اصلح از رهبری هزینه نمیکند/ بعد انتخابات، نمایندگان را رها نکنیم/ اصلح، باید دندان طمعش را کشیده باشد
اشاره: دومین نشست انتخاباتی مجمع مطالبه مردمی مشهد مقدس با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین نظافت در موضوع «انتخاب اصلح بر اساس منابع دینی» شامگاه ۱۸ بهمن در مسجد صنعتگران مشهد برگزار شد.
در این جلسه استاد نظافت با استناد به روایات، ضمن تبیین شاخصههایی چون عبودیت، حریت و عدم دلبستگی به خوشایندها، شفافیت، اجتناب از زد و بند و انواع رشوههای مادی و معنوی، بصیرت و غیرت در برابر دشمن و انحرافات، طمع نداشتن به استمرار و حفظ جایگاه، اجتناب از اسراف و تبذیر، مردم داری و…، با اشاره به انصراف خود از کاندیداتوری در انتخابات مجلس نهم، اصرار و فشار برخی دوستان و دلسوزان را دلیل ثبت نام خود و متقاعد نشدن برای مکلف بودن در این عرصه را دلیل انصراف خود اعلام کردند. متن کامل اسن سخنرانی از نظر شما میگذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
وجود مقدس نبی اکرم فرمودهاند اگر کسی شبی را به صبح بیاورد و دغدغه امور مسلمانان را نداشته باشد مسلمان نیست. الفبای اولیه اسلام و مسلمانی این است که انسان بیتوجه و بیدغدغه نسبت به مصالح عالیه اسلام و مسلمین نباشد. یکی از راههایش هم توجه به امر مهم انتخابات و احساس تکلیف کردن است. اینکه هرکدام ما سهم داشته باشیم در مشارکت حداکثری و انتخاب اصلح.
بعضیها میگویند به امام زمان رای میدهیم یا سفید رای میدهیم. این گونه نباید باشد. انتخاب اصلح یک امر نسبی است. ما از بین افراد موجود اصلح را در نظر میگیریم. ما در رویاهایمان دنبال اصلح نیستیم. اگر اصلح واقعی بخواهیم که کسی نیست. ما بایستی به آرمان هاو قلهها توجه داشته باشیم و بر اساس مقتضیاتی وافرادی که داریم نزدیکترین افراد را به این شرایط انتخاب کنیم.
شرط اول، بندگی
از جمله ویژگیهای فرد اصلح افکار و روحیات اوست. نامهای که امیر یالمومنین به فرماندارانش مینویسد با نامهای که به دیگران مینویسد متفاوت است. شروع این نامهها خیلی درس آموز است. یک جمله مشترک در همهٔ نامهها ست و آن شروع نامه هاست. مِن عبدالله علیّ امیر المومنین، این نامهای بندهٔ خدا علی است که امیر المومنین است.
این عبارت نکته دارد که چرا حضرت کلمه عبدالله را در معرفی خودش مقدم میداند. قبل ازاینکه اسم خودش علی را بیاورد و بگوید امارت و مسئولیت امیر المومنینی جامعه را دارد میگوید من بندهٔ خدا هستم. یعنی همه چیز را در قالب بندگی میبیند. اگر کسی وارد عرصه انتخابات میشود باید براین اساس باشد که میخواهد ایفای نقش بندگیاش را بکند. اگر مومنی میخواهد وارد عرصه تجارت بوشد باید بر اساس بندگی باشد. اگر کسی ازدواج میکند باید براساس بندگی باشد. بندگی جلوههایی دارد. یکی از این جلوهها ورود به عرصهٔ انتخابات است. یکی دیگر از این جلوهها ورود به عرصه مسائل مالی و اقتصادی است. یکی دیگر از جلوهها ازدواج است. یکی از جلوهها عبادت و نماز اول وقت است. بندگی جلوههای گوناگونی دارد. اگر ما ما احراز کردیم فردی بر این اساس وارد این عرصه شده است، این فرد یکی از معیارهای اصلح را دارد.
نکته دوم اگر انسان بر اساس عبودیت و بندگی حرکت کرد قاعدتا حرکت او در چارچوب دینی و شریعت است. کاندیدای اصلح کسی است که در چارچوب امر و نهی حرکت میکند و خودش را آزاد نمیبیند. از هر روش برای پیروزی انتخاباتی استفاده نمیکند. از هر روشی برای توجه افکار عمومی و اقبال مردم استفاده نمیکند.
امیر المومنین یکی از تفاوتهایی که بین خودش ومعاویه ذکر میکند همین است. امیر المومنین میفرمایند وفاداری همزاد با صداقت است. یعنی من صداقت در بندگی و کاری که میخواهم بکنم دارم. با وفا هستم واهل خیانت نیستم. بعد فرمود ما در روزگاری قرار گرفتهایم که اکثر مردم خیانت کاری و پیمان شکنی را زیرکی میدانند و نادانان هم، کسانی اهل جهلاند، این چنین افراد را که پیمان شکن و خیانت کارند، زیرک میدانند. میگویند خیلی خوب بلد است که چی کار کند. حسن الحیله دارد. راه چاره را بلد است. آن موقع حضرت میگوید من یک مانعی دارم. آن مانع امر خداست. مانع من نهی خداست. من میخواهم در چارچوب امر خدا حرکت کنم. از هر راهی انسان نمیتواند به هدف مقدس و خوب برسد. هدف حق راهش هم باید حق باشد. این را باید توجه کرد. آنهایی که به خاطر خدا و اعلای کلمهٔ حق و ترویج ارزشها و دفاع از حق وارد عرصه انتخابات میشوند دینشان را فدای این امر نمیکنند.
