این روزها آخرین فیلمهای هالیوودی را میتوان به راحتی از گوشه و کنار خیابان و یا وبسایتهایی که رایگان یا به بهایی اندک آن را در اختیار کاربران قرار میدهند، دریافت کرد. فیلمهایی که خود جوامع غربی برای تماشای آن باید بهایی بالا بپردازند؛ اما به سهولت در دسترس مخاطبان ایرانی قرار میگیرد که سانسورهای غیر کارشناسی صدا و سیما، شیفتهی فیلم «اورجینال» شان کرده است. برای بررسی و تحلیل این معضل فرهنگی در فضای سایبری با دکتر «علیاصغر کیا» معاون پژوهشی و دانشیار گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه به گفتوگو نشسته ایم.
همان طور که میدانید، در فضای مجازی فیلمهایی مبتذل با بهایی اندک ارایه میشوند. به نظر شما این فیلمها به لحاظ جامعهشناختی چه عواقبی را با خود به همراه دارند؟
این فیلمها آسیبهای جدی به خانوادهها وارد میکنند. این برنامهها نه تنها خلاف شئونات جامعهی اسلامی است، بلکه حتی در جوامع غربی هم جرم تلقی میشوند. به عنوان مثال در استرالیا برای کسانی که محتوای غیراخلاقی تولید کنند یا برای کودکان و قشر خاصی چارچوبهای اخلاقی را بشکنند، مجازات در نظر گرفتهاند و حتی جریمهی زندان هم دارند. با گسترش فنآوریهای اطلاعات، مانند ماهواره و اینترنت، در بعضی کشورها مجموعه قوانین سختگیرانهای برای مقابله با تولید این برنامهها وضع شده است. در این کشورها محدودیتهایی اعمال میشود تا افراد به صورت آزاد به چنین برنامههایی دسترسی نداشته باشند. در واقع آنها با فیلترینگ، طبقهبندی فیلمها یا محدودیتهای دیگر سعی مینمایند آثار مخرب آنها را کم کنند. از آنجا که خشونت و مسایل غیراخلاقی آسیبهایی جدی در جامعه ایجاد میکنند، خود غربیها هم به این نتیجه رسیدهاند و با طبقهبندی کردن فیلمها سعی مینمایند از آثار نامطلوب آنها بکاهند.
امروز در ایران هم قوانینی برای مبارزه با جرایم رایانهای وجود دارد و کسانی که محتوای غیراخلاقی و مغایر با عفت عمومی جامعه را منتشر کنند، مجرم تلقی میشوند و حتی در بعضی اوقات ممکن است به اعدام محکوم شوند. همان طور که در خبرها خواندهاید، فردی که در کشور مرتکب چنین جرمی شده بود، مشمول حکم اعدام گردید. البته این قوانین سختگیرانه نه تنها در ایران، بلکه در اکثر کشورها به دلیل کاهش آسیبهای اخلاقی وجود دارد.
بنابراین فکر میکنم قطعاً تولید محتوای ضداخلاقی بر جامعه اثرگذار است. این فیلمها بعضاً به وسیلهی شبکههای ماهوارهای به صورت سریالهای زنجیرهای پخش میشوند تا اساس خانوادهها را سست نمایند. با پخش مکرر و تکرار این فیلمها سعی میکنند عمق مسأله را کاهش دهند و موضوعات ضدارزشی، از مد لباس تا روابط نامشروع زن و مرد، را ترویج کنند. این مسایل ممکن است در جوامع غربی آزاد باشد، ولی در همان جوامع هم حریم خانواده در یک چارچوب مشخص تعریف شده است و اگر فیلمی خلاف آن چارچوب ساخته شود، به طور قطع جرم تلقی میشود و مجازاتی هم به آن تعلق میگیرد. بنابراین آزادی بیحد و حصر یا مطلق وجود ندارد. آزادی در همه جا محدود، نسبی و در چارچوبهای تعیین شده است. در مجموع به نظر بنده مهمترین تأثیرات این برنامهها، تغییر در سبک زندگی، رفتار اعضای جامعه و روابط خانوادگی خواهد بود. به طور معمول هم بیشترین آثار این برنامهها بر روی جوانان جامعه است.
