تریبون مستضعفین – محمدصادق شهبازی
جایگاه و شیوه ی نقش آفرینی جنبش دانشجویی در انتخابات مجلس شورای اسلامی
این بحث در اردوی انتخاباتی خواهران بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف در روز جمعه 14 بهمن 1390 در مسجد دانشگاه صنعتی شریف با دو محور بررسی سوابق نقش آفرینی جنبش دانشجویی در انتخابات مجلس و نحوه ی نقش آفرینی در انتخابات، ایراد شده است.
کارهای سابق جنبش دانشجویی در انتخابات مجلس
تجربه ی موفق شهید دیالمه در مشهد
مجلس اول، مردمی ترین انتخابات تاریخ ایران است. گروه های مختلف با محوریت اقناع عمومی در قالب های مختلف با چاپ اعلامیه و بیانیه و تبلیغات چهره به چهره به طرح مواضع خود می پردازند. تبلیغات با محوریّت مساجد و جمع های عمومی مردم و مراکز اصلی مثل کارخانه ها و… شکل می گیرد. فارغ از حزب جمهوری که اکثریت حزب الله در آن قالب به نقش آفرینی می پردازند، در جاهایی مثل مشهد نقش جنبش دانشجویی پر رنگ می شود. حزب جمهوری حاضر نمی شود، شهید دیالمه را به علت مخالفت های شدید ایشان با بنی صدر و از ترس برچسب ضد رییس جمهور خوردن حزب، در لیست بگذارد و شهید دیالمه به همراه جمعی ازم ردم و دانشجویان با تبلیغات مردمی با حزب جمهوری اسلامی و بقیه ی گروه های حاضر رقابت می کنند و در نهایت این لیست مردمی دانشجویی پیروز انتخابات می شود. این تبلیغات با صورت اقناعی با محوریت پای کار آوردن نخبه های مختلف سیاسی و فرهنگی و علما و … و صحبت در مساجد و مکان های عمومی و اقناع بدنه ی عمومی مردم شکل می گیرد.
وقتی تحکیم گیج می خورد
دفتر تحکیم وحدت در دور اول و دوم، منفعل عمل کرد. مهم ترین دلیلش هم گیج خوردن انجمن ها و منازعات بین تحکیم و شاخه ی دانشجویی حزب جمهوری بود که تحکیم را به جای نقش آفرینی دانشجویی به لیست بندی کشانده بود که هیچ اثری ایجاد نکرد. یکی از فعالین دانشجویی اول انقلاب می گفت، آن موقع ما در انجمن تهران درگیر دادن لیست مثلاً سی نفره بودیم، که چند روز وقت مان تلف شد، چیزی هم از تهش در نیامد. بعضی کاندیداهای حزب اللهی بودند که به گفتمان ماها نزدیک تر بودند، اما بچه ها چون سرگرم لیست بودند توجه نمی کردند. اگر ما برای آن بچه ها می رفتیم در اتوبوس ها و… تبلیغ می کردیم آن افراد انگشت شمار در مجلس بودند، مثلاً حسین شریعتمداری، فارغ از این که الآن با مواضعش موافق باشیم یا نه، کاندید می شد، طرح هم داشت، از بچه های سپاهی خوب هم بود ولی در لیست ها نمی آمد ما هم که سرگرم بودیم به این افراد توجهی نمی کردیم و…
دور سوم ورود انتخاباتی تحکیم
در پی دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور، و به تبع حرف ها و عملکرد غیر انقلابی جناح راست، تحکیم به حمایت از دولت و جناح چپ پرداخت. با طرح ضرورت معرفی و طرد طرفداران اسلام آمریکایی از جانب امام (سلام الله علیها) تحکیم هم فعالانه وارد فضاسازی شد؛ و مصداق این شعار در لفافه و آشکارا جناح قابل معرفی می شد. البته از حق نگذریم، اقدامات جناح راست در التقاطی خواندن جناح چپ و جریان دانشجویی مثل صحبت های مهدوی کنی در شب احیا در دانشگاه امام صادق (ع) که با واکنش امام و سخنرانی معروف تحذیر از اسلام آمریکایی ایشان مواجه شد، در این فضا موثر بود. این فضا منجر به پیروزی جناح چپ در انتخابات مجلس سوم گردید.
مجلس چهارم، تشکل های دولت ساخته و ورود تشکل های دانشجویی به ائتلاف ها
با شروع دوره ی ریاست جمهوری هاشمی و اختلافات جریان اقلیت تحکیم با اکثریت چپ آن، با پشتوانه ی جناح راست و دولت، تشکل های دانشجویی موازی مثل جامعه ی اسلامی دانشجویان و انجمن های اسلامی دانشجویی به ریاست حشمت الله طبرزدی شکل یا نضج گرفتند. عملاً در انتخابات های بعد از این جنبش دانشجویی یک طرف ائتلاف ها شد، تحکیم پیاده نظام و یک طرف ائتلاف های جناح چپ و جامعه اسلامی دانشجویان و بعضی تشکل های دیگر تا سال ها پیاده نظام و یک طرف ائتلاف های جناح راست، جریان طبرزدی هم پا را فراتر گذاشت و در انتخابات مجلس پنجم از اعضای خود و سایرین لیست انتخاباتی داد. البته نباید از حق گذشت فضاسازی های نشریه ی پیام دانشجوی بسیجی انجمن های اسلامی دانشجویی در فضای کلی کشور و انتقاد از بی عدالتی ها بی تأثیر نبود. یک تشکل با هویت نیمه دانشجویی نیمه مردمی از بچه های جنگ هم داشتیم که انصار حزب الله بود، طیف اجتماعی و مردمی تر ان به رهبری افرادی مثل مسعود ده نمکی و با نماد حاجی بخشی گفتمان سازی و نقد جریان ها را در پیش گرفتند و طیفی سیاسی تر که در انتخابات مجلس پنجم هم با انتشار لیست هویت خود را جدا کرد، با محوریت نشریه ی یالثارات الحسین ظاهر گردیدند و بعدها مجموعه هویت دانشجویی خود را از دست داد و به یک مجموعه ی مردمی و شهری تبدیل شد.
