تریبون مستضعفین- میلاد نوریان
حالا که بیش از نصف عمر جشنواره سپری شده باید به نکتهای اشاره کرد. جشنوارهی امسال، جشنوارهی دوران گذار است و نسل جدیدی در حال ظهور است. سینمای ایران دست به جوانگرایی زده و در حال پوست اندازی است. قطعا ده سال آینده اگر جشنوارهای با ترکیبی از نامهایی که در جشنوارهی امسال حضور داشتند برگزار شود، به یک جشنوارهی خاطره انگیز و با حضور نامهای بزرگ تبدیل خواهد شد. نسل جدیدی در حال ظهور است…
در روز ششم جشنواره در برج میلاد، فیلمهای: پل چوبی، دزدان خیابان جردن، من همسرش هستم، ملکه، زندگی خصوصی آقا و خانم میم و بیتابی بیتا به نمایش در آمدند.
از اتفاقات قابل توجه در این روز این است که طبق اعلام قبلی قرار بود فیلم “قلادههای طلا” به نمایش در آید اما این فیلم از جدول اکران حذف شد و فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» جایگزین آن شد.
پل چوبی
پل چوبی فیلمی است به کارگردانی مهدی کرمپور و تهیهکنندگی علی سرتیپی و مهدی داوری که فیلمنامهی آن را مهدی کرمپو و خسرو نقیبی به طور مشترک نوشتهاند. در پل چوبی این بازیگران به ایفای نقش پرداختهاند: بهرام رادان، مهناز افشار، هدیه تهرانی، مهران مدیری، آتیلا پسیانی، فرهاد اصلانی، برزو ارجمند، امید روحانی، خسرو پسیانی، صدف نورمحمد، هستی معمایی، آرمان پاپیزاده و با صدای فرزاد حسنی
در خلاصهی داستان پل چوبی آمده است: «پل چوبی» معبری بود بر خندق شمالی تهران –مابین پایتخت و ییلاق شمیران- محل اتصال طهران قدیم و تهران مدرن. اینجا و اکنون محلهی پل چوبی یادگار گذشته است. نامی به جامانده در قلب شهری پر هیاهو و محل رخداد عاشقانهای نا آرام…
پل چوبی فیلمی است که تماشاگر را با خود همراه و با توجه به تم عاشقانه و پس زمینهی سیاسی خود او را درگیر میکند. تلخی و احساس جاری در فیلم میتواند مخاطب را تحت تأثر قرار دهد و او را هم دچار این تلخی کند. بستر و موضوعی که قرار است داستان را پیش ببرد برای همگان قابل لمس است و فیلمنامه با هوشمندی بسیاری هم از فرمول فیلمهای عاشقانه استفاده میکند و هم به لحاظ زمان تاریخی روی دورهای حساس دست میگذارد و مخاطب را به دورانی نزدیک و آشنا ارجاع میدهد. پل چوبی دربارهی نسل جدید در حال ظهور است. جوانهایی که از خانوادهی خود جدا شدهاند. این جدایی تنها به معنای جدایی فیزیکی نیست و به لحاظ فکری و آرمانی به دنبال دنیایی جدید میگردند و میخواهند دنیای پیرامون خود را با مؤلفههای ذهنی خود بسازند. جهان فکری و جغرافیایی فیلم متعلق به ایران سالهای اخیر است یا شاید با عنوان دقیقتر، طبقهی متوسط ایران سالهای معاصر و اگر کسی خارج از این جریان زیسته باشد، در فهم آن دچار مشکل خواهد شد.
و پل چوبی نیز درگیر همین مشکلات میشود. درگیر مهاجرت، درگیر عشق، درگیر سیاست و مؤلفههای همیشگی و پایان ناپذیر، پیرامون افرادی که میخواهد دربارهی آنها بگوید. دربارهی استقلال طلبیشان، سیاستورزیشان و امیال و آرزوهایشان. آغاز فیلم در اول فروردین سال هشتاد و هشت است. در اول سال پر حادثهی هشتاد و هشت و فیلم نیز به ماجراهای آن ارجاع میدهد. بستر زمانی فیلم و ماجراهای دوران انتخابات منطبق بر داستان و ماجرای فیلم است. در واقع کارگردان از این ماجراها و مؤلفههای فرا متنی برای پیشبرد داستان استفاده میکند و از تجربهی شخصی تماشاگران بهره میبرد. فیلم شروع خوبی دارد و زوجی را میبینیم که هیچ نشانهای از تیرگی در روابط آنها دیده نمیشود. اما آهسته آهسته همه چیز به سمت تیرگی روابط پیش میرود و این پیشروی به سمت تلخی و تیرگی همزمان با ماجراهای انتخابات است و بعد از اینکه همه چیز خراب شده به نظر میرسد مدام به “گذشتهای که خوب بود” ارجاع داده میشویم. به وقتی که “حالمان خوب بود و خوشبخت بودیم”.