موضوع دیگر این است که در این سایتها تمامی فیلمها پخش نمیشود؛ یعنی، گاهی اوقات فیلم هایی تولید می شوند که شاید خیلی غیراخلاقی هم نباشند، معمولاً یکسری فیلمهای خاص را پخش میکنند. به نظر شما دلیل این امر چیست؟ آیا اقبال بیشتری برای این فیلمها وجود دارد یا عدهیخاصی آنها را گزینش میکنند؟
من فکر میکنم، سیاستی وجود دارد. بالاخره هدف از این کار برای عدهای کسب درآمد است؛ یعنی، کسی که این برنامهها را تولید میکند میخواهد در کوتاه مدت به ثروتی برسد و به دنبال آن باید از لحاظ اقتصادی برای او سود داشته باشد. بنابراین سعی میکند فیلمهایی را بفروشد که در مراکز عمومی و رسمی توزیع نمیشوند و مجوز ندارند. به طور قطع دو ویژگی مهم فیلمهای غربی «خشونت» و «سکس» است. وقتی این دو مقوله در سطح جامعه ممنوع تلقی میشود، از فیلمهایی که حاوی این موضوعات هستند، استفاده میکنند تا فروش بیشتری داشته باشند؛ پس یک علت، کسب درآمد است. بهطور معمول هدف بنگاههای بزرگ اقتصادی از تولید این فیلمها ایجاد سرگرمی جهت کسب درآمد است. اما بعضی دیگر به صورت هدفمند این کار را انجام میدهند. در واقع آنها سیاستهای فرهنگی خاصی را دنبال میکنند و برای 5 یا 10 سال آینده برنامهریزی مینمایند و بر اساس آن فیلمهایی را تولید میکنند که جریان خاصی را ترویج دهند.
بنابراین به نظر بنده کسانی که سازندهی این برنامهها هستند، اهدافی را دنبال میکنند. بخشی از اهدافشان کوتاه مدت است؛ یعنی، میخواهند در قالب سرگرمی تنوعی به افراد جامعه بدهند و در نهایت به کسب درآمد برسند. هدف دیگر این افراد ایجاد تحولات فرهنگی است و آنها این هدف را هم در سیاستگذاریهای فرهنگیشان دنبال میکنند. در این راستا ممکن است از افرادی استفاده کنند که خودشان فعالاند و قدرت تشخیص دارند و آگاهانه وارد این جریانها میشوند و یا ممکن است افرادی ناخواسته و غیرارادی در معرض این مسایل قرار گیرند و آثار نامطلوبی ایجاد کنند. در هر صورت اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در تولید این برنامهها نقش دارند.
آیا شما به طور خاص اهداف بلند مدت یا کوتاه مدتی را در ترویج این فیلمها دیدهاید؟
طیف این برنامهها از موسیقیهای زیرزمینی تا فیلمهای غیراخلاقی است. به عنوان نمونه سریالهای بسیاری در ماهوارهها با زبان فارسی پخش میشوند. نکتهی قابل توجه این است که بیشترین حد پوشش ماهواره را ایران دارد، در صورتی که خیلی از کشورهای دیگر این طور نیستند. امروز 90 ماهواره ایران را پوشش میدهند که در مجموع نزدیک به 1500 شبکه از آنها پخش میشود. در این میان بسیاری از شبکهها به زبان فارسی برای ایران برنامه میسازند. هدف آنها از ساخت این برنامهها چیست؟همان طور که گفتم بخشی از اهداف آنها اقتصادی و بخشی دیگر تحقق مجموعه سیاستهای فرهنگی خاص است. به عنوان مثال شبکههای «فارسیوان» یا «زمزمه» سریالهایی از کشورهای آمریکای لاتین یا بخشی از اروپا پخش میکنند که به هیچ وجه با فرهنگ ما همخوانی ندارند. محتوای این برنامهها به گونهای است که بنیانهای خانواده را تضعیف میکند. آنها در واقع سعی میکنند روابط افراد را غیرعادی جلوه دهند و خشونت را تبلیغ کنند و مهمتر از همه مسایل غیراخلاقی را که مغایر با فرهنگ و ارزشهای ما هستند، عادی نشان دهند.
در واقع میخواهند رابطهی دختر و پسر، استفاده از مشروبات الکلی، مسایل غیراخلاقی در خانواده و موضوعاتی از این قبیل را عادی نشان دهند. این مسایل نشان دهندهی این است که آنها اهدافی بلند مدت را پیگیری میکنند و فقط بحث تفریح و سرگرمی مطرح نیست و در نهایت بر زوایای پنهان شخصیت افراد تأثیر میگذارند. سریالهایی که پخش میشوند، زمانی محدود بودند، اما امروز به سرعت افزایش پیدا کردهاند. عدهای معتقدند ضعف محتوایی رسانههای داخلی سبب شده است که مردم به شبکههای ماهوارهای روی بیاورند. این دستگاههایی که امروز صداوسیما با قیمتی ارزان توزیع کرده است و مردم میتوانند به وسیلهی آن شبکههای مختلف را دریافت کنند، اقدام بسیار خوبی است، اما این کار اندکی دیر آغاز شده است. اگر از چند سال قبل شروع میشد، در این مدت پیشرفت بیشتری داشت، امروز شبکههای متنوعی داشتیم و مردم کمتر سراغ شبکههای خارجی میرفتند. همهی افراد جامعه به دنبال مسایل اخلاقی و جنسی نیستند، درصد خاصی از افراد ممکن است به دنبال این موضوعات باشند. بنابراین اگر در برنامهها تنوع ایجاد کنیم و آن را گسترش دهیم، میتوانیم به مراتب آثار نامطلوب شبکههای ماهوارهای را کم کنیم.
