پنج‌شنبه 16 فوریه 12 | 15:30

روزهای واقعی زندگی

محمد تفرشی

یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت فیلم پرهیز از اضافه‌گویی و ریتم‌کندی است که غالب آثار جشنواره سی‌ام بدان مبتلا هستند. بی‌شک روزهای زندگی در میان آثار جشنواره سی ام بهترین تعلیق را دارد. ریتم تند اثر که تا هنگام پناه گرفتن مجروحان و کادر پزشکی در پناهگاه ادامه می‌یابد به خوبی مخاطب را درگیر التهاب جنگ ساخته و وقایع پی در پی و صحنه های نفسگیر، او را روی صندلی میخکوب می‌کند.


تریبون مستضعفین- محمد تفرشی

یکی از آثار متفاوت جشنواره سی‌ام «روزهای زندگی» ساخته پرویز شیخ طادی است که تلاش‌ کادر پزشکی یک بیمارستان صحرایی را برای نجات زندگی مجروحان به تصویر کشیده است. بازی درخشان هنگامه قاضیانی و حمید فرخ‌نژاد در نقش لیلا و امیرعلی در کنار فیلم‌نامه قابل قبول،  فیلم برداری و تدوین خوب و جلوه‌های ویژه قوی روزهای زندگی را به یک اثر سینمایی تماشایی تبدیل ساخته‌اند.

یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت فیلم پرهیز از اضافه‌گویی و ریتم‌کندی است که غالب آثار جشنواره سی‌ام بدان مبتلا هستند. بی‌شک روزهای زندگی در میان آثار جشنواره سی ام بهترین تعلیق را دارد. ریتم تند اثر که تا هنگام پناه گرفتن مجروحان و کادر پزشکی در پناهگاه ادامه می‌یابد به خوبی مخاطب را درگیر التهاب جنگ ساخته و وقایع پی در پی و صحنه های نفسگیر، او را روی صندلی میخکوب میکند. شیخ طادی به این نکته واقف است که ادامه چنین فضایی می‌توانست به دلزدگی مخاطب منجر شود از این رو با به نیمه رسیدن فیلم ، به اقتضای داستان ریتم اثر را به تعادل می‌رساند. گذشته از نقاط قوت تکنیکی ، محتوای اثر نیز نکات مثبتی را در خود جای داده است:

1- روزهای زندگی تصویری واقعی از زن مسلمان ایرانی را به نمایش می‌گذارد. لیلای روزهای زندگی در عین دارا بودن تحصیلات دانشگاهی و استقلال مالی ، فمینیست نیست. در عین وابستگی‌اش به امیرعلی ، ضعیف نیست و در راه آرمانی که دارد تن به شرایطی داده که با ظرافت‌های روح زنانه چندان سازگار نیست؛ آنچنانکه پس از جراحی نوجوانان شهید با جمله «تکه تکه شان کردیم، خودم تکه تکه شدم» احساس خود را به شکلی موجز نشان می‌دهد. زنان روزهایی زندگی در عین زنانگی‌شان منفعل نیستند . بخشی از بار جنگ بر دوش آنهاست و اگر لازم باشد سلاح در دست می‌گیرند یا در خط مقدم پشت فرمان آمبولانس می‌نشینند و گاه از مردانی نظیر دکتر جوان مردانه‌تر رفتار می‌کنند.

2- شخصیت‌پردازی‌ها در اثر بسیار واقع‌گرایانه اند. هیچ یک از شخصیت ها انسان کامل نیستند. بسیجی مجروح روزهای زندگی که عفونت تمام بدنش را فرا گرفته، بر خلاف کلیشه ها می‌تواند لبخند نزند و دلهره بعد از مرگ را داشته باشد و امیرعلیِ پزشک ، در مقام یک روحانی ظاهر شود و او را با تذکر معاد آرام سازد.

 امیرعلی خود جنبه های متضاد روح انسانی را به نمایش می‌گذارد. او در عین اینکه به واسطه حرفه‌اش مستقیماً با خشونت جنگ و صحنه‌هایی رقت‌انگیز درگیر است و تلاش می‌کند در چنین موقعیت‌هایی با قدرت ظاهر شود، در جایی دیگر حساسیت های شاعرانه روح خود را با بوسیدن رزمنده مجروح و نوازش سبزه‌ها نشان می‌دهد. او که خود به رزمنده نابینا امید می‌دهد، بنا به مقتضیات انسانی‌اش ، در هنگام قرار گرفتن در موقعیتی مشابه خود را می بازد و این بار لیلا است که حرف‌های امیرعلی به جانباز نابینا را برای او تکرار می‌کند و به او روحیه می بخشد.

3- روزهای زندگی توانایی انسان‌ها در غلبه کردن را نشان می‌دهد ، غلبه بر ترس ، غلبه بر دل و گاه غلبه بر عقل…و حاصل این تلاش غالباً نجات زندگی است.  کیانوشی که از خون می‌ترسد سلاح به دست می‌گیرد و جان لیلا را نجات می‌دهد.  لیلا در جایی که اقتضا می کند بر احساسات لطیف زنانه‌اش تسلط می یابد تا جان بیماری را نجات دهد، چیرگی امیرعلی بر نابینایی‌اش و پیرمرد رزمنده بر ضعف و بیماری‌اش، نتیجه‌ای مشابه در پی دارند و در این میان این دکتر جوان است که از پس غلبه بر ترس‌هایش بر نمی‌آید و در نهایت خود و دختر پرستار را به کشتن می‌دهد.

4- فیلم پایانی نمادگرایانه و زیبا دارد. تابیدن نور از لا به لای بلوک‌های سیمانی دیوار، امید را به اشخاصی که مبارزه ای سخت را از سر گذارانیده‌اند هدیه می کند و با برداشته شدن یکی از بلوک‌ها و نمایان شدن چهره بسیجی خندان و غرق در نور، مبارزه فرجامی خوش می یابد.

5- شیخ طادی به خوبی از پس نمایش تضاد خشونت جنگ با احساسات انسانی که گاه حتی وجهی شاعرانه می یابند (سکانس نوازش سبزه ها) برآمده است اما  در عین حال از ژست‌های روشنفکرانه می‌پرهیزد و جنگ را محکوم نمی‌کند.

با وجود  نقاط قوت مذکور نواقصی جزئی در اثر به چشم می خورند. سکانسی که کیانوش به سرباز عراقی حمله می کند با دیالوگ «اینجا خونه ماست نه خونه تو»  شعاری از کار در آمده و لحن فیلم را تغییر می دهد که حذف آن در جهت یکدست شدن لحن اثر ضروری به نظر می‌رسد. در ادامه فیلم و در صحنه تیرخوردن لیلا، او در موقعیتی مشابه عبارت «انا مسلم و انت مسلم» را بر زبان می‌راند که تا حدی بهتر از سکانس شهادت کیانوش درآمده است.  همچنین سکانس تلاش پرستار زن برای نجات دکتر جوان از اسارت عراقی ها توجیه منطقی ندارد و حذف آن خللی بر داستان وارد نمی سازد.

استفاده مکرر از جلوه‌های ویژه تکراری در چندین بخش از اثر، نقص دیگری است که لازم به نظر می‌رسد در نسخه نهایی فیلم اصلاح گردد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.