یکشنبه 26 فوریه 12 | 13:30

نقاب فتنه

وحید اشتری

هرچه عنوان فتنه در کشاکش های انتخاباتی پررنگ تر می شود رفته رفته مطالبات اصلی تر و خط قرمزها و اصولی که پیش تر ذکر شد به نفع گفتمان فتنه ستیز رنگ می بازد. از همین رو فتنه که حالا مساله اول انتخابات شده تبدیل می شود به نقابی که مهمترین کارایی اش برای بسیاری از عمارهایی که ذکرشان خواهد رفت پنهان شدن در پس آن و عدم پاسخگویی به عملکرد سالهای گذشته است. دیگر فضا در شرایطی نیست که کسی از جبهه مطالبه گران در رابطه با سوابق مبارزه با فسادشان بپرسد، از سوابق حضوردر بحران های مختلف بخصوص ایام سیطره دوم خردادی ها بر مسندهای اجرایی کشور و هجوم همه جانبه به ارزش ها در روزنامه و رسانه های مکتوب بپرسد، از سوابق انتقاد به سیاست های دوران آقای هاشمی و نسخه های توسعه محور و حاکم شدن نگرش های لیبرال و آغاز بروز اختلافات طبقاتی بپرسد و…


تریبون مستضعفین- وحید اشتری

با نزدیک تر شدن به موعد انتخابات و قطعی شدن تعدد لیست ها در میان اصولگرایان صرف نظر از فضای سیاست زده و بی اخلاق کنونی گفتمان خطرناکی در این انتخابات شکل گرفته که در صورت عدم حساسیت نسبت به آن می تواند انتخابات های آتی را نیز تحت تاثیر قرار داده وعاملی برای فراموش کردن همیشگی اصول و دعوا بر سر مباحث درجه چندم قلمداد شود. شاید این چند خط را بتوان نقدی درون گفتمانی برای کالبد شکافی گفتمان در حال شکل گیری میان اصولگرایان در انتخابات پیش روی کشور دانست.

یکم: آنچه مبرهن است تاثیر پذیری آشکار این انتخابات از نقطه عطف تاریخ انقلاب یعنی انتخابات 88 و اتفاقات پس از آن است. بحث همیشگی وحدت و لزوم کنار گذاشتن اختلاف سلیقه ها که امری بدیهی برای هر فعالیت سیاسی به شمار می آید در کنار بحث حضور یا عدم حضور نقش آفرینان یا کسانی که در فتنه ترجیح سکوت داده بودند بعنوان بارزترین اختلاف جبهه های موجود اردوگاه اصولگرایان در انتخابات غیر قابل انکار است. بحثی که تمام سوالات موجود رسانه ای در بین نیروهای انقلاب و مساله اصلی دعواهای اصولگرایی را بوجود آورده و علت اصلی مخالفت ها و کشکش های موجود بر سر وحدت یا عدم وحدت اصولگرایان با یکدیگر است.

دوم: وقتی همه مطالبات انتخاباتی در گفتمان فتنه ستیزی و برائت از ساکتین فتنه خلاصه می شود بالطبع جبهه ای نیز برای مطالبه از جریان های موجود با تابلوی جریان سوم تشکیل می شود. از این پس در میان اصولگرایان دو جبهه بصورت پررنگ تر خودنمایی می کنند. یک طرف علی الظاهر انقلابی هایی هستند که متهم اند به ائتلاف با آنهایی که در فتنه کارنامه مناسبی نداشته اند و یک طرف کسانی هستند که معتقدند باید انقلابی تر عمل شود و هیچ اغماضی در قبال ساکتین فتنه یا کسانی که دیر تر موضع گرفته اند صورت نپذیرد. تا اینجا موضع داشتن درباره فتنه تبدیل به یکی از اصول غیر قابل اغماض در کنار بقیه اصول اصلی انقلاب یعنی ولایت مداری،عدالت خواهی، استکبار ستیزی، مبارزه با اشرافیت ، آزاد اندیشی و آزادی خواهی و … می شود و البته اختلاف بر سر اصول و تعرف حد و مرز وحدت و خط و مرزهای میان اصولگرایان به همین جا ختم نمی شود. فتنه و مسائل مربوط به آن چون دم دستی ترین اختلاف است مهمترین مطالبه نیز قرار می گیرد و کم کم اصول دیگر به نفع فتنه ستیزی و موضع روشن داشتن در برابر آن با یک تعریف رسمی کنار می روند.

