ریچارد هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا معتقد است آمریکا و جامعه جهانی باید بعدی دیپلماتیک را نیز به تحریمها اضافه کنند که آن را میتوان نوعی رویکرد زهر و عسل نامید: زهر تحریمهای اقتصادی، عسل شرکت در مذاکرات.
اندیشکده «شورای روابط خارجی» آمریکادر مصاحبهای با «ریچارد هاس» رئیس این اندیشکده به بررسی موضوع برنامه هستهای ایران و گزینههای آمریکا در برخورد با این برنامه پرداخت. آمریکا نه میتواند با برنامه هستهای ایران کنار بیاید و نه میتواند به جمهوری اسلامی حمله نظامیکند. راه سوم برای مقابله با ایران چیست؟ «هاس» در این مصاحبه گزینه سومی را در مقابل ایران مطرح کرد که شامل افزایش تحریمهای اقتصادی همزمان با برگزاری گفتگو است.
راه سوم مقابله با ایران باید از تحریمهای بیشتر به همراه نوعی جدید از دیپلماسی تشکیل شود
«ریچارد ان. هاس»، رئیس اندیشکده «شورای روابط خارجی»، میگوید که سر کردن با ایران هستهای و یا انجام یک حمله نظامی پیشگیرانه، هر دو هزینهها و خطرات بسیار بزرگی را به دنبال دارد؛ بنابراین باید راهی ترکیبی را شامل تحریمهای بیشتر و نوعی دیپلماسی جدید اتخاذ کنیم: «تاریخ نشان میدهد که رسیدن به نتیجه قابل قبولی در مذاکرات» با حکومت کنونی در ایران «بینهایت دشوار است؛ اما من با امتحان این راه مشکلی ندارم، البته نه به عنوان یک گزینه دیگر؛ بلکه صرفاً به عنوان بخشی از یک رویکرد کلی. اگر ایرانیها یکدفعه قبول کنند که محدودیتهایی را در اقداماتشان بپذیرند و شرایط نظارتی بسیار شدیدی را قبول کنند که ما میخواهیم، آنگاه شاید بتوان این مسئله را دستکم به طور موقت کنترل کرد، حتی اگر نتوان آن را حل نمود».
اولین مسئله در سیاست خارجی آمریکا وضعیت داخلی این کشور است
– آیا ایران اولویت اول سیاست خارجی امسال دولت اوباما خواهد بود؟
هاس: به نظر من مسئله اولی که آمریکا امروز در سیاست خارجی خود با آن مواجه است، مسائلی است که در درون این کشور میگذرد: مدیریت اقتصادی، زیرساختهای فرسوده، نظام ضعیف کی-۱۲ در آموزش و پرورش، و اختلافات سیاسی در داخل کشور. نظر من در مورد ایران این است که این کشور ممکن است موضوع غالب در تحولات سیاست خارجی سال باشد؛ اما منافع حیاتی آمریکا نیز در این تحولات دخیل هستند.
حمله نظامی به ایران خطرات و هزینههای بسیار بالایی برای آمریکا و جامعه جهانی به دنبال خواهد داشت
– من تا به حال در مورد هیچ موضوعی تا این میزان جنون میان متخصصین سیاست خارجی ندیدهام. شما روی جلد مجله «سیاست خارجی» ماه گذشته مطلبی داشتید که در مقاله مربوط به آن نوشته بودید اکنون زمان آن رسیده تا آمریکا به ایران حمله کند؛ این در حالی است که متخصصین دیگر میگویند این اقدام دیوانگی است. نظر شما در این باره چیست؟
هاس: من نمیخواهم ایران را صاحب سلاحهای هستهای ببینم. دستیابی ایران به سلاحهای هستهای، این کشور خشونتطلب را از این هم بیشتر خشونتطلب میکند. به عقیده من اگر این اتفاق بیفتد [ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند]، این احتمال وجود دارد که مواد هستهای در اختیار سایر گروهها مانند «حزبالله» نیز قرار بگیرد. این موضوع باعث میشود تا خاورمیانه در آینده، مثلاً در صورت بروز درگیری دیگری بین اسرائیل و «حزبالله»، بینهایت بیثبات شود. حیطه گسترش سلاحهای هستهای به اینجا نیز ختم نخواهد شد؛ بلکه به سایر کشورهای منطقه نیز میرسد و خاورمیانه را حتی از اینکه هست نیز خطرناکتر میکند. همه اینها نشان میدهد که دلایل قانعکنندهای برای جلوگیری از رسیدن ایران به سلاح هستهای وجود دارد. از طرف دیگر، حمله نظامی پیشگیرانه علیه ایران نیز خطرات و هزینههای بسیار بالایی دارد. چنین حملهای ممکن است موجب افزایش بسیار شدید قیمت نفت و بالا ماندن آن به مدت طولانی شود.
