يادآوري: با گذشت يكسال از اجراي كودتاي مخملي، به تدريج طراحان و حاميان بدنام اين كودتا از پس پرده بيرون ميآيند و صراحتا از آشوبگران حمايت ميكنند. سخنان هفته گذشته سناتور جمهوري خواه، جان مک کين (نامزد نومحافظهكاران در انتخابات 2008 آمريكا) در «بنياد ملی برای دمکراسی» از جمله جديدترين حمايت هاي علني مقامات رسمي حكومت آمريكا از كودتاي مخملي است. جاي تعجب هم نيست كه مهره اصلي كودتاي سال گذشته در همه 17 بيانيه خود حتي يكبارهم از آمريكا نامي نبرد و انتقادي نكرد حتي در مناسبتهايي مانند 13آبان (روز ملي مبارزه با استكبار جهاني) يا 16 آذر (سالگرد شهادت سه دانشجوي دانشگاه تهران كه به سفر نيكسون به تهران پس از كودتاي آمريكايي 1332 عليه دولت مصدق اعتراض كرده بودند).
يادآوري ميشود بنياد ملي براي دموكراسي (NED) يكي از طراحان و حاميان رسمي انقلابهاي مخملي در آسياي ميانه و اروپاي شرقي است كه صراحتا هدف خود را براندازي رژيم هايي اعلام كرده كه با آمريكا مشكل دارند.
سناتور مك كين در اين سخنراني سعي دارد عمليات اوباش و آشوبگران را «خواسته مردم ايران» بداند و انگيزه آمريكا از حاميت از جنبش سبز را احياي آزادي و دموكراسي در ايران معرفي كند، اما با اين حال در خلال سخنراني خود، جمله اي را ميگويد كه دموكراسي مورد نظر آمريكا را نشان ميدهد: « یک سال پیش تغییرات دموکراتیک در ایران غیر محتمل بنظر میرسید و درست یک هفته پس از آن، بالقوه اجتناب ناپذیر!»
شايد اين ويژگي جمهوري خواهان افراطي است كه انگيزههايشان را صريح و شفاف مطرح ميكنند و نميتوانند مانند انگليسيها، خود را بيطرف نشان دهند.
سخنراني سناتور مك كين، هرچند حاوي انواع مغلطه ها و دروغهايي است كه طي يكسال گذشته مهرههاي كودتا بيان كردهاند، اما بازخواني آن ميتواند عمق وابستگي جنبش سبز به دشمنان ديرينه كشورمان را نشان دهد. ضمن اينكه مرور اين گونه سخنرانيها به ما يادآوري ميكند جنگ نرم عليه نظام اسلامي تمام نشده و با شدت هرچه تمام تر ادامه دارد. به همين دليل همت مضاعف براي اقناع معترضان و پاسخگويي به شبههها و سوالات و ابهامات افكار عمومي ضرورتي مضاعف يافته است.
سخنان سناتور جان مک کين در بنياد ملی برای دمکراسی
10ژوئن 2010- 20خرداد1389، واشنگتن
جان مک کین، سناتور جمهوری خواه از ایالت آریزونا و کاندیدای پیشین ریاست جمهوری آمریکا:
از “کارل گرشمن” رئیس این بنیاد برای برقراری چنین جلسه مهمی سپاسگذارم. این بنیاد بر اساس دیدگاه های کسی که قهرمان من است (رونالد ریگان) در سه دهه پیش بنیان گزارده شد.
رونالد ریگان گفته «هدفی را که من پیشنهاد می کنم این است که بگوئیم باید بنیادهای دموکراسی، نظام مطبوعات آزاد، احزاب سیاسی، اتحادیه ها و دانشگاه ها را پرورش داد زیرا چنین امری به مردم اجازه میدهد که راه خود را انتخاب کنند، فرهنگ خود را پرورش دهند و تفاوت های خود را از طریق راه های صلح آمیز به آشتی برسانند».