مجلس ششم و جنبش دانشجویی سهم خواه
نقش آفرینی مهم دفتر تحکیم وحدت در به صحنه آوردن و تبلیغات سید محمد خاتمی در دوره ی هفتم ریاست جمهوری، و اتفاقات بعدی با محوریت دانشگاه مثل کوی دانشگاه موجب شد، تا تحکیم علاوه بر حضور در ائتلاف، اقدام به سهم خواهی کند و برای اولین بار کاندیداهایی در لیست وارد شد که فعالان دانشجویی بودند، رضوی فقیه و موسوی خوینی این چنین به مجلس راه یافتند. البته حرکت های مبارکی نیز کلید خورد مثلاً در مشهد جمعی از دانشجویان و مردم با محوریت تعدادی کاندیدای مستقل به نقش آفرینی مردمی پرداختند که گرچه پیروز انتخابات نشدند اما به گفتمان سازی و تشکیل مجموعه های مردمی مثل مجمع مطالبه ی مردمی مشهد مقدس و انجمن طلاب و دانشجویان مشهد مقدس انجامید.
مجلس هفتم و کاندیداهای مستقل و تبلیغات مستقل
با تغییر چهره ی سیاسی کشور در انتخابات مجلس هفتم، هنوز بعضی جریانات دانشجویی مثل گذشته عمل می کردند. اما در تداوم اتفاق افتاده در مشهد در انتخابات مجلس ششم، حضور کاندیداهایی مثل سعید جلیلی و سلیمی نمین موجب شد جریان مردمی و دانشجویی مستقل با شیوه ی انتخاباتی برگرفته از تبلیغات شهید دیالمه، با محوریت مجمع مطالبه ی مردمی مشهد مقدس به صحنه بیایند؛ و با محوریت مساجد و نخبگان دینی و فرهنگی و سیاسی و علمی به میدان آوردن مردم همت گمارند. تبلیغات خیابانی با درد دست گرفتن پلاکارد و صحبت با مردم و…، فضاسازی مسجدی بدون هزینه های بالا جزو محورهای این نوع تبلیغات بود که بعدها در تهران در انتخابات ریاست جمهوری کپی برداری شد. گرچه سعید جلیلی نتوانست به مجلس راه بیابد اما میزان رای او با نفرات قبلی که در لیست و تبلیغات میلیاردی اصول گرایان حاضر بودند فاصله ی چندانی نداشت و تنها اگر عده و عده ی بچه ها اندکی بیشتر می بود، وی جزو رای آوردگان قرار می گرفت و این نشان از امکان نقش آفرینی و جریان سازی مردمی دانشجویی در انتخابات بود.
انتخابات نهم ریاست جمهوری و نقش آفرینی با محوریت جنبش دانشجویی
نقش آفرینی مردمی دانشجویی به نوع و گونه ی غالب تبلیغات حامیان احمدی نژاد تبدیل شد، که با محوریت بحث خیابانی، رفتن به دهات. روستاها، تبلیغات دستی، تبلیغات مردمی و چهره به چهره در محیط های عمومی نمود یافت. یک ویژگی آن دوره، راه اندازی سایت های متعدد خبری و تبلیغی در نزدیکی و ایام بعد از انتخابات بود که اکثراً به صورت خودجوش و دانشجویی اداره می شد. کارهای جنبش عدالتخواه دانشجویی مثل پرسش های تخصصی در حوزه های مختلف نظیر سیاست خارجی، اقتصاد، کشاورزی و آموزش و پرورش از کاندیداها و اقدامات نمادین مثل رفتن به خانه کاندیداها و شهید رجایی و… گفتمان سازی کرد. صد البته گفتمان سازی صورت گرفته در سال های آخر دهه ی هفتاد و سال های ابتدایی دهه ی 80، در حاکم شدن گفتمان عدالت و پیروزی های افرادی که این شعارها را در انتخابات تکرار می کردند بیشترین نقش ها را داشت که باید غیر از گفتمان های کلان مطرح شده به وسیله ی رهبر انقلاب به عنوان سکان دار اصلی کشتی انقلاب، نقطه ی کانونی اش را در کارهای جنبش دانشجویی جستجو کرد.
مجلس هشتم، یک گام به پیش در گفتمان سازی
مجمع مطالبه ی مردمی مشهد مقدس با هویتی نیمه دانشجویی نیمه مردمی، با انتشار جزوه، و تولید گفتمان و توزیع بروشورها و تبلیغات متعدد با انتخاب کاندیداهای کم تر شناخته شده تر اما با برنامه مثل دکتر بحرینی و هادی وکیلی تجربه ای نظیر انتخابات مجلس هفتم را تکرار کرد. بعضی تشکل ها حمایت از لیست 5+6 را مهم ترین کار انتخاباتی خود دیدند. اما جنبش عدالتخواه دانشجویی با دو محور بررسی عملکرد کاندیداها مبتنی بر بررسی نحوه ی حضور و غیاب و فعالیت نماینده ها در مجلس، در پرسیدن سؤال و طرح پیش نهاد از یک سو آسیب شناسی گلوگاه های فساد در مجلس وارد عرصه ی انتخابات شد؛ و ضمناً از کاندیداهای مردمی مثل حسن سبحانی در دامغان و صادق کوشکی در آباده حمایت رسمی کرد. علاوه بر گفتمان سازی، انتشار کارنامه ی عملکرد نمایندگان موجب شد در بعضی شهرها نمایندگان کم کار رای نیاورند و از بعضی سایت های خبری به خاطر انتشار نتایج تحقیقات دانشجویان عدالتخواه شکایت شد.