افزایش فشارهای اقتصادی باعث نخواهد شد تا ایران برنامه هستهای خود را متوقف کند
ایران در صورتی که بخواهد انتقام بگیرد، راههای بسیاری چه در سطح منطقه و چه جهان برای انجام این کار دارد. انجام حمله نظامی ممکن است ایجاد تغییرات مهم سیاسی در ایران را مدتها به تعویق بیندازد و در عوض شاید تنها چند سال مهلت بیشتر برای ما فراهم کند؛ ایران نیز در همین چند سال، برنامه هستهای خود را به گونهای بازسازی خواهد کرد که دیگر نتوان با حملات نظامی بیشتر، این برنامه را از بین برد. دلیل این طرز تفکر من این است که هر دو گزینه (زندگی با ایران هستهای و یا حمله به این کشور) احتمالاً پرهزینه و پرخطر هستند. به همین دلیل است که بهترین گزینه در شرایط کنونی، گزینه سوم است: شیوهای مرتبط با سیاستهای کنونی به معنای آنکه باید تا آنجا که میتوانیم بر ایران فشار اقتصادی وارد کنیم؛ البته این کار باعث نخواهد شد تا ایران برنامه هستهای خود را متوقف کند؛ اما ایرانیها را به این نتیجه خواهد رساند که هزینه راهی که اکنون در پیش گرفتهاند بسیار زیاد است و بنابراین منطقی است که رفتار خود را تغییر دهند.
این فشارهای اقتصادی برای اذیت کردن اقتصاد ایران کافی است
– آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) اخیراً هیئتی را برای سفری ۳ روزه به ایران فرستاد تا در مورد نگرانیها از نظامی شدن فعالیتهای هستهای ایران [با مسئولان این کشور] گفتگو کنند. این هیئت پس از بازگشت به «وین» گفتند که «مذاکرات خوبی» داشتهاند و به زودی به ایران باز خواهند گشت. به نظر شما آیا مقامات ایران تصمیم گرفتهاند این مذاکرات را با جدیت دنبال کنند؟
هاس: بگذارید به چند نکته اشاره کنم: اول، گزارش ماه نوامبر گذشته توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی به صراحت بیان میکند که تنها تحلیل و تنها نتیجهگیری ممکن این است که ایران به سمت تولید سلاحهای هستهای حرکت میکند. ایرانیها به دنبال تولید برق نیستند؛ نمیخواهند ظرفیتهای خود را در تولید ایزوتوپهای پزشکی بالا ببرند. بنابراین بیایید حداقل نگاهی صادقانه به این قضیه داشته باشیم. احتمال این کاملاً وجود دارد که فشارهای اقتصادی باعث شود تا برخی در ایران نگاه تازهای به مذاکرات داشته باشند؛ میدانیم که این فشارهای اقتصادی برای اذیت کردن اقتصاد ایران کافی است؛ گزارشهایی مبنی بر تضعیف ارز و کمبود برخی کالاها در ایران وجود دارد. اما در عین حال، چندین مشکل وجود دارد: اول اینکه ما نمیدانیم که آیا ساختار سیاسی ایران در شرایط کنونی اجازه مذاکره را به این کشور میدهد یا خیر؛
آمریکا و جامعه جهانی باید به عنوان روش سوم، در کنار افزایش تحریمها از روشهای دیپلماتیک نیز استفاده کنند
دوم اینکه همیشه این خطر وجود دارد که برخی در ایران از مذاکرات نه برای حل مسئله، بلکه برای پیدا کردن مهلت بیشتر استفاده کنند تا فعالیتهایشان را در زمینه برنامه هستهای مخفی نمایند. حتی اگر ایرانیها صادق و [پیرامون نفس مذاکرات] با یکدیگر همعقیده باشند، باز هم ممکن است تفاوت بسیار زیادی وجود داشته باشد میان آنچه ایران حاضر است از دست بدهد و آنچه ما به عنوان جامعه جهانی تمایل داریم به دست بیاوریم. با این وجود، به عقیده من آمریکا و جامعه جهانی باید بعدی دیپلماتیک را نیز به تحریمها اضافه کنند؛ میتوان آن را نوعی رویکرد عسل و زهر نامید: زهر تحریمهای اقتصادی، عسل شرکت در مذاکرات.