در نشست رسانهای این فیلم، مهدی کرمپور گفت: هر فيلمنامهای نياز به بازيگر دارد و من اين شانس را داشتم كه بتوانم از بازيگران خوب برا كاراكترهايم استفاده كنم. وی ادامه داد: روايت فيلم را اول شخص مفرد انجام میدهد و اين مساله را از ابتدا تا انتها در فيلم میبينيم. كل فيلم فلاش بك است و پلان ابتدايي و انتهايی فيلم را به هم متصل میكند.
در ادامهی اين نشست بهرام رادان دربارهی دليل همكاري با كرمپور توضيح داد: در دورانی كه تصميم گرفتيم كمتر كار كنيم، فيلمنامهها بايد جوری باشد كه بتوانيم به آنها اعتماد كنيم. امير فيلم مردی شرقی است با حس خيانت و عشق. فكر میكنم مردهای ايراني بالقوه اين خصوصيت را داشته باشند. من خيلی وقتها خودم را جای امير میگذاشتم و فكر میكنم آدمهای جامعهی ما معمولا اين ويژگیها را دارند. وی ادامه داد: سعی كردم همه چيز را رعايت كنم كه مردی از طبقهی متوسط با لباس و سر و شكل آدمهای معمولی باشد و مخاطب بتواند با آن همذات پنداری كند.
ملکه
ملکه فیلمی به کارگردانی محمد علی باشه و تهیهکنندگی سید ابوالقاسم حسینی و بنیاد سینمایی فارابی است که فیلمنامهی آن را محمدرضا گوهری و محمد علی باشه آهنگر به طور مشترک نوشتهاندو در این فیلم بازیگرانی چون: میلاد کیمرام، حمید آذرنگ، مهدی سلطانی، هومن برقنورد، حسین باشه آهنگر، جلال حدپور سراج، مجتبی اسودیان، ابراهیم ورزیده، دانیال حسناوی، همایون ارشادی و مصطفی زمانی به ایفای نقش پرداختهاند.
در خلاصهی این فیلم آمده است: ماههای پایانی جنگ در آبادان، خلوت و تنهایی ماندگان در جنگ، سکوتی که به بازشناسی رفتارها میانجامد. سیاوش، سیفالله، امجد، عیسی و موسی با یاد جمشید، آرش گونه شهر را حفظ میکنند.
ملکه جهش مهمی در کارنامهی کارگردانش است و به لحاظ کارگردانی یک سر و گردن از کارهای قبلی او بالاتر است. فیلم دارای بازیهای روان و یکدست و یک فیلمبرداری بینظیر است. ملکه بیشتر از آن که فیلمی دربارهی جنگ و دفاع مقدس باشد -همانطور که در پایان آن تقدیم به صلح اندیشان میشود- فیلمی انسانی و در ستایش صلح است. اما بستری که برای بیان مقاصد خود انتخاب میکند، بستر مناسبی نیست. در سینمای ایران پیش از این فیلمهایی با این مضمون ساخته شده که حداقل در انتخاب بستر و زمینه، هوشمندی بیشتری به خرج دادهاند که از نمونههای موفق آن میتوان به فیلم اتوبوس شب ساختهی کیومرث پوراحمد اشاره کرد. اما در این فیلم ارزشهای دفاع تقریبا نادیده گرفته میشود و فیلم بیشتر درگیر مفاهیم ضد جنگ خود میشود. ضد جنگ بودن ارزشمند است اما ارزشمند بودن آن باعث زیر سوال رفتن دفاع در مقابل تجاوز نمیشود.
یکی از اشکالات مهم فیلم ملکه، طولانی بودن و ریتم کند آن است و این موضوع به حدی است که حتی با گذشت یک ساعت از مدت زمان آن هنوز داستان و مسئلهی فیلم آغاز نشده است و دقیقا نمیدانیم باید پیگیر چه موضوعی باشیم. اما از نقاط مثبت آن طولانی نبودن صحنههای جنگی و شخصیتپردازی مناسب آن است ضمن این که بازی خوب بازیگران نیز ارزش کار را دو چندان کرده و تقریبا همهی بازیگران آن از پس ایفای نقشهای خود بر آمدهاند. ملکه تصویرسازی بینظیری دارد و فضاهایی را نشانمان میدهد که تا پیش از این در فیلمهای جنگی و دفاع مقدس کمتر دیده بودیم. در این فیلم خبری از خاکریز و نبردهای میدانی نیست و به ترسیم فضایی میپردازد که تا کنون کمتر به آن توجه شده بود. ضمن این که کوتاهتر شدن مدت زمان فیلم نیز میتوانست کمک بزرگی به موفقیت آن کند.