سوم: هرچه عنوان فتنه در کشاکش های انتخاباتی پررنگ تر می شود رفته رفته مطالبات اصلی تر و خط قرمزها و اصولی که پیش تر ذکر شد به نفع گفتمان فتنه ستیز رنگ می بازد. از همین رو فتنه که حالا مساله اول انتخابات شده تبدیل می شود به نقابی که مهمترین کارایی اش برای بسیاری از عمارهایی که ذکرشان خواهد رفت پنهان شدن در پس آن و عدم پاسخگویی به عملکرد سالهای گذشته است. دیگر فضا در شرایطی نیست که کسی از جبهه مطالبه گران در رابطه با سوابق مبارزه با فسادشان بپرسد، از سوابق حضوردر بحران های مختلف بخصوص ایام سیطره دوم خردادی ها بر مسندهای اجرایی کشور و هجوم همه جانبه به ارزش ها در روزنامه و رسانه های مکتوب بپرسد، از سوابق انتقاد به سیاست های دوران آقای هاشمی و نسخه های توسعه محور و حاکم شدن نگرش های لیبرال و آغاز بروز اختلافات طبقاتی بپرسد و…

به همین خاطر با جریان سوم استحاله شده ای روبرو می شویم که متشکل است از بسیاری از اشراف روشنگر فتنه، عمارهای بی آرمان و ناپایبند به مبارزه جدی با فساد، ضداصلاح طلبان غیر عدالت خواه، هاشمی ستیزانی که تا همین چند سال پیش تعارضی در رفتار و نگرش کارگزارانی با انقلاب نمی دیده اند و یک شبه به جمع سوم تیری ها پیوسته و جای انتقاد را با فحاشی و هتاکی به یک شخص عوض کرده اند و مطالبه گرانی در جایگاه لیدری برای این تشکیلات که در خوشبینانه ترین حالت تمام ۲۰ و اندی سال گذشته پس از جنگ در دوران حساس و سرنوشت ساز سازندگی و اصلاحات و فتنه ها و فشارهای وارده بر جبهه انقلاب و زیر سوال رفتن مقدسات و تصمیم برای به موزه سپردن امام و کوی دانشگاه و باقی قضایا را مشغول کار اقتصادی بوده اند و یکباره بعد از سال ۸۴ بر سفره از راه رسیده و تصمیم به حضور در عرصه سیاست گرفته اند و اکنون در جایگاه یک نیروی انقلابی به بازخواست مواضع و رفتار سایر اشخاص و جریانها و جبهه های موجود می پردازند.