یک سال پیش در چنین هفته ای، در ایران آرمان هائی که در پی ایده های دموکراتیک بود، یک جنبش و یک رفرم سیاسی را متولد کرد که بیش از هر چیز در پی یک تفکر سیاسی بود. تفکری که نتیجه اش تولد جنبشی این چنین بود؛ جنبشی که بیش از هر چیز دیگر طی یک نسل خاورمیانه بخود دیده بود.
یک سال پیش، بینشی که چنان چشم اندازی را برای ایجاد یک تحول سیاسی در ایران دور و مبهم میدید، مطلقاً اشتباه کرده بود. پس از آن که حق مردم ایران برای برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه رد شد؛ جهان با ترس و و حشت به دریائی از مخالفان که بنا بر آوردها به ۳ میلیون نفر میرسید، می نگریست. به مردمی که در سراسر کشور با غرور به خیابان ها ریخته بودند.
مردم عادی در ایران می دانستند که نمی توانند در پیکار با نقض حقوق بشر در میهنشان بی تفاوت باقی بمانند. در نتیجه، این تاریخ بود که در برابر چشمان ما شکل می گرفت. یک سال پیش تغییرات دموکراتیک در ایران غیر محتمل بنظر میرسید و درست یک هفته پس از آن، بالقوه اجتناب ناپذیر.
متاًسفانه، آن چه که پس از آن دیده شد، این بود که ما شاهد اعمال سخت گیری های بیرحمانه و سریعی شدیم.
مخالفانی که تظاهراتشان صلح آمیز بود، توسط ماًموران نقابدار رژیم در خیابان ها مورد حمله قرار گرفتند و با زور به تنگ ترین گوشه های تاریک بیداد گری کشانده شدند. بسیاری از بهترین ها و درخشان ترین ها مجبور شدند از ترس، سرزمینی را که به آن عشق میورزیدند، ترک کرده و در پی بدست آوردن پناهندگی سیاسی به سرزمین های دیگری مانند ترکیه و عراق بروند؛ سرزمین هائی که هنوز هم در آن به عنوان پناهنده اقامت دارند.
اتفاقات سال گذشته صفات ممتازه و شخصیت واقعی مردم ایران را بما نشان داد، مغرور، با استعداد، ناظر و نگاهبان یک فرهنگ غنی، مشتاق نزدیک شدن به مردم جهان و همچنین در تلاش برای قضاوت یک ملت، ملتی که میتواند متحد مسلم آمریکا باشد.
اتفاقات سال گذشته همچنین چهره واقعی رژم را ایران را روشن تر و مشخص تر کرد، یک رژیم خشن و یک حکومت جابر و استبدادی نظامی. حکومتی که تنها در فکر منافع خودش بود و نه در فکر منافع مردم ایران، بدون آن که بتواند ذره ای از موجه بودن حکومت خود را توجیه کند.
ما دیگر بیش از این نمی توانیم رفتارهای دولت ایران را از ماهیت آن جدا کنیم.
بهر حال، آیا کسی فکر می کند که رژیمی که بهیچوجه برای شهروندان خود حقوق و اعتبار انسانی را قائل نیست نمی تواند همین بی احترامی را برای تعهدات بین المللی اش نشان دهد، یا میتواند حق حاکمیت و امنیت همسایه هایش و همچنین مسؤولیت هایش را در برابر جوامع متمدن مراعات کند.
نباید تعجب کرد که این همان رژیمی است که منابع گران بهای مردم خود را بجای ساختن جاده ها، یا مدارس و بیمارستان ها یا ایجاد مشاغل جدیدی که درجهت منافع همه مردم باشد، صرف کمک های مالی به گروه های خشن افراط گرای خارجی که بیگناهان را بقتل می رسانند؛ کرده است.
… و جای تعجب نیست که همین رژیم ایران در مورد دنبال کردن برنامه توانائی های تسلیحات اتمی اش غیر قابل مصالحه بوده و همیشه خواهد بود، نه برای این که بتواند صاحب یک منبع انرژی در جهان باشد، بلکه مهم تر از آن برای آن که بتواند یک منبع محفوظ و پایدار برای نظام فاسد و غیر عادلانه اش در سرزمین خود قرار بگیرد.
