهی اطلاعات مورخ ۶ اردیبهشت مقالهایی مینویسد با عنوانِ “مذاکرهی مستقیم” و در آن ایستادگی در برابر کاخ سفید را شعارگرایی خوانده و خواستار پایان آن میشود. ایشان در بخشهایی از این مقالهی جنجالی مینویسند :
«جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا در روز یکشنبه گذشته (۳۰ فروردین ۱۳۶۹) اعلام کرد که آمریکا آماده است با مقامات ایرانی مستقیماً مذاکره نماید. ممکن است بگوئیم به همین دلیل، فتنه ای در کار وتوطئه ای برپاست والا چگونه است که «بیکر» پیشنهاد مذاکره مستقیم را داده است. درهرحال این خود شیوه ای است که صرف نظر از سنجش سخن و موضوع، صرفاً به همین اعتبار که گوینده چه کسی است، می توان به سخن خط بطلان کشید و در پس هر حرفی، توطئه ای را کشف کرد. به گمانم می توان از زاویه ای دیگر نیز، مذاکره مستقیم را سنجید و بین مذاکره مستقیم و غیرمستقیم طرف بهتر و یا لااقل آن که شرش کمتر است را برگزینیم…
به گمانم اگر درشرایط ویژه ای که هستیم، مصلحت های کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم، بهره اش از دست رفتن فرصت ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش می خواهند فرصت های او را بگیرند وسال ها پس ازسال ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار، مثل بازی با یخ متوقف بمانیم.»
کسانی که بهار ۶۹ را درک کرده باشند با همین یک پاراگراف به راحتی خواهند فهمید که این مقاله چه جنجالی را به دنبال خواهد داشت و همین طور هم شد. واکنش بسیار شدید گروهها و جریانات سیاسی باعث شد عطاءالله مهاجرانی مقالهایی دیگر بنویسید اما چه نوشت؟!! :
“این جانب، مقاله مذاکره مستقیم را، یکی از نقاط برجسته نویسندگی و کار مطبوعاتی و سیاسی خود می دانم و به یمن عنایت خدای سبحان، وقتی غبار ره نشست، پیرو پیمان، از خجالت منتقدین محترم بیرون می آیم، کم وکیف مذاکره مستقیم را تبیین می کنم و علاوه بر آن، به لحاظ روان شناسی اجتماعی، به کالبدشکافی بیماری جوزدگی و عوام زدگی می پردازم.”
و آتش معرکه بالا گرفت و نوشته در جواب نوشته و عملاً این موضوع به یکی از داغترین موضوعات آن روزها تبدیل شد. تا اینکه نهایتاً رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهایشان به این بحث روز در جامعه اشاره میکنند و میفرمایند:
“و اما مسئله ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است. بعضی حرفی می زنند، بعضی حرف دیگری می زنند. اینها چیزی می نویسند، آنها چیز دیگری می نویسند. راجع به این موضوع، من باید جمله کوتاهی را خیرخواهانه ودلسوزانه عرض بکنم. قبلاً به این نکته هم اشاره بکنم که من از اظهارنظر کسی که نظر سیاسی خودش را بیان بکند، نگرانی ندارم…
و اما مذاکره. من معتقدم، آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است.
مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ « و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟”
مثل همیشه عده ایی جاهل این وسط از نظر رهبر انقلاب سوء استفاده کرده و موجی از فشار شدید را بر روی شخص مهاجرانی وارد میآوردند. اما؛ به شب نمیکشد که رهبر جامعهی اسلامی وارد عمل میشوند و رسماً به عطاء الله مهاجرانی نامه ایی مینویسند. بدون هیچگونه توضیح اضافه از ایـــنجا نامهی بزرگوارانهی رهبر حکیم انقلاب را بخوانید.
در این روزهایی که برخی ورشکستگان سیاسی دستها را بالا برده اند تا به آفتابِ ولایت خاکستر بپاشند خواستم بگویم این فقط یک نمونه از برخورد کریمانهی رهبر انقلاب با مخالفانِ مظلوم و نه ظالمش است، و ملت حافظهاش بهتر از شماست، با خاکستر پاشی به آفتاب، فقط خود را سیاه میکنید!
Sorry. No data so far.