تریبون مستضعفین- مهدی فاطمی صدر
کتک خوردن جوانهای انقلابی از پلیس جمهوری مه را سخت به آیندهی حکومت اسلامی امیدوار میکند؛ مانند تندرو خوانده شدن نامزدهای انتخاباتی آنها یا توقیف نوشتههای انتقادی ایشان یا مسدودی صفحات وب آنها یا بازداشت عناصر مؤثر ایشان. اینها نشانههای تداوم انقلاب و تعالی حکومت است؛ یعنی شأن متعالی و پویای حکومت (انقلاب) هنوز از مرزهای شأن محصل و ایستای آن (جمهوری) عبور میکند و این جبهه هنوز شهید میدهد.
صبح چهارم آذر امسال چنددههزار بسیجی پشت به سفارت امریکا صف ایستاده بودند و فرمانده سازمان بسیج سواره از آنها بازدید میکرد. کنار دست او کسی با لباس شخصی بود که قدری طول کشید تا به جا بهآورمش؛ یعنی در تجمع سالانهی نیروهای انقلاب انتظار دیدن ارشد نیروهای جمهوری را نهداشتم؛ استاندار تهران کنار فرمانده بسیج روی خودرو بود.
دلم رفت؛ یعنی بسیج انقلاب آن قدر نشست کرده است که به استاندار جمهوری، خبردار، بازدید پس میدهد؟! این حکایت دو دهه نشست نهاد بسیج به سازمان بسیج بود: فرستادن نیروهای انقلاب به رنگ کردن نیمکت وزارت آموزش جمهوری، به کاشتن نهال وزارت کشاورزی جمهوری، به انداختن قطرهی وزارت بهداشت جمهوری، به برگزاری اردوی وزارت علوم جمهوری؛ و آن چه میماند اعزام نیرو به پیشانی نبرد اکنونی انقلاب بود.
چهار روز بعد عدهیی دیگر از جوانهای انقلابی، استاندار جمهوری را جلوی سفارت بریتانیا به خط کردند. این دیگر یک نمایش یا رزمایش نهبود، که نه او چفیه بر دوش داشت و نه کسی برایش پیشفنگ بود. در غیاب فرمانده بسیج، استاندار آمده بود تا بسیجیها را از پیشانی کار انقلاب به پشت مرزهای جمهوری برگرداند، و وقتی نهتوانست نیروهایش را با کتک به سراغ ما فرستاد.
آن عصر خوشم بود که صف نهاد بسیج هنوز آرمانخواه و پویا است و در محافظهکاری و ایستایی ستاد سازمان بسیج نشست نهکرده است؛ یعنی انقلابیهای نورسته هنوز انقلابیهای فرسوده را به دردسر میاندازند؛ یعنی انقلاب هنوز میتواند پوستهی جمهوری را ترک بهاندازد و جبهههای تازهیی را در دل حکومت بهگشاید.
خلاف انتظار ما که زمان را با سالهای پیروزی انقلاب گاهشماری میکنیم، هر چه از سالهای عمر جمهوری میگذرد، تعداد بیشتری از نهادهای انقلابی توسط سازمانهای جمهوری بلعیده شده است و تعداد بیشتری از محصولات انقلابی توقیف شدهاند و تعداد بیشتری از ما روزهای بیشتری را در حبس سپری کردهییم.
یعنی هر چه از تشکیل حکومت اسلامی میگذرد و هر چه جمهوری بیشتر اسلامی میشود، انقلاب سختتر اسلامی میکند؛ چه، هر چه پیشتر میرویم جمهوری بیشتر در مضان آن است که خود را عین اسلام و حکومت اسلامی بهداند و انقلاب اسلامیکننده را تمامشده فرض کند؛ و کمابیش به همآن شیوهیی که در مقابل انحراف میایستد در مقابل انقلاب نیز ایستایی کند.
این البته طبیعی است؛ خاصیت جمهوری ایستایی و محافظهکاری است. این روزها جمهوری برای حفظ وضع محصل حکومت (همآن دستآوردهای انقلاب که حالا به دست جمهوری سپرده شده است) روزاروز به قوانین و شیوههای کاملتری مجهز میشود؛ در مقابل انقلاب پویا و آرمانخواه هر روز در جبهههایی عمیقتر و غریبتر دست به آوردن میزند؛ یعنی از پی آوردن جمهوری از پی انقلاب هر روز سختتر از دیروز است.
یک نیرو یا سازمان جمهوری ممکن است فائدهی خروج از کنج راحت و خطشکنی انقلابی را نهفهمد، یا تفاوتی میان عمل ضدجمهوری (غیرقانونی) و عمل انقلابی (فراقانونی) را نهیابد، و هر دو را به یک چوب (باتوم) بهراند. نیرو و نهاد انقلاب اما فرق ایستادهگی جمهوری مقابل انحراف و تخریب از ایستایی او مقابل انقلاب و تعالی را میفهمد، و به هوای پیشبرد انقلاب پشت جمهوری را در برخورد با براندازی خالی نهمیکند.
این همآن وحدت و برادری ما با جناح ایستای جمهوری برای حفظ اکنون حکومت است؛ اکنونی که بنیان ساخت آیندهی حکومت است و در این آیندهسازی البته ما انقلابیها تنها هستیم. شبیه همآن نسبتی که بسیجیهای سپاه انقلاب با سربازهای ارتش جمهوری داشتند؛ ذیل همآن شعار معروف: ارتش برادر ماست | چل کیلومتر پشت سر ماست.
در تمام آن سالها، نیروهای انقلاب شأن پویای جنگ را اداره میکردند و فتوحات خویش را به نیروهای جمهوری جنگ میسپردند تا به نحو ایستا حفظ شود؛ یعنی بسیجیها به آفند شناخته میشدند و ارتشیها به پدآفند.
نیز با هماین رویه بسیجیهای انقلاب و پلیس جمهوری در مهار آشوبهای فتنهی سبز حاضر بودند؛ یعنی ما خطوط منافقین سبز را مییافتیم و میشکستیم و خیابان را به ناجا میسپردیم و به بعد میرفتیم.
در عین حال در همآن روزها، زمانهایی پلیس جمهوری با نفی حرکتهای انقلابی ما، به هوس شکستن بسیجیها میافتاد و با علم به نجابت حزبالله در واکنش، اتفاقات تلخ بیت صانعی، ورزشگاه آزادی یا سفارت بریتانیا رقم میخورد. با این همه چه پلیس و چه بسیجیها تردید نهداشتیم که در گره خوردن کار باز هماین ما هستیم که پلیس را از دل مهلکه بیرون میکشیم.
یعنی اقتضای هموارهی حیات حکومت اسلامی (حفظ ایستای جمهوری و بسط پویای انقلاب) نجابت نیروهای انقلاب و به برادری نگه داشتن نیروهای جمهوری و مدارا با لختیهای آنها است؛ هر چند چهل کیلومتر عقبتر ما را نهفهمند یا تندرو بهخوانند یا خودسر بهدانند یا مسدودمان کنند یا حکم توقیفمان را صادر کرده باشند …
ناتمام
وای از زمانی که انقلابی بازیچه جمهوری شود، مانند زمانیکه برادران انصار بازیچه جمهورهاشمی بودند.
اما بین حمهوری و انقلابی آن پیروز است که مردم را هم راه خود کند. با این تفاوت که انقلابی چون عقیده دارد می تواند مردم رو هم عقیده خود کند و جمهوری چون عقیده ندارد مردم را در چارچوب سیستمها (قانون) سازماندهی می کند. واین دو لزوما با هم تناقض ندارند.