کسی که نفهمد فسق و فجور چیست، ناخواسته واردش میشود
کاندیدای اصلح کسی است که رنج میبرد از فساد موجود، از بیعدالتی. به دنبال اصلاح امور است اما اصلاح امور شرط دارد. شرطش این است که انسان نخواهد خودش را فاسد و خراب کند. کاندیدای اصلح قبل از آنکه به فکر بهشت دیگران باشد به فکر بهشت خودش است. قبل از آنکه به فکر سعادت دیگران باشد به فکر سعادت خودش است.
امیر المومنین در جایی میفرمایند: لا ارید اصلاحکم بافساد نفسی. منِ علی میخواهم شما را مداوا کنم، کجی شما را اصلاح کنم. مشکلات شما را حل کنم. اما نمیخواهم به قیمت فاسد کرد خودم شما را اصلاح کنم.
اینکه میگوییم در چارچوب بندگی حرکت کند اینها علامتش است. اینکه سعادت و بهشت خودش را به هیچ نمیفروشد. کاندیدای اصلح عرصه رقابت انتخاباتی را عرصه رقابت برای رفتن به بهشت میداند. آنهایی که نمیفهمند همین آدمها را سرزنش میکنند. همچنان که امیر المومنین را سرزنش میکردند.
لذا امیر المومنین میفرمود معاویه از من زرنگتر و سیاست مدارتر نیست. معاویه اهل فسق و فجور است و از هر ابزاری برای رسیدن به هدفش استفاده میکند. فرمود: اگر خیانت و پیمان شکنی مکروه و بد نبود من از همه زرنگتر و سیاست مدارتر بودم. بنابراین کاندیدای اصلح آدم ابلهی نیست که نفهمد خلاف چیست. فسق و فجور چیست. باید بهتر از هر کسی بفهمد چی هست و سراغش نرود.
اصولا اگر کسی نفهمد فسق و فجور چیست، ناخواسته واردش میشود. معنایش این نیست که اینها را بلد نیست. میداند که فسق و فجور چیست. اصلا خداوند الهام کرده است؛ به اندازهای که آدمها تقوا میدانند فجور هم میدانند. «الهمها فجورها و تقواها». نمیشود که آدم فسق و فجور را نداند و بخواهد از آنها پرهیز هم بکند. امیر المومنین هم میگوید من بلد هستم. اما هر آدم پیمان شکنی فاجر است و هر فاجری کافر است.
بنده خدا، بنده رأی مردم نمیشود
اگر کسی بندهٔ خدا باشد، یعنی به سهم خودش و به اندازه خودش از غیر خدا آزاد باشد. وقتی میگوییم بندهٔ خدا یعنی کسی که حر است. اسیر پول نیست. اسیر میز نیست. اسیر حرفهای مردم نیست. میخواهد از خدا خط بگیرد. میخواهد محرکش خدا باشد. اگر این چنین باشد دیگر تحت تاثیر حرفهای مردم نیست.
شاید شما برخورد کرده باشید با سیاست مدارانی که در جمعهای مختلف حرفهای متفاوت میزنند. یعنی تحت تاثیر جمعها و مطابق میل دیگران حرف میزنند. کاندیدای اصلح کسی است که حاضر نیست خودش را برای رای مردم بفروشد. یعنی قبل آنکه به رضایت و میل مردم توجه کند به رضایت خدا توجه میکند. یکی از مشکلات خیلی از کاندیداها همین است که وقتی نماینده میشوند به فکر این هستند که در دورههای بعد هم انتخاب شوند. این مصیبتی است. باید دندان طمع انتخاب دورهٔ بعد را کند.
طرف اگر بخواهد یک جوری حرکت کند که دفعه بعد هم رای بیاورد، این حر نیست. این اسیر است. چنین کسی طبیعتاً میافتد در زد و بند. در رای دادن به وزرا در زد و بند میافتد. در توجه به خواستههای ناحق مردم باز هم در زد وبند میافتد. امیر المومنین به مالک اشتر میگوید: ولیکن احبّ الامور الیک اوسطها فی الحقّ و اعمّها فی العدل و اجمعها لرضی الرّعیه. سه شاخص برای تصمیم گیری باید باشد. آن چیزی که برای تو از همه محبوبتر باشد که به حق نزدیکتر باشد، عدالت بیشتری را شامل میشود و موجب فراگیری عدالت میشود. و سوم به رضایت مردم توجه کند. اما تا کجا به رضایت مردم توجه کند؟ تا جایی که به حق لطمه نزد.
این چنین نیست که بگوید من وکیل مردم هستم. هرچه مردم بگویند من مطیع هستم. نه؛ یک جاهایی در برابر حرف مردم هم میایستد. از هر حرفی دفاع نمیکند. اسیر هیچی نباشد حتی رای دهندگانش. یعنی رضایت مردم را بخواهد به شرطی که به بندگی و حق لطمه نزند. کار خیلی سخت میشود. ممکن است کاندیدای اصلح یک وقت در جریان اینکه آیا این امکان برای شهر خودش باشد یا آن شهر، بگوید برای آن شهر باشد، آنها نیازمند ترند. بعد مردمی که اورا انتخاب کردهاند و به او رای دادهاند دفعه دیگر به او رای ندهند. بگویند او برای شهر دیگر اولویت قائل شد.
یکی از مشکلات ما همین در زد بند قرار گرفتن است. یعنی برای آنکه حرف و پاسخی داشته باشد برای انتخاب کنندگانش که بگوید من برای شما این کارها را کردم، باید باجی بدهد به یک وزیری، یک جایی کوتاه بیاید. خوب هیچی، به همدیگر باج میدهند.
اصلح، در مبارزهای مستمر قرار دارد
کاندیدای اصلح کسی است که عرصه انتخابات را یک میدان مبارزه بداند و از حالا به فکر مبارزه در راه خدا نیفتاده باشد. سابقهاش هم این طوری باشد. زندگی را عرصه مبارزه بداند. همهٔ زندگیاش همهٔ لحظههای زندگیاش مبارزه باشد. این سبب میشود که نجات پیدا کند. اگر نتوانست دیگران را نجات دهد خودش را حداقل نجات میدهد.