انتخابات دوره ی دهم با محوریت دانشجویی
تبلیغات مردمی سطح شهر و بحث ها در سر میادین با مردم، رفتن به روستاها، فضاسازی دانشگاهی و اینترنتی جزو محورهای این دوره ی تبلیغات بود که به وسیله ی دانشجویان کلید زده می شد. در هر دو قطب انتخابات، مهم ترین حرکت ها را جریان دانشجویی رقم می زد. تشکل هایی مثل جنبش عدالتخواه دانشجویی هم تلاش می کردند با پرسش رسمی، سؤال از کاندیداها فضای انتخابات را تخصصی تر کنند که در فضای سیاست زده ی این انتخابات، این بحث های گفتمانی مظلوم ماند. وقایع بعد از انتخابات هم که با ورود جریان دانشجویی در تبیین و بعد هم تبدیل منازعات خیابانی پلیس و اغتشاش گران به بحث و حضور مردم و روشنگری ها و مقابله های دانشگاهی نظیر برپا کردن موج در مورد توهین به امام و آن چه در نهایت به نهم دی ختم شد بخش عمده اش در فضای جنبش دانشجویی طرح ریزی و پی گیری شد.
مجلس نهم چه باید کرد؟
جایگاه جنبش دانشجویی در انتخابات
طبیعتاً همان گونه که مقام معظم رهبری در دانشگاه علم و صنعت اشاره کردند، جنبش دانشجوی یک جریان اجتماعی غیر معطوف به قدرت است، کار اصلی آن هم گفتمان سازی و بلند کردن شاخص ها و افق هست. کار دوجانبه ی گفتمان سازی در سطح نخبگی برای تغییرات کلان و تخصصی و واقعی کردن فضا و آوردن کاندیداها و فعالین انتخاباتی به روی نقاط اصلی مشکل کشور و مطالبات و آرمان های اصلی انقلاب است. یک سطح هم فضاسازی و گفتمان سازی برای عموم مردم است. جنبش دانشجویی به مثابه ی یک روشن فکر به تعبیر معارف سیاسی نه علمی (که به معنای کسی است که مسائل عینی جامعه را می بیند و به دنبال حل آن هاست)، به تعبیر مرحوم جلال آل احمد باید همیشه حرفی داشته باشد. این حرف یا با مردم است، یا با رسانه ها، یا با دانشجوها یا با مسئولین و کسانی که در معرض قرار گرفتن در مسئولیت ها هستند مثل کاندیداها.
تبیین جایگاه نماینده برای مردم، دانشجو، رسانه و افراد در معرض نمایندگی!
انتخابات در اولین گام فرصتی برای تبیین جایگاه نماینده و مجلس است. باید برای دانشجو و مردم تبیین کرد چرا مجلس هم امور و بالاترین مقامات است، کارهای مهمی که یک نماینده به تنهایی می تواند بکند، مثل طرح سؤال و درخواست تحقیق و تفحص و دادن طرح و… چیست و اثرش در کشور چیست؟ در طول تاریخ کشور همین موارد چگونه جریان ساز شده است؟ نمایندگان چگونه می توانند به نهادها نظارت کنند؟ مجلس یک نهاد نظارتی دارد به اسم دیوان محاسبات که پر قدرت ترین نهاد نظارتی کشور است، تنها نهاد نظارتی است که در آن می شود حکم صادر کرد و بار قضایی و حقوقی مستقیم دارد؟ حالا کارنامه ی همین نهاد چیست؟ مرکز پژوهش های مجلس، نهادی بسیار مهم است، که گزارش های مختلف از وضعیت کشور و جهان و حوزه های تخصصی باید بدهد. کمیت و کیفیت و اولویت گذاری این مرکز چیست و چه باید باشد و کارنامه ی عملکرد آن در این سال ها چه بوده است؟ نماینده های مجلس برای نظارت بر صدا و سیما و مطبوعات و… نماینده تعیین می کنند. این نماینده ها کجا هستند و کارنامه ی آن ها چه بوده است؟ خلاصه تبیین وظایف نماینده و جایگاه مجلس یک محور جدی است، که اگر صورت بگیرد هم انتخابات مجلس رونق می گیرد هم برای مردم و نخبگان مهم می شود و اساساً با درک این اهمیت سؤال جدی صورت می گیرد. حالا همین ها را باید برد در مساجد و خوابگاه ها و کارخانه ها و … لازمه اش این است مثل اول انقلاب جنبش دانشجویی احساس کند که تکلیف دارد. منتظر این که کسی از بالا به او بگوید چه بکند نباشد. بیش تر سخنران های اول انقلاب سنشان از آدم هایی که پای منبرشان بودند کم تر بود. اصلا این طور نبود که منتظر باشند تریبونی برایشان ایجاد شود. خودشان میرفتند و آدم ها را توجیه می کردند و صحبت می کردند. ما یکی دو دوره ی کوتاه چنین فضایی را در کشور داشتیم یکی اش سال 82 سر قضیه ی جنبش دفاع از استقلال بود بچه ها چند روزه کل کشور را گشتند و تشکل ها و آدم ها را سر خط کردند و هر جا می رفتند با رایزنی صحبت می کردند و چند روزه یک شعار ساده ی دانشجویی که با لحن طنز ادا شده بود، شعار ملی شد که «انرژی هسته ای، حق مسلم ماست»
پرسش از کاندیداها
مسئله ی مهمّ بعدی پرسش از کاندیداهاست. باید مشخص شود، آیا افراد صلاحیت دارند؟ آیا علاوه بر صلاحیت، اصلحیت هم دارند؟ این کی معلوم می شود؟ وقتی مورد سؤال واقع شوند. با چه توانمندی هایی آمده اند، تفاوتشان با بقیه در حوزه ی انتخابیه شان چیست؟ در کدام کمیسیون های مجلس می خواهند بروند؟ آن جا چه می خواهند بکنند؟ برنامه ی عملیاتی شان چیست؟ وگرنه کل کار جنبش دانشجویی تبدیل می شود به برگزاری چند مناظره – بخوانید رینگ بوکس سیاسی در سالن های آکادمیک – که به افشاگری علیه هم و زنده باد و مرده باد علیه و له کاندیداها بدل می شود.
