یکشنبه 19 فوریه 12 | 17:50

قلاده‌های طلا، بغض، بیداری

«بیداری» یک فضاحت سینمایی است که متأسفانه قرار است به وقایع انقلاب و جنگ و فرزندان شهدا و مسائلی از این دست هم اشاره کند. فیلمی که می‌خواهد وارد فضاهایی ماورایی شود اما به مضحک‌ترین شیوه‌ی ممکن! فیلم در سه زمان مختلف یعنی سال‌های 57، 63 و 87 می‌گذرد اما برای بازی با زمان از هیچ منطقی سود نمی‌برد و اصولا منطق روایتی در این فیلم جایگاهی ندارد.


تریبون مستضعفین- میلاد نوریان

قلاده‌های طلا

ساختن فیلمی که قرار است مستقیما و بدون گوشه و کنایه، درباره‌ی انتخابات سال 88 و وقایع پیرامون آن باشد به خودی خود می‌تواند سرشار از جنجال و حاشیه و هیایو باشد. و وقتی قرار است فیلم موضع‌گیری نسبتا بی‌طرفانه‌ای هم داشته باشد و دست روی مباحثی که کمتر مورد توجه بوده است بگذارد، کار کمی سخت‌تر به نظر می‌رسد. اینکه چطور باید به آن مفاهیم پرداخت و جانب انصاف و عدالت را هم رعایت کرد و در عین حال متهم به طرفداری از فرد و گروهی خاص هم نشد؟

از این حیث ابوالقاسم طالبی توانسته تا حدودی از این مورد گذر کند و راه بیان کردن حرف‌های خود را پیدا کرده است. با نشانی‌هایی که فیلم می‌دهد متوجه می‌شویم که قلاده‌های طلا حاصل یک کار تحقیقی وسیع است و این موضوع یکی از نقاط قوت و تأثیرگذار در موفقیت این فیلم است. کدهایی که برای مخاطب هم قابل تأیید است و آن را مطابق با تجربه‌های عینی خود می‌داند.

برای صحبت کردن درباره‌ی قلاده‌های طلا، باید آن را به دو بخش تقسیم کرد؛ فیلم‌نامه‌ی متوسط و کارگردانیِ عالی. اگر چه خود کارگردانی آن هم به دو بخش تقسیم می‌شود که یک قسمت آن مربوط به صحنه‌های تظاهرات‌ها و درگیری‌های خیابانی در فضاهایی وسیع و با تعداد زیادی بازیگر و هنرور است و بخش دیگر آن هم مربوط به صحنه‌های فضاهای بسته و یا لوکیشن‌های عادی با تعداد محدودی بازیگر می‌شود. سکانس‌هایی که درباره‌ی درگیری‌ها و اغتشاشات است فوق‌العاده طبیعی و مستندگونه از کار درآمده‌اند به گونه‌ای که تفکیک آن‌ها از واقعیت کار مشکلی است. پرداختی بسیار دقیق و هنرمندانه که لحظات نفس‌گیری را برای تماشاگران به وجود می‌آورد. در واقع آن‌چه که قلاده‌های طلا را به اثری متفاوت و سربلند در این ژانر کرده است، دقت در بازسازی صحنه‌های اغتشاشات خیابانی دوران پس از انتخابات است. سکانس‌های مربوط به حمله‌ی به پایگاه بسیج فوق‌العاده طبیعی و تأثیرگذار هستند و توانایی طالبی در کارگردانی این صحنه‌ها قابل تحسین و ستودنی است. به طور کلی تمام صحنه‌های تظاهرات‌ها و اغتشاشات خیابانی قلاده‌های طلا یک اتفاق مهم در سینمای ایران است که نمونه‌ی مشابهی را برای آن سراغ نداریم.

با وجود همه‌ی این تفاسیر، فیلم‌نامه‌ی قلاده‌های طلا به خوبی کارگردانی آن نیست و فیلم از این لحاظ ضربه خورده است. کل ماجرای این فیلم در یک داستان پلیسی و جاسوس بازی خلاصه شده است با این تفاوت که ماجرای آن در بحبوحه‌ی جریانات انتخابات می‌گذرد و فیلم در پیوند این ماجرای پلیسی با وقایع انتخابات چندان موفق عمل نمی‌کند. نوع داستان پردازی به گونه‌ای است که کل ماجراهای پیرامون انتخابات به یک خانه‌ی تیمی چند نفره که هر کدام نماینده‌ی یک جریان سیاسی خارجی و ضد نظام هستند و فرد دیگری که در قایق تفریحی خود در استانبول است و ماجراها را هدایت می‌کند، خلاصه می‌شود. اگر چه فیلم در پرداخت به جزئیات و اشاره به داستان‌های فرعی و ماجراهایی که در پس زمینه می‌گذرد از استحکام بیشتری برخوردار است اما خط اصلی آن نمی‌تواند برای همه‌ی مخاطبان خود قابل درک و باور باشد که شاید به دلیل وجود محدودیت‌ها و عدم اتهام به جانبداری، فیلم نمی‌تواند و نمی‌خواهد به برخی از فضاها وارد شود اما در هر صورت قلاده‌های طلا به عنوان سیاسی‌ترین فیلم سال‌های پس از انقلاب از استانداردهای لازم برخوردار است و می‌تواند سر آغاز خوبی برای ساختن فیلم‌هایی از این دست باشد.