خدای متعال در قرآن وعده داده است. «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» کسانی که اهل مبارزه هستند راه را به ایشان نشان میدهیم. یکی از چیزهایی که به خلاقیت افراد کمک میکند همین مجاهده است. مجاهدهٔ با قلب، با زبان، با عمل. وقتی انسان دغدغه دارد، خدا به او راه را نشان میدهد. همان طور که امیر المومنین میگوید من از مالک میخواهم علی را یاری کند با قلبش و با زبانش و با دستش. با قلب یاری کردن یعنی چی؟ معنایش میشود اینکه مجاهدهٔ قلبی داریم. دغدغه داریم. شهید بهشتی گفته بود تداوم انقلاب دو چیز میخواهد خون دادن و خون دل خوردن. وقتی انسان دغدغه داشته باشد ممکن است حتی خواب یک طرح را ببیند. به ذهنش میرسد. مدام فکر میکند.
اگر کسی عرصهٔ انتخابات را برای ایفای بندگی خودش بداند، عدالت را برای خودش و نزدیکانش میخواهد. یعنی حاضر است عدالت علیه خودش هم اجرا شود. این خیلی مهم است که نتفر از ظلم داشته باشد، نخواهد بدهکار خلق باشد. نخواهد دینش رافدای دنیای دیگران کند. وقتی به کاندیدایی که رای میآورند تبریک میگویند، میدانید یعنی چی؟ یعنی ذهنیت جامعه خیلی خراب است. یعنی خیلیها فکر میکنند به طعمهای دست پیدا کرده است. یعنی خوش به حالت. هوای ما را هم داشته باش. این نگرش را ندارند که باری بر روی دوشش آمده است.
چقدر سخت است که انسان هوای نفس خودش و منافع مادی خودش و اطرافیانش را نداشته باشد. بلکه عدالت را برای همه بخواهد. امیر المومنین میفرمایند به خداقسم اگر شب تا صبح من را روی خارها قرار دهند و در چنین وضع سختی دست و پای مرا با غل و زنجیر ببندند، این برای من خیلی شیرینتر و محبوبتر از این است که روز قیامت خدا و رسول را ملاقات کنم در حالی که به بندهای از بندگان خدا ظلم کردهام.
امیر المومنین برای اینکه نشان دهد عدالتخواه واقعی است، مثالی میزنند. آخر بعضیها عدالت خواهیشان مال وقتی است که به خودشان ظلم شده است. چون به خودش ظلم شده است، فریاد عدالت سر میدهد. بعد که خودش سواره شد دیگر یادش نمیآید. اگر کسی به خودش ظلم نشده باشد اما بیعدالتی را که میبیند رنج ببرد و از عدالت طرفداری کند این ارزشمند است.
برادر امیر المومنین عقیل عیال وار و فقیر بود. خود امیر المومنین شهادت میدهد که فقیر بود. صورت خودش و فرزندانش سیاه شده بود از فقر. امیر المومنین انسان لطیف و عاطفی است. امیر المومنین میگوید عقیل آمد و از من یک ساع از گندمِ شما مردم را خواست. سهمیه اضافی میخواست. حضرت به او گوش دادند. گوش دادن به درد دل فقیر که کار خوبی است. فرمودند دوباره، سه باره میآمد و من گوش میدادم. او فکر میکرد چون حرفش را گوش میدهم میخواهم دینم رابرای او بفروشم. آهنی داغ کردم و نزدیکش بردم. دادش بلند شد. گفتم تو از آهنی که انسان به شوخی داغ کرده مینالی، من از آتشی که به خاطر غضب خدای متعال شعله ور میشود ننالم؟ یعنی امیر المومنین در راه عدالت اسیر عاطفهاش نیست. یقیناً رنج میبرد از اینکه برادرش فقیر است. ولی فقر و گرفتارییهای دیگر هم هست. در ادامه، حضرت میفرمایند شگفتتر از این، شبی است که در خانهٔ مرا زدند و برای ما یک حلوایی آوردند.
هدیه به مسئولان، رشوه است
اگر به مسئولی هدیهای میدهند این رشوه است. پیشنهاد سفر خارجی همراه یک وزیر خودش رشوه است. الان گاهی سلام و لبخند رشوه است. قول دادن که این کار را برایت انجام میدهم رشوه است.
خدانگه دار رهبری باشد. ایشان آخر دوره ریاست جمهوریشان حتی مجموعه هدایای رسمی را که در هشت سال به ایشان داده بودند به موزه آستان قدس دادند و شد موزه. یعنی اینکه اینها مال من نیست، اگر مسئول نبودم که به من اینها را نمیدادند.