به نظر شما دلیل این که جوانها به دانلود این فیلمها یا خرید آنها روی میآورند، فقط نبود تنوع در برنامههای تلویزیون است؟ برخی علت این مسأله را عقدههای سرکوب شدهی آنان میدانند. نظر شما چیست؟
من نمیخواهم بگویم همهی موضوع همین است. این طور نیست که فقط بیمحتوایی برنامههای داخلی باعث شده باشد جوانان به شبکههای ماهوارهای روی بیاورند. مجموعه عواملی در این مسأله دخیل هستند. حتی مسایل اقتصادی هم مؤثرند؛ جوانی که کار ندارد به هر حال باید به گونهای وقتش را بگذارند. به همین دلیل روزی چند ساعت پای تلویزیون یا رایانه مینشیند. بنابراین ممکن است مسایل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … با همدیگر سبب شوند که میزان استقبال افراد از این برنامهها زیاد شود.به طور کلی جوانان بیشتر در معرض این مسایل قرار دارند، زیرا خصوصیت جوان این است که به دنبال شهرت، شادی و نشاط است.
بنابراین آنچه او به دنبالش میگردد از راه ماهواره پیدا میکند و با ایجاد محدودیت هم کار درست نمیشود، چون او در سنی است که به این موضوعات گرایش دارد. پس باید به این گرایشها به صورت منطقی پاسخ گفت و نکات مثبت را آموزش داد. مهمتر از همه این که این ویژگیها چیز بدی نیست، بلکه مثل آن تیغ جراحی است که میتواند در دست یک زنگی مست باشد یا در دست یک جراح ماهر. ماهواره هم همین است. یک تکنولوژی است که همه از آن استفاده میکنند. پیامهای مذهبی، الهی و عرفانی هم از راه ماهواره پخش میشود. شبکههایی مانند «گاد تیوی -GodTV» یا «کریستین تیویChristian» در زمینهی مسیحیت فعالیت میکنند. همهی ادیان و مذاهب در حوزه های فرهنگی و دینی از تلویزیون استفاده می کنند. و از جنبهی آموزشی آن بهره گرفت. (البته ماهوارهای که ایران خود صاحب آن باشد، نه شبکهها و ماهوارههای اروپایی و آمریکایی؛ زمانی میتوان این حرف را زد که ما تولید کننده و سازندهی محتوا باشیم نه مصرف کننده) جوان به خاطر خصلت ذاتیاش که به دنبال تنوع است، به دنبال چنین برنامههایی میرود. این جاست که آن برنامهسازها از این موضوع استفاده میکنند و محتوای مورد نظر خودشان را تبلیغ میکنند.
یعنی با شناخت از جوانان اهدافشان را پیش میبرند؟
بله، دقیقاً برنامهریزی شده و هدفمند این کار را انجام میدهند. ما باید مخاطبان را آگاه کنیم. خانوادهها، دانشگاهها، مراکز آموزشی و صدا و سیما نقش مهمی در این باره دارند. خود شما اگر مدت 5 سال در معرض یک شبکه قرار بگیرید، به طور حتم تغییر را در خودتان احساس خواهید کرد. این موضوع در روابط خانوادگی به وضوح بروز پیدا میکند. در سن جوانی چون فرد هنوز ریشه نگرفته است، سریعتر تحت تأثیر قرار میگیرد. پیرمرد و پیرزنهایی هستند که بینندهی برنامههای ماهوارهاند و فقط برای سرگرمی صبح تا شب برنامههای آنها را تماشا میکنند، اما مسلماً تأثیری که یک جوان میپذیرد با آنها متفاوت است.
