پنج‌شنبه 09 فوریه 12 | 15:00

«بی خداحافطی»، فیلم به صرف کنسرت

دنیای «بی خداحافظی» آنقدر تیره است که خواننده صادقی چون رضا که نمی‌خواهد صداقت خود را به پای مافیای پول و قدرت بریزد در آن جایی ندارد و محکوم به کما می‌شود. خبرنگار جوان نیز هنگامی که خود را در سلطه همین دنیای سواستفاده‌گر می‌یابد سعی می‌کند با آن مقابله کند، اما چگونه؟ این سوالی است که سازنده برای آن تا پایان فیلم پاسخی بیان نمی کند، و به نظر می‌‌رسد که رقبتی نیز به این کار ندارد و ترجیح می‌دهد بیننده را در همین دنیای فاسد تنها گذاشته و از سالن نمایش به بیرون بفرستد.


تریبون مستضعفین- فیلم بی خداحافطی آخرین ساخته احمد امینی را باید با دانستن این امر که سازندگان آن همچنان که صادقی گفت، قصد ادای دین به ناصر عبداللهی را داشته اند تماشا کرد، در غیر این صورت، جز داستانی ناقص و ابتر چیز دیگری نخواهید دید. داستان با به کما رفتن یک خواننده پاپ به نام رضا صادقی آغاز می شود و با کند و کاو یک خبرنگار که بی رقبت به کار رو می آورد ادامه یافته و گره های داستان در همین کندکاو در زندگی خواننده آغاز می شود. فلش بک های به موقع و نسبتا گویا که یکدیگر را تکمیل می‌کنند، را می‌توان از نقاط قوت فیلم دانست. اما هنگامی که به بررسی یک اثر هنری می پردازیم باید به یاد داشته باشیم که تمام تکنیک ها و هنرورزی برای گفتن چه مفهومی به کار رفته است. متاسفانه در بی خداحافظی تمام حرف فیلم در بیان زوایای زندگی یک خواننده پاپ که از پایین به قله صعود کرده است می پردازد. خواننده ای که با تمام آنچه بدست آورده است باز هم به دنبال یک زندگی صادقانه است، این روایت شاید در مواردی درست باشد اما با آنچه بسیاری از مردم از خوانندگان سراغ دارند متفاوت است. همچنین فضای سیاه و سفید و شاید بهتر باشد بگوییم سیاه و خاکستری فیلم به شدت اغراق شده است.

مصائب خواننده (بخوانید بی خداحافطی) چهره ای که از رضا صادقی تصویر می‌کند یکنواخت نیست و جز در ابتدای فیلم، به گونه ای خشک و کاریکاتوری است. بعضی نقاط هم در فیلم به گونه ای اضافه می نمایند و نمی توانند جایگاه و لزوم وجود خویش را در فیلم نامه به مخاطب اثبات کنند، از جمله دوم شخص غایبی که دختر جوان در جای جای فیلم با وی تلفنی صحبت می‌کند و جز در انتهای فیلم صدایی از وی شنیده نمی شود.

از دیگر نکات فیلم قسمت های طولانی خوانندگی و کنسرت های صادقی است تا آنجا که بخش عمده ای اط زمان فیلم را به خود اختصاص می‌دهد. گوشه کنایه های تمسخر آمیزی نیز به روند صدور مجوز برای خوانندگان جوان و موانع قانونی که بر سر راه آن‌ها وجود دارد نیز در طی داستان زده می‌شود.

اما آنچه گریبان گیر «بی خداحافظی» هم شده است دید تیره به دنیاست. این روزها هرکس می خواهد ژست روشنفکری بگیرد فضایی نا امید کننده از جهان اطراف خود ارائه می کند. ژست منتقد بودن، گیر دادن به عالم و آدم را می طلبد به هر حال، این هم البته در سینما دورانی دارد، که دیر یا زود به سر خواهد رسید. دنیای «بی خداحافظی» نیز تیره است، آنقدر تیره که خواننده صادقی چون رضا که نمی‌خواهد صداقت خود را به پای مافیای پول و قدرت بریزد در آن جایی ندارد و محکوم به کما می‌شود. خبرنگار جوان نیز هنگامی که خود را چون رضا، در سلطه همین دنیای سواستفاده گر می‌یابد سعی می‌کند با آن مقابله کند، اما چگونه؟ این سوالی است که سازنده برای آن تا پایان فیلم پاسخی بیان نمی کند، و به نظر می‌‌رسد که رقبتی نیز به این کار ندارد و ترجیح می‌دهد بیننده را در همین دنیای فاسد تنها گذاشته و از سالن نمایش به بیرون بفرستد.

به هر حال «بی خداحافظی» را نیز در بیان مفاهیم و جذب و برقراری ارتباط با مخاطب مانند بسیاری از فیلم های سی‌امین جشنواره فیلم فجر، ناموفق دانست.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.