بغض

بغض فیلمی خوش ساخت و اولین تجربه‌ی سینمایی رضا دُرمیشیان در مقام کارگردان است. درمیشیان که سابقه‌ی دستیاری مهرجویی را دارد در اولین کار سینمایی خود نشان داد تسلط خوبی بر سینما دارد و کار او به عنوان یک فیلم اولی نمره‌ی قابل قبولی می‌گیرد. فیلم به لحاظ تکنیکی از سطح خوبی برخوردار است. تدوین و فیلمبرداری در خدمت ساختار فیلم قرار گرفته‌اند و به میزان تأثیرگذاری فیلم کمک زیادی کرده‌اند. کادربندی‌های غیر متعارف و کات‌های به موقع منطبق با نوع روایت فیلم و روند داستانی آن است و از این لحاظ ایراد زیادی به آن وارد نیست. بزرگترین امتیاز و ویژگی بغض نیز در همین تدوین و فیلمبرداری آن است.

فیلم داستان دختر و پسری ایرانی است که در استانبول زندگی می‌کنند و قرار است روایتی باشد از مشکلاتی که این نسل مهاجر در غربت مشغول دست و پنجه نرم کردن با آن‌ها است و قصه‌ی چند ساعتی که ما با قهرمان‌های این داستان همراه می‌شویم، روایتگر فروپاشی و اضمحلال است. داستانی که در یک صبح تا ظهر در آن هم دزدی و قتل می‌بینیم و هم اعتیاد و سرگشتگی و آوارگی.
بغض دارای یک روایت موازی و همزمان است و در خلال داستان با کات به گذشته به نحوه‌ی آشنایی و شکل‌گیری ارتباط بین دختر و پسر قصه پی می‌بریم. تصاویری که از زمان حال می‌بینیم قالبا حسی از اضطراب و آشفتگی را منتقل می‌کنند و فلاش‌بک‌هایی که ما را به گذشته می‌برد دارای احساسی از سبکی و بی‌خیالی هستند. نوع حرکات دوربین نیز در روایت گذشته و حال متفاوت است که در انتقال احساس موجود در هر کدام از این لحظه‌ها مؤثر واقع می‌شود.

اما درباره‌ی برقراری ارتباط با مخاطب باید گفت بغض فیلمی همه گیر نیست و جنس دغدغه و آدم‌هایش برای همه قابل لمس و درک نیست و شاید تنها آدم‌های شبیه به قهرمان‌های فیلم توانایی نزدیکی و همدلی با آن‌ها را داشته باشند و فیلم از میانه‌ها برای مخاطب عام خسته‌کننده به نظر می‌رسد. به خصوص بعد از گم شدن ناگهانی ژاله فیلم ضرباهنگ و ریتم خود را از دست می‌دهد و در گره گشایی نیز چندان موفق عمل نمی‌کند. مخصوصا بعد از آن که پی به علت گم شدن ناگهانی او می‌بریم که سردستی‌ترین نوع گره‌گشایی بود و نتوانست پایان‌بندی قابل قبولی را برای فیلم رقم بزند.

بیداری

تصور کنید قرار است فیلمی ببینید به کارگردانی فرزاد مؤتمن، کارگردان فیلم‌هایی چون «شب‌های روشن» و «صداها»، تهیه‌کنندگی سعید حاجی‌میری که در کارنامه‌ی خود در همین اواخر فیلم موفقی مثل «پسر آدم، دختر حوا» را داشت و همین طور بازیگری حامد بهداد و نیکی کریمی و شقایق فراهانی. خب وقتی با یک همچین کادر حرفه‌ای طرف هستید قاعدتا با این پیش زمینه به دیدن این فیلم خواهید رفت که قرار است فیلم خوبی را ببینید اما کاملا در اشتباه هستید!

«بیداری» یک فضاحت سینمایی است که متأسفانه قرار است به وقایع انقلاب و جنگ و فرزندان شهدا و مسائلی از این دست هم اشاره کند. فیلمی که می‌خواهد وارد فضاهایی ماورایی شود اما به مضحک‌ترین شیوه‌ی ممکن! فیلم در سه زمان مختلف یعنی سال‌های 57، 63 و 87 می‌گذرد اما برای بازی با زمان از هیچ منطقی سود نمی‌برد و اصولا منطق روایتی در این فیلم جایگاهی ندارد. اصل و ساختاری که فیلم بر پایه‌ی آن بنا شده است آن‌قدر دچار اشکال است که صحبت کردن درباره‌ی شخصیت‌پردازی، قصه‌پردازی، دیالوگ‌ها، جلوه‌های ویژه و بازی‌ها کاری بیهوده و وقت تلف کردن است!‌

واقعا معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد که چنین فیلمی با همکاری بنیاد سینمایی فارابی ساخته می‌شود. قطعا اگر قرار بود مخالفان و دشمنان با مفاهیم و مضامینی که در فیلم مطرح می‌شود، فیلمی در به سخره گرفتن این مفاهیم می‌ساختند، هرگز به چنین توفیقی دست پیدا نمی‌کردند! جدا که جای تأسف دارد…

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.