چه عوامل دیگری در این خصوص تأثیرگذارند؟
عوامل متعددی در این زمینه وجود دارند. به عنوان مثال عوامل روانی یکی از آنهاست. بلوغ جنسی زودرس یکی دیگر از تأثیرات این برنامههاست. به عنوان نمونه فرزند 12 یا 13 ساله با پدر و مادرش نشسته است و ماهواره میبیند و روابطی که در آن فیلم وجود دارد، برایش عادی میشود و این حس را در او ایجاد میکند که باید مستقل شود و در اتاقش یک رایانه و ماهواره داشته باشد. بنابراین حریم خصوصی افراد دستخوش تغییر قرار میگیرد.در مورد آثار روانی آن میتوان به اعتیاد به اینترنت اشاره کرد. وقتی فرد به شدت آلودهی اینترنت میشود، یک نوع وسواس پیدا میکند و فکر میکند اگر از این امکان استفاده نکند، چیزی را گم کرده است. این اعتیاد ممکن است به ماهواره، لوح فشرده یا هر ابزار دیگری به وجود بیاید.
در واقع فرد یک نوع وسواس عملی و نظری پیدا میکند. وسواس عملی یعنی این که مثلاً فرد روزی 50 بار گوشیاش را چک میکند تا ببیند آیا پیامک داشته است یا خیر. بنابراین این موضوعات هم تأثیرات روانی و جسمانی بر فرد میگذارند و هم تبعات فرهنگی و اجتماعی به دنبال دارند که امروز بخشی از آنها را در جامعه میبینیم. اگر این مسایل به جوانان گفته نشود، کمکم عادی میشوند و حتی به مرور اگر کسی این طور نباشد، عقب مانده خوانده میشود. به این ترتیب نابهنجاریها در جامعه عادی میشوند و بعد از مدتی میبینیم که از اصول و ارزشهایمان بهطور کامل فاصله گرفتهایم. این مسأله یک شبه هم اتفاق نمیافتد، یک مدت زمانی طول میکشد، ولی برگشت به قبل خیلی سخت خواهد بود.
نقش رسانههای ایران را در این تهاجم چگونه ارزیابی میکنید؟
این تکنولوژیها میتوانند عاملی برای تفاهم فرهنگی باشند و ارزشهای فرهنگی ما را به ملل دیگر معرفی کنند، به شرطی که ما تولید کننده و سازندهی محتوا باشیم و بتوانیم با آنها مقابله کنیم، ولی ما به اندازهی کشورهای غربی نتوانستهایم در تولید فیلم کار کنیم. امروز هالیوود سالانه تعداد زیادی فیلم تولید میکند و این فیلمها در سراسر جهان به عنوان تهاجم فرهنگی پخش میشوند. این نشان میدهد که آنها در این زمینه موفق بودهاند. چون اگر ما هم سرمایهگذاری کنیم و فیلمهایی با مضامین ارزشی خودمان بسازیم، میتوانیم ویژگیهای فرهنگیمان را به جهان معرفی کنیم.
اما این که مثلاً تلویزیون ما فقط سراغ مسایل خانوادگی میرود خودش افراط است. این که در سریالها به طور دایم غم و غصه، گرفتاری و مشکلات مردم مطرح شود، درست نیست. درست است که باید متناسب با شرایط اجتماعی فیلم ساخته شود، اما اگر امید، شادی و نشاط را از جامعه بگیرد، باعث میگردد که بعضی از افراد اصلاً تلویزیون نبینند و به سراغ شبکههای ماهوارهای بروند. بنابراین باید جمیع جهات را در نظر گرفت. به طور حتم باید برنامهها تنوع داشته باشند. تخصصی شدن شبکهها گام مثبتی است که نیاز مخاطب را بررسی میکند و به آن پاسخ میدهد.
به عنوان مثال شبکهی چهار نیاز قشر روشنفکر جامعه را با پخش سخنرانی، میزگرد و … پاسخ میدهد یا شبکهی سه، جوانپسند شده است. میخواهم بگویم تخصصی کردن شبکهها کمک میکند تا به نیاز مخاطب بهتر پاسخ داده شود و هر چهقدر رسانههای داخلی بیشتر کار کنند و نیاز مخاطب را برطرف سازند، تأثیرگذاری رسانههای خارجی کمتر میشود و هر چهقدر رسانههای داخلی ضعف داشته باشند، فعالیت و تأثیر شبکههای خارجی افزایش مییابد.