بررسی عملکرد کاندیداها و نمایندگان فعلی
یک مسئله ی مهم، بررسی عملکرد کاندیدها و نمایندگان فعلی است. تعداد نطق های پیش از دستور و میان دستور، پیشنهاد طرح ها و نظرات در لوایح و طرح ها و موافقت ها و مخالفت ها و سؤال از وزیر، پیشنهاد تحقیق و تفحص، و درخواست پژوهش های تخصصی از مرکز پژوهش ها، تأخیرها، غیبت ها، تذکرات و…بسیار ساده هم از مشروح مذاکرات مجلس قابل برداشت است. الآن این ها در سایت مجلس هم هست. انتخابات قبلی بچه ها این اطلاعات را از روزنامه ی رسمی و جاهای دیگر بیرون می کشیدند. معنا ندارد یک نماینده در مجلس فقط به واسطه ی روحانی بودن، استاد بودن، محبوب بودن، سیاسی و جناحی بودن یا هر مورد دیگری در مجلس باشد، اما فعالیتی نکند، حالا این آدم اخلاقی ترین آدم روی کره ی زمین هم باشد، وقتی کار ویژه ی نمایندگی را ندارد. از چمران پرسیدند: تعهد بهتر است یا تخصص؟ گفت: «می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را می پذیرم. اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.» این ها را چه کسی می تواند بیرون بکشد، طبعاً کار جریان های اجتماعی و مردمی و دانشجویی و رسانه ای است. نمونه ی موفقش هم که در مجلس هشتم به وسیله ی بچه های جنبش عدالتخواه تقسیم شد در استان های مختلف بین بچه های همان استان ها انجام شد و منتشر شد. وقتی این مطالبات نیست، نماینده ای بدون غیبت و با کم ترین تأخیر و بیشترین سؤال و طرح مثل حسن سبحانی حذف می شود، بعد یک عده فقط چون در لیست جبهه ی متحد اصول گرایان و فلان لیست و فلان لیست بوده اند، می روند مجلس! این را ما باید اصلاح کنیم و فرهنگ سیاسی جامعه را رشد دهیم. غیر از این عملکرد نماینده ا را در برهه های حساس و سرنوشت ساز یا جاهایی که جای منافق و مؤمن مشخص شده پی گیری کنیم، فتنه ی 88، دانشگاه آزاد، مذاکره با آمریکا، طرح نظارت بر نمایندگان، نوع تعامل با دولت و… مواردی است که باید رویش دست گذاشت. مثلاً آن 220 نفری که از جاسبی حمایت کردند و نامه نوشتند، کی ها بودند که خیلی راحت، از خبرگزاری ها یا نمایندگان مجلس، قابل یافتن است.
عینی کردن شاخص ها یک مسئله ی مهم
کافی نیست، فقط همان شاخص های امام و آقا را کلی صرفاً دوباره منتشر کنیم باید آن ها را ریز کرد و قابل سنجش و برای مردم و دانشجو رسانه و… روشن کرد و توضیح داد. اصلح بودن را باید ریز کنیم. مثلاً تخصص داشتن نماینده را باید باز کرد. یعنی چه، مردمی بودن را هم چنین و… مثلاً نماینده باید از نظر تحصیلات یا از نظر مطالعات یا از نظر تجربیات شخصی و کاری و مسئولیتی و… در حوزه ی ای خبره باشد یعنی صرفاً یک سیاسی حرفه ای که یک سری پست عوض کرده نباشد، یا صرفاً به خاطر مدرک یا لیست یا رانت یا … بالا نیامده باشد. این را هم از شرح حال و سوابق طرف، می توان فهمید، هم از برنامه هایش. مثلاً کسی که می آید می گوید برنامه ی من، کم کردن تورم یا افزایش اشتغال است، معلوم است تخصص ندارد، به ویژه اگر رشته و سوابقش اقتصادی نباشد. چرا که باید راهکارش را بگوید و به جایگاه نمایندگی هم واقف باشد. یا کسی که می گوید ترویج ارزش ها معلوم است، یک حرف کلی بی مبنا دارد می زند. باید مشخص کند که می خواهد در حوزه ی فرهنگی چه چیز را پی گیری کند. اصلا باید دید چنین آدمی می خواهد در مجلس، به چه کمیسیونی برود؟ اساس برنامه ی عینی داشتن یکی از حوزه های تخصص است. برنامه نباید کلی گویی باشد، خیلی ها خوب بلدند قصه و کلیات بگویند، باید این ها را در راهکارهایشان بیرون کشید و مشخص کرد. یک شاخص هم این است که طرف، اگر برنامه ی واقعی و تخصص و تجربه داشته باشد مشکلات عرصه ی اجرا را می داند، صرفاً کلیات ابوالبقا نمی گوید. یک شاخص همین است که طرف، بداند قرار است در مجلس قرار است چه کار کند؟ همین اشخاصی که فقط سلبی می گویند دیگران نباشند، فتنه و انحراف و ساکتین فتنه یا ساکتین انحراف ته حرفشان است، مشخص است تخصص ندارند، برنامه ندارند، فقط می خواهند صندلی ها را اشغال کنند. . از این طرف فقط رشته ی تحصیلی ملاک نیست، مثلاً طرف متخصص فلان حوزه ی فنی یا پزشکی یا حتی علوم انسانی حتی رشته هایی عینی مثل مدیریت و اقتصاد یا حوزه ای بینابینی مثل جامعه شناسی است ولو هزار تا کتاب تخصصی هم داشته باشد اگر حرف عینی نداشته باشد جایش مجلس نیست. فقط سابقه ی اجرایی هم مهم نیست، مجلس جای آدم هایی است که ذهن برنامه ریز و عینی داشته باشند، باید طرف بتواند قانون و قانون نویسی و بودجه نویسی را بفهمد. یا مثلاً در مورد مردمی بودن: اول وضع زندگی و گذشته ی خود طرف است، زندگی اشرافی و ماشین و خانه و حقوق آن چنانی و عدم حضور در جمع های مردمی ازش مردمی بودن در نمی آید. امام سه بار متذکر می شوند افراد از اقشار بالا نمی توانند در جمهوری اسلامی مسئولیتی داشته باشند. البته ممکن است یکی از قشر مستضعف نباشد از اقشار بالا هم نباشد – که البته این خودش یک شاخص است- اما در بین مردم هست یا نه مهم است. نگاه طرف به مردم چیست، نه این که بیاید سخنرانی کند بگوید مردم ما خیلی مهم و خوب و… هستند، این که به جمهوریت چطور نگاه می کند، را باید از فحوای عملکردش بیرون کشید. غیر از سخنرانی به صورت واقعی نگاهش به رای و حضور مردم چیست، به صورت استراتژیک مثل امام و آقا جمهوریت را ذیل اسلامیت می بیند، حرف و نظر مردم در چارچوب شریعت برایش مهم هست یا نه نگاهش این است اگر مردم زیاد بیایند ممکن است ما رای نیاوریم و همین کفریات سنتی جناح رستی را می گوید؟ همین که طرف سال ها در یک استان بوده، نگاه مردم بهش چیست، می گویند خودش را گرفته است یا نه، معتمد مردم هست یا نه، قاطی مردم زندگی کرده یا صرفاً در چاردیواری خودش بوده و… این ها را باید عینی کرد و به مردم و رسانه ها یاد داد. همین که این ها را عینی کنید. خود به خود احزاب و گروه ها دست و پایشان را جمع می کنند. البته باید توجه کنیم ما با معصومین سر و کار نداریم با آدم های عادی سر و کار داریم که بین آن ها باید به صورت نسبی نگاه کرد، به تفاوت خوب و خوب تر و فاسد و افسد توجه کرد و به صورت نسبی دنبال آدم ها بود. اگر کسی همه ی ویژگی ها را داشت که می بردیم رییس جمهورش می کردیم! اما باید این اصلح بودن در آدم ها نمود پیدا کند. (مجمع مطالبه ی مردمی مشهد مقدس، لیست خوبی از بعضی از تفاوت ها در گفتمان نماینده ها منتشر کرده است)
جنگ با تئوری های غیر شیعی و موارد بی مبنا و تهدید محوری و دشمن فرضی
یک مورد جدی همین مقابله با تهدید محوری انتخابات و راضی کردن مردم و حزب الله به ملاک های حداقلی است، یک «خرزو خوانی» می سازند که اگر این ها بیایند خطر وجود دارد و بیایید به این گزینه های حداقلی که ما می گوییم رای بدهید! جناح راست، بیست سال است از مردم این جوری رای می گیرد! بعد بچه های اصلح را کنار می گذارند. ما با این تفکر معتزلی اولویت داشتن صالح مقبول به اصلح نا مقبول جنگیدیم و باید همیشه بجنگیم. تفکر شیعی می گوید کنار اصلح ولو نامقبول بایست و برایش کار کن تا مقبول شود، ولو حکومت به تو نرسد. ولو علی 25 سال خانه نشین شود، اما کنار علی بایست. تفکر معتزله می گوید، از اگر افضل نبود یارای نیاورد برو سراغ آدم فاضلی که رای دارد. در تفکر شیعی پایبندی به اصول مهم است. اما در تفکر جناح راست، از ترس «دشمن فرضی» می خواهد حزب الله و مردم را به آدم های بی صلاحیت راضی کند. ما در سه تیر با همین تفکر جنگیدیم. آن موقع همین آقایان بعضاً تصریح می کردند کاندیدای شما اصلح است ولی رای نمی آورد، ما می گفتیم مأمور به تکلیفیم نه به نتیجه. به تعبیر رهبری خدا هم وعده کرده آدم ها اگر با همه ی توان به صحنه بیایند، آن ها را نصرت می کند ً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ (الحج 40) یک عده روی همان گفتمان ایستادند، خودشان هم باور نمی کردند. جناح راست می گفت بیایید به کاندیدای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب رای بدهید. طیف به قول خودشان اجتماعی اصول گرایان مثل ایثارگران می گفتند بیایید به صالح مقبولی که نظرسنجی ها می گویند رای بدهید، اما فارغ از جهت گیری ارزشی عملکرد پیروز انتخابات در دوره ی حضور در قدرت، خدا هم نصرت کرد و نتیجه بر خلاف انتظار همه رقم خورد.
