دوشنبه 23 ژانویه 12 | 16:00

از نرمش قهرمانانه تا پیروزی غریبانه

امین کیانی

چنین می‌توان گفت که یکی از مهمترین عوامل انحراف امت و لغزش خواص، نداشتن بصیرت نافذ در تثبیت اولویت هاست یعنی اینکه تثبیت ولایت و جایگاه آن در جامعه اسلامی از هر اصلی اولی و مقدم است جرا که ضامن بقا وحفظ واساس ارزش هاست و این دقیقا همان خط قرمزی است که گاهی خواص متوجه آن نمی‌شوند یا به دلایل نفسانی از آن عبور می‌کنند


تریبون مستضعفین- امین کیانی

این روز ها در نزدیکی‌های غروب روزهای پایانی ماه صفر مشغول مطالعه وسعی در تعمق ضمن تفکر در سیره معصومین(س) بودم که نگاهم از صلحی قهرمانانه به فتحی غریبانه معطوف شد. برآستان بلندی برفراز تاریخ اما از جنس تاریخ، از جنس تاریخ برای عبرت ما! حرکتی حسنی(ع) تا خیزشی رضوی(ع)، باروحی نبوی وعلوی وفاطمی (علیهم السلام) به سان «نحن نور واحد» که بار دیگر با دم روح اللهی بت شکن زمان فردی از ثلاله زهرا(س) در کسوت شاگردی مکتب صادقین(علیهما السلام) در قالب انقلابی اسلامی در قرن 21ام احیا شد و بیداریی اسلامی را رقم زده است.

سال قمری چه زیباست و براستی که تقدیر خداوند بر گردش ایام سال قمری در بین روزها وماه وفصل های ما حکم فرماست. اما به خود بیاییم وقدری خود را عادت دهیم واین‌قدر زودگذر از احوالات روزگار و گذر عمرمان رد نشویم. حکمتی از درون فریاد میزند که این گردش و دگرگونی می‌خواهد که عمر ما نیز در طول قطار تاریخ، معطر به تاریخ هجری قمری شود و از او الگو بگیرد، از اسوه هایش.

عطری محرک خدمت و تلاش و جهاد بی وقفه در پرتو نهضت عظیم اسلامی، برای تطبیق و سنجش شرایط زمانی ومکانی، یعنی پس بسان «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» اسوه بودن ایشان ومعصومین(س) همیشگی وابدی است؛ ما هم بتوانیم بعد از 1400 سال شرایط زمانی و مکانی ومقتضیات کنونی را دریافته وطبق آن سنجه ها، راه سنجیده و شاخص ها را بر طبق همان میزان کنیم…اما نیازمند چراغ مه شکن وقطب نمای بصیرت هستیم.

اگر رسیدن به قرب الهی بی شاخص مقدر بود که این همه انبیا واولیا نمی آمدند. اگر قرب حق با گوشه نشینی و دوری از هجرت و مجاهدت فردی و اجتماعی  به طور صحیح وکامل مقدر بود که بدر وخیبرها و صفین و نهروان ها رخ نمی‌داد.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ- بقره 214
آیا گمان کردید داخل بهشت می شوید ، بی آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید ، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» ( در این هنگام ، تقاضای یاری از او کردند ، و به آنها گفته شد: ) آگاه باشید ، یاریِ خدا نزدیک است!

این سختی واضطراب نشان از بوته ای بنام آزمایش و بلا دارد که:

به سخن عمیق امیر المومنبن(ع) می‌رسیم: و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة، و لتغربلن غربلة، و لتساطن سوط القدر، حتى يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم:
«سوگند به كسى كه پيامبر( ص) را به حق مبعوث كرده به شدت مورد آزمايش قرار مى‏گيريد، و غربال مى‏شويد، و همانند محتويات يك ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد، آن چنان كه بالاى شما پائين و پائين بالا قرار خواهد گرفت!»

«مپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا ازموده اند ولاغیر…صحرای بالا بوسعت همه تاریخ است»  سید شهیدان اهل قلم

آزمونی سخت که گذر از آن جز با ایمانی راسخ در پرتو هدایت های الهی که اطاعت تام از امر ولی است مقدور نمی باشد که معصومین(س) در عصر غیبت ما را به نائب و حجت الهی جانشین خویش جهت عبور از این ابتلائات رهنمون داشته اند. اما راهی نیست مگر اینکه باید صاحب تحلیل شد؛ تحلیلی جامع الاطراف در تشخیص آن شاخص ها که مستلزم آگاهی بر اوضاع زمانه بر طبق داده های صحیح ضمن رعایت تقوای الهی وعبرت آموزی و شبیه یابی بر طبق آموزه تاریخی است که در طی بسطی علمی، عنوان بصیرت را می پذیرد.

درمقاله «امام وقیام ،قم ومردم وده گانه ها در انقلاب اسلامی» از واژه های چون «قیام وهجرت وجاهدت» نام برده شد وآن اینکه بصیرت بعنوان روحی در این کلمات حضور دارد. قیام وهجرت وجاهدت در بعد فردی واجتماعی، جهادی اکبر وجهادی اصغر، هجرت کبرایی وهجرت صغرایی. عموما هجرت بیرونی وصغری برای دستیابی به هجرت درونی وکبری که لازمه جهاد اکبر است انجام می‌شود که در جای جای سیره معصومین(س)جهت هدایت امت به چشم می‌خورد.

از رسول اکرم(ص) تا حضرت زهرا(س)وجریانات واقعه بعد از رحلت پیامبر «یعنی حضرت زهرا(س)بعنوان ماموم در رکاب امام خویش،از حسنین(ع) در زمان امامت امیر المومنین(ع)، ازحسین (ع) در زمان امامت وخلافت امام حسن(ع) تا امام سجاد(ع) در عاشوراو بعد از آن خط پر رنگی بعنوان شاخص تحت عنوان اطاعت از ولی امر دیده می‌شود و در نهایت این چنین بدست می آید که هر یک از آن بزرگواران در زمان معصوم(س) دیگری بودند دقیقا همان مسیر را می رفتند. وآن مسیر چیزی نبود مگر حاکمیت اسلام ونظام یافتن آن برای اجرای قوانین الهی در بعد فردی واجتمااعی واعتلای کلمه الله «کلمه الله هی العلیا» و به کمال رساندن بشریت.

اگر اصولا مهمترین هدف حضرات معصومین(س) حاکمیت اسلام وتشکیل جبهه مستحکم دین نبود وهمانند برخی صحابه نبوی و یا یارانشان فقط به بحث علمی وکلامی واشتغالات این چنینی می پرداختند دشمنی جبهه کفر ونفاق با ایشان ودرنهایت شهادتشان معنی نداشت. همچنان که عده ای چون حسن بصری ها وابن شبرمه ها بودند که داعیه‌ی علم و زهد وتفسیر وتبیین علوم نبوی داشتند اما از طرف خلفا و دستگاه ظلم مورد تعرض قرار نمی‌گرفتند. بلکه مهم آن مبارزه وجهاد حاد سیاسی وفرهنگی حضرات وبرخی یارانشان همچون عمارها  و سلمان ها ومالک اشترهاست که بعنوان شاخص سیره ایشان میزان قرار می گیرد و اردوگاهی را بنام اسلام شکل می‌دهد ودر مقابل اردوگاهی بنام کفر و دیگری بنام نفاق قرار میگیرد. لذاست که بیانات گهر بار رهبری معظم انقلاب (دام ظله) در دومین کنگره جهانی امام رضا(ع) در مرداد 65 وطرح عنوان کلیدی «انسان 250 ساله» ما را به این تحلیل رهنمون داشت که زندگانی 250 ساله معصومین(س) را باید مانند زندگی فرد یگانه ای تصور کرد که بنا به شرایط و مقتضیات، حرکاتی و تاکتیک‌های بظاهر متفاوت اما همگی در جهت آن هدف عالیه یعنی «حاکمیت اسلام ومبارزه حاد سیاسی-فرهنگی با طاغوت» را اختیار کردند. روزی با صلح امام حسن(ع)، روزی با قیام حسین(ع)، روزی با تبیین معارف وکار تشکیلاتی در زمان صادقین(علیهماالسلام) و…

نکته قابل توجه اینکه معصومین(س) بنا نداشتندکه برعلم بیکران وغیب نگر خود حکم وعمل کنند بلکه حکمشان طبق ظاهر امور بود و این درجهت الگو سازی در نظام اسلامی برای مسلمین در دورانی همچون غیبت امام(ع) یا درصورت عدم دسترسی حضوری به ایشان است.