در نشست رسانهای این فیلم، محمد باشه آهنگر كارگردان فيلم سينمايی “ملكه” گفت: سينما ايران در ژانر سينمای دفاع مقدس ناگفتههای بسياری دارد كه من به سهم خودم بخش كوچكی از اين ناگفتهها را بيان كرده اما مطمئن هستم كه هنوز دين خودم را به سينمای جنگ و دفاع مقدس در ايران ادا نكرده ام.
او در ادامه گفت: براي پژوهش اين فيلم 10 ماه هزينه زمانی صرف كرديم و 120 گفتگوی ويژه با ديدهبانهای جنگ داشتيم اما هيچ مرواريدی از دل مجموع اين گفتگوها درنيامد. تا اين كه نااميد به دنبال نشانه گشتم تا ببينم میتوان آنی پيدا كرد تا اين فيلم را ساخت.
وي در ادامه افزود: در نهايت برای آخرين بار نزد يكی از ديده بان هايی كه از كارگران پالايشگاه نفت در آبادان بود و در زمان جنگ به عنوان ديده بان خدمت مي كرد رفتم و از او خواستم كه حرف بزند اما علی رغم ميل باطنی صحبتهای عجيبی از آن دوران كرد و به نوعی تحقيقات و آن چه میخواستم از دل صحبتهای او بيرون آورم و به آن مرواريدی كه میخواستم دست يافتم.
زندگی خصوصی آقا و خانم میم
زندگی آقا و خانم میم، فیلمی است به کارگردانی روحالله حجازی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی و نوشتن فیلمنامهی این فیلم را هم علی طالبآبادی به نگارش در آورده است. در این فیلم، حمید فرخنژاد، مهتاب کرامتی و ابراهیم حاتمیکیا به ایفای نقش پرداختهاند.
در خلاصهی داستان این فیلم آمده است: زندگی آقای میم دچار تحولی میشود که در زندگی خصوصیاش با خانم میم تأثیر میگذارد…
اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که چرا این فیلم در بخش مسابقه حضور ندارد؟ واقعا چه مشکلی در این فیلم وجود داشته که دست اندر کاران سی امین جشنوارهی فیلم فجر آن را در بخش مسابقه راه ندادهاند؟ فیلم جدید روحالله حجازی نسبت به خیلی از فیلمهای به نمایش درآمده در بخش مسابقهی جشنواره سرتر است. بزرگترین نقطهی قوت آن، فیلمنامهی آن است که داستان جدید و روانی دارد. فیلم داستان آدمهایی است که در شرایطی متناقضی قرار میگیرند و دوست دارند خود را با شرایط جدید و متناقص با جهان فکریشان تطبیق دهند اما نمیتوانند و فیلم میخواهد هماهنگ نبودن میان آن چه در ذهن وجود دارد و آن چه عینیت مییابد را نشان دهد.
در نیمهی اول با زنی رو به رو هستیم که نسبت به رفتارهای شوهرش، واکنشهایی بیمارگونه دارد و نمیتواند شک خود را پنهان کند که بازی این شخصیت با بازی خیلی خوب مهتاب کرامتی همراه شده و در نیمهی دوم ورق بر میگردد و جای موقعیت زن و مرد تغییر میکند. این بار مرد به رفتارهای بیمارگونه رو میآورد و زن در مظان اتهام قرار میگیرد.
فیلم از یک کستینگ عالی برخوردار است و زوج فرخنژاد – کرامتی خیلی خوب میتوانند نگرانی و شک و تردید را در بازی خود به نمایش بگذارند و این احساسات را هم تا حدودی به تماشاگران منتقل کنند. فیلم یک غافلگیری غیره منتظره هم دارد و آن بازی ابراهیم حاتمیکیا در این فیلم است. حاتمیکیا با قبول بازی در این فیلم دست به ریسک بزرگی زده است اما نشان داد استعداد بازیگری در او وجود دارد. ابراهیم حاتمیکیا در این فیلم عالی بازی نمیکند اما بازی او در حدی هست که او را برای پذیرش این ریسک بزرگ شماتت نکنیم. اگر از طمأنینهای که در نقش او وجود دارد قدری کاسته میشد و تحرک و جنب و جوش بیشتری به بازیاش میداد، میتوانست این غافلگیری را برای ما بیشتر کند.
Sorry. No data so far.