تخصصی کردن:کمیسیون ها را باید از زیر آب بیرون کشید
یک مسئله ی مهم تخصصی کردن انتخابات است. ائتلاف های انتخاباتی و کاندیداها باید مشخص کنند. در هر حوزه جه برنامه ی عینی را می خواهند پی بگیرند. هر نماینده می تواند عضو دو کمیسیون باشد، به کدام کمیسیون می خواهند بروند و برنامه شان برای آن جا چیست؟ اولویت های آن حوزه را چه می بینند و مشکلات کشور را چه می بینند. غیر از دیوان محاسبات و مرکز پژوهش ها کمیسیون ها را باید از زیر آب بیرون کشید. کمیسیون اصل نود، بهداشت و درمان، عمران، فرهنگی، قضایی و حقوقی، کشاورزی، صنایع و معادن، آموزش و تحقیقات، اجتماعی، اقتصادی، امنیت ملی، سیاست خارجی، انرژی، تلفیق، تدوین آیین نامه و… باید نوع فعالیت سیاسی یک دانشکده ی فنی با یک دانشکده ی پزشکی و علوم انسانی فرق کند. مثلاً کمیسیون های عمران و صنایع و معادن را چه کسی باید مورد مطالبه قرار دهد؟ کارنامه ی کمیسیون را باید در آورد و دید چه جایگاهی داشته چه کاری کرده است؟ الآن هم لیست ها می خواهند در این حوزه چه کنند؟ اصلا آدم های شاخصشان برای این کمیسیون ها کیست؟ آیا ترکیب لیستشان مناسب این کمیسیون ها هست؟ در آوردن سؤال تخصصی هم کاری ندارد. کافی است در هر حوزه سراغ یک سری از اساتید اصلی آن حوزه و نمایندگان فعلی و قبلی مجلس رفت، ظرف یکی دو روز با 7- 8 تا جلسه و تماس تلفنی سؤال های اصلی قابل احصاست. بعد لیست هایی که تنها دغدغه شان دفاع از دولت، یا مقابله با فتنه و انحراف یا ساکتین فتنه و انحراف است برنامه نداشته باشند که ندارند، هم دست و پایشان را جمع می کنند، مجبور می شوند حرفی بزنند، اگر هم حرف نداشته باشند تولید کنند و بعد همین ها را می شود ازشان مطالبه کرد، اگر پشتوانه نداشته باشد، سر بزنگاه، پقی می زند بیرون!. به جای این که صرفاً دو تا چهره ی تکراری دعوت شوند و افشاگری کنند، بیانیه ی رسمی بدهیم همین سؤال ها را بپرسیم، یا این گونه از لیست ها نماینده دعوت کنیم یا از طیف های مختلف در هر کمیسیون فعلی آدم بکشیم بیرون! (بیانیهی مجمع مطالبه تحت عنوان انتخاب اگاهانه، سرخط های خوبی دارد)
پرسش از رسانه ها و اساتید و…
باید از رسانه ها پرسش کرد؟ باید از آن ها هم خواست که چه بخواهند. فقط به صورت رانت چند لیست در تلویزیون تبلیغ نشود، شبکه های استانی می توانند به صورت موثر، نقش ایفا کنند. اما به بهانه ی این که تعداد کاندیداها بالاست کلاً صورت مسئله را پاک می کنند. چند برنامه ی تکراری برگزار می کنند و می رود؟ خب چه کسی جز جنبش دانشجویی می تواند مطالبه کند؟ اصلا آقای ضرغامی در دانشگاه امام صادق ادعا کرد 90 سیاسی برگزار کنید ما می آییم پخش می کنیم. نود سیاسی برگزار شود، منتها نه فقط برنامه های افشاگرانه برنامه ی های تخصصی نامه هم زده بشود، آقای ضرغامی و شبکه های استانی مدعی این هم کار تخصصی شما کجایید؟ باید حضوری و در قالب نامه های سرگشاده نخبگان حزب اللهی و فرهنگی و تریبون های نماز جمعه، شبکه های استانی، چهره های بارز اخلاقی در جامعه، را وارد صحنه کرد، جناح راستی ها از ترس «یک سر و دو گوش» ما و آن ها را ساکت کرده اند، هی فریاد می زند، «یک سر و دو گوش آمده» از ترس این «خرزو خوان ها» به ما رای بدهید. اصلا انتخابات فرصت تریبون درست کردن برای بحث های مبنایی تری نیز در فقه سیاسی و فلسفه ی سیاسی و هم چنین ساختار مدیریت و اداره ی کشور است. رهبری این همه می گویند کرسی آزاد اندیشی الآن که دغدغه هست می شود از این کارها کرد، خود رهبری هم که با وجود این که مخالف نظام پارلمانتاریستی هستند و شخصاً در مذاکرات بازنگری قانون اساسی فصل مشبعی در جلسه ی ششم علیه آن صحبت کرده اند (که در سایت شورای نگهبان قابل دست یابی است) برای باز کردن ذهن نخبگان همین را به عنوان یک مسئله ای که می شود رویش فکر کرد مطرح نمودند. کرسی آزاد اندیشی در قالب تریبون آزاد دانشجویی یا استادی بگذاریم، جایگاه مردم در نظام اسلامی، آسیب شناسی نظام انتخابات، آسیب های مجلس و …
آسیب شناسی ها
یک فرصت مهم و موثر برای آسیب شناسی ها هم هست. وقتی می گوییم نماینده و مجلس و انتخابات جه باید باشد، در کنارش چه نباید کردها و چه نباید به اشدها را هم باید تبیین کنیم. این که نماینده نباید نگاه منطقه ای داشته باشد و وعده ی عمرانی بدهد و هو کردن آدم های این چنینی، عدم نظارت بر نماینده ها و عدم نظارت نماینده ها و ایفای وظایف خودشان، گلوگاه های فساد در مجلس مثل رانت اطلاعاتی، توصیه نامه ها و استفاده از نفوذ، روابط قدرت و ثروت و نقش شهرام جزایری ها و سیاسیون و احزاب دولت ساخته ی بی نشان و با نشان، امکانات و حقوقی که نمایندگان برای خودشان تصویب می کنند. در مقایسه با مجلس اول که تعداد زیادی حاضر نبودند حتی پول از نمایندگی بگیرند و آقای طالقانی که در مجلس خبرگان قانون اساسی حاضر نبود در پشت صندلی اشرافی ای بنشیند که نمایندگان مجلس سنای شاه می نشستند و روی زمین می نشست و علی قائمی هم کنارش! این ها را هم باید گفت.