وقتی نیمه شب به قاضی و حاکم هدیه میدهند معنا دارد. طرف توقع دارد. اجرای عدالت لوازمی دارد؛ اینکه بدهکار و وام دار کسی نباشد. رو در بایستی با کسی نداشته باشد. یک آقایی از نامزدها را دیدم و گفتم قول میدهی که رفتی مجلس زندگیات تغییر نکند؟ حتی بدتر هم بشود؟
این شاخصه را خود امیر المومنین فرمود. وقتی در شهر بصره رفتند به دیدن یکی از یارانشان. ایشان دیدند خانهاش خیلی وسیع است به او گفتند این خانهٔ وسیع را میخواهی چه کار کنی؟ تو این خانه را برا ی آخرتت بیشتر نیاز داری. بعد گفت البته اگر کسی بخواهد با خانهٔ وسیع هم میتواند به آخرت برسد. مهمان داری کند، فقرا را بیاورد، حقوق الاهی را بدهد. آن شخص که داشتن امکانات افراطی بود، برادری داشت که تفریطی بود. گفت یا علی شکایت میکنم به تو از برادرم. یک عبا پوشیده و ترک دنیا کرده. یعنی از امکانات استفاده نمیکند و دنبال عبادت و عزلت است. حضرت گفتند بگویید بیاید. علی به او گفت:ای دشمن کوچک نفس (چون دشمنی با نفس خوب است اما او روشش را بلد نبود، امام این گونه تحقیرش کردند) به زن و بچهات رحم نمیکنی؟ این کارهای برای چیست؟ آن شخص جواب داد: خودت چه یا علی؟ این غذایی که شما میخوری، غذایی است که از گلوی هیچ کس پایین نمیرود. لباس شما خشن است. امام گفت: وای برتو. من که مثل تو نیستم. خدا بر پیشوایان عادل واجب کرده است که بر خودشان تنگ و سخت بگیرند و مطابق با ضعفای مردم باشند. یعنی باید سطح مصرفشان را پایین بیاورند. حالا که طرف نماینده میشود زن و بچهاش باید بدانند بنا نیست وضعشان بهتر شود. به اندازه توانشان باید وضعشان بدتر شود.
در عمل یک نماینده اگر نداند بر مردم چه میگذرد نمیتواند از حقوق فقرا و مستضعفین دفاع کند. منی که سوارهام نمیدانم پیاده چه مشکلی دارد. در عمل باید بچشد. ولی اگر خودش بهترین امکانات را دارد با این توجیه که میخواهد خدمت کند، اگر هم بخواهد خدمت کند، چون درکی از گرفتاریها ندارد، ناخواسته نمیتواند. اگر بخواهد هم نمیتواند. اینکه مسیر انقلاب در یک برهههایی به چالش و نوسان افتاد به خاطر همین توجیهها بود. شاید نیتهای خیری داشتند اما مصون نبودند از القائات شیطانی. یعنی به جامعه احاطه نداشتند که این تصمیمها چه آسیبهایی را ایجاد میکند.
امیر المومنین به عثمان بن حنیف فرمود دلم را خوش کنم که اسمم شده مسئول و همین عنوان شیرین باشد؟ ولی عملاً شریک مشکلات و روزگار این فقرا نباشم. من در عمل باید شریک این فقرا باشم. البته معصوم توانش بالاست. برای همین من گفتم به اندازه و توانش مصرفش را بیاورد پایین و با فقرا همدردی کند، نه مثل امیر المومنین. چون امیر المومنین در اوجی قرار دارد که کسی نمیتواند به او برسد.
حالا شما ببینید متاسفانه چقدر رشوه در جامعه است. مسئولیت دارند، مدیرکل هستند و هدایایی میگیرند.
اصلح، تابع رهبری است نه سربارش
یکی از معیارها این است که آیا اطاعت از رهبری دارد یا نه. پرچمدار را باید تقویت کرد. پرچم دست هرکسی هست باید بیشتر از هرکسی عزت داشته باشد. بیشتراز هرکسی باید حرمت داشته باشد. بیشتر از هرکسی باید آبرویش حفظ شود. بیشتر از هرکسی باید نگاه واشارهاش نافذ و گره گشا باشد. بار خیلی سنگینی است. درد دلهای امیر المومنین را نگاه کنید. میگوید معاویه امام باطل و خدا را معصیت میکند است اما از او اطاعت میکنند. من خدا را اطاعت میکنم و شما از من نافرمانی میکنید.
خیلی مهم است اطاعت از رهبری. وقتی میگوییم اطاعت از رهبری، نه چاپلوسانه، نه متملقانه، نه شعاری. نه برای رای جمع کردن. واقع باید اطاعت کند. نه اینکه همهٔ هزینهها را به دوش رهبری بیندازند. آخر عدهای همیشه میگویند آقا گفته آقا گفته. که خرابکاریهایشان را آقا جواب بدهد. این خیلی غلط است. هرکس بار کار خودش را باید خودش بر دوش بکشد. اگر جایی هم فهمید فکرش با فکر رهبری و آن کسی که پرچم دستش است و احاطه بیشتری دارد، تعارض پیدا کرده است، نظر او را مقدم کند. اطاعت از رهبری معنایش این نیست که مشاوره ندهد، نامه ندهد و نظرش را مطرح نکند. نظرش را مطرح کند ولی نظرش را طوری مطرح نکند که رهبری تضعیف شود و دشمن سوء استفاده کند. بوی مخالفت نباید بیاید. این خیلی لطیف و ظریف است و دقت میخواهد.
اصلح و مبارزه با اسراف و تبذیر
کاندیدای اصلح کسی است که نمیخواهد به هر قیمتی پیروز شود. اگر هدف خدمت است از هر راهی استفاده نمیکند. امیر المومنین در خطبه ۱۲۶ نهج البلاغه میگوید: آیا به من امر میکنید که من به دنبال پیروزی باشم به وسیله ستم و ظلم کردن؟ بریز و بپاش کردن، هرکمکی را قبول کردن،… اینها نباید باشد. هرکس که دارد اسراف میکند به هر بهانهای، اسراف حرام است. یکی از نکات مهم همین است که آیا این نامزد نسبت به پول بیت المال حساس هست یا نه. متاسفانه حساسیت کم است. خیلی راحت خرج میکنند. امیر المومنین میفرمایند پول اگر مال خودم بود عدالت را رعایت میکردم. حالا که مال بیت المال است.