دوستان، من بر این باورم هنگامی که ما جنایات متعدد و تهدیدهای دولت ایران رامورد نظر قرار بدهیم، به یک نتیجه غیر قابل اجتناب خواهیم رسید. این نتیجه، وجوه مشخصه رژیم ایران است و نه تنها رفتارهائی که برای صلح و آزادی در جهان ما و همچنین در ایران تهدیدی ژرف تر بحساب می آید.
از این گذشته، من بر این باورم که این خود مردم ایران خواهند بود که سرانجام تغییراتی را که ما در سیاست های ایران در انتظارش هستیم؛ انجام خواهند داد.
حتی اکنون نیز ما می شنویم و باز هم گفته میشود که اوپوزیسیون دموکراتیک ایران وادار به تسلیم شده است، من نمی توانم این مسئله را رد کنم که رژیمی این چنین که مرزی برای مظالم خود نمی شناسد؛ برخی از هدف هایش را تا بحال بدست آورده باشد. اما وقتی حاکمان ایران آنقدر از مردم خود وحشت دارند که حتی تحمل دمونستراسیون های معمولی مردم را- همانطور که اخیراً دیده شد – در تعطیلات رژیم هم ندارند، این دیگر دولتی نیست که بتوان آنرا موفق بحساب آورد. این گروه جنایتکار باید بدانند که ورشکستگانی هستند که بر خلاف جریان آب شنا میکنند.
طی شانزده ماه گذشته، پرزیدنت اُوباما دست خود را مکرراً و مصراً بسوی رهبران ایران دراز کرد، ولی این دست باز با مشت رهبران ایران روبرو شد. مشتی که بیش از هر زمانی به خون فرزندان ایران زمین آلوده بود.
روز چهارشنبه بالاًخره قطعنامه تحریم های بیشتر علیه ایران به تصویب رسید. اما این آخرین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در ماهیت خود، نا کافی است. اکنون لازم است که کنگره آمریکا کار خود را در مورد تصویب لایحه تحریم ها علیه ایران به پایان برساند، ما می توانیم آن را بدون تاًخیر به تصویب برسانیم.
دولت آمریکا باید بدون تاًخیر تحریم های خود را علیه مقامات ایران، بازرگانان و بانک هائی که سیاست های خطرناک ترین رژیم ها را ترویج می کنند؛ اعمال کند و باید از متحدان خود د راروپا، آسیا و خاور میانه بخواهد که همان تحریم ها را اعمال کنند.
اما هدف از تمام این کارها چیست؟ آیا هدف آنست که در پی حاکمان ایران بود تا سرانجام بر سر میز مذاکره بنشینند و با حسن نیت از پی گیری برنامه تسلیحاتی اتمی شان، از حمایت از تروریسم و همچنین از سوء استفاده از مردم خود دست بردارند؟ من واقعاً امیدوارم که چنین مهمی امکان پذیر باشد اما چنین احتمالی از رژیمی با مشخصه های رژیم ایران کاملاً عجیب بنظر میرسد.
به همان دلیل، من هدف و مقصد دیگری را پیشنهاد می کنم. ما می توانیم تمام دوستان و متحدان خود را در بخش خصوصی و بخش عمومی و در کشورهائی که با ما همفکری معنوی دارند، تجهیز کنیم تا حقانیت رژیم ایران را به چالش طلبند و از مردم ایران برای آن که نهاد دولت خود را بگونه ای صلح آمیز و با شرائط خود تغییر دهند؛ حمایت کنیم.