بنابراین بخشی از این موضوع که مخاطب از شبکههای داخلی رویگردان میشود به همین علت است.به نظر بنده با تخصصی شدن شبکهها افراد با توجه به گرایشی که دارند سمت شبکههای خاصی میروند و به این ترتیب علاقهمندی و توجه به شبکههای خارجی کمتر میشود. البته ما نمیتوانیم فیلم یا برنامهای بسازیم که مثل غربیها باشد، چون با اصول و ارزشهای ما در تضاد است. ما رسانه را یک وسیلهی فرهنگی میدانیم، در صورتی که آنها میگویند رسانه یک کالای اقتصادی است و بنابراین هر چیزی را میشود تولید کرد، حتی اگر خلاف عفت عمومی باشد. ولی ما طبق ارزشهایی که داریم میگوییم تلویزیون به عنوان یک رسانهی ملی باید در جهت رشد و تعالی انسان فعالیت کند. پس نمیتوانیم هر فیلمی بسازیم، محدودیتهایی داریم. اما میشود در همین چارچوب با ایجاد تنوع مخاطب را جذب کرد و از آثار برنامههای ماهوارهای کاست.
به نظر شما نخبگان جامعه، دانشگاهها و مدارس در این زمینه چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
این مباحث باید حتی در کتابهای درسی هم مطرح شوند. باید از پایه شروع کنیم. امروزه در بسیاری از کشورها بچهها در سنین راهنمایی و یا حتی ابتدایی درسی در زمینهی «آی.تی» دارند و در آن مثلاً به بچهها گفته میشود از رایانه چه استفادههایی میتوانیم بکنیم. در واقع از همان مقطع ابتدایی ذهن افراد را آماده میکنند. نخبگان هم از راه میزگردها، مصاحبهها و جلسات میتوانند روشنگری کنند.
خود صدا و سیما میتواند با کمک کارشناسهای مربوط برنامههایی بسازد و آثار این مسایل را برای مردم بازگو کند و آنها را آگاه سازد از این که مثلاً بر اثر این برنامهها در روابط خانوادگیشان چه اتفاقهایی میافتد یا چند درصد از طلاقهایی که امروز اتفاق میافتد بر اثر همین مسایل بوده است. البته به تازگی کارهایی در این زمینه انجام میشود، ولی گسترش ماهواره از دههی 70، یعنی 20 سال پیش، شروع شده است. با این همه هنوز هم دیر نشده است و باید در این زمینه کار کرد.
به نظر شما آیا فیلترینگ اینترنت یا سانسور فیلمهای خارجی باعث میشود که مردم بیشتر به این گونه محصولات روی بیاورند؟
محدودیتها هر چهقدر مستقیمتر باشند، آثار منفی بیشتری دارند. مثال سادهاش این است که اگر شما دو کالا بخرید و درِ یکی بسته و دیگری باز باشد، وقتی به خانه میرسید، فرزندتان به دنبال این است که ببیند داخل آن یکی که درش بسته است چه چیزی هست. هر چه قدر بیشتر محدودیت ایجاد کنیم به همان میزان حساسیت بیشتری ایجاد میشود. به همین دلیل باید پیامها را غیرمستقیم انتقال داد و محدودیتها را هم نباید به طور مستقیم اعمال کرد. اگر به دانشجویی مستقیم تذکر دهیم که حجاب یا رفتار شما مناسب نیست، ناراحت میشود، در صورتی که اگر غیرمستقیم به او بفهمانیم که با این کار خودش آسیب میبیند، بهتر میپذیرد. همیشه پیام غیرمستقیم بیشتر و بهتر تأثیر میگذارد. اگر امروز ماهوارهها را جمع کنند، فردا دو برابر میشوند، اما اگر کارکرد درست و آثار مخرب آن را با روشهای غیرمستقیم آموزش دهند، به طور حتم تأثیرگذار خواهد بود.
به عنوان مثال هند خودش در دههی 80 مصرف کنندهی ماهواره بود، اما تا سال 2000م. توانست به عنوان یک تولید کننده مطرح شود. این کشور در واقع ارزشهای بومی خودش را در نظر گرفت، در این زمینه سرمایهگذاری کرد و سعی نکرد با این پدیده مقابله کند. در مالزی هم حدود 5 کانال رسمی وجود دارد، اما آنها شبکههای ماهواره را فیلتر کردهاند و اگر کسی خواست، میتواند20 یا 30 کانال دیگر را هم دریافت کند؛ یعنی، استفاده از ماهواره را قاعدهمند کردهاند. آنها حتی هزینهای را هم بابت این شبکهها دریافت میکنند. به طور حتم وقتی افراد بابت این موضوع پول پرداخت کنند، حساب شدهتر عمل خواهند کرد. این کاری که صدا و سیما شروع کرده است اگر توسعه پیدا کند، یک مقدار به بهبود وضعیت کمک میکند. میتوانیم این 20 کانال را افزایش دهیم و به 100 کانال یا بیشتر برسانیم. امروز این امکان وجود دارد. ماهواره شبکههای متنوعی دارد که میتوان آنها را گزینش کرد و در اختیار افراد قرار داد.
Sorry. No data so far.