طرد آدم های ناصالح و کیف های انگلیسی
این که امام توصیه به جمع کردن تمام قوا برای جلوگیری از ورود بازیگرها، طرد و معرفی به مردم طرفداران اسلام آمریکایی (اسلام سرمایه داری، مستکبرین، مرفهین بی درد، منافقی، راحت طلبان، فرصت طلبان)، جدیت با تمام قو برای ندادن سرنوشت اسلام و مسلمین به غیر لایق، به انزوا کشیدن ملی گرایان پیوسته به آمریکا و مواظبت تشکل های اسلامی به خوب انجام گرفتن و خود را خوب جا زدن اشخاص ناباب موضع داشته باشند را چه کسی قرار است عینی کند؟ این که رهبری می گیوند کسانی که دهان مردم را برای نمایندگی چرب می کنند شایسته ی نمایندگی نیستند را که باید پی بگیرید؟ کارهای ساده ای می شود کرد، راه اندازی سایت و وبلاگ و معرفی این آدم ها و نامه ی سرگشاده و در صورت لزوم محرمانه درخواست ز شورای نگهبان برای جلوگیری از حضور این ها در انتخابات، مطابق امر آقا. خیلی راحت هم قابل شاخص بندی است، اکبر جوجه اصغر جوجه دهنده ها و پول خرج کن ها و تبلیغات پرخرج، این ها را باید افشا کرد با اسم و داغ ننگ به صورتشان زد، به تعبیر امام کسانی که حریم اسلامی و مالی را در تبلیغات رعایت نمی کنند، قطعاً نمی توانند در مجلس نقش آفرینی پاک داشته باشند، ولو لیست جبهه کذا و کذا باشند. باید پرسش از محل هزینه های لیست ها کرد؟ کسی که حاضر نیست بگوید یا نمی داند هزینه ی تبلیغاتش از کجا آمده، آماده است کیف انگلیسی قبول کند.
ضرورت دفاع از آدم های صالح
نمی شود صرفاً نظری و منتقد بود، مشکل علمای شیعه در طول تاریخ همیشه همین بود، همه چیز را انجام می دادند در لحظه ی میوه چینی به خانه ها می رفتند مردم هم به تبع علما، هزینه ی تنباکو و نهضت ملی و مشروطه را علما پرداخت کردند، میوه اش را دیگران بردند. انقلاب اسلامی اولین باری بود که علما و مردم ایستادند و میوه ی انقلاب را هم دین برد. کنار این کارها آدم بردن لازم و موثر است، اصلا اگر هی شعار بگوییم بدون عینی کردن که هنری نیست. حالا بسیج رسماً نمی تواند حمایت کند. دست بسیجی ها که به عنوان جمع و فرد بسته نیست، تشکل های دیگر که این مشکلات را ندارند. بالاخره می شود از بین آدم ها به صورت نسبی یک سری را پیدا کرد و کنارشان ایستاد. خیلی وقت ها هم مخصوصاً در شهرستان ها بچه های حزب اللهی خوبی را سراغ داریم که این ها در لیستی هم نمی روند، می شود جدی کنارشان ایستاد. مخصوصاً در شهرهای کوچک امکان بردن آدم داخل مجلس بیشتر است. کما این که ایستادن مقابل مفاسد و طرح منحرفان هم راحت تر است. یک خبر و یک اعلام سریع در همه ی شهر می پیچد. حتی در شهرهای بزرگ هم می شود جدی نقش آفرینی کرد. گسترده فضای مساجد و حتی مدارس را فعال کرد. دانش آموز رای ندارد اما قدرت اقناع خانواده ها را دارد، جزو مؤثرترین و در جاهایی مؤثرترین قشر حاضر در انقلاب و جنگ دانش آموزها با بینش سیاسی شان بوده اند. (یکی از فضاهای مهم این است که بر اساس کدام کار کارشناسی سن شرکت در انتخابات باید بالا برود، فرصت سیاسی شدن نوجوان بالغ شده که در فضای سیاسی و اینترنت و رسانه های امروز از همه چیز خبر دارد، را از حق رای محروم کرد؟ ) فضاهای مردم محروم را می شود در صحنه آورد، هیئت ها و تشکل های شهری، حتی در جمع های خانم ها، جلسات مذهبی به صورت گسترده قابلیت سازماندهی دارند و…
مزیت نسبی های دانشجوی حزب اللهی و بسیجی
دانشجوی حزب اللهی و بسیجی به تبع شرایط سنی و محیط دانشگاهی، شرایطی را دارد که بسیاری افراد دیگر ندارند. امکان و توانایی تولید محتوا، ارتباط با فعالان اصلی مسجدی و تأثیر پذیری آن ها از فعالان بسیجی و حزب اللهی دانشجو، وجود نیروهایی که رایگان حاضرند وقت بگذارند برای انقلاب مزیت هویت چندگانه مردمی- نخبگی- دانشجویی، مزیت علمی، قابلیت ارتباط با اساتید و آماده بودن اساتید و نمایندگان و … برای حضور در جمع ها و…، قابلیت کار با رسانه ها و شبکه های اجتماعی و محیط های تعاملی مجازی، قابلیت تریبون مستضعفین و مجرمین شدن و… این ها باید اثرش را در نوع برنامه ریزی های ما بگذارد. وگرنه احزاب و ائتلاف ها که فقط به دنبال آدم رای بده و تبلیغ بزن به دیوار و ماکزیمم کسانی هستند که برایشان سالن جهت سخنرانی و میتینگ سیاسی بگیرند. ما اگر فعال عمل کنیم، آن ها مجبور می شوند در چارچوب ما بازی کنند. بعضاً در انتخابات های قبلی مثلاً ستاد اصول گرایان اصلاح طلبان برای تبلیغ در کوی دانشگاه برای هر بلوک پول های چند ده و چند صد هزار تومانی می دادند، بچه های ما چون تکلیف شرعی دارند اگر برسند به اصلح بودن و تکلیف شرعی قربة الی الله به صحنه می آیند. این فرصت است، اگر برایش برنامه نریزیم دیگرانی می آیند با همین حرف های حداقلی و تهدید محوری تکلیف شرعی سازی می کنند، پتانسیل های بچه ها را می سوزانند.