ما دراینجا در تبیینی چنین میگوییم که تحت تاثیرعملکرد خواص جامعه با  3گانه ای «بنام عدالت مَداری و ولایت محوری ومصلحت اندیشی» مواجه ایم. خواص اشخاصی صاحب تحلیل و اثرگذار در جامعه هستند که در صورت انجام به موقع وظایف خود درتبیین وظایف امت در اطاعت از امام امت وتشریح حرکات دشمن، می‌توانند صلابت و حاکمیت ارزش‌های دینی را تثبیت و در جامعه قِوام بخشند وخواص جبهه حق نام گیرند والبته جبهه حق همیشه درصدد این بوده که همه امت، خواص بشوند و صاحب تحلیل.

چنین می‌توان گفت که یکی از مهمترین عوامل انحراف امت و لغزش خواص، نداشتن بصیرت نافذ در تثبیت اولویت هاست یعنی اینکه تثبیت ولایت و جایگاه آن در جامعه اسلامی از هر اصلی اولی و مقدم است جرا که ضامن بقا وحفظ واساس ارزش هاست و این دقیقا همان خط قرمزی است که گاهی خواص متوجه آن نمی‌شوند یا به دلایل نفسانی از آن عبور می‌کنند و گم کردن این شاخص در جنگ صفین و بعد در زمان امام حسن(ع) به چشم میخورد در آنجا که خواص بر«عدالت مَداری» پای می فشارند چرا که ظاهربینی پیشه می‌کنند و باطن را که «محور واصل بودن ولایت» بود بدلایل مختلف نادیده می‌گیرند و فرع عدالت را اصل می پندارند و این را مصلحت اندیشانه بیان می‌کنند در حالی‌که مصلحت عالیه درتشخیص این است که درحاکمیت اسلامی، امام امت بهتراز همه، اولویت را تشخیص می‌دهد که دربرهه‌های مختلف امت را بسوی آنها پیش می‌برد وراه بری میکند! که مصلحت اندیشی در این مرحله تنها مخصوص امام است نه ماموم وماموم باید با تحلیل در جهت اطاعت و تطبیق شاخص ها با مبانی امام عمل نماید!

لذاست که در عبور امت از فتنه ها و ابتلائات نیازمند بصیرت نافذ جهت تمیز اولویت ها هستیم و خطای آنروز خوارج درصفین این بود که با قرآن ظاهر در مقابل قرآن ناطق که امیرالمومنین(ع) احتجاج می‌کردند درحالی که قرآن ظاهر رهنمون به باطن خود می‌کند که «يَا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولي الأمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولَ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْويلاً».
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد اطاعت كنيد خدا را، اطاعت كنيد پيامبر خدا را و اولي الامر را هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد ]از او داوري بطلبيد[ اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد، اين كار براي شما بهتر و عاقبت و پايان آن نيكوتر است».

وآن شد که منشا خسارات بزرگی شدند والبته جریان حاکمیت اسلامی آنها را حذف کرد!

نتیجه اینکه برخی اصحاب امام حسن مجتبی(ع)، بجای اطاعت از ولی، پای استدلال می ایستادند و ملتفت به اولویت ها نبودند، چرا که امام(ع) تشخیص داده بود که بنی امیه درپی این است که با کوچک‌ترین بهانه ای، تشکیلات کوچک شیعی باقیمانده درجبهه حق وخاندان اهل بیت(س) را قتل عام کند لذاست که ایشان پس از آزمودن گزاره جنگ با معاویه تاکتیک دیگری را اختیار می‌کنند چرا که مصلحت عالیه که حفظ موجودیت اسلام در حد نهضت و یا درآینده برای برافراشتن خیمه حاکمیت است در حفظ ارکان وشخصیت ها و خواص حق واهل بیت(س) می باشد که امام(ع) طبق مفاد عهدنامه به صلحی تن دادند که «پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» لقب گرفت.

تن دادن نه به معنای اینکه هدف اولیه امام بود بلکه به این معنا که بعلت عدم حضور بموقع وتشخیص غلط اولویت ها توسط خواص و سست عنصری ایشان وعدم استقامت بر موضع حق وعدم یاری امت؛ امام (ع) موضع بعدی را که همان صلح بود برگزیدند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.