آمریکا باید از مذاکرات برای تحمیل محدودیت علیه ایران استفاده کند
– دولت اوباما زمانی که سر کار آمد صراحتاً به دنبال آغاز گفتگو با ایران بود. به نظر شما آیا تلاش بیشتر برای انجام این کار لازم است؟
هاس: من با مطرح کردن مذاکرات، البته همزمان با افزایش تحریمهای اقتصادی مشکلی ندارم؛ حتی اگر در عین حال برای حمله نظامی احتمالی خود را آماده کنیم. ما باید همه ابعاد را در آن واحد اعمال کنیم. همچنین میتوانیم راههای دیگری را در پیش بگیریم که منجر به تضعیف برنامههای ایرانیها شود، مثلاً ویروسهای رایانهای. به نظر من باید با مطرح کردن مذاکرات، کاملاً مرزبندی کنیم که ایران در زمینه هستهای چه کارهایی میتواند انجام دهد و چه [ظرفیتهایی را] میتواند داشته باشد. شرایط این مرزبندی مستقیماً به میزان بازدیدهای سرزده و اطمینان از این بستگی دارد که دقیقاً میدانیم ایرانیها چه میکنند، تا به این ترتیب احتمال تقلب و رفتارهای مخفیانه به حداقل برسد؛ و همه این اقدامات باید در چارچوب زمانی محدودی انجام شود تا از مذاکرات استفاده تاکتیکی برای یافتن مهلت نشود و در نتیجه ایران نتواند این بار با سلاحهای هستهای با جهان مواجه شود.
– آیا لازم است آمریکا یک کانال خصوصی به سمت ایران باز کند؟
هاس: به عقیده من این موضوع، مذاکرهای میان آمریکا و ایران نیست. من دلیلی نمیبینم که این مذاکرات را به آمریکا و ایران محدود کنیم.
– پس شما از فرمول پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان حمایت میکنید؟
هاس: من با روش «پنج به علاوه یک» مشکلی ندارم. باز هم میگویم، این مسئله میان آمریکا و ایران نیست؛ مسئلهای میان ایران و جامعه جهانی است.
مذاکرات نباید جایگزین تحریمها و یا حتی مطرح کردن گزینه جنگ نظامی شود
– اتحادیه اروپا پیشنهاد مذاکرات جدیدی با ایران را مطرح کرد؛ و ایرانیها نیز گفتهاند که مایل به گفتگو هستند. نمیدانم این مذاکرات در چه مرحلهای قرار دارند.
هاس: باز هم میگویم، من با مذاکره مخالف نیستم؛ اما نباید خودمان را فریب بدهیم. تاریخ نشان میدهد که رسیدن به نتیجه قابل قبولی در مذاکرات بینهایت دشوار است؛ اما من با امتحان این راه مشکلی ندارم، البته نه به عنوان گزینه دیگری علاوه بر تحریمها و یا سایر اقدامات؛ بلکه صرفاً به عنوان بخشی از یک رویکرد کلی. اگر ایرانیها یکدفعه قبول کنند که محدودیتهایی را در اقداماتشان بپذیرند و شرایط نظارتی بسیار شدیدی را قبول کنند که ما میخواهیم، آنگاه شاید بتوان این مسئله را دستکم به طور موقت کنترل کرد، حتی اگر نتوان آن را حل نمود. مذاکرات باید نقش تکمیلی داشته باشند نه اینکه جایگزینی برای افزایش تحریمها و احتمال استفاده از نیروی نظامی باشند.