مشارکت
مهم ترین استراتژی ما فارغ از همه ی این موارد، بالا بردن مشارکت است. باید ابزارهایش را بررسی کنیم. یکی اش همین بالا بردن شور انتخاباتی است. از فضای خود دانشگاه و جلسه و تریبون آزاد و کرسی آزاد اندیشی و گعده در دانشگاه و خوابگاه گذاشتن، تا محیط مردمی و شهری و … بچه ها در مشهد موقعی می رفتند سر چهارراه فقط جملات امام و آقا و کاریکاتورهای بیژنی و شاخص های نمایندگی را بزرگ دستشان می گرفتند با ملت حرف می زدند. این هم یک راه است. یک موقعی برنامه ها نمی گرفت، رفتیم پیش یکی از اساتید یک ایده داد، گفت سازمان منافقین اول انقلاب صبح ها سر چهارراه ها هماهنگ کرده بودند، یک ساعت مشخصی سر هر چهار راهی می رفتی یک عضو این ها عمدتاً هم نوجوان نشریه ی مجاهد را دستشان می گرفتند هیچ هم نمی گفتند ولی سر هر چهارراهی می رفتی بودند، این خیلی فرق دارد تا تبلیغ را بزنی به دیوار. ما همان نوع ادب از بی ادبان آموختیم رفتیم برای غزه و کشیدن دانشجوها به کارها این مدل را پیاده سازی کردیم. بعضاً هم جواب گرفتیم! حالا این یک نمونه است، رفتن سراغ مسجدها درخواست سخنرانی، دیدار با فعالان اصلی مساجد و توجیه آن ها رفتن سراغ بچه حزب اللهی ها و حتی مردم عادی در اصناف و بازار و… خودش یک راه است. با لیست های حداقلی موجود خیلی فرق ندارد این آدم و آن یکی برود در مجلس، بچه های حزب اللهی که کم در صحنه هستند، اما بالا رفتن مشارکت انقلاب را بیمه می کند. ما به عنوان دانشجوی بسیجی باید برای فضای عمومی مردم و رسانه ها و دانشجوها چنین فرصت هایی ایجاد کنیم. اصلا چه رویداد رسان های می توانیم طراحی کنیم که خبرساز شود. مثلاً یک نمونه اش انتخابات نهم ریاست جمهوری نهم رفتن خانه ی کاندیداها بود برای بررسی ساده زیستی، سر چهارراه رفتن یک مدل دیگر و…، باید با استفاده از فضاهای فرهنگی و هنری و ادبی قالب های جدید خلق کرد. (به صورت نمونه الگوی قالب های جنبش عدالت خواه دانشجویی) ضد انقلاب هم مانور اصلیشان در سایت هایشان رفته روی همین قضیه که انتخابات فرمایشی است! خب نقطهی اصلی که دشمن هم هدف گرفته طبق همهی 33 سال گذشته پایین آوردن مشارکت است، باید روی این نقطهی مهم پایداری و ایستادگی کرد.
فردای انتخابات
فردای انتخابات مهم تر از دوره تبلیغات است وگرنه بعد از انتخابات که ما عادت کرده ایم به خانه های مان برویم، تا انتخابات بعدی بعد هم صدا و سیما دوپینگی دو هفته یادش بیفتد انتخابات و مجلس مهم است، یا یک هفته در سال فلسطین مهم بشود تا راهپیمایی یا یک هفته انقلاب و دستاوردهایش و آرمان ها و تاریخش مهم بشود که ملت بیایند راهپیمایی! البته ما باید این انحرافی که بازرگان در نظام نهادینه کرده که گفت مردم انقلاب شد به خانه های تان بروید که ما حکومت را اداره کنیم را عوض کنیم. امام حتی می گفتند مردم باید نمایندگانی که خارج از وظایفشان عمل می کنند را عزل کنند به بقیه هم تنبه بدهند که در صورت عدم عمل به وظایفشان دوره ی بعد انتخاب نخواهند شد، این چه جوری محقق می شود با نظارت و حضور در صحنه و نظارت بر نماینده ها شدنی است. نماینده و مجلسی که هی ازش مطالبه و عملکردش رصد بشود، مجبور است در چارچوب بماند. وگرنه ماهم در مورد انحراف مسئولین مسئولیم. امام علی می فرمایند مردم اصلاح نمی شوند مگر با اصلاح و پی گیری مسئولین و مسئولین اصلاح نمی شوند مگر با استقامت مردم. فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا به صلاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حق ها عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَی أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ به ذلکَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاء اگر گفتمان سازی کنیم و فردای انتخابات هم شکست بخوریم کشور روی پاست. بنی صدر آمد ولی چون اما روشن بینی داشت و حزب الله را به اهمیت مجلس آگاه کرده بود، مجلس او را حذف کرد آب از آب تکان نخورد، دیگر بدتر از مجلس ششم نداریم که. همین مجلس ششم باعث شد حزب الله و مردم بیدار شوند و گفتمان بسازند. منتها الآن ما در وضعیتی هستیم که می توانیم کاری کنیم مجلس نهم اگر مجلس اول نمی شود، حداقل مجلس پنجم تا هشتم نباشد! یک گام بالاتر بیاید. مردم هم می فهمند و خیلی بیش تر از روزهای پیش متوجه خط ها هستند. خیلی خط بندی های سیاسی سر کاری است می گویند زمان مشروطه که جامعه به دو دست هی مشروطه و مستبدی تقسیم شده بود یکی را داشت می دوید گرفتندش گفتند مشروطه ای هستی یا مستبدی گفت من عیالوارم. مسئله ی اصلی مردم هم خدمت و سازندگی و آبادانی کشور وعدالت و دین داری است نه این لیست بندی ها. ما باید به تحقق این مسئله کمک کنیم!
جنبش دانشجویی نقش فاطی کماندو رو داره، فقط شلوغ بازی می کنه، یه مشت قاطاق برن تو، میلیونی حقوق بگیرن…..
جالب اینجاست میگن جبهه پایداری از همه بهتره، میگم چرا؟ میگه اینها جلوی کسانی که حقوق مادامالعمر و یکشنبه سیاه و …. می ایستن…. مجلس ما حکایت تیم فوتبال و گرفتن غضنفره. ملت پشممممم
بدبخت تر از همه مردم تهران