مجتبی رحماندوست، نویسنده و مشاور سابق رئیسجمهور در امور ایثارگران، در گفتوگویی، با اشاره به نقد ادبیات دفاع مقدس و اینکه نقدها و بررسیهای انجام شده در این حوزه نیازمند بازبینی و بررسی است، گفت: نقدهای متعددی در حوزه ادبیات دفاع مقدس و آئینی از سوی منتقدان و داستاننویسان انجام میشود که بسیاری از این آراء نقد، به دلیل خالی نبودن از آسیب و مشکل، نیازمند بررسی و بازبینی است تا این اقدام، زمینه رفع نواقص را فراهم کند.
وی داستان را نتیجه تلاش چهار قرن تلاش غربیها دانست و افزود: آنچه که در صد سال اخیر در کشور ما به عنوان داستان مطرح شده و در حال رشد و پویایی است، نتیجه تلاش غرب و داستاننویسان و نظریهپردازان آنها برای شکل بخشیدن به نوع ادبی آثار به نام داستان است. تمام اصولی که ما هماکنون در داستاننویسی پیروی میکنیم، تقلیدی از آنچه غرب در عرصه داستاننویسی ارائه داده است به شمار میرود.
نویسنده «اشک فولاد»، یکی از آسیبهای جدی در عرصه داستاننویسی دفاع مقدس و آئینی را تقلید صرف از این اصول دانست و عنوان کرد: عدهای از داستاننویسان فکر میکنند که این اصول و مبانی داستاننویسی، اصول لایتغیر است و نمیتوان از آن عدول کرد. این دسته از نویسندگان، مبانی نظری ادبیات داستانی معاصر را وحی منزل میدانند و از تعاریف موجود تخطی نمیکنند. در نظر آنها، تخلف از این مبانی، آشنا نبودن به داستاننویسی و نظریههای ادبی است و در نهایت به نفی داستاننویس منجر میشود.
رحماندوست تصریح کرد: این در حالی است که برخی از مبانی تعریف شده، کارکرد مناسبی در داستانهای دینی و آئینی ما ندارند و لازم است که وقتی به دنیای شرق، با وجود فرهنگ متفاوت و اخلاقمداری در این کشورها وارد میشود، تغییر کند و بومیسازی شود. بسیاری از مفاهیم موجود در داستانهای آئینی و دینی نمیتواند در قالبهای تعیین شده به مخاطب ارائه شود؛ از این رو نویسندگان باید به خود این اجازه را بدهند که در این فضا طرحی نو دراندازند و نوآوری کنند.
وی بر آگاهی داستاننویسان از مبانی داستاننویسی تأکید کرد و یادآور شد: متأسفانه برخی از نقدها با تخطئه و تمسخر کردن نویسندگان همراه است که این نوع نگاه به روند داستاننویسی و ادبیات متعهد ما آسیب میرساند.
این داستاننویس، درباره ضعف ادبیات و نظریهپردازی در سالهای اخیر، ادامه داد: بعد از انقلاب، ادبیات نیز همانند دیگر سطوح جامعه با وقایع مختلفی چون جنگ و حوادث داخلی و خارجی متعددی روبرو بود؛ از این رو، فرصت کافی برای نظریهپردازی وجود نداشت. اما در رابطه با ادبیات باید گفت که نسل جدید با نگاه نو وارد این عرصه شده و آثار متعددی با ساختار و محتوای جدیدی خلق شده است.
وی تأکید کرد: در حال حاضر شاهد رونق در پژوهشهای هنری و ادبیات و رویکرد پژوهشگران به سمت ارائه نظریههای ادبی و هنری مبتنی بر آراء اسلامی هستیم.
رحماندوست راهاندازی کرسیهای نظریهپردازی در حوزههای مختلف به ویژه ادبیات داستانی را از جمله اقدامات مثبت در سالهای اخیر دانست و عنوان کرد: از جمله اقدامات مثبت در حوزه ادبی و دیگر پژوهشها، راهاندازی کرسیهای نظریهپردازی است که رهبر معظم انقلاب با وجود مشغلههای ذهنی بسیار، در این راستا پیشتاز هستند. شاید در سالهای گذشته و در حوزههای مختلف از سوی مؤلفان و پژوهشگران، نظریههای مختلفی ارائه شده باشد، اما به دلیل عدم برنامهریزی و نداشتن طرح، بسیاری از این نظریهها هدر میرفت. آنچه که در این حوزه بسیار اهمیت دارد، برنامهریزی و بهره بردن از استادان مجرب است تا نظریهها شناسایی و آراء ضعیف، کنار رانده شود.
مؤلف «مفقود سوم»، به دیگر آسیبهای این حوزه اشاره کرد و افزود: برخی از منتقدان پا را از این فراتر نهاده و بدون التزام به مبانی نقد غربی و شرقی، آثار را بر اساس نظریات شخصی خود و سلایق گروهی و سیاسی بررسی میکنند. بررسی آثار بر مبنای نظریههای غربی و میل شخصی، دو روی یک سکه هستند و هر دو تیشه به ریشه ادبیات ما میزنند.
رحماندوست در پایان آموزش مبانی نقد به دور از آسیبهای بیان شده را تنها راه رشد نقد ادبی در کشور دانست و تأکید کرد: باید مبانی نقد را مبتنی بر آثار دینی و آئینی تعریف کرد و سپس با استفاده از استادانی که از امتحان در این حوزه سربلند بیرون آمدهاند، به داستاننویسان و دانشجویان ادبیات آموزش داد.
Sorry. No data so far.