نتیجهای که باید از گزینه سوم در مقابل ایران گرفت
«بهترین گزینه در شرایط کنونی، گزینه سوم است: شیوهای مرتبط با سیاستهای کنونی به معنای آنکه باید تا آنجا که میتوانیم بر ایران فشار اقتصادی وارد کنیم؛ البته این کار باعث نخواهد شد تا ایران برنامه هستهای خود را متوقف کند؛ اما ایرانیها را به این نتیجه خواهد رساند که هزینه راهی که اکنون در پیش گرفتهاند بسیار زیاد است و بنابراین منطقی است که رفتار خود را تغییر دهند.»
مقایسه رویکردهای آمریکا و اسرائیل نسبت به مسئله ایران
– اسرائیل به وضوح بیشترین هشدار را در مورد تهدید ایران میدهد. برخی از رهبران تلآویو اشاره کردهاند که واقعاً آماده حمله هستند؛ اما برخی میگویند که در حال حاضر نیازی به حمله نیست. به نظر شما تأثیر این نگرانیهابر روابط میان آمریکا و اسرائیل چه تأثیری دارد؟
هاس: دیدگاهی که اسرائیلیها نسبت به این مسئله دارند با بحثی که درون آمریکا جریان دارد متفاوت است. بحث درون آمریکا همیشه پیرامون خطوط قرمز است؛ اگر ایران به این میزان از غنیسازی اورانیوم دست پیدا کند و یا به فلان مرحله دیگر برسد، آنگاه این مسئله باعث شروع واکنش [توسط آمریکا] میشود. مشکل این رویکرد این است که ممکن است ایران قبل از اینکه شما متوجه شوید به سلاح هستهای دست پیدا کند. تا آنجا که من میدانم، رویکرد اسرائیلیها بسیار جامعتر و انعطافپذیرتر است؛ و زمانی که «ایهود باراک» وزیر دفاع، در این مورد صحبت میکند، به اعتقاد من معنای صحبتهای او این است که اسرائیل نمیتواند اجازه دهد ایران به جایی برسد که به بیان «باراک» «از حاشیه امنیت برخوردار شود».
اسرائیل میکوشد برنامه هستهای ایران که اکنون قابل توقف است به نقطهای نرسد که دیگر نتوان آن را متوقف کرد
منظور وی از این عبارت چیست؟ این است که اسرائیل نمیتواند به ایران اجازه دهد تا میزان کافی مواد هستهای تولید و در نقاط مختلف و حفاظتشدهای نگهداری کند و در دیگر ابعاد برنامه هستهای خود آنقدر پیشروی کند تا جایی که حمله اسرائیل، حتی در صورت موفقیت نسبی، باز هم نتواند برنامه ایران را به اندازهای مناسب، یعنی چندین سال، به تعویق بیندازد. نمیتوان پذیرفت که ایران با ترکیب کیفیت و کمیت برنامه هستهایش در مقایسه با توانایی نظامی اسرائیل به این نقطه برسد. بنابراین از دیدگاه اسرائیل، بحث، بحث یک خط قرمز معین نیست؛ بلکه بحثی بسیار پیچیدهتر است درباره از یک سو یک برنامه غیر قابل توقف هستهای ایرانی و از سوی دیگر برنامهای که اسرائیل احتمالاً میتواند با یک حمله پیشگیرانه آن را متوقف کند؛ و این به نظر من به این معنی است که تحمل و زمانبندی اسرائیل از ما و یا هر کشور دیگری محدودتر است.
اگر اسرائیل تصمیمی بگیرد، آمریکا نیز نمیتواند آن را از عملی کردن تصمیمش منصرف کند
– آیا آمریکا میتواند بر تصمیمگیری اسرائیل در این زمینه تأثیر بگذارد؟
هاس: تأثیر صرفاً همان چیزی است که هست: تأثیر. من فکر میکنم اسرائیلیها تأثیر، منافع و ملاحظات آمریکا را در نظر خواهند گرفت. اما رهبران اسرائیل اگر به این نتیجه برسند که اقدامی برای منافع رژیمشان ضروری است، هر چند ملاحظات آمریکا را در نظر میگیرند؛ اما لزوماً نسبت به اقدامات خود به آمریکا حق وتو نمیدهند. گرفتن این تصمیم برای اسرائیل بینهایت دشوار خواهد بود. از طرف دیگر، اسرائیل سهم بزرگی از این قضیه دارد. بنابراین ممکن است به خود بیاییم و ببینیم که اسرائیل تصمیم گرفته تا اقدام کند، و این یکی از سناریوهایی است که ما در آمریکا باید برایش آماده شویم.