کاندیدای اصلح کسی است که میخواهد امر به معروف کند و بیشتر از هر کسی توی جامعه، مسئولان جامعه محتاج امر به معروف و نهی از منکرند. از بزرگترین منکرات اسراف است. اخیراً آقایی آمده بود درباره حجاب حرف بزند. بهش گفتم چرا از ادارات شروع نمیکنید؟ اینکه زیر دست است. این کسی که ریش میگذارد و تسبیح به دست و یقهٔ بسته و انگشتر و… بعد مسئول دفترش خانمی است که آرایش کرده است، خوب این معلوم است که توسعه پیدا میکند. ما امر به معروف ونهی از منکرهای کلیدی داریم. بدحجابی منکر مهمی است. نباید بهش بیتفاوت بود ولی اگر میفهمد فلان مسئول اسراف میکند و دهها میلیون بریز و بپاش میکند ولی باز هم کنار او مینشیند و میگوید و میخندد، این غلط است.
اگر آن پولهایی که اسراف کردند و به فوتبالیستها دادند و… میدادند به فقرا و چادر به آنها هدیه میدادند، اگر شکمها را سیر میکردند، اگر نیاز نیازمندان را بر طرف میکردند، وضع این جوری نمیشد. امیر المومنین فرمودند: پول بیجا خرج کردن تبذیر است. هرچند برای چند روزی در دنیا او را مقابل چشمها میآورد بالا. میگویند باریکلا عجب سخاوتمند است. چه راحت امضا کرد. چه راحت رای داد. همین جوری الکی بلند میشود و مینشیند و مخالفت میکند. اینها آن دنیا جواب دارد.
نازپروردههای ناشکر و مستضعفین همیشه حامی
حضرت میفرمایند کسی که بیجا خرج میکند در دنیا چندصباحی بالا میرود اما در آخرت جایگاهش پایین است. در چشم مردم محترم میشود اما در نزد خداوند خوار میشود. چقدر پول دادند به کارگردانها و آدمهای نااهل. بعد اینها را علم کردند و بتشان کردند. بعد هم خانه و زنشان را نشان دادند وگفتند اینها الگواند. تحفه یک گل زده یا توانسته هنرپیشه خوبی شود.
فرمود هیچ کس در این دنیا مال خودش را بیجا و برای نااهلان خرج نمیکند، مگر اینکه پول ش را میخورند و تشکر هم نمیکنند. نمک میخورند و نمکدان میشکنند. سر و سرشان باز با بیگانه هاست. وقتی شعار حکومت دینی دادی اما با فکر خودت رفتی جلو، نتیجهاش همین میشود. اگر یک روزی لغزش پیدا کنی و محتاج کمک آنها بشوی، بدترین دوست میشوند. به کمکت نمیآیند. لذا در همین نامه مالک اشتر داریم که هوای تودهٔ مردم را داشته باش. تودهٔ مردم یعنی اکثریت. البته به شرطی که خواستههاشان به حق باشد.
حضرت درباره ویژگی خواص فرمود: در دوران رفاه بیشترین خرج را بر دست حکومت میگذارند. اما وقتی گرفتاری ایجاد میشود، کمترین کمک را میکنند. وقتی جنگ میشود به کمک نمیآیند. از همه نسبت به انصاف بیشتر کراهت دارند. به هر حال هر حکومتی مشکلاتی هم دارد. آنی که ماهی سه میلیون درآمد دارد باز هم نق میزند. ببینید چه کسانی در جامعه بیشتر از همه نق میزنند. اینهایی که وضعشان خوب است. در عوض چه کسانی بیشتر از همه بعداز نماز خدایا خدایا میگویند. چه کسانی مشارکت بیشتری دارند. باز هم همین مستضعفین هستند. این رمزی است که امیر المومنین ۱۴ قرن پیش مخابره کردند. گفتند آنها اینجوریاند. طبقه خاصه، انصاف نمیدهند. بیش از همه نق میزنند. برای چیزی که بگیرند گدایی میکنند، اصرار میکنند و دل هم نمیکنند. وقتی بهشان میدهی کمتر از همه شکر میگزارند. وقتی ندهی عذری را نمیپذیرند و یا به کندی میپذیرند. وقتی مشکلی پیش میآید از همه کمتر صبور هستند. و بعد میفرماید ستون دین و آنچه که باعث اجماع مسلمانان میشود، چیزی که در برابر دشمنان عُدّه است همین تودهٔ مردم هستند. مالک، میلت با اینها باشد، به حرف اینها گوش بده.
امیر المومنین در یکی از سخنرانیهایش اعتراف میکند به حق دیگران. فرمود حق شما بر من این است که من خیرخواه شما باشم، مراقب بیت المالتان باشم، به فکر تعلیم شما باشم. یعنی حاکم جامعه اسلامی مردم را با حیوان عوضی نمیگیرد که فقط فکر نان و آب باشد. نان و آب حداقل و کفاش است. باید به فکر تعلیم و تربیت باشد. باید برای فرهنگ بها قائل شود. چون اگر مشکل فرهنگ حل نشود، قرآن میگوید «ان الانسان لیطغی، أن رآه استغنی». شکم آدمها را که بدون فرهنگشان سیر کنی بدتر طغیانگر میشوند. باید یک جوری مشکل مادیاش را حل کنیم که مشکل معنویاش هم حل شود. تغذیهٔ فکر هم باشد. از اشتباهاتی که در سالهای اخیر شده است، بیتوجهی به امر فرهنگ است. آنجایی هم که توجه شده، درست و اسلامی توجه نشده. بیحساب و کتاب پول خرج کردن و دقت نکردن این کارها را دست ما میدهد.
اصلح، در معرض ارتباط فکری با مردم
کاندیدای اصلح کسی است که حضور در اجتماع داشته باشد و برای خودش عقبهای درست کند تا مشورت بگیرد. گاهی مردم طرحهای بهتری میدهند. چرا برای خودش عقبه درست نمیکند؟ چرا مشورت نمیکند؟ چرا ارتباطش را با مردم قطع میکند. چرا در بین مردم حضور پیدا نمیکند. نمیگویم همیشه حضور پیدا کند؛ حضور ریاکارانه به نیت جمع کردن رای به درد نمیخورد. حضور واقعی در میان نخبگان، طلاب، دانشجویان. از آنها نظر و کمک بخواهد. تنهایی که نمیتواند بفهمد چه کار کند. طرحها و نظریاتی که از متن اجتماع بلند میشود، طرحهای صائب و درستی هستند. باید ارتباطش را بر قرار کند.