چهارم: با هرچه پررنگ تر کردن غیر اصولی فتنه و نپرداختن به ریشه های اصلی فتنه و دلایل بوجود آورنده فتنه چون دنیازدگی نیروهای انقلاب، بروز اشرافیت در زندگی های شخصی، داشتن روحیه معامله گری، عدم پایبندی به تبعیت تام و تمام از ولایت فقیه بخصوص در شرایطی که با نظر شخصی افراد در تعارض قرار می گیرد و غیره که عمارهای سال های گذشته انقلاب را به فتنه گران و ساکتین فتنه 88 تبدیل کرد نوعی تقلیل جرائم و اشتباهات صورت می گیرد. بسیاری از کسانی که اکنون به جرم ساکت فتنه بودن حضورشان در لیست های انتخاباتی حرام شمرده می شود مشکلات اصلی تری دارند که موضع نگرفتن در برابر فتنه یا دیر موضع گرفتن در برابر آن بسیار قابل اغماض تر از آن مشکلات به نظر می رسد. مهمترین سوالی که از قائلین به وحدت پرسیده می شود «خط قرمز شما برای وحدت با ساکتین فتنه چیست؟» است. یعنی در فضای موجود هیچ مطالبه ای برای عدم وحدت جبهه ای به نام اصول با اشراف غیر ساده زیست، یا با آنهایی که روحیه معامله گری دارند، یا با افراد غیر معتقد به مبارزه جدی با آمریکا و استکبار ستیزی وجود ندارد. یعنی هیچکس نمی پرسد آیا اگر اصلا فرض کنیم چهره های مورد اختلاف دعواهای کنونی یعنی پیش تر آقایان مطهری و کاتوزیان و عباسپور و اکنون آقایان باهنر و بادامچیان و بسیاری دیگر در اردوگاه اصولگرایی در برابر فتنه از همان روزهای اول موضع روشن گرفته بودند و جبهه پایداری نیز با جبهه متحد وحدت کرده بود رای دادن به این افراد مباح بود و تمام مشکل نیروهای انقلاب با افراد اینچنینی حل می شد؟ آیا انتقادات به افرادی که نه اعتقاد به اصلاح و تحول خواهی دارند نه روحیه مبارزه جدی با فساد دارند نه در زندگی های شخصی به آرمانهای اصیلی چون زندگی در سطح توده مردم و ساده زیستی پایبندند و هم باتوجه به روحیه معامله گری و سازشکاری و کوتاه آمدن از اصول در برهه های مختلف اثبات کرده اند بار انقلاب را به دوش نخواهند کشید و فقط عنوان اصولگرایی را با خود به یدک می کشند فقط مختص به همین چند سال گذشته و مواضع پس از انتخابات است؟ آیا این سطح از مطالبه نوعی تقلیل جرائم برای بسیاری از افراد نامبرده و موجود در جبهه اصولگرایی نیست؟

آخر اینکه بعنوان خلاصه اگر چه در این انتخابات از یک طرف با تشکیل جبهه ای به نام اصول مواجه هستیم که فقط تحت مطالبه عدم وحدت با ساکتین فتنه که این روزها تنها اصل انقلاب شده است بوده و در طرف دیگر جبهه ای با تابلوی جریان سوم که شدیدا این خطر وجود دارد که تبدیل شود به محملی برای عمارهایی که تنها هنرشان موضع روشن گرفتن در انتخابات بابرکت سال ۸۸ بوده است. ولی خطر زمانی جدی تر احساس می شود که این اختلافات و خط و مرزها به شرایط پس از انتخابات منتقل شود و با عدم شکل گیری فضای جدید سیاسی این اختلافات و انشقاقات به انتخابات های بعد منتقل شود وهمین جبهه ها با همین گفتمان پرچمدار دعواهای سیاسی سال هابعد شوند. انتخابات ۸۸ و مواضع افراد مختلف در آن بعنوان تنها اصل اصولی روشن کننده همه خط و مرزها قرار بگیرد و همین اصلی فرعی نکردن مسائل به انتخابات های آتی نیز انتقال بیابد.

  1. دانشجو
    26 فوریه 2012

    سلام
    بنظر نگارنده این متن فعالیت اقتصادی جایگاهی در تعالی انقلاب اسلامی ندارد ؟ آیا انقلاب اسلامی را محدود به صفحه روزنامه ها و مجلات می بینید که چون شما عکس و نامی از آن ها ندیده اید فلذا نبودند و فعالیتی نمی کردند ؟ بنظر شما آقای احمدی نژاد تا قبل از شهرداری توی کدام نهاد انقلابی داشت فعالیت می کرد ؟ آیا نباید بگوییم آقای احمدی نژاد چون شما هیچ جا نبودید پس بفرمایید کنار

    نوشته های نگارنده این متن را بعضاً دیده ام و جهت گیری های ناشیانه شان را لمس کرده ام ، اکیداً برادرانه بهشان توصیه می کنم وارد مسائل سیاسی نشوند و در زمینه های دیگر فعالیت کنند

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.