البته دولت آمریکا هرگز نباید تا هنگامی که چنین مسئله ای خواسته نشده، حمایت خود را در اختیار قرار دهد. اما وقتی جوانان ایرانی در شعارهای خود هنگام برگزاری تظاهرات خیابانی شان به زبان انگلیسی می نویسند و میخوانند اُوباما – اُوباما با اون هائی یا با ما ، این نشانه خوبی در این مورد است، در این که ما هم بیشتر میتوانیم از آرمان آنان حمایت کنیم و هم بیشتر باید حمایت کنیم.
ما باید درکنار مردم ایران بایستیم، لازم است که اهداف آنان را اهداف خود بدانیم. منافع آنان منافع ماست و تلاش هایشان ، تلاش های ما
ما باید اطلاعات را بگونه ای آزاد به ایران برسانیم و به مردم ایران کمک کنیم تا بتوانند سانسور دولت را بر اینترنت از سر خود باز کنند.
ایالات متحده آمریکا کمتر رئیس جمهوری که تا این حد بتواند مانند پرزیدنت اُوباما با سخنانش توانائی الهام دادن را در خارج از خاک آمریکا داشته باشد، بخود دیده است و این خود دلیل قدرتمندی است که می تواند مردم را در جهت تغییرات دموکراتیک بجنبش در آورد و آنان را در جهت منابع دست نخورده ای که اکنون دراختیار همان فعالان حقوق بشر در ایران است؛ بحرکت در آورد.
دوستان، اگر هرگز تردیدی هم وجود داشت، تولد جنبش سبز در سال گذشته ما را متقاعد کرد که ایران آینده ای دموکراتیک خواهد داشت. آن آینده ممکن است برای مدتی به تاًخیر بیفتد، اما آن را نمی توان انکار کرد و اکنون زمان آنست که ایالات متحده آمریکا خود را در این مقطع از تاریخ ایران در کنار اصلاحطلبان با شهامتی مانند ” شیوا نظرآهاری” قرار دهد. شیوا برای نخستین بار در یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ در سن هفده سالگی و هنگامی که در روشن کردن شمع برای قربانیان حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر شرکت کرده بود؛ بازداشت شد. پس از آزادی، وی به فعالیت های خود در زمینه دفاع از حقوق بشر ادامه داد تا زمانی که مجدداً در سال گذشته و در شب برگزاری انتخابات ایران دستگیر شد. شیوا اکنون با اتهامات بی اساس حمایت از تروریسم روبروست که مجازات اعدام در پی دارد.
امروز روز تولد شیواست. او امروز ۲۶ سال دارد اما او این روز را مانند بسیاری دیگر که قبل از او چنین بوده اند، بطور نا عادلانه ای در زندان بدنام (اوین) در محلی بسیار تنگ زندانی است. آخرین خبری که ما از او شنیده ایم اینست که وی دیگر نمی تواند کاملاً دست ها و پاهایش را تکان دهد.
” شیوا نظر آهاری” آینده ایران را و تمام آن چیزهائی را که میتواند بهترین ها در شایستگی و آرامشش باشد، معرفی میکند. تعهد او به اعتبار انسانی و عدالت برای همه است. شیوا و تمام دیگر ایرانیانی که زندانی های عقیدتی خود هستند، باید بدانند که آنان در پیکارشان برای بدست آوردن دموکراسی و خواستشان برای تغییر حکومت تنها نیستند، آمریکا در کنار آنان و در کنار تمام کسانی که در پی آینده ای بهتر در ایران هستند؛ ایستاده است. جنبش سبز زنده خواهد ماند و در پیکارش بردبار خواهد بود و من اطمینان دارم که سر انجام، شاید که نه فردا یا سال آینده یا حتی سال بعد، اما سرانجام ایرانیان به تغییرات دموکراتیکی که برای کشورشان می خواهند، دست خواهند یافت.
شاید چنین بنظر برسد که رژیم ایران اکنون می تواند همه را مرعوب کند، اما از درون در حال فاسد شدن و پوسیدن است. این شاید که ترس و قدرت سبعانه ای باشد که می خواهد آنرا بر پا نگاه بدارد، اما مردم ایران برای همیشه از آن هراس نخواهند داشت.
Sorry. No data so far.