وظیفه آمریکا در صورتی که اسرائیل جنگی نظامی را علیه ایران آغاز کند
– آیا این اقدام اسرائیل باعث میشود آمریکا وادار به جنگ با ایران شود؟
هاس: این احتمال همواره وجود دارد؛ زمانی که فتیلهای را روشن میکنید، هیچگاه نمیدانید در نهایت چه اتفاقی خواهد افتاد. تاریخ مملو از حوادثی است که نشان میدهد شروع جنگ آسانتر از پایان دادن به آن است. اما اگر اسرائیل اقدامی کند، آمریکا و دیگر کشورها هنوز هم ابزارهایی برای مدیریت این بحران رو به پیشرفت دارند. میتوان گزینه بازدارندگی را در تلاش برای جلوگیری از جنگ در نظر گرفت؛ اما این گزینه را در هنگام جنگ نیز میتوان در نظر گرفت. بنابراین اگر اسرائیل حملهای را آغاز کند، آمریکا باید تلاش کند تا اوضاع را از آن نقطه به بعد مدیریت کند. آنچه آمریکا در آن نقطه میگوید و انجام میدهد میتواند بر پاسخ ایران تأثیر بگذارد. این اقدام [آغاز جنگ] ممکن است بینهایت پیچیده و به هم ریخته شود؛ اما در عین حال باید هزینههای عدم انجام این کار را نیز در نظر گرفت. اکنون به نقطهای رسیدهایم که هیچ یک از دو گزینه (چه کوتاه آمدن در مقابل ایران هستهای و چه آغاز حمله نظامی) خیلی خوب نیستند. به همین دلیل است که من فکر میکنم باید ببینیم آیا ترکیبی از افزایش تحریمها همراه با یک برنامه دیپلماتیک میتواند جواب دهد یا خیر.
لزوم مطرح کردن برنامههای دیپلماتیک توسط آمریکا
– برگردیم به مسئله دیپلماسی؛ آمریکا یا نتوانسته است در این زمینه کار زیادی انجام دهد و یا تلاش نکرده است؛ نمیدانم کدام درستتر است؟
هاس: من نمیدانم که آیا برنامههای دیپلماتیک جواب میدهد یا خیر. اگر ما گزینههای دیپلماتیک را روی میز میگذاریم تا حدی به این خاطر است که همیشه این احتمال وجود دارد که طرف دیگر تمایل داشته باشد از این برنامهها استفاده کند. به عقیده من حتی اگر طرف دیگر این برنامهها را نپذیرد، باز هم مطرح کردن آنها ارزشمند است؛ زیرا به شما کمک میکند تا جامعه بینالملل و مردم درون کشور خود را راضی نگه دارید.
دیپلماسی علیه ایران باید عمومی شود تا در صورت بروز جنگ، عموم مردم از آمریکا حمایت کنند
– پس منظور شما برنامههای دیپلماسی عمومی است؟
هاس: بله. به عقیده من همه برنامهها باید عمومی باشند. ما باید موضعی سرسختانه، اما منطقی اتخاذ کنیم؛ موضعی که به مردم ایران این پیام را بدهد که ما به دنبال تحقیر ایران نیستیم. این پیام ما باعث میشود دادن پاسخ منفی برای حکومت ایران دشوار شود؛ و این پیام را باید عمومی کرد تا شهروندان آمریکایی و اعضای جامعه جهانی نیز همین دیدگاه را پیدا کنند؛ تا اگر زمانی با ایران وارد جنگ شدیم، همه بدانند که این کشور فرصت داشته تا راهحلی منطقی را بپذیرد، اما آن را رد کرده است. به عقیده من اگر مجبور شدهاید وارد جنگ شوید، باز هم بهتر است این جنگ را در پشت پردهای انجام دهید تا عموم، طرف مقابل را مسئول رسیدن به این نقطه بدانند.
Sorry. No data so far.