امیر المومنین میگوید با آدمهای عاقل مشورت کنید. چرا مدام توی یک مدار میچرخید؟ هدفهای دیگری هم هست. نظرات دیگری هم هست. چرا بعضی از نظرات و حرفها غریب است؟ چون باید بیایند توی متن مردم. ارتباطشان را نباید قطع کنند. فرمود: کسی که ملازم با مشورت باشد، نظر صواب را ازدست نمیدهد. البته فرمود میبیند که دشمن نظرش چیست، ضدش عمل میکند.
اصلح از آدمهای مخلص مشورت میگیرد. امیر المومنین فرمود مشاورت آدم بخیلی نباشد. مشاورت حریص و ترسو نباشد. از کسی مشورت بگیر که نظر شخصی ندهد. این راهش این است که با ارتباطش را با مردم قطع نکند. ارتباط داشته باشد. یک جا امیر المومنین به مالک اشتر فرمودند: مالک در پردهٔ حجاب نرو. یکی از اشکالاتش این است که وقتی نمایندهای با موکّلینش خودش ارتباط نداشته باشد و مستقیماً حرف نزند، نمیداند چه خبر است. بیخبر میشود. بعد امامفرمود چیزهای بزرگ نزد او کوچک میشود، کوچک بزرگ میشود. زیبا را زشت جلوه میدهند. حق و باطل برایش آمیخته میشود. مسئولان هم بشرند. نمیتواند که بفهمد باطل چیست و حق چیست. یک راهش این است که حضور داشته باشد در میان مردم.
امیر المومنین یکی از فرماندارانش را سرزنش میکند که در مجلس اشراف شرکت کرده. باز یکی از عیبها همین است. هدیه گرفتن و هم پیاله شدن با اشراف. هیچ کس الکی پول خرج نمیکند. حساب دارد. هر دیوانهای به کار خودش عاقل است. سرمایه دار، آدمی که طماع است، یک محاسباتی دارد. اصلح هر جا هر جا و با هرکسی نباید عکس بگیرد. از هرکسی نباید چیزی بگیرد. چون طرف وقتی پولی میدهد و برای پولش سند درست میکند، بعد تورا گیر میاندازند طوری که نتوانی از حق دفاع کنی. میگوید اگر فلان چیز را بگویی، این سند را لو میدهم.
توی مجلس سوم یادم است که آقای بهزاد نبوی وزیر صنایع بود. نمایندهها ظاهراً میخواستند استیضاحش کنند. گفت چه کسانی پیکان نگرفتهاند؟ همه سر جایشان نشستند. شاید هم خیلیها برای خودشان نگرفته بودند اما با همین حرف فضا عوض شد.
وقتی به امیر المومنین خبر رسید که عثمان بن حنیف در مجلس اشراف شرکت کرده، حضرت نامه نوشتند که مردی از اهل بصره تو را دعوت کرده است، تو هم به سرعت رفتهای. منِ علی فکر نمیکردم به این سفره بروی. سفرهای که فقرایش رانده شدهاند و ثرتمندان دعوت شدهاند.ای عثمان آنچه که میجوی و میخوری خوب به آن نگاه کن. اگر مشتبه است نخور. آن قدر امر عدالت مهم وسخت است که امیر المومنین در جایی میگوید توی مجلسی که نشستهای و ملاقات عمومی داری فقط به پولداران و قدرتمندان نگاه نکن. به بقیه هم نگاه کن. عدالت را در نگاهت داشته باش تا قدرتمندان طمع پیدا نکنند که به نفع آنها اقدام کنی و ستم کنی.
خیلی روایت قشنگی داریم که خیر از جانب مومن مأمول است و شر از جانب او مأمون. یعنی یک جوری رفتار میکند که همه از او آرزوی خیر دارند. باید مستضعفان را برای احقاق حق امیدوار کرد. گاهی وقتی کسی میخواهد احقاق حق کند باید دو برابر خرج کند تا احقاق حق کند. میبیند نمیارزد و رها میکند. شرایط باید به گونهای باشد که همه برای احقاق حق امید داشته باشند.
اصلح، سخن و سکوتش به نفع دشمن تمام نمیشود
اصلح کسی است که بهانه دست دشمن نمیدهد. دشمن را ناامید میکند و دوست را امیدوار میکند. همین سیاستی که رهبری دارند. نباید نطقش طوری باشد که دشمن را امیدوار کند. اگر نمایندهای میرود با رادیوهای بیگانه مصاحبه میکند این فایده ندارد. فرمود: من شکا حاجته الی مومن فقط شکا الی الله و من شکا حاجته الی کافر فقد شکا من الله. هرکس درد دلهایش را با مومن بگوید به خدا شکایت برده و هرکس درد دلش را به کافر بگوید، از خدا شکایت کرده است.
در کلمات قصار نهج البلاغه داریم که روزی یک یهودی به امیر المومنین گفت: هنوز آب غسل پیامبر شما خشک نشده بود که شما اختلاف کردید. امام علی که در این داستان مظلوم بود، ظالم نبود. اما حضرت سفرهٔ دلش را پیش او پهن نکرد. نگفت راست میگویی. فرمود شماها چی؟ شما یهودیها وقتی حضرت موسی از رود نیل ردتان کرد، هنوز پایتان خشک نشده بود که به حضرت موسی گفتید برای ما هم اینجور خدایی مثل خدای بت پرستان قرار بده. جواب دندان شکن به دشمن دادن خیلی مهم است. یک معیار است. فاصله گرفتن از خواست و میل دشمن. ناامید کردن دشمن با نطقش، رایش، سخنش. گر میخواهد سکوت کند سکوتش دشمن را باید عصبانی کند. اگر قرار است حرف بزند حرفش باید دشمن را عصبانی کند. ما باید آرزویمان باشد که دشمن عصبانی باشد. خدایا شیاطین را از ما عصبانی کن. خدایا امام زمان را از ما خوشحال کن.
ولی کسانی هستند که به دوست ضربه میزنند و دشمن را امیدوار میکنند. نماینده باید بفهمد هر حقیقتی را هرجایی نگوید. اینکه میبینیم که رهبری گاهی سرزنش میکنند نمایندگان را، نه اینکه اینها آدم بدی باشند، نه، دقت ندارند. نمیدانند چی را کجا بگویند. بعد گاهی دشمن هم تحریک میکند. امیر المومنین را تحریک میکردند که برای اینکه دفاع کند از حقش. وقتی حضرت مجبور شدند بیعت کنند ابوسفیان پیشنهاد داد که بیا من با تو بیعت میکنم. ابوسفیان که به امیر المومنین پیشنهاد میدهد، مخلص نیست. میخواهد اختلاف ایجاد کند. تا خودش به نان و نوایی برسد. حضرت فرمودهاند: موجهای فتنه را بشکافید با کشتیهای نجات. فرمودند که اگر من حرف بزنم میگویند علی حریص است بر حکومت. اگر سکوت کنم میگویند ترسیده است. یعنی حرف زدن من، نه به خاطر این حرف است که آنها میگویند، و نه سکوتم به این خاطر که آنها میگویند.
سکوت وحرف زدن باید به فرمان خدا باشد ولی کسی که تحت تاثیر وسوسههای شیاطین قرار میگیرد سکوتش به نفع دشمن میشود. حرف زدنش هم به نفع دشمن میشود. انتقاد امیر المومنین از یارانش همین است که رفتار شما دشمن را به طمع میاندازد. دشمن را نباید به طمع انداخت. دشمن را باید ترساند. اینها مبانی دینی دارد. قرآن میگوید: «و أعدّوا لهم ما استطعم من قوه و من رباط الخیل» دشمن را بترسانید.
تصمیم گیری امانتدارانه، بر اساس اولویتها و مصلحت امت
سه معیار مهم تصمیم گیری حق، عدل و عقل است. عقل میگوید سبک و سنگین کن. فرمودهاند: عاقل کسی نیست که خوبی را از بدی بشناسد. عاقل کسی است که اگر بین دو بدی بود بفهمد کدام بد خوبتر است. یعنی سبک و سنگین کند. اهم و مهم کند. چه اشکالی دارد بعضی جاها را برای یک مدت تعطیل کنیم. ریل را عوض کنید درست میشود. خیلی از این ریلها که داخلش دارید حرکت میکنید مال زمان شاه است. اگر ریل را عوض کنی درست میشود. اهم ومهم کن. چطور توی زندگی شخصی تصمیم میگیریم که چگونه بودجه تصویب کنیم و چگونه تصمیم بگیریم. بعضی مسائل را یک سال دو سال تعطیل میکنیم. باید به این فکر کرد که الان اولویت چیست؟ اولویت بندی نمیشود.
نمایندهٔ اصلح کسی است که نگاهش به مسئولیت این است که این یک امانت است و بارم سنگین شده است. در امانت نباید خیانت کرد. حالا چه کسی خائن نیست؟ فرمود کسی که سر و علانیتش (ظاهر و باطنش)، گفتار و رفتارش تفاوتی ندارد. این میتواند امانت شما را ادا کند. چه کسی خائن نیست. کسی که ظاهر و باطنش فرق نکند. بعضیها این گونهاند که میگویند چنان خواهیم کرد. قبلش چه کار میکردید؟ وعده دادن فایدهای ندارد. تا حالا چه کار کردید؟ تا حالا کجا بر علیه بیعدالتی داد زدی؟ تا حالا کجا صراحت لهجه داشتی؟ تا حالا کجا محافظه کاری نداشتی؟ البته یک جاهایی باید یواشکی داد زد، جاهائی که باعث سوء تفاهم میشود و مردم ناامید میشوند. ولی بالاخره صریح اللهجه باید باشیم. سابقه افراد را باید مورد توجه قرار بدهیم. خوش باور نباشیم.
ما هم که در انتخابات شرکت میکنیم و دغدغه شناخت اصلح را داریم باید دقت کنیم که کار سختی است و حتماً نیاز داریم به یک تیم، به یک افرادی که واقعاً عادلانه بررسی کنند و به مشهورات اکتفا نکنند. ممکن است انسانی باشد که گمنام باشد اما بهتر باشد. سابقهاش نشان بدهد که این آدم با عرضه و توانمند است. متاسفانه خیلی وقتها ما به مشهورات اکتفا میکنیم. ولی نمایندگی که مِلک کسی نیست. اگر کس بهتری پیدا شود، باید او را انتخاب کرد. فرمود: ملعونٌ من وضع نفسه فی موضع لا یلیق به. اگر کسی خودش را در جایگاهی قرار بدهد که لیاقتش را ندارد ملعون است. دور از رحمت خداست. خیانت کرده به ملت و امت. فرصت سوزی کرده. نماینده اصلح اگر حتی رأی هم نیاورد، باید آرزوی موفقیت رقیب پیروزش را داشته باشد. اگر نامزدی حسود است و مشکلات روحی و روانی دارد توی اینجا هم با هم اختلاف میکنند. عقدهها و کینهها اینها همه اثر میگذارد. کاندیدای اصلح باید طرح داشته باشد و مخلصانه در اختیار دیگران قرار بدهد. نه اینکه بگوید طرحم را نگه دارم، بعداً که اینها خراب کاری کردند و مردم فهمیدند، من طرحم را بدهم! مولای شما امیر المومنین به خلیفه دوم مشورتهای مخلصانه داد. گفت حالا که پرچم به دست عمر است بگذار خرابکاریها کمتر شود. بگذار اسلام و مسلمین کمتر ضرر کند. آن قدر مشورت داد که عمر گفت اگر علی نبود عمر هلاک میشد. باید به مصالح اسلام و مسلمین فکر کنیم. در خطبه ۱۳۶ داریم وقتی عمر میخواست به جنگ برود، پرسید من خودم بروم خط مقدم؟ امام گفت نه! نرو که کشته میشوی. این فضیلت و اخلاص و صفای امیر المومنین است.
بدون اخلاص، خیانت پیش میآید
قرآن میگوید: «ان الله یامرکم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها» رای ما امانت است. امانت را باید به اهلش داد. نباید خیانت کرد. نباید با تعصب رای بدهیم. عصبیت یعنی اینکه بهترینِ قوم دیگران را از بدترینِ قوم خودت بهتر ندانی. اگر خانم است، خانمها رای بدهند! اگرآقاست، آقایان رای بدهند! اگر آخوند است آخوندها رای بدهند! تعصبات صنفی، جنسیتی و قومی و قبیلهای. هرکس بهتر میتواند عمل کند و اخلاص بیشتری دارد و فکر بهتری دارد آن شخص به درد میخورد. هر کس خیانت کند در امانت و خودش و دینش را از خیانت منزه نکند، خیانتش او را در دنیا و آخرت ذلیل میکند. فرمود بزرگترین خیانت، خیانت به امت است.
رهبری گفتند مردی و کاری. یعنی اگر تمام وقت هم وقت گذاشت باز کم میآورد. بخواهد طرحها را مطالعه کند، مشورت بگیرد، عالمانه نظر بدهد، نمیتواند همه کارها را با هم انجام دهد. ولی خوب طرف میگوید همهٔ پلها را خراب نکنم. اگر رای نیاوردم چی کار کنم؟ بابا توکل کن به خدا!
غیرت، بصیرت، شفافیت
از ویژگیهای کاندیدای اصلح این است که غیرت و بصیرت داشته باشد. فرمود خوابش نبرد، غفلت نداشته باشد. از دشمن فراموش نکند. به شرایط حاضر توجه داشته باشد. فرمود: برای شما نقشه میکشند و شما نقشه نمیکشید. دشمن جلو میآید و شما عصبانی نمیشوید. فرمود اطراف و مرزهای شما کاهش پیدا میکند و شما عصبانی نمیشوید. آدم بیغیرت یعنی همین. مرزها فقط که همین مرزهای خاکی نیست. وقتی میبینیم ارزشها کم رنگ میشود باید عصبانی شویم. بیغیرتی زیاد شده است. به مرزهای فرهنگی تجاوز شده است و در حال فرو ریختن است. شما بیخیالید. جالب است که همه میخواهند نقش رهبری را ایفاکنند. یک نفر رهبر است. بقیه باید فکر کارشان باشند. ایشان به پیروی از مولایشان امیر المومنین که فرمود: مالک، پیوسته مردم را ستایش کن، باید بگوید الحمدلله و امید بدهد. ولی ایشان در سخنرانی اخیرشان هم گفتند که ما ایراداتی و مشکلاتی و عیبهایی داریم. باید بروند دنبال این عیبها و مشکلات. نباید خاطر همه جمع باشد که هیچ مشکلی نیست و هیچ خطری ما را تهدید نمیکند. باید به فکر باشیم. فرمود: اگر شما خوابیدید دشمنان خواب نیستند.
از موضع تهمت باید بپرهیزد. نباید خودش را در شرایط تهمت قرار بدهد. باید کارهایش شفاف باشد. پنهان کاری اگر به خاطر مصالح مسلمین است اشکالی ندارد. اما مسائل مالی و دوستیها باید شفاف باشد.
باید معنویت را بیشتر کرد
باید اهل معنویت باشد. اگر کسی یاد قبر و قیامت است، کسی که اهل توسل و نماز شب است، اهل نماز اول وقت است، این جور کاندیدایی اصلح است. اگر در کنار نکات دیگر باشد، خداوند کمکش میکند. ولی اگر کسی میگوید خدمت به مردم مهم است و نماز اول وقت اهمیتی ندارد، این آدم لغزش پیدا میکند. وقتی کسی رای میآورد، زمینه لغزشش بیشتر میشود. پیشنهاد میشود، رشوه میدهند. باید معنویت داشته باشد. خیلیها که در مسادل معنوی گردن کلفتتر از ما بودند، لغزش پیدا کردند. وقتی آنها زمین خوردند، ما زمین نمیخوریم؟ پس یک دستاویز معنوی باید داشته باشیم. یکی همین است که سطح زندگیاش را بالا نبرد. وقتی توی سالن غذاخوری مجلس غذا میخورد و سر میز، همه چیز هست، نباید از گلویش پایین برود. باید رنج ببرد. باید سختش باشد. آدم آرام آرام فاصله میگیرد. اگر میخواهیم از امیر المومنین یاد بگیریم باید این گونه باشیم. باید آدم یک دستاویزی داشته باشد.
بعد از انتخابات، نمایندگان را رها نکنیم
تا طبل انتخابات نواخته میشود، هیجانی میشویم و باز که تمام میشود، هم کاندیداها از ما یادشان میرود و هم ما از آنها. امام فرمود مجلس عصاره فضائل ملت است. وقتی فضیلتهای ما کم میشود همین میشود. انتخابات فرصتی برای رشد است. باید مطالبه داشته باشیم. نمایندگان را رها نکنیم.
